۲۰ فروردین ۱۳۹۸، ۲۱:۰۵
کد خبر: 83271809
T T
۰ نفر

تپش قلب تركمن صحرا در محمدآباد

۲۰ فروردین ۱۳۹۸، ۲۱:۰۵
کد خبر: 83271809
تپش قلب تركمن صحرا در محمدآباد

نشريه گلشن مهر در شماره جديد خود گزارشي با عنوان 'تپش قلب تركمن صحرا در محمدآباد' به نمايش همدلي مردم يك روستا در كمك به سيل زدگان استان گلستان پرداخت.

كوثر قندهاري در گلشن مهر نوشت: در روزهاي پاياني سال 97 و آغاز سال 98 در استان گلستان، شاهد بارش هاي شديد و فراواني بوديم، بطوريكه طبق گزارش ها ميزان بارش ها برابر متوسط بارش‌هاي يك ساله استان گلستان بود. در نتيجه اين بارش ها و به دليل فرسايش خاك در اثر بهره برداري بي رويه از جنگل ها و رها ساختن آب پشت سدها،سيل شهرهاي استان همچون گنبد، آق قلا، گميشان و روستاهايشان را در نورديد و اهالي اين شهرها و‌ روستاها را ملزم به تخليه منازل و كوچ موقتي كرد.
مردم شهرستان آق قلا و روستاهايش پس از تخليه منازل در روستاهاي مجاور شهرستان گرگان اعم از محمدآباد،كريم آباد و امير آباد اسكان يافتند.
براي تهيه گزارش به روستاي محمدآباد گرگان كه در 5 كيلومتري گرگان و حدفاصل جاده بين المللي گرگان - آق قلا قرار دارد و تعداد قابل توجهي از اهالي آق قلا اسكان يافتند، رفتيم. ابتدا به مجمع خيرين روستاي محمدآباد كه در مركز روستا مي باشد، رفتيم و با سعدالله مكتبي عضو مجمع خيرين روستا گفتگو كرديم.
مكتبي گفت: مجمع خيرين روستا كه سابقه 10 ساله دارد از بدو شروع سيل با همكاري دهياري روستا، شورا و پايگاه بسيج فعاليت خود را آغاز كرد، در ابتدا هماهنگي جهت اسكان در حسينيه روستا، سالن ورزشي و مدارس صورت گرفت اما پس از آن به دليل افزايش جمعيت اهالي روستا درب هاي منازلشان را به سوي سيلزدها باز كردند و در بعضي منازل 20 الي 30 نفر اسكان يافتند.
وي كه خود برادر شهيد صادق مكتبي مي باشد، منزل برادرش را در اختيار سيل زندگان قرار داده است.
عضو مجمع خيرين محمدآباد با بيان اينكه مردم با توجه به شناختي كه از منطقه داشتند، اعتماد زيادي به آنها كرده اند،گفت: حتي از شهرهاي اصفهان و يزد كمك هاي فراواني براي اين روستا آمده است و ما تمامي امكانات اعم از 3 وعده غذاي گرم كه در آشپزخانه توسط اهالي روستا پخت مي شود و وسايل بهداشتي و رفاهي را در اختيارشان قرار مي دهيم و زماني كه بخواهند به منازل خود بازگردند، سبد كالا كه شامل كنسرو، برنج، قند، روغن و وسايل بهداشتي مي باشد را به آنها خواهيم داد.
مكتبي افزود: در اين مدت علاوه بر اهالي روستاي محمدآباد كه 136 نفر به طور مستقيم در حال خدمت رساني هستند، مردم از نقاط ديگر اعم از زن و مرد از قشرها و گروههاي مختلف كمك هاي مالي و معنوي فراواني كرده اند و وقت گذاشته اند بعنوان مثال افرادي در كانون فرهنگي روستا، براي بچه هاي اسكان يافته در منازل برنامه هاي فرهنگي و بازي تدارك ديده اند و در ساعات خاصي در كانون فرهنگي هستند. همچنين خانم هايي از فني حرفه ايي در حسينيه روستا،چرخ خياطي و پارچه قرار داده اند تا زنان تركمن كه سبك لباسهايشان متفاوت با زنان فارس است براي خود لباس بدوزند.
در آشپزخانه حسينيه روستا كه مقابل مجمع خيرين بود، تعدادي خانم و آقا مشغول پخت غذا بودند، يدالله حسيني از اهالي روستاي محمدآباد مي گويد: ما 12 نفر هستم و از روز اول عيد به طور شبانه روزي مشغول پخت غذا هستيم و هيچ يك متعلق به ارگان خاصي نيستيم و همه بصورت داوطلب و از روي علاقه آمده ايم.
پس از آن به خانه هايي رفتيم كه سيل زدگان در آنجا اسكان يافتند، در خانه اول كه خانه ايي ويلايي با حياط كوچك بود تعدادي بچه درب را به روي ما باز كردند، در اينجا سه خواهر به همراه عروس و فرزندانشان زندگي مي كنند.
زينب فرخنده، خواهر كوچك كه 2 فرزند كوچك و 1 نوزاد دارد، مي گويد: خانه ام در مسكن مهر آق قلا است و راه ارتباطي مسكن مهر از طريق كوي ايثار و يلمه خندان است كه در كوي ايثار ارتفاع آب حدود 1/5 الي 2 متر است و جاده بسته شده و آب و برق منطقه قطع مي باشد.
او مي گويد: اطلاع رساني بابت بارش شديد باران بود اما حرفي از سيل نبود و چون اطلاع رساني قوي از قبل صورت نگرفته بود،فكر نميكرديم كه سيل بدين صورت بيايد.
ناهيد خواهر ديگر خانواده كه 2 فرزند كوچك دارد، مي گويد: من در روستاي يلمه خندان زندگي مي كردم و هنگامي كه سيل آمد همراه با پدربيمار و فرزندانم به طبقه بالا خانه كه خانه ايي نيمه ساز است و فقط آجرچيني شده است رفتيم و حدود يك و نيم روز بدون غذا و سرويس بهداشتي آنجا بوديم و پس از آن مردم روستاهاي ديگر كه بصورت خودجوش براي كمك آمده بودند ما را سوار بر تراكتور كردند و از روستا خارج شديم، او مي گويد: همسرش در آق قلا و يلمه خندان در حال كمك رساني است.
آنا سلطان فرخنده خواهر بزرگ كه با عروس و دو نوه اش هستند،در حالي كه بغض دارد مي گويد،ماشين پسرم چند روز در آب مانده بود و امروز صبح نتوانستند آنرا در بياورند و من در اين چند روز مدام گريه كردم.
آنا سلطان كه همسرش فوت كرده و تحت سرپرستي پسرش است، مي گويد: براي شب عيد مغازه را پر از وسيله كرده بوديم و 500 هزار تومان بصورت نسيه بستني خريده بوديم اما حالا آب تمام مغازه را پر كرده و دو يخچال با تمامي وسايل زير آب است.
آنها مي گويند هنگام سيل بدون هيچ وسيله و پولي آمده ايم و حتي نمي توانيم براي فرزندانمان ميان وعده بخريم اما خيريه محمدآباد به ما غذا و امكاناتي همچون پتو، بالشت، آب و وسايل بهداشتي مي دهند و صاحبخونه كه آدم بسيار خوبي است خانه را به خيريه سپرده و ما اصلا او را نديده ايم.
آنها نگران خانه و وسايلشان هستند و مي گويند حدود 10 روز خانه را رها كرده ايم و نميدونيم چه اتفاقي برايش افتاده است و ممكن است دزد تمام وسايل را برده باشد.
زينب مي گويد: چون آب چندين روز است كه وارد شهر شده و ساكن مانده و حركتي ندارد باعث ضعيف شدن خانه و خرابي آن مي شود .
خانه دوم كه در همسايگي اسكان خواهران فرخنده بود با سعيده 30 ساله كه در خيابان درمانگاه شهر آق قلا زندگي مي كند،صحبت كرديم. او مي گويد به همراه تمامي اعضا خانواده اش كه در مجموع 11 بچه دارند در اين خانه زندگي مي كنند و علاوه بر آن يك زوج به همراه يك نوزاد در اتاق خواب همان خانه اسكان گرفته اند.
سعيده كه خود 3 فرزند دارد، مي گويد: چون از احتمال وقوع سيل خبر داشتيم، دو پسر بزرگ و مادرم را به روستا فرستاده بودم و هنگامي كه سيل شدت گرفت خودم همراه با پسر كوچكم و پدرشوهر و مادرشوهر با تراكتور نجات پيدا كرديم و ابتدا در منزل برادرم در روستاي خوجه تب رفتيم اما با توجه به فراگير شدن سيل،حكم تخليه دادن و مارا با ماشين به حسينيه روستاي محمدآباد آوردن، پس از آن به دليل اينكه جمعيتمان زياد بود به ما خانه مستقل دادند.
سعيده از رسيدگي اهالي محمدآباد راضي است و مي گويد: تمامي امكانات را در اختيارمان مي گذراند و بچه هايمان روزي 2 ساعت به كانون روستا مي برند و در آنجا بازي مي كنند.در خانواده سعيده،يك كودك 5 ساله معلول و يك بيمار اعصاب و روان و يك خانم پا به ماه زندگي مي كنند كه از طرف خيريه محمد آباد براي آنها دكتر مي فرستند و بصورت مداوم آنها را معاينه مي كنند.
سعيده مي گويد: همسرش مغازه دار است و چون از سيل اطلاع داشتن،تمامي وسايل مغازه را به طبقه بالا برده اند و خسارت كمي به مغازه وارد شده است.
سعيده با پدر شوهر و مادرشوهرش در يك خانه تازه تعمير زندگي مي كند،او مي گويد: تمامي وسايل خانه نو بود و آب به داخل خانه رفته و وسايل و خانه را خراب كرده است و نميدانم در حال حاضر وسايل و خانه ام در چه حال است.خانه بعدي كه اتاقي كوچك در زير زمين يك خانه بود، آنامحمد قزل به همراه خانواده اش زندگي مي كردند، آنا محمد 51 سال دارد و در سال‌هاي گذشته در كار درست كردن پشتي بود اما حالا به دليل تشنج هاي متعدد از كار افتاده شده و تحت پوشش است.
او مي گويد: روز قبل از سيل به او تلفن كردن و گفتن ارتفاع آب در حال زياد شدن است و من مدارك و شناسنامه را برداشتم و يخچال و كمد را به طبقه بالا بردم.
شب در منزل خوابيدم و با صداي گريه نوه ام از حواب بيدار شدم كه متوجه شدم ديوار خانه بر اثر سيل ريخته و دستشويي بطور كامل از بين رفته و بعضي از وسايل خسارت ديده و هنگامي كه خانه را ترك كرديم فرصت گرفتن وسيله وپول نداشتيم و حالا هيچ پولي همراهم نيست. آنا محمد كه مبتلا به تشنج است بايد روزي يك عدد آمپول بزند، او مي گويد: صاحبخانه كه در طبقه بالا است هرروز مي آيد و آمپول او را مي زند.
خانه بعدي كه متعلق به شهيد صادق مكتبي مي باشد و 5 خانواده به همراه همسر و فرزندانشان زندگي مي كنند. آقايي حدودا 50 ساله كه به همراه همسرش است،مي گويد: ما ساكن شور حيات هستيم و آب زيادي به آن سمت نيامده است اما دستور تخليه دادند و ما به اينجا آمديم، او خدارو شكر مي كند كه سيل برايشان تلفات جاني نداشته و همه خسارات مالي بوده است.
محبوبه خانم جوان پا به ماهي كه در همان خانه زندگي مي كند، مي‌گويد: شب سيل به همراه پدر شوهر و مادر شوهرم عروسي بوديم، هنگامي كه بازگشتيم، متوجه شديم خانه زير آب است ‌و فقط پدرم با لباسهاي ايمني توانست به درون خانه برود.
او كه به تازگي ازدواج كرده و ساكن طبقه همكف است مي گويد تمامي وسايلم نو بود و فرصت نجات دادن هيچ يك از وسايل را نداشتيم و پولي همراهمان نيست.
رامين همسر محبوبه كه راننده نيسان است در مغازه عمويش كار مي‌كند، مي گويد: مغازه در آب فرو رفته و حدود 8 روز است كه كار نكرده ام.
او مي گويد: منزل پدرم طبقه بالا منزل ماست و بعلت بارش شديد باران سقف ريزش كرد و آب و گل وارد خانه شده.پس از آن به منزل پدري شهيد مكتبي كه در همان روستا است رفتيم و با مادرش گفتگو كرديم.
هاجر صادقي، مادر شهيد مكتبي مي گويد: پسرم خانه را تازه ساخته بود و فرصت نكرد خودش از خانه استفاده كند، صادقم 22 سالش بود كه شهيد شد. او بغض مي‌كند و بلافاصله مي گويد: خانه را تازه فرش كرده بوديم كه مستاجر بيايد اما نظرمان عوض شد و خانه را به خيريه سپرديم و برايشان از منزل تشك، پتو و بخاري و فلاسك چاي و ساير وسايل مورد نياز را برديم.
مادر شهيد مي خواهد كه براي آرامش روح پسرش دعا كنند، مي گويد همين برايم كافيست.
و در نهايت به منزل خانواده باقري رفتيم، ابراهيم باقري، پدر خانواده مي گويد: منزل پسرم كه در طبقه بالا است را در اختيار گذاشته ايم و پسرم و خانواده به طبقه پايين كه منزل ماست آمده اند.
او مي گويد: در ابتدا 26 نفر در منزل ما اسكان داشتند و حالا از جمعيتشان كاسته شده.
خانم باقري از اينكه روزها سرگرم مهمان است و منزلش شلوغ شده خوشحال است و مي گويد: ما با دادن خانه به عزيزان سيل زده كمك كرديم اما مسئولين روستا و مردم كمك هاي زيادي كردند و همه امكانات را در اختيارشان قرار داده اند. او اينكار را وظيفه اش مي داند و مي‌گويد بايد در همچين شرايطي به همنوعانمان كمك كنيم.
خانمي كه در آنجا اسكان يافته است، مي گويد: حدود 12 روز در اينجا اسكان داريم و نميدونيم تا چه زمان اينجا هستيم، او مي گويد در خانه نشسته بوديم كه سيل بالا آمد و خانه را فراگرفت و ما را با تراكتور نجات دادند.
هيچ يك از عزيزاني كه در محمد آباد اسكان يافتن اند، نميدانند تا چند روز قرار است به اين وضعيت ادامه دهند و چه زماني به شهر و خانه هايشان باز مي گردند، آنها مي گويند شايد فردا و شايد يك ماه ديگر و يا شايد بيشتر.
شايد در كنار تمامي دردها و غصه هايي كه اين خانوادها به دوش مي كشند درد بلاتكليفي نيز نقش پررنگي داشته باشد.
6204/2729