كمي كه به گذشته برميگرديم ميبينيم اولين راهحل براي كاستن يا از بين بردن اختلافات بين زن و شوهر بچهدار شدن بود. خانوادههاي زن و مرد و فاميلهاي نزديك و دور بعد از گذشت يك سال چشمبهراه آمدن عضو جديد خانواده ميشدند و اگر كمي اين روند دير ميشد اعتراض ميكردند. حالا اما شرايط تغيير كرده است.
زوجهاي جوان ترجيح ميدهند حيوان خانگي داشته باشند و حتي در برخي موارد حيوانات خود را «بچه من» يا خودشان را «بابا» يا «مامان» اين حيوانات صدا ميزنند. فارغ از موضوعات تربيتي و پايين آوردن شان واژههايي چون فرزند، پدر يا مادر؛ چه دلايلي باعث ميشود تا اين افراد به بچهدار شدن تمايل نداشته باشند؟ زماني كه پاي صحبت اين افراد مينشينيد بهسادگي متوجه ميشويد كه اين افراد به بچه دار شدن و داشتن يك خانواده واقعي علاقه دارند و از تنهايي در سنين كهنسالي ميترسند، اما بااينحال همچنان معتقدند نبايد انساني را به اين دنيا بياورند.
**پدر و مادر شدن خرج دارد
قضيه عدم تمايل به بچهدار شدن تا جايي پيش رفته است كه امروز بعضي از زنان يا در موارد زيادي مردان يكي از شروط ازدواج را با اين عنوان ثبت ميكنند كه هيچوقت بچهدار نشوند. شايعترين دليلي كه در اين رابطه ميتوان به آن اشاره كرد سختي زندگي و شرايط نا بسامان اقتصادي است. بچهدار شدن هزينههاي زيادي را به خانواده تحميل ميكند و بچه داشتن ديگر هيچ شباهتي به قديم ندارد. هزينههاي بالاي خريد لوازم ضروري و نه حتي وسايلي كه كاربرد لوكس و غيرضروري دارند سر به آسمان ميكشد و بهتر است در رابطه با هزينههاي دكتر زنان و بيمارستان و انواع و اقسام آزمايشها صحبت نكنيم، اما علاقه نداشتن به فرزندآوري در خانوادههايي كه بهقولمعروف دستشان به دهنشان ميرسد، بيشتر ديده ميشود.
به عقيده روانشناسان در سالهاي اخير زندگي سختتر نشده چون امروزه امكانات و رفاه بيشتر است اما پيچيدهتر شده، به اين معنا كه زندگي خانوادگي از حالت سنتي و ساده خود فاصله گرفته و پيش بهسوي مدرنيته و پيچيدگيهاي ناشي از آن در حركت است، بنابراين لزوماً براي استحكام و رضايتمندي در زندگي مشترك، بايد مهارتهايي داشته باشيم و آنها را به كار بگيريم. از سوي ديگر احتمال اينكه اين موضوع به بدنه خانواده و سيستم جامعه آسيب جدي وارد كند، وجود دارد.
**نامشخص بودن وظايف زن، دليلي براي بچهدار نشدن
شايعترين دليلي كه روانشناسان حوزه خانواده به آن اشاره دارند اين است كه در شيوه سنتي، شاهد مشخص بودن نقشها و وظايف همسران بوديم، اما در زندگيهاي امروزي نقشها و وظايف تغيير يافته و همين امر باعث استرس زوجها ميشود. استرسي كه باعث شده زن و شوهر تصميم بگيرند فرزندآوري را به تأخير بيندازند كه بههيچوجه در شيوه سنتي پسنديده نبود. در زندگي مدرن زنان پا بهپاي مردان كار ميكنند و ترجيح ميدهند وقت و هزينه را صرف زندگي و كار خود كنند.
نداشتن ثبات و امنيت شغلي هم گاهي دغدغههاي ذهنياي در افراد ايجاد ميكند و زندگيشان را دچار فراز و نشيبهايي ميكند كه به آنها القا ميكنند براي فرزندآوري ابتدا بايد از اين فراز و نشيبها رها شوند تا در آينده فرزندشان دچار مشكل نشود.
**عدم علاقه افراد تحصيلكرده تهراني به فرزندآوري
بيشتر زوجها، وقتي مشكل اقتصادي دارند، دوست ندارند كه فرزند داشته باشند. در هيچ دوره و زماني، فرزند بهاندازه امروز هزينهبردار نبود. قبلاً فرزند عصاي دست پدرمادر بود، اما امروزه فرزند مساوي هزينههاست. خيلي از كارشناسان اعتقاد دارند كه مشكلات اقتصادي، مهمترين عامل براي انصراف از بچهدار شدن است. نتايج يك پژوهش نشان داده است كه مشكلات اقتصادي تنها عامل عدم تمايل زوجين به فرزندآوري نيست. «توجه افراد به نيازها و علايق فردي» و «نگراني نسبت به آينده»، بهويژه در افراد داراي تحصيلات و درآمد بالا، مهمترين مانع فرهنگي و اجتماعي براي خواستن فرزند است.
بر اساس گزارشي كه ايسنا منتشر كرده است، عدم تمايل به فرزندآوري و به دنبال آن كاهش ميزان باروري كل در سالهاي اخير، تجربه مشترك كشورهاي پيشرفته و بسياري از كشورهاي درحالتوسعه ازجمله ايران است.
نرخ كلي باروري؛ ميانگين تعداد فرزنداني است كه يك زن در طول دوران باروري خود به دنيا ميآورد و نرخ جايگزيني جمعيت؛ ميزان كلي باروري است كه منجر به جبران جمعيت درگذشته با جمعيت جديد ميشود.
طي دو دهه گذشته، ميزان باروري كل در ايران به زير «سطح جايگزين» سقوط كرده است. به گفته برخي جمعيتشناسان «چنانچه ميزان باروري كل به ميزان زيادي به زير سطح جايگزين (دو فرزند به ازاي يك زن) سقوط كند، جمعيت، سالخورده شده و شاخص وابستگي اقتصادي افزايش مييابد. در چنين شرايطي دولتها نيز بهشدت درگير مشكلاتي مثل تأمين نيروي كار فعال، بحران سازمانهاي بازنشستگي و نظام خدمات بهداشتي و درمان ميشوند».
كارشناس كميته مطالعات و پايش سياستهاي جمعيتي شوراي عالي انقلاب فرهنگي، مطالعهاي را بهمنظور تعيين دلايل عدم تمايل زوجين تهراني به فرزندآوري انجام دادهاند. در اين پژوهش از دادههاي پيمايش قصد باروري كه در سال 1391 در شهر تهران انجامگرفته، استفادهشده است. جامعه آماري اين پژوهش هم زنان و مردان متأهل زير 36 سال ساكن مناطق 22گانه شهر تهران بودند و تعداد 2267 نفر از خانوادههاي داراي زن متأهل 15 تا 35 سال مورد بررسي قرار گرفتند.
اطلاعات شركتكنندگان در اين پژوهش درخصوص ويژگيهاي اقتصادي اجتماعي، ترجيحات باروري و تنظيم خانواده، قصد باروري و دلايل نخواستن فرزند در آينده، با استفاده از پرسشنامه و مصاحبه رودررو جمعآوري شد. اطلاعات بهدستآمده با استفاده از روشهاي آماري مورد بررسي قرار گرفت. در اين پژوهش مشخص شد كه 44 درصد از پاسخگويان قصد دارند كه در آينده فرزند ديگري داشته باشند و تمايل براي داشتن فرزند ديگر در آينده با افزايش تعداد فرزندان، كاهش مييابد.
همچنين يافتهها حاكي از اين بود كه با افزايش سن زنان، از نسبت زناني كه فرزند ديگري ميخواهند كاسته ميشود و عدم تمايل به فرزندآوري با افزايش تحصيلات زن افزايش مييابد. همچنين عواملي مثل «مناسب نبودن سلامت جسمي و رواني براي فرزندآوري»، «مخالفت همسر با داشتن فرزند ديگر» و «رابطه زناشويي نامناسب»، از ديگر دلايل عدم تمايل به فرزندآوري است كه در تحقيقات قبلي به آنها اشاره نشده است.
به گفته كارشناسان، بعد از مشكلات اقتصادي، «نگراني از آينده فرزندان» و «تداخل فرزندآوري با علايق، تفريحات و برنامههاي كاري و تحصيلي فرد»، دو دليل مهم فرهنگي و اجتماعي براي نخواستن فرزند است كه در تحقيقات پيشين كمتر به آنها اشاره شده است. بر همين اساس پژوهشگران اين تحقيق معتقدند: «حتي برخورداري اقتصادي خانواده نميتواند بهتنهايي مشوقي براي داشتن فرزند باشد».
**تبليغات دهههاي پيش دليل كم شدن تعداد بچهها
در سالهاي گذشته بهويژه اواخر دهههاي 60 و 70 سياستها بهگونهاي بود كه دولتها دائم مضرات و آسيبهاي فرزند زياد بهويژه آسيبهاي تربيتي، اجتماعي و رواني را تبليغ ميكردند. نسل بارور كه آن زمان، سني حدود 18 تا 35 سال داشتند اين گزارهها را كه اتفاقاً در يك مملكت تازه از جنگ گذشته معقول بود، با منطق زندگي سالم مطابق ديدند و آن را به كار گرفتند؛ بنابراين نسل گذشته بارور ما بعد خانوار را بهشدت كاهش دادند؛ اما انگار دولتها و سياستگذاران كنترل جمعيت فراموش كردند كه اگر در اين مسئله موفق شدند و توانستند جمعيت را در جهت كاهش آن كنترل كنند.
در طول اين سالها بعد تبليغاتي بهگونهاي عمل كرده كه اين مسئله يعني فرزند كمتر مساوي با زندگي بهتر دروني شده است. حالا براي جبران اين موضوع كلاسهاي آموزشي پيش از ازدواج همواره از لزوم بچه دار شدن به زوجهاي جوان ميگويند غافل از اينكه تبليغات منفي نسبت به داشتن فرزند زياد در دلوجان جوانان رخنه كرده است.
**داشتن فرزند كمتر، تفكر سالمتر؟
از سوي ديگر نبايد فراموش كرد اين دروني شدن اتفاق افتاده و روي زنان تأثير بيشتري داشته است؛ زيرا وظيفه بارداري يك امر زيستي و بر دوش زنان است و زنان دهههاي پيشين كه بيش از 2 يا 3 فرزند داشتند در معرض سوءبرداشتهايي نسبت به تفكر خود قرار ميگرفتند و به سطح پايين بودن متهم ميشدند. اين نوع ذهنيت كه حاصل تبليغات گسترده در معناي وسيع و همهگير يعني ابعاد آموزشي آن از رسانههاي عمومي تا مدارس و دانشگاهها و درمانگاهها و غيره است به زمان حال هم تسري پيداكرده و اتفاقاً آنقدر تشديد شده كه در حال حاضر نهتنها داشتن فرزند كمتر نشانه يك تفكر سالم است، بلكه در سالهاي اخير نداشتن بچه رواج يافته است.
در آخر نكتهاي كه بايد به آن توجه كرد اين است كه ديگر بچهدار شدن موضوعي نيست كه بتوان بهسادگي از آن عبور كرد و نسل جديد بهخوبي اين موضوع را پذيرفتهاند. پدر و مادر نسبت به آينده و كيفيت زندگي كودكي كه به دنيا ميآورند مسئول هستند و اين مسئوليت در زوجهاي جوان ديده ميشود. فرزندي كه به دنيا ميآيد در شرايط دنياي كنوني نيازهاي فراتري از خوردن و خوابيدن و بزرگ شدن دارد و آموزش نقش مهمي در كيفيت زندگي آنها دارد كه همين امر هزينههاي زيادي هم به همراه خواهد داشت و پيش از هر چيزي، براي بچهدار شدن بايد اين موضوع را سنجيد.
منبع: روزنامه توسعه ايراني؛ 1398.02.22
گروه اطلاع رساني**9370**2002
تهران- ايرنا- قضيه عدم تمايل به بچهدار شدن تا جايي پيش رفته است كه امروز بعضي از زنان يا در موارد زيادي مردان يكي از شروط ازدواج را با اين عنوان ثبت ميكنند كه هيچوقت بچهدار نشوند. شايعترين دليلي كه در اين رابطه ميتوان به آن اشاره كرد سختي زندگي و شرايط نا بسامان اقتصادي است.