۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۱۳:۳۰
کد خبر: 83319660
T T
۰ نفر
گشتی در تونل تاریخ و تمدن به دور از سرطان

تهران- ایرنا- امروز 31 دختر و پسر 2 تا 17 سال مبتلا به سرطان بیمارستان محك به همراه خانواده هایشان به موزه باستان شناسی كاخ نیاوران آمده اند تا دور از فرایند درمان، لحظاتی را به خوشی در گوشه ذهنشان ثبت كنند.

تیغ آفتاب اردیبهشت ماه پهن شده روی حیاط اما باد خنكی كه هر دم می وزد از تیزی گرما كم كرده است. بچه ها دست در دست خانواده هایشان، ذوق زده سر از پا نمی شناسند. حیاط كاخ جان می دهد برای عكاسی از یك روز خاطره انگیز.
فرایند سخت و طاقت فرسای درمان گرچه بخشی از كودكی آن ها را ربوده اما از این بچه ها، كودكانی سرسخت و امیدوار به آینده ساخته است. یكی از بچه ها دامن چین دار قرمز به تن كرده. لابه لای پرچین ها می دود و از شادی سرخوش است. مادرش می گوید: فكر كرده بود می خواهد به عروسی بیاید. به همین خاطر اصرار كرد این بلوز و دامن چین دار را تنش كنم اما وقتی سر از موزه درآوردیم هم ناراحت نشد. فقط می گفت مگر قرار نبود برویم عروسی.
دخترك می خندد و مادرش او را در آغوش می گیرد. دیدن خنده های این بچه ها برای خانواده هایشان، پس از تحمل روزها عمل جراحی و شیمی درمانی و رادیوتراپی و درد و رنج، حكم غنیمت را دارد. آن ها با آغوش باز به استقبال خنده های كودكشان می روند.
بچه ها به نوبت وارد موزه می شوند. بخش باستان شناسی كودكان موزه به تازگی راه اندازی شده و فرصتی است تا بچه ها در قالب روایت راهنماهای موزه، اسلاید و فیلم و قصه با بخشی از تاریخ آشنا شوند. آنها همگی از اقامتگاه محك در این برنامه حضور پیدا كرده اند.
نازنین الهیار مسئول اقامتگاه دارآباد محك می گوید: اقامتگاه از سال ها پیش با هدف اینكه بیماران و همراهان آن ها كه از شهرهای دیگر به تهران می آیند دغدغه اسكان نداشته باشند و از طرفی امنیت و آرامش خانواده در طول فرایند درمان فرزندشان حفظ شود تاسیس شد. اقامتگاه دارآباد 89 تخت دارد.
وی ادامه می دهد: این بچه ها همگی در اقامتگاه حضور دارند و برای گذراندن مراحل درمان خود از شهرهای دیگر به تهران آمده‌اند.
در این لحظه سراغ یكی از بچه ها به نام زهرا می رویم. او 20 روز است كه همراه مادرش برای ادامه درمان از اهواز به تهران آمده. پیش از این روحیه خوبی نداشت و مدام به مادرش اصرار می كرد كه به شهر خودشان برگردند اما از وقتی در اقامتگاه ساكن شدند، نظرش عوض شد. مادر زهرا می گوید: زهرا پیش از این بیمارستان را دوست نداشت اما حالا آنقدر با دوستانش در اقامتگاه رابطه خوبی پیدا كرده كه می گوید دیگر به شهرمان برنگردیم و همین جا بمانیم.

* بچه ها از بیماری شان آگاهی دارند
داخل موزه باستان شناسی هستیم. خانم جوانی در حال روایت پیدایش انسان به بیانی كودكانه است. او با نشان دادن یكسری عكس و نوشته سعی دارد بچه ها را با بخشی از تاریخ بشریت آشنا كند. بعضی از بچه ها در حال بازیگوشی هستند و به دیگر قسمت های موزه سرك می كشند. آن ها با كنجكاوی كتیبه های گلی كه خطوط باستانی بر روی آن ها نقش بسته و توسط كودكانی دیگر ساخته شده، به دست می گیرند و زیرو رو می كنند. اما در این میان عده ای نیز سر تا پا به گوش هستند و موضوع برایشان جالب است.
الهیار می گوید: برگزاری این برنامه ها باعث می شود بچه ها از فضای درمانی خارج شده و روحیه شان بهتر شود. از طرفی به بار علمی شان افزوده و با فرهنگ و تمدن كشورشان نیز آشنا می شوند. حتی ممكن است آنها علاقه مند شوند تا در آینده رشته باستان شناسی را برای ادامه تحصیل انتخاب كنند.
همه بچه هایی كه در این سالن حضور دارند مبتلا به سرطان هستند. یكی از دخترها موهای سر و صورتش ریخته است. روسری رنگی كوچكی به سر بسته و زیر چشم هایش گود افتاده است. دیگری پسربچه ای چهار ساله است كه مدام برای مادرش بهانه گیری و گریه می كند. مادرش او را كنار یكی از تلویزیون های موزه روی صندلی می نشاند. هدست را روی گوش پسرش می گذارد و چند لحظه بعد او با شنیدن صدای بچه گانه ای كه در حال بیان روایتی تاریخی است آرام می شود.
كمی آن طرف تر سینا با پدرش در حال تماشای كتیبه های گلی است. پدر سینا راضی است. او می گوید: این برنامه باعث شد هم بچه ها كمی آموزش ببینند و هم ما سرگرم و از بیمارستان دور شویم. واقعا به این آرامش نیاز داشتیم.
وی تعریف می كند كه 12 روز است برا درمان پسر 6ساله اش از شمال كشور به تهران آمده است. سینا مدتی بود كه قطع درمان شده بود اما در آخرین آزمایش مشخص شد كه تومور مغزی دارد و باید درمانش را از سر گیرد. «پزشكان پرونده سینا را به محك ارجاع دادند. ادامه فرایند درمانی اش را باید در اینجا طی كند و امیدواریم حالش خوب شود. پسرم قوی است و می تواند به روزهای بهبودی برگردد». بحث به بیماری و درمان كه می رسد، سینا دست پدرش را می كشد. بغض می كند و از پدرش می خواهد به قسمت دیگری از موزه بروند.
با این بچه ها و خانواده هایشان باید با حساسیت بیشتری برخورد كرد. الهیاری می گوید: آنها به خاطر فرایند درمان آستانه تحملشان پایین می آید و گاهی بدخلق می شوند. ضمن اینكه خیلی از خانواده ها تصور می كنند فرزندشان درباره بیماری اش چیزی نمی داند اما آنها وقتی وارد بیمارستان می شوند یا در فرایند درمان قرار می گیرند، نسبت به بیماری شان بینش پیدا می كنند. ریزش مو باعث می شود ظاهر متفاوتی پیدا كنند و حتی ممكن است وقتی به شهرشان برگردند با برچسب و انگ اجتماعی مواجه شوند.
مسئول اقامتگاه دارآباد محك ادامه داد: در بعضی از مناطق مردم هنوز با مبتلایان به بیماری سرطان به خوبی برخورد نمی كنند و به درستی فرهنگ سازی نشده است. آنها فكر می كنند این بیماری مسری است و ممكن است اجازه ندهند، فرزندشان با دختر یا پسری كه مبتلا به سرطان است بازی كند.
با این حال اما همیشه یك تیم مددكاری و روانشناسی متخصص در بیمارستان و اقامتگاه حضور دارند تا از درد و رنج این بچه ها و خانواده هایشان كم كنند. آنها در مواقع ضروری و با توجه به نیاز خانواده وارد عمل می شوند و سعی می كنند شرایط روحی و روانی خانواده و فرزند مبتلای آنها به سرطان را بهبود بخشند.

* بیماری مشترك
اگر گشتی میان خانواده هایی كه در موزه باستان شناسی كاخ نیاوران حضور دارند بزنیم، متوجه خواهید شد كه از شهرهای مختلف به اینجا آمده اند. لرستان، گنبدكاووس، سمنان، كرمانشاه، زنجان، اهواز و... ممكن است گویش، زبان و فرهنگشان با یكدیگر فرق داشته باشد اما به خاطر بیماری مشترك فرزندشان، با یكدیگر جمع متحدی را تشكیل داده اند. در جلسات گروه درمانی اقامتگاه به یكدیگر دلداری داده و با یكدیگر همدلی می كنند و تازه واردها با دیدن قدیمی ها امید می گیرند. متوجه می شوند كه در این راه تنها نیستند و از طرفی وقتی می بینند فرزند دیگری قطع درمان شده به بهبودی فرزند خود نیز امیدشان بیشتر می شود.
آن ها به خاطر نوع بیماری و فرایند درمان ممكن است مدتی را در كنار هم باشند. حالا آنها یك خانواده هستند. از خوشحالی هم ذوق می كنند و مرحم نگرانی ها و ناراحتی های یكدیگر می شوند.
فرزندان آن ها در اقامتگاه تنها نیستند. گاهی دو سه ساعت از وقتشان را در اتاق بازی اقامتگاه سر می كنند و همان جا روانشناسان و داوطلبان متخصص ارتباط با كودك سعی می كنند با بازی درمانی، از رنج بیماری كودكان كم كنند.
الهیاری می گوید: شیمی درمانی و رادیو تراپی عوارض جسمانی به همراه دارد. در همین رابطه ممكن است مشكلاتی از نظر روانی و عاطفی برای بیمار و خانواده اش به وجود آید. مثل ترس از دست دادن بچه برای پدر و مادرش یا عود كردن بیماری. حتی ممكن است خانواده ای مراجعه كند كه آسیب دیده باشد. یعنی مرد خانواده اعتیاد دارد، مادر سرپرست خانواده است و حالا سرطان به این وضعیت اضافه شده است. در این حالت تحمل شرایط برای خانواده سخت تر می شود. از طرفی مادرانی كه برای درمان فرزندشان به تهران می آید، مدام نگران وضعیت دیگر فرزند یا فرزندان خود در شهرشان هستند. در این مواقع مددكاران و روانشناسان حاضر در اقامتگاه با برگزاری جلسات مشاوره فردی خصوصی یا گروه درمانی سعی می كنند به وضعیت بیمار و خانواده اش رسیدگی كرده و با مشاوره به آنها كمك و از رنجشان كم كنند.
در كنار این كارها برگزاری اردوهای تفریحی و علمی هم نه تنها حال و هوای بچه ها را عوض می كند بلكه در روحیه خانواده هایشان نیز تاثیر مثبتی دارد. مثل برنامه موزه گردی. امروز بچه ها و خانواده هایشان در گردش علمی تجربه تازه ای را یدك می كشند. حالا با تحول خط، تاریخ چغازنبیل، دوران نوسنگی، خط میخی و... آشنا شده اند.
وقت استراحت رسیده و بچه ها همراه مادر و پدرهایشان روی چمن های محوطه می نشینند تا نفسی تازه كنند. آنها یكدیگر را دنبال می كنند، سر به سر هم می گذارند و صدای خنده هایشان در فضای محوطه پخش شده است. انگار كه هیچ بیماری سختی وجودشان را احاطه نكرده است. تومور، سرطان، چه فرقی می كند، در این لحظه مقابل خنده های بچه ها به زانو درآمده اند.
گزارش از فاطمه شیری
اجتمام *9213*9105