به گزارش گروه اطلاع رسانی ایرنا؛ در این گزارش سه فیلم بررسی و تجزیه و تحلیل شده است.
« سال دوم دانشكده من» فیلمی متفاوت است كه سعی كرده خیلی وارد معضلات اجتماعی نشود و داستان دو دوست را در مسیر سفری تفریحی و پیامدهای آن را نمایش می دهد.
«معكوس» فیلم اول پولاد كیمیایی نیز درباره زندگی دو دوست است كه زندگی یكی از آنها با بازی بابك حمیدیان محور اصلی داستان است كه با اتفاقات مختلف و مهیج برای مخاطبان روایت شده است.
فیلم « بنفشه آفریقایی» فیلمی از یك كارگردان زن است كه جنبه های زنانه آن بیشتر به چشم می آید سرنوشت گذشته و حال این زن محور اصلی داستان فیلم بنفشه آفریقایی است.
تقابل عشق و غریزه بر پرده سینما
** 'سال دوم دانشكده من' به كارگردانی رسول صدر عاملی
یكی از انسانی ترین و رئال ترین آثار این سال های سینمای ایران كه پس از دوری 9 ساله رسول صدرعاملی احیای دوباره این فیلمساز خوش قریحه را نمایان كرد.
درباره فیلم :
فیلم داستان واقعی و نسبتا تخت و یكنواختی دارد ولی به دلیل نزدیكی به عمق وجود كاراكترها و بازی با تم هایی چون عشق و غریزه بسیار جذاب و تماشایی در آمده است. لحن فیلم یكی از ویژگی منحصر به فرد سال دوم دانشكده من است كه حاصل پختگی فیلمساز پس از نزدیك سه دهه فعالیت در ساخت فیلم است . كنش های انسانی و واقعی كاراكتر اصلی فیلم مهتاب سبب همذات پنداری مخاطب با خود تا پایان فیلم می شود.
سال دوم دانشكده من فیلمی نسبتا خاص با پایانی متفاوت است كه برگشت مهتاب كاراكتر اول فیلم به عشق و زندگی عادی خود را نمایش می دهد . به نظر می رسد لحن نسبتا سرد و یكنواخت فیلم مورد پسند همه تماشاگران نباشد، بدین خاطر طرفداران فیلم عمدتا از كسانی بوده و خواهند بود كه خواهان تجربه سینمایی متفاوت و خارج جریان اصلی باشند.
باوجود تازگی و لحن منحصر به فرد سال دوم دانشكده من كه بی شك حاصل همكاری پرویز شهبازی در مقام فیلمنامه نویس و رسول صدر عاملی در مقام كارگردان است، این فیلم عاری از ایراد نیست. فیلم در جاهایی خیلی طولانی و تكراری می شود و بنظر می رسد ایده های فیلمنامه نویس در بخش هایی كش دار و فاقد جذابیت و تازگی است . علاوه بر آن مقصود فیلمساز از خاكستری نشان دادن همه شخصیت های فیلم در بعضی از مواقع با ابهام و اشكال روبرو می شود. برای نمونه شخصیت علی با بازی پدرام شریفی ظاهری نجیب و پاك دارد ولی شخصیت رفتاری او نشان از هرزگی دارد و در نهایت سفید نشان دادن همه شخصیت ها به جنبه رئالیستی فیلم صدمه زده است . بعبارتی فیلمساز و فیلمنامه نویس طوری پلات و شخصیت ها را طراحی كردند كه بین عشق و شهوت و انسانیت و میل به شیطنت همگی سالم و پاك بیرون بیایند و انگ آلودگی به هیچ كسی نچسبد.
فیلم سال دوم دانشكده من تجربه ای متفاوت و البته دارای اشكال است كه حال و هوا و فضای جدیدی را به سینمای یكنواخت ایران اضافه كرده است : مانند تجربه رضا كریمی در سال 1386با به همین سادگی ، تجربه پرویز شهبازی با نفس عمیق در سال 1381 و همچنین تنها دوبار زندگی می كنیم از بهنام بهزادی ، فیلم های اینچنینی از جهت شجاعت و جسارت فیلمساز در خلق جهانی تازه و غیر تكراری و تقابل با جریان های تجاری و امتحان پس داده و رو سینمای ایران ،آثاری قابل توجه و ستودنی به حساب می آیند.
درباره كارگردان :
رسول صدرعاملی نخستین كسی بود كه داستان دخترهای نوجوان را به عنوان موضوعی مهم و قابل اعتنا وارد سینمای ایران كرد و با به سه گانه معروف خود با نام های « دختری با كفش های كتانی 1377» ، « من ترانه 15 سال دارم 1380» و « دیشب باباتو دیدم آیدا 1383» نام خود را بعنوان فیلمساز دغدغه مند اجتماعی مطرح كرد. این مسیر بعد ها توسط فیلمسازانی دیگری چون پرویز شهبازی نیز پیگیری و ادامه پیدا كرد و شهبازی در فیلم « دربند 1391» بطور كامل داستان زندگی دختر دانشجویی را كه از شهرستان به تهران آمده بود روایت كرد.
اكنون پس از 9 سال دوری صدرعاملی از سینما و سسه سال دوری شهبازی ، هردو در فیلم « سال دوم دانشكده من توانسته اند همكاری مشترك درمورد موضوعی مشترك كه دغدغه چند فیلم ازآنها بوده باهم همكاری نمایند و فیلم باوجود ایرادات كم و بیش ولی توانسته با مخاطب عام خود ارتباط خوی برقرار نماید.
صدرعاملی از روزنامه نگاری و خبرنگاری وارد سینما شده است و مصاحبه ای با امام خمینی در پاریس داشته است.
** فیلم سال معكوس از پولاد كیمیایی
-تصنعی و پر اغراق
درباره فیلم :
تجربه فیلمسازی كیمیایی پسر بیش از هر چیز متاثر از حال و هوای رفاقت و عشق كیمیایی پدر و همچنین سینمای آمریكا و قهرمان ها و هیجان های سطحی مسابقه و دوئل در فیلم های هالیوودی است .
تفاوت سینمای كیمیایی پسر با كیمیایی پدر بیشتر در برخی جزییات است و كلیات عشق و رفاقت و دعوا همان بوده كه در زمان پدر مصداق داشت . در فیلم اول پولاد كیمیایی با اینستاگرام و فضای مجازی بعنوان مهمترین مصادیق جهان مدرن و معاصر امروز روبرو هستیم و همچنین در جهان جدید فیلمسازی كیمیایی پسر ، زنان نقش كنشگر و حتی قهرمان داستان را نیز ایفا می كنند . به عبارتی پولاد كیمیایی تم های عشق و رفاقت پدر را حفظ كرده و با نمادهایی از دنیای مدرن تزیین كرده است و شاخصه های امروزی جامعه ایرانی و سینمایی هالیود را به فیلم تزریق كرده است. در این دنیای به ظاهر تازه ولی در باطن كهنه و از مد افتاده نیز از داستان و فیلمنامه به معنای بنیان اصلی فیلم خبری نیست. فیلمساز بسط ایده ها و ساخت موقعیت ها را به نوشتن و اجرای فیلمنامه ای منسجم ترجیح داده است. روابط علی و معلولی نیز در فیلم كیمیایی پسر همانند فیلم های زیادی از كیمیایی پدر كاركردی ندارد حس و هیجان صحنه ها به باورپذیری و واقعیت اتفاقات ترجیح داده شده است .
فیلم خیلی خوب شروع می شود و فضا جهان فیلمساز به شكل هنرمندانه ای با فیلمبرداری و موسیقی به مخاطب معرفی می شود ولی هرچه می گذرد فیلم بیشتر به سكته می افتد و سرنوشت ماشین قهرمان اول فیلم بابك حمیدیان در اوایل فیلم بهترین نمایانگر كاركرد فیلم است آنجا كه بخاطر تمام شدن بنزین چندبار ریپ می زند نهایتا خاموش می شود . فیلم اول پولاد كیمیایی نیز ابتدا خب شروع می شود و كار می كند ولی در ادامه بدلیل نداشتن ایده های مناسب و پرداخت های دقیق تر كم كم ریپ می زند و نهایتا خاموش می شود . بعبارتی واضح تر فیلم خیلی زودتر از اینكه تیتراژ انتهایی فیلم روی پرده بیاید برای مخاطب تمام می شود و سرنوشت جعلی شخصیت ها كه توسط فیلمنامه نویس به مخاطب تحمیل می شود برای تماشاگر جذابیتی ندارد چراكه مخاطب مدت زمان زیادی است كه از همراهی با فیلم دست كشیده است.
به نظر می رسد اگر پولاد كیمیایی علاقه مند سینمای مسعود كیمیایی و بطور كلی تر سینمای امریكاست می بایست علاوه بر دریافت كلیات و ظواهر این نوع سینما به تمركز بیشتر روی فیلمنامه و تبدیل آن به تصویر با رعایت جزییات و انسجام روایت دقت بیشتری كند نه اینكه یكسری ایده هیجان انگیز را تصویری كند و دكوپاژ فیلم های فرنگی را ایرانیزه كند و با استفاده از برخی امكانات فنی همچون موسیقی و فیلمبرداری فیلمش را جدید و با كیفیت نشان دهد.
درباره كارگردان:
پولاد كیمیایی كه به جهت نسبت پدر و فرزندی با مسعود كیمیایی وارد حوزه سینما و بازیگری شد بیشتر بعنوان بازیگر در سینمای ایران فعالیت دارد و عمده حضورش هم در فیلم های پدر بوده است. پولاد كیمیایی در این باره و ارتباطش با پدر بعنوان راه ورود به سینما می گوید :
«من و پدرم دو جور مختلف زندگی كردیم و دو عقیده متفاوت داریم؛ و قهرمان سینمای كیمیایی بودن خودش بزرگترین فرصت است، چون این فرصت آرزوی خیلی از ستارگان سینماست اما برای من در جاهایی هم فرصتهای زیادی را گرفته. قهرمان سینمای كیمیایی شدن برای من راه طولانی و سختی بود از سرب و تجارت و سلطان تا رئیس و حكم و محاكمه در خیابان و جرم، رسیدن به این نقطه خیلی سخت بود. من در «جرم» خودم را شایسته سیمرغ میدانستم ولی این اتفاق نیفتاد اما درس بزرگی برای من بود و استقلالم را بیشتر كرد. »
پولاد در حدود بیش از بیست فیلم سینمایی و 5 سریال تلویزیونی ایفای نقش كرده است كه فیلم معكوس اولین تجربه فیلمسازی پولاد كیمیایی است كه در آن به عنوان بازیگر حضور ندارد و تنها در یك پلان صدای او پخش می شود.
** فیلم بنفشه آفریقایی از مونا زندی حقیقی
سانتی مانتالیسم با تم مدرن
درباره فیلم:
فیلم دوم مونا زندی حقیقی بیش از هرچیز نشان دهنده فیلمی خوش ساخت با رویكرد و تمی مدرن است كه با مشكلات مهم در فیلمنامه از جمله عدم كشش دراماتیكی و منطق روایی درام روبرواست.
مساله زندگی یك زن میانسال با شوهر سابق و شوهر فعلی خود داستان اصلی فیلم است كه به نظر نگارنده فیلمساز نمی تواند دلایل اصلی انجام و ادامه آن را برای مخاطب جا بیندازد. شوهر فعلی ابتدا مخالفت نرم و به اصلاح غرولندی می كند و در انتها با تحول یافتن شخصیت ! با شوهر سابق همسر خود احساس سازگاری و انعطاف می كند و به همین سادگی همه حس های همه مسایل به راحتی حل و فصل می شود.
فیلم لحظات زاید زیادی دارد كه به راحتی قابل حذف بدون صدمه زدن به كلیات داستان است و عاشقانه های فاطمه معتمد آریا و سعید آقاخانی در میانه فیلم و در اوج تقابل شوهر سابق؛ شوهر فعلی از جمله نكات تامل برانگیز فیلم است كه فیلمساز به راحتی آن را فراموش و رها كرده و داستان عاشقانه خود را بدون توجه به این تم اصلی یعنی مواجهه با غیرت و حسادت ، به نمایش كشیده است.
بنفشه آفریقایی با جود رنگ و لعاب جذابی كه دارد و عاشقانه هایی كه دراثنای آن روایت و نمایش داده می شود فیلمی متوسط و حتی ضعیف است كه شاید حضور بازیگرانی چون معتمد آریا و آقاخانی مهم ترین دلیل كشاندن مخاطب به سینما و ادامه تماشای فیلم باشد و گرنه تعلیق فیلم كه خیلی دیر شروع می شود و خیلی تحمیلی به مخاطب القا می شود جذابیت چندانی برای مخاطب عام بوجود نمی آورد كه فیلم با ظاهر رنگارنگ و باطن كم رمق و با نمودی مدرن و درونی مبهم برای تماشاگر كم حوصله سینمای ایران جذاب واقع شود.
شاید حضور سعید آقاخانی مهم ترین برگ برنده فیلم جدید زندی حقیقی باشد،آقاخانی در این فیلم چهره ای جدید و جذاب از خود به نمایش گذاشته كه می تواند از جمله بهترین نقش آفرینی های غیر كمیك او باشد كه بیش از هرچیز نشانه اوج خلاقیت و هوش این بازیگر و كارگردان سینما و تلویزیون باشد كه به نظر می رسد پتانسیل های بالقوه زیادی برای هنرنمایی و دیده شدن در خود دارد.
بنفشه آفریقایی كه سه بار تغییر نام داده است و از ابتدای تابستان و زنگاری به نام فعلی آن رسیده است ، نتوانسته از آن چه باعنوان تم فیلم عنوان گرفته به پرداخت شخصیت ها و تعریف داستانش بپردازد و لكنت و ابهام در قصه گویی و باور ناپذیری و ایهام در شخصیت پردازی سبب شده است كه فیلم با ظاهری با تشخص عملا كاركرد درام پردازی و همذات پنداری در مقیاس وسیع جذب مخاطب نداشته باشد و ایده ای هدر رفته و داستانی در نیامده در فیلم های این دوره جشنواره به حساب آید.
درباره كارگردان:
مونا زندی حقیقی اولین بار در سال 1384 با فیلم عصرجمعه به سینمای ایران معرفی شد. هرچند او قبل ازآن فعالیت های سینمایی در زمینه ساخت فیلم كوتاه و مستند داشت ولی این فیلم سبب معرفی وی بعنوان یك فیلمساز جدید زن ایرانی به مخاطبان سینما بود كه فقط فیلمش در جشنواره اكران شد و هنوز به دلایل نامشخص فیلم عصر جمعه اكران نشده است. حال پس از گذشت حدود 15 سال زندی حقیقی با بنفشه آفریقایی به سینما برگشته است كه حاصل همكاری او با همسرش علیرضا شجاع نوری در مقام تهیه كننده است.
زندی حقیقی از فیلمسازان دغدغه مند در حقوق زنان است كه سعی كرده در دو فیلم خود به ترسیم مشكلات و توانایی های زنان بومی و ایرانی بپردازد و به نظر می رسد كه با توجه به رای شماری كه در جشنواره فیلم فجر تا كنون انجام شده است رتبه نخست در جلب توجه مخاطبان و تماشاگران جشنواره را به خود اختصاص داده است.
پژوهشم 9280**9131
نگاهی به سه فیلم «سال دوم دانشكده من»، «معكوس» و «بنفشه آفریقایی»
۱۷ بهمن ۱۳۹۷، ۱۵:۲۱
کد خبر:
83200278
تهران- ایرنا- «سال دوم دانشكده من» به كارگردانی رسول صدر عاملی«معكوس» از پولاد كیمیایی ،«بنفشه آفریقایی» از مونازندی حقیقی از فیلم های مورد توجه در سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر بوده اند.