به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش های خبری ایرنا، موضوعات کاملاً جدی، به دور از فضاهای کمدی یا شیرین که اندک نقشی در فاصله گیری مردم از زندگی روزمره و مشکلاتش باشند، از دیگر نکاتی است که امسال فضای سریالهای ماه مبارک را تحت الشعاع خود قرار داده است.
این سریالها این شانس را داشته اند تا در ماه رمضان که ماه مناسبی برای نمایش یک مجموعه است (به دلیل شیوه زندگی متفاوت آن با تمام سال و شاید به نوعی اقبال بیشتر بینندگان نسبت به تماشای مجموعههای تلویزیونی در ساعات پس از افطار و استراحت مردم) روی آنتن بروند.
**شبکه سه
سریال «برادر جان» که از ابتدای ماه مبارک از شبکه سوم سیما پخش میشود، در قالب یک درام خانوادگی تلاش دارد تا بر روی برخی از معضلات زندگی خانوادگی و اجتماعی دست بگذارد. این سریال داستان روایت زندگی سه برادر است که رابطهای قوی و علاقهای وافر به هم دارند که بعد از یک اتفاق، سلسلهای از اتفاقات روی داده و به موازات جداشدن، دوری وکینه جویی نسبت به یکدیگر، تیرگیها و سیاهیهای زندگی و شخصیت آنان به نمایش درمی آید. تیرگیهایی که تحت الشعاع پایمال شدن یک حق الناس سر باز کرده و به نوعی غده سرطانی در روابط آنان بدل میشود.
در واقع ایده داستان و هدفی که نویسنده و کارگردان در ساخت این سریال به دنبال آن بوده اند، ایده با ارزشی است چرا که در نهایت به دنبال هوشیار ساختن مخاطب در نتیجه اقدامات و رفتار او هستند.
«سعید نعمت الله» در مقام خالق داستان این سریال، آزمون خویش را پس داده و به خوبی به اثبات رسانده است که توانایی جذب مخاطب به واسطه داستانهای عامه پسند را دارد. در نتیجه سریال در داستان کلی اش (فارغ از روایتهای جزئی و فرعی اش) سوژهای جذاب است اما به دلیل عدم روایتهای فرعی و تکرارهای مدام (جدالهای خانوادگی از این خانه به آن خانه و استمرار و کش دادن یک جدال) از نیمه راه مخاطب را خسته و دلزده میکند. یکی از انتقاداتی که به نعمت الله وارد میشود بیان ضد روایت و عدم وجود روایتهای فرعی در داستانهایش است. مسألهای که در صورت تصحیح میتواند داستانی پرهیجان را به تصور بکشد.
در حقیقت کش دادن داستان در جاهایی از سریال به گونهای است که به نظر میرسد حتی دیالوگها بداهه گفته میشوند یا سکانسها صرفاً به یکدیگر سنجاق شده اند، تا صرفاً داستان را ادامه دهند. ضمن اینکه تکرار بیش اندازه برخی از مفاهیم و تثبیت برخی کلیشهها در نهایت از جذابیت سریال کاسته و علاقه مخاطب را کاهش میدهد.
نکته قابل توجه در مورد این سریال این است که تاکید اغراق گونهای بر روابط خونی میشود؛ چنانچه حتی این رابطه را بر قانون که مهمترین عنصر نظم دهنده حیات اجتماعی امروز است، تفوق میدهد.
انتخاب بازیگران بنامی چون علی نصریان در کنار بازیگران کمتر شناخته شده اما کاربلدی چون سعید چنگیزیان (که بیشتر به واسطه فیلمهای سینمایی اش شناخته میشود)، که بخوبی از پس نقش و اجرای آن برمی آیند و توانایی همراهی مخاطب را دارند از جمله نکاتی است که باعث دیده شدن این سریال شده و آمار بالای تماشای مردمی را هم برایش به ارمغان آورده است.
**شبکه دو
سریال دل دار عنوان سریالی است که در شبهای گذشته از شبکه دوم سیما روی آنتن رفته است. داستان خانوادهها و آدمهایی که آنقدر متفاوتند که هیچ ربطی به هم ندارند اما به دلیل یک اتفاق (یک قتل ناخواسته) به هم پیوند میخورند و آنچه مخاطب از اینجای داستان به بعد شاهد آن است، نوع و شیوه مواجهه این آدمها و خانوادهها با یکدیگر و با اتفاقات است.
این سریال هم همانند برادرجان ترکیبی از بازیگران صاحب نام چون بهزاد فرهانی و علی اوسیوند تا بازیگران جدیدی است که برای اولین بار به مخاطبان معرفی میشوند.
آرش جوان نخبه ای که به دلیل بیماری مادرش درس و دانشگاه را رها کرده تا وارد بازار کار شود؛ بر اثر یک اتفاق باعث مرگ فردی بیگناه میشود و ترس از اعدام او را از رفتار درست ومعرفی خود به پلیس باز میدارد.
تلاش برای نشان دادن پولساز و موفق بودن در کارهای خلاقانه و کارآفرینی در شرایطی که بیکاری معضلی برای جوانان محسوب میشود، زدودن تصور عرفی نسبت به ازدواج یک مرد مجرد با یک زن مطلقه و مسائلی چون مشکلات مهریه و روابط فرزندان با والدین از جمله نکات مثبت و قابل تقدیر فیلم است.
البته سوژهی نخ نمای عشق و عاشقی بین فقیر و غنیها، کش دادن بی دلیل و به دور از توجیه سریال برای طولانی کردن قسمتهایش و سردرگمی و رفتاهای مصنوعی بازیگران از جمله نقاط ضعف سریال است که نمیتوان به سادگی از کنارشان گذشت.
در این سریال هم همانند برادرجان، تاکید بر روابط خونی و خانوادگی در اولویت نسبت به قانون و نظم اجتماعی قرار دارد، چنانچه خواهری که باید برادرش را تشویق به اطلاع رسانی به پلیس کند به بهانه دلسوزی او را از این کار منع کرده و باز میدارد.
**شبکه یک
سریال «از یادها رفته» داستانی تاریخی است که طبق سنت سالهای اخیر شبکه یک سیما از این شبکه پخش میشود. نوع روایت و شکل تولید این سریال، فضاسازی، طراحی لباس و لوکیشن (شهرک سینمایی غزالی) و بازیگران چهره و به نامی که در این سریال حضور دارند، به اضافه بازی و خوانندگی رضا یزدانی در این سریال به نوعی آن را بسیار متفاوت از سریالهای دو شبکه دیگر ساخته است.
سریال در دهه بیست شمسی و در سال ۱۳۱۹ در تهران رخ میدهد؛ و روایت زندگی دختری به نام مهربانو است که به واسطه یک خانواده سلطنتی در فرانسه درس خوانده و حالا به ایران برگشته است.
نکته جالب این داستان روایت اتفاقهای تاریخی اجتماعی مختلفی چون فساد سیاسی و اقتصادی صاحب منصبان، ظلم گسترده به طبقات فرودست جامعه، ضعف پزشکی و قدرت کشنده بیماریها، کشف حجاب، کشت و تولید تریاک و ماجرای گوهرشاد و … است که در خلال داستان اصلی به آنان پرداخته شده است. بازی بازیگران صاحب نام و زمان و هزینهای که برای این سریال صرف شده است باعث شده تا این سریال جذابت های متعددی برای مخاطب داشته باشد.
داستان یک مثلث عشقی بین مهربانو با بازی هلیا امامی، مهراد با بازی رضا یزدانی و خسروخان با بازی حسین یاری، پس زمینه آشنایی است که یادآور بسیاری از سریالهای ساخته شده در دوران معاصر با رویکردهای تاریخی است؛ ضمن اینکه یکی از مهمترین انتقاداتی که به این سریال مطرح میشود نیز کپی برداریهای ریز و درشت از سریال شهرزاد است؛ به همین دلیل شاید تردیدی که منتقدان و مخاطبان نسبت به ساختن این مجموعه توسط بهرام بهرامیان به دلیل کارنامه غیرتاریخی اش داشتند، پربیراه نبوده است.
جمع بندی این سه سریال از سه شبکی اصلی سیمای ملی اگرچه لزوم توجه و بازتاکید به برخی ارزشهای اجتماعی را بیش از بیش برجسته میسازد اما به دلیل خلأ داستان کمدی (که غالباً همیشه در این زمان از سال جزو مضمون یک یا دو سریال در شبکههای اصلی و بسیار پرمخاطب بود) بار روانی و محتوایی تولیدات را به سمتی نوعی از غم و اندوه کشانده است. در واقع نیاز به شادی، امسال در سایه این سریالها و موضوعات جدی گمشده است؛ در نتیجه نیاز داریم تا برای پیشگیری از این دست اتفاقات آن را در یک برنامه ریزی مدون و منظم بگنجانیم.
پژوهشم **۹۴۸۰**1552
نظر شما