به گزارش ایرنا، این جا میدان صادقیه تهران است كمی بالاتر به سمت خیابان مرزداران یكی از محله هایی است كه طی چند سال گذشته تاكنون بسیاری از كارگران فصلی در نقاط مختلف آن استقرار دارند و آقا رضای 43 ساله ما نیز از جمله كارگران با ایمانی است كه به رغم همه سختی های زندگی مدام خدا را شكر می كرد.
* شب های بوستان ها خیلی سرد است
رضا با عنوان اینكه به لحاظ شرایط موجود ازدواج نكرده و مجرد هستم، گفت: عموما به صورت فصلی از شمال كشور برای كارگری به تهران عزیمت می كنم و هفته ای دو تا سه روز مشغول كار می شوم و شب ها را در بوستان های سطح شهر به صبح می رسانم اما شب ها خیلی سرد است.
به لحاظ درآمد كمی كه دارم مجبورم برای نظافت فردی هر دو هفته یكبار به حمام عمومی بروم و در هر نوبت 11 هزار تومان پرداخت كنم اما از وضع موجود ناراضی نیستم.
دو برادر و یك خواهر دارم كه هر كدام مشغول زندگی خودشان هستند و انگار نه انگار كه برادری به اسم رضا دارند البته آن ها مقصر نیستند دوره زمانه خراب شده و من هم عین آن ها شده ام. با وجود اینكه دیپلم دارم و در رشته نقاشی ساختمان تخصص خاصی دارم اما باید از صبح تا شب در كنار خیابان به انتظار بنشینم تا شاید یكی برای كسب لقمه نانی ما را به كارگری بخواهد.
* تشك مقوایی
رضا كه در بین صحبت های خودش بیشتر می گفت خدا هست و كار خوبه خدا درست كنه برای لحظاتی سكوت می كرد و می گفت تا حالا شده در بوستانی بی سرپناه كه تشك تو تكه ای مقوا و پتوی تو آسمانی تاریك و چراغ خوابت ستاره ها باشد، آیا تا به حال سرمای شب های بوستان در كنار چمن های خیس را تجربه كرده اید.
آیا تا به حال شب را با شكم گرسنه و در حسرت یك غذای گرم تا به صبح رسانده ای و از ترس بسیاری از مسایل ناامنی در چنین مكان هایی خواب های آشفته دیده ای اما من همه این ها را تجربه كرده و می كنم اما نارضی نیستم و راضیم به رضای خدا شاید كه سرنوشت من این چنین بوده است.
اگر می شد سرنوشت را از سر، نوشت قطعا الان این جا نبودم و من نیز برای خودم سر و سامانی داشتم یا اینكه حداقل چشمانی هر روز منتظر آمدن من به منزل بود.
رضا می گفت خیلی سخت تر از همه این مسایل ساعات پایانی روز است زیرا كه نه جایی داری و نه اینكه هیچ چشم انتظاری كه منتظر آمدنت باشد و در حالی كه كمترین امكانات اولیه زندگی حق مسلم هر انسانی است.
* كارگر همیشه كارگر است
رضا در بین سخنان خود خطاب به مسئولان گفت: ساخت و راه اندازی مكانی برای استراحت و استحمام اینگونه كارگران در قالب ساماندهی كارگران فصلی می تواند اقدامی مناسب برای حل مشكلات این قشر از جامعه باشد.
وی گفت: از زمان بچگی خیلی دوست داشتم خلبان شوم اما متاسفانه امروز در كنار خیابان هستم و غیر از این لباس تنم هیچ چیزی از مال دنیا ندارم.
آنطرف تر كارگر دیگری با سن بالا و موهای كاملا سپید كه به انتظار كار نشسته بود، گفت: اسماعیل نعمتی 60 ساله و متولد تبریز هستم كه برای پرداخت 12 میلیون تومان بدهی برای كارگری به تهران آمده ام.
وی خود را دارای دو فرزند پسر و یك دخترعنوان كرد و گفت: فرزندانم آن گونه كه باید وشاید حق فرزندی را ادا نكرده اند، من هم انتظاری ندارم، من پدرم و باید آن ها از من انتظار داشته باشند.
نعمتی می گفت، همه فرزندانم ازدواج كرده اند اما زندگی خرج داره و باید برای تامین مخارج زندگی كار كنم.
* كارگران فصلی مظلومان جامعه هستند
وی ادامه می دهد: واقعا قشر كارگران فصلی مظلومان جامعه هستند چرا كه باید ساعت ها منتظر باشند تا كسی كاری به ما بدهد.
وی می گوید: لباس هایم را در حمام می شورم و مجبورم شب ها با بستن طنابی بین دو درخت در بوستان ها آن ها را پهن كرده و خشك كنم تازه آنهم اگر دزدیده نشود.
سرویس های بهداشتی داخل بوستان ها از وضعیت مناسب بهداشتی برخوردار نیستند .
در صورت ولخرجی با دیگر كارگرانی كه با آن ها آشنا شده ام خرید تخم مرغ و نان بربری بهترین غذای گرمی است كه باید در گوشه ای بوستان ها و در پشت درختان دور از چشم مردم درست كرده و استفاده كنیم.
اسماعیل می گفت: در حالی كه دلم برای فرزندان بی محبت خودم تنگ می شود اما متاسفانه آنها كمترین تمایلی برای دیدن من ندارند و حتی جویای احوال من نیز نیستند اما چه باید بكنم من پدرم و دلم برای آنها تنگ می شود و نگران حال آنها هستم.
* امیدم را از دست داده ام
وی با بیان اینكه شرایط كار در شهرستان ها مهیا نبوده و از وضعیت خوبی برخوردار نیست، افزود: شرایط خیلی سختی دارم و اگر سوی دولت به هر نحو ممكن از افرادی همانند من حمایت می شد الان با این سن و سال مجبور نبودم به دور از خانواده بوده و در فضای باز شب ها را در بوستان های تهران تا به صبح برسانم.
او می گوید: از مبلغ 12 میلیون بدهی كه دارم تاكنون حدود سه میلیون تومان را پرداخت كرده ام اما بخدا دیگر توان ندارم و نمی توانم شب ها را در بوستان های سرد بخوابم و خسته شده ام و همه امید خودم را از دست داده ام.
این كارگر فصلی كه در ضلع شمال بوستان تقاطع بلوار دریا در سعادت آباد تهران به انتظار انجام كار برای كارگری ایستاده بود، گفت: خیلی دوست داشتم الان پیش فرزندانم بودم زیرا خیلی از اوقات دل تنگ فرزندام می شوم اما از شما می خواهم برایم دعا كنید زودتر بمیرم تا شاید این اوضاع خاتمه پیدا كند زیرا كه خسته شده ام.
محمد ساجدی از دیگر كارگران به انتظار كار نیز كه خود را متولد 1354 از روستای هزارچای شهرستان بجنورد معرفی می كرد، گفت: كارگر ساده بنایی هستم و عموما شب ها را در بوستان یا نگهبانی یكی از ساختمان های در حال ساخت كه دوستم در آنجا نگهبان است را می خوابم.
یك دختر 12 ساله ، یك پسر 8 ساله دارم و فرزند كوچكترم 4 ماهه است و از كارگری ماهیانه حدود 300 هزار تومان برای همسرم واریز می كنم.
وی كه خود را بیسواد و فاقد تخصص خاصی عنوان می كرد، افزود: البته می دانم این رقم بسیار ناچیز است اما چه كنم كه خود من نیز در تهران فقط برای زنده ماندن به بیش از این مبلغ نیاز دارم.
* نان بربری بهترین غذای گرم
ساجدی بهترین غذای خود را تكه ای نان بربری یا مثلا یك عدد كیك و كلوچه معمولی عنوان می كند و می گوید: دوری خانواده به خصوص دختر 12 ساله ام خیلی اذیتم می كند و با او كه صحبت می كنم مدام گریه می كند و می گوید وقتی مامان برایمان برنج سفید درست می كند به یاد تو هستم و از گلویم پایین نمی رود.
وی می گوید: كارگران فصلی قشر بدبختی از جامعه هستند و هیچ پناهگاهی ندارند و اگر لطف و عنایت خدا نبود این لقمه نان را نیز برای خوردن نداشتیم.
وی می افزاید: بخشی از دیوار خانه ام چند ماه پیش در روستا به علت فرسودگی و اینكه از سنگ و گل درست شده در بارندگی ریزش كرد و مجبور شدم با هزار مصیبت به روستا برگشته و آن را ترمیم كنم .
محمد می گوید: آنقدر شرایط بدی دارم كه نمی دانم چه باید بكنم و بدهی دو میلیون تومانی خودم به مغازه داخل روستا كه به صورت قرضی از آنجا همسرم خرید می كند را چگونه پرداخت كنم.
از او پرسیدم می دانی روز كارگر چه روزی است، با خنده گفت، امروز زیرا كه صبح از رادیو شنیدم اما ای كاش بجای فقط نام گذاری، مسئولان فكری برای حال و روز اشخاصی همانند من می كردند كه مجبور نباشند خانه و كاشانه خود را رها كنند و در اینگونه شهرها سرگردان باشند زیرا كه من یك ایرانی هستم.
11 اردیبهشت روز جهانی كار و كارگر نام گذاری شده كه این مهم نشان بر اهمیت وجود و فعالیت قشر كارگر در هر جامعه است؛ جامعه كارگری هركشور به عنوان سنگ بنای تولید و از محورهای توسعه و پیشرفت اقتصادی آن كشور است از این رو برطرف كردن دغدغه ها و مشكلات این قشر می تواند زمینه ساز ایجاد تحولات اقتصادی و اجتماعی جامعه را هموار سازد.
گزارش از بهروز سلطانیان
اجتمام *1933*9105
تهران- ایرنا- به رغم چهره خسته و دل شكسته اش از ناملایمات زندگی و با وجود كوهی از غم و درد رنج و كسب درآمدی اندك از كارگری مقطعی مدام می گفت خدا هست و ناامید نیستم اما كمی آن طرف تر كارگری دیگر با موهای كاملا سپید فرزندان خود را دشمنان خود می خواند و می گفت چیكار كنم من پدرم.