خشونت به عنوان یک رفتار ناپسند اجتماعی آثار جبران ناپذیر روحی و روانی بر افراد جامعه دارد. در چند سال گذشته به ویژه لیگ هجدهم فوتبال، شاهد خشونتهای کلامی در محیط ورزش ایران به ویژه ورزش فوتبال بودیم. رفتارهای زشتی که نه تنها در بین هواداران بلکه در نیمکت مربیان و مستطیل سبز نمود پیدا کرد.
هر چند در بررسی این شکل از رفتارهای ناهنجار برخی باور دارند که محیط ورزشی جایی برای تخلیه هیجان به شمار میرود اما نباید فراموش کنیم کنترل نادرست هیجان در زمان برگزاری رقابتهای ورزشی ممکن است عواقب جبران ناپذیری برای فرد، خانواده و جامعه داشته باشد.
همچنین رواج خشونت کلامی و فیزیکی بین بازیکنان فوتبال به عنوان الگوهای مرجع تأثیر زیادی دارد چرا که نسل نوجوان و جوان جامعه از آنان الگو میگیرند، الگویی که در نهایت موجب فراگیری خشونت در سطح خرد و کلان خواهد شد. گروه ورزش ایرنا برای واکاوی این رفتار پای سخنان شماری از جامعه شناسان و روانشناسان حوزه ورزش نشسته است.
در این نشست «احمدرضا فتوت» روانشناس، «کریم صفایی» جامعه شناس ورزشی، «حمیده ابریشم کار» روانشناس، «داروین صبوری» جامعه شناس ورزش و «رضا شجیع» سرپرست دفتر محیط زیست و توسعه پایدار وزارت ورزش و جوانان شد حضور داشتند. آنان با بررسی ریشههای فردی و اجتماعی خشونت عنوان کردند تا زمانی که الگوهای جامعه که ستارههای ورزشی هستند اصلاحی در رفتار خود ایجاد نکنند، امکان کنترل خشونت در سکوها وجود ندارد.
فتوت: خانوادهها گام نخست برای الگو سازی هستند
اینکه هیجانها و پذیرش شکست از بدو طفولیت در ضمیر کودکان نهادینه نشده یک واقعیت غیرقابل انکار است. در ایران وقتی افراد وارد یک اجتماع میشوند هویت فردی خود را از دست میدهند و تحت تأثیر جمع قرار میگیرند.
جو زدگی در جامعه وجود دارد و ایرانیها خیلی سریع تحت تأثیر جمع قرار میگیرند و این به خاطر نبود آموزش لازم و نداشتن مهارت برای کنترل هیجان است. یکی دیگر از دلایل شکل گیری رفتارهای نامناسب ورزشی در زمان مسابقات، نبود مدیریت تخصصی است. مدیران ورزشگاههای ما کجا و با چه پیشینهای انتخاب شدند، انتخاب بر روی روزمه است یا آشنا بازی؟
ضعف عمده مدیریت در حوزه ورزشگاه و نیروی کنترل در نظم است. فراموش نکنیم که نیروی انتظامی باید برای مردم ابهت داشته باشد اما این ابهت چگونه باید به دست بیاید. رفتارهای نیروی انتظامی برای کنترل هیجان در شرایط مختلف بسیار مهم است.
برای کنترل هیجان نیاز به ۲ کار داریم؛ نخست آموزش مهارت کنترل هیجان و دیگری مدیریت تخصصی برای ورزشگاه و نیروهای نظامی و انتظامی. نباید فراموش کنیم رفتارهای خشونت آفرین مختص شمار کمی از تماشاگران است که گروه دیگر را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. افرادی که خود کنترل لازم را نداشته با شمار اندکی دیگر همراه خواهند شد.
البته در کنار این عوامل نباید از داوریهای ضعیف چشم پوشی کنیم، زیرا یک سوت یا پرچم اشتباه داوری در نهایت منجر به بروز هیجانات منفی در سکوها و زمین میشود. انتخاب داور ضعیف مجموعه فوتبال را تحریک میکند. البته نباید از ضعف آموزش تماشاگران نیز غافل شد جایی که کانون هواداران و لیدرها هیچ اقدامی در این زمینه انجام ندادهاند. هر کسی را برای کاری ساختند و به همین دلیل در مدیران باید «ظرفیت مدیریتی» را مشخص کنیم.
سیاست سیاه و سفید در ورزش ایران وجود دارد، اما کسانی که سیاست سیاه را دنبال میکنند به معنای آن نیست که نتوانند سیاست سفید داشته باشند بلکه در اجرایی آن ناتوانند و در عوض آن را در خدمت سیاست سیاه قرار میدهند.
نیازی نیست که ادعا کنیم مردم نمیخواهند از بلیت الکترونیک استفاده کنند بلکه مسؤولان باید اجبار به الکترونیک و به روز شدن داشته باشند. اجباری که در نهایت به بینش شماره گذاری صندلیها و تعیین ردیف منتهی شود.
دگرگونی روحی و رفتاری در تماشاگران ایرانی ایجاد نشده و اگر صدبار به ورزشگاه نیز برود هیچ اتفاقی رخ نخواهد داد چرا که از این شرایط لذت میبرد. اینکه بگوییم تماشاگران آموزش پذیر نیستند درست نیست بلکه ایراد از سیستم است، سیستم ورزشی که بر اساس هرج و مرج اداره میشود نمیتواند به هواداران الگو دهد.
اگر میخواهیم در رفتارهای ورزشی دگرگونی شکل گیرد باید خانوادهها آموزش ببینند تا رفتار والدین بر فرزندان تأثیر گذار باشند چرا که انسان رشد یافته در خانواده رشد و تکامل یافته بزرگ میشود. برخی خانوادهها به بهانه نسل سوخته، آزادیهای خاص به فرزندان میدهند. به دنبال تفریح هستند اما نمیگویند این تفریح باید چگونه باشد.
نهادینه کردن رفتار ورزشی درست باید از خانواده شروع شود و به محیط آموزشی تسریع پیدا کند. در کنار این ۲ نهاد رسانهها و نهادهای فرهنگی زمینه را برای رفتارهای فرهنگی فراهم کنند.
نشاط اجتماعی در جامعه ما کم است؛ در دیگر کشورها به بهانههای مختلف کارناوال متناسب با فرهنگشان ایجاد میشود اما در ایران برخی از جشنها مانند چهارشنبه سوری به جای فرصت به تهدید تبدیل میشود.
نخستین پیشنهاد من برای الگو دهی درست به رفتارهای ورزشی، یادگیری شیوه درست تخلیه هیجان است. باید فرایندی در نظام آموزشی ما اتفاق بیافتد تا شیوه تخلیه هیجان به درستی انجام شود. آموزش و پرورش باید واحدی برای آمادگی هیجان در چارت درسی قرار دهد.
در درجه دوم برخورد با فرد خاطی خارج از سیستم ورزش باشد. اگر یک فرد خاطی وارد سیستم ورزش شود باید خارج از سیستم با او برخورد شود. کسانی که رفتارهای نامناسبی دارند باید کنترل شوند و در لیست سیاه قرار گیرند. البته پیش نیاز این کار شماره گذاری صندلی و بلیت براساس کارت ملی است تا هیچ فردی از قانون تخطی نکند.
صفایی: هیجانهای فوتبالی به تهدید تبدیل شده
اینکه تصور کنیم با چند شعار یا تحرک تماشاگران به سمت دره انحطاط فرهنگی در حرکت هستیم، تصور درستی نیست زیرا در تمام کشورها ورزشگاه به ویژه فوتبال جایی برای تخلیه هیجان است اگر در این مکانها هیجان نباشد باید به دنبال ریشه یابی باشیم.
فریاد زدن در ورزشگاه پاسخ به محرکی است که عوامل آن میتواند متفاوت باشد. ما نمیتوانیم بگوییم مردم به ورزشگاه نیایند و فریاد نزنند. ورزشگاه مکانی برای تخلیه هیجان است. اگر این مکانها نباشد باید کجا را برای تخلیه هیجان انتخاب کنیم؟
البته زمانی که از هیجان سخن میگوئیم به معنای خشونت کلامی یا فیزیکی نیست بلکه هیجان درونی است. رشد پرخاشگری از سال ۹۷ تا ۹۸، به اندازه ۳۰ درصد افزایش پیدا کرده است. با استناد به آمار وزارت کشور اگر این ۳۰ درصد را بپذیریم باید گفت هیجانات ورزشگاه به دور از اتفاقات جامعه نیستند.
کنترل هیجان که منتهی به خشونت میشود مهمترین اصل در آرام کردن فضای ورزشگاه است. آموختن کنترل هیجانات باید از مهدها و دبستانها شروع شود. اگر این کار انجام شود و ورزشکار به بالاترین مدارج فوتبالی که تیم ملی است برسد بدون شک رفتارهای خشونت آمیز از خود نشان نخواهد داد. متأسفانه اشکالی که وجود دارد این است که از جامعه زیاد از حد انتظار داریم. هر کاری میکنیم مردم نباید پاسخ بدهند اما آنان پاسخ خواهند داد.
مشکلات اقتصادی، مدیریت پلیسی و بسیاری از مشکلات کنونی از سوی مردم پاسخ داده میشوند. اگر فکر کنیم ورزشگاه تهدید است موجب شکل گیری نگاه امنیتی میشود. باید به ورزشگاهها به دید فرصت نگاه کنیم. اگر مدیریت این هیجان وجود داشته باشد بدون شک تهدید تبدیل به فرصت میشود.
آنچه فرصت را به تهدید تبدیل میکند، اشتباه انسانی است که در جریان سیل فروردین ماه به خوبی دیده میشد. بارانی که نعمت بود در نهایت به بحران تبدیل شد که تمام کشور را درگیر کرد. امنیتی کردن فضای ورزش از قبل وجود داشته، ما ورزشی نداریم که به لذت ختم نشود، اما بلد نیستیم آن را به لذت تبدیل کنیم؛ این امر نتیجه نبود و ندانستن علم مدیریت چنین هیجانهایی است. ثبت لذایذ در مغز وجود دارد و اتفاقات خاص همیشه در ذهن میماند. لذتهای ورزش را برای هواداران تلخ نکنیم.
باخت جزئی از ورزش است اگر ما تفکر پذیرش ورزش را به سطح نونهالان بیاوریم بدون شک بازی زیبا بر نتیجه گیری ارجحیت پیدا میکند.
مدیریت کلان نیز در بحث ورزش بی تأثیر نیست. در حالی که مقام معظم رهبری بارها فرمودند ورزش نیاز اصلی است اما برخی معتقد بودند ورزش اولویت هفدهم یا هجدهم است و این موجب شد تا نگاه به این کنش متفاوت باشد.
مدیریت در ورزشگاه وجود ندارد و صندلیها صاحب مشخصی نداشته و هر کسی دوست دارد هر جایی انتخاب میکند. لیدرهایی که تربیت میکنیم با ادبیات لمپنی و نهایت بی سوادی انتخاب میشوند. حال با این شرایط چه توقعی از اصلاح فوتبال ایران دارید؟ این کارها موجب شده تا مجموعه تمام ورزش به ویژه فوتبال دست لمپن ها قرار گیرد که هیچ ارزشی برای روح ورزش ندارد.
ابریشم کار: موج سواری بر خشونتهای فوتبال در حال شیوع در جامعه است
خشونت در لیگ فوتبال مردان و زنان فراگیر شده که موجب شکل گیری نگرش جدید میشود. باید در زمینه روانی به بازیکنان برگردیم. بر اساس آمار دیلی نیوز از هر سه ورزشکار حرفهای در سطح جهان یک ورزشکار مشکلاتی در مهارتهای ذهنی دارد.
اگر یکی از دلایل خشونت در فوتبال بانوان را بررسی کنیم باید گفت که حامی مالی برای این قشر وجود ندارد و این موضوع سبب شکل گیری حس ناکامی در او خواهد شد و او نمیتواند به صورت کامل توانایی خود را در زمین پیاده کند.
شرایط کنونی موجب میشود خانوادهها از ورزشگاه زده شده و کودکان هم دیگر جایی برای اوقات فراغت نداشته باشند. در ورزشگاهی که مواد مخدر مصرف میشود نه تنها جایی برای گذراندن اوقات فراغت نیست بلکه زمینه را برای یادگیری اجتماعی آن فراهم میکند.
در ایران دختر از دست مأمور فرار میکند تا به ورزشگاه وارد شود. خشونتهایی که از سوی مأمور و هوادار بروز میکند در نهایت به هولیگانیسم فوتبالی تبدیل خواهد شد. موج خشونت در فوتبال و ورزش در حال تند تر شدن است و برخی نیز بر آن سوار میشوند. در رشت داور را کتک میزنند و شورای شهر از ضارب حمایت میکند. وقتی به صورت عمیق به ماجرا نگاه میشود از کسی حمایت میشود که قاضی میدان را زده است قاضی که باید حرف اول و آخر در فوتبال را بزند.
چرا مدیریت شهری از این اتفاق طرفداری میکند و از این جریان سود میبرد. بحث لذت فوتبال و ماندگاری آن در چنین شرایطی اصلاً معنی پیدا نمیکند.
مدیریت مسابقات نیز در کنترل پرخاشگری مهم است. مسابقه شهرداری سیرجان و ذوب آهن اصفهان در لیگ برتر فوتبال زنان که در آن صحنههای ناشایستی خلق شد در چه ساعتی از روز برگزار شد؟ آیا گرمای هوا و ساعات میانی ظهر زمان مناسبی برای مسابقه است؟ ساعت ۱۲ ظهر در شهر اصفهان اوج گرما است و مربیان و ورزشکاران مخالف بودند اما مسئولان لیگ برای برگزاری در آن موقع روز پافشاری کردند. در چنین شرایطی گرمای روز و فعالیت ورزشی بدون شک در پرخاشگری بی تأثیر نیست.
اگر فدراسیونها کمیتهای به نام کمیته فرهنگی دارند وظایف این کمیتهها چیست؟ و چه برنامهای برای الگو دهی به رفتار تماشاگران دارند؟ پیش از برگزاری یک مسابقه برنامههایی برای تهیج هواداران در دستور کار قرار گیرد تا میزان آدرنالین تماشاگران پایین بیاید.
صبوری: سیستم ورزش از نظم ذاتی خارج شده است
یک سده است که از عنوان کردن مسائل مهم و آسیبهای اجتماعی به صورت شفاف خودداری میکنیم و این امتناع موجب ترس شده است. وقتی از حوزه ورزش صحبت میکنیم باید از مشکلات آن نیز صحبت شود. ورزش نهاد اجتماعی و خودتنظیم گر است.
چرا باید نهاد ورزش توسط افراد غیر ورزشی مصادره شود؟ این آدمها از ورزش چه میخواهند؟ تا زمانی که به این مشکل نپردازیم، پرداختن به خشونت در فوتبال عبث است. ما از مسائل ورزش فرار میکنیم و بیشتر سرگرم حاشیهها میشویم.
ترس از آن است که مسائل فوتبال با مسائل اجتماعی ربط داده شود و دیگر نهادهای اجتماعی را درگیر کند. هیچ جامعهای را نمیتوان یافت که خانواده در آن سقوط کند و اقتصاد آن شکوفا باشد و در سوی دیگر هیچ کشوری نیست که با اقتصاد ویران، خانواده منسجم داشته باشد.
ورزش یک نهاد اجتماعی است و با دیگر نهادها در ارتباط و کنش قرار دارد. تحلیل بر پایه فرد و رفتارهای فردی برای کنترل هیجانات منفی فوتبال راه به جایی نخواهد برد، بلکه باید محل زیست این هیجانات را بررسی کرد. آیا پدیدهای وجود دارد که مستقل از ساختار عمل کند؟
ورزش به ویژه فوتبال به گرو کشی برای برخی از افراد تبدیل شده است زیرا آنان که ادعای مدیریت این فوتبال را دارند باید به جایگاه برسند و اگر به این میز نرسند مدعی هستند که بودجه به فوتبال نخواهد داد. این باج دهی موجب شده تا هیأت مدیره باشگاهها و فدراسیونها پر از افراد غیر ورزشی شود.
تیمها برای هواداران به نماد تبدیل شدهاند و باخت فوتبال برای آنان باخت هویتی یا قومی است؛ به عبارت دیگر باخت برابر با باخت آن قوم یا هویت است.
رفتارهای تماشاگران در ورزشگاهها از کجا میآید؟ آیا شعار مجعول «خلیج عربی» در ورزشگاه آزادی نتیجه رفتار پلیس است؟ بدون شک نه. خشونت فوتبالی خشونت ورزشی نیست.
کنش سالم در ساختار ویرانگر جایی ندارد بلکه ورود به این ساختارها یا او شبیه ساختار میشود یا اینکه با سدهایی مواجه میشود که در نهایت در خروجی را به او نشان میدهد.
در خصوص اینکه هوادار یا بازیکن خود را جای قاضی میگذارد و احکام را در زمین اجرا میکنند ۲ دلیل میتوان ذکر کرد:
اگر سیستم نظم واقعی خود را از دست بدهد بدون شک برگشت به حالت اولیه و نظم یکپارچه آن سخت است. اگر میگوئیم باشگاه فرهنگی - ورزشی، این عنوان تنها به ایران اختصاص دارد زیرا فرهنگ نسبی است و هیچ تعریف خاصی برای کار فرهنگی باشگاهها در نظر گرفته نشده است.
ما متخصص فرهنگ، روانشناس، جامعه شناس و … در ورزش کم داریم و اگر داشته باشیم میزان اختیارات آن کم است. تا زمانی که نپذیریم مشکل وجود دارد راهکار ارائه دادن عبث است. باید برای کسانی که این آشوبها یا رفتارها را انجام میدهند رفتاری داشته باشیم که آنان از ریشه مشکلات خود برای ما بگویند؛ بگویند که چگونه روی به این رفتارها آوردهاند.
شجیع: پوست اندازی مدیریتی لازمه ورزش ایران است
خشونت در ورزش در سه سطح خرد، میانه و کلان باید بررسی شود و این بررسی باید به صورت مجزا باشد.
در بحث کلان، ورزش به تنهایی و یک تنه بار کنترل تخلیه هیجانات را به دوش میکشد و ما نهاد تعریف شده دیگری برای تخلیه هیجان نداریم. زمانی که بار مسئولیت به صورت خواسته یا ناخواسته بر دوش نهاد قرار میگیرد در نهایت فشار باعث میشود خشونت مانند یک فنر از دل ورزش بیرون جهد.
آیا این مساله را خود به وجود آوردیم یا اینکه خود به خود به وجود آمده است؟ موضوع پیچیدگی ورزش آنچنان ادامه یافته که به انسداد مدیریتی تبدیل و راهکاری برای آن وجود ندارد و با تعویض مدیران درست نمیشود چرا که ساختار دقیق برای درست شدن آن وجود ندارد.
در تاریخ جهان نهاد جنگ داشتیم که این روزها کمرنگ شده است. جایی که خشونت و تخلیه آن در میدان جنگ شکل گرفت اما بر اساس تئوری «نوربرت الیاس» این روزها ورزشها به شکل متمدنانه به میدان جنگ تبدیل شده و دفاع و حمله وجود دارد.
چرا این جنگ نمادین که قرار است به سرگرمی تبدیل شود به مکانی برای خشونت تبدیل شده است؟ این سوال اصلی است. از نظر کسانی که درگیر موضوع هواداری نیستند این رفتارها قابل فهم نیست اما هوادار واقعی بازی را نباخته بلکه زندگی را باخته است و خشونت در فوتبال نوعی تقابل است.
خشونت فوتبالی در ورزشگاه تقابلی است که سالها است ایجاد شده و به نوعی شهرآورد تهران نوعی تقابل است.
خشونت کنونی شاید تقابل با ساختارها باشد زیرا زمانی که هوادار خشمگین صندلی ورزشگاه را می شکند، آسیب رساندن به محیط ورزشی نیست بلکه تقابل با ساختارها است.
باید واقعیت هواداران را مطالعه و بشناسیم؛ هوادار را نباید اوباش بنامیم و یگان ویژه برای برخورد با آنان با ورزشگاه بیاوریم. یگانهای آموزش ندیده برای برخورد با هواداران کار را سخت میکنند زیرا انگیزه هواداران با جنس شورشهای خیابانی متفاوت است.
در دنیا منطق هزینه و فایده برای ورود به ورزشگاه وجود دارد و در تیمهایی مانند چلسی ۳۰ درصد بلیتها توسط کانون هواداران فروخته میشود و بلیت ۵۰ دلاری با نرخ ۵ دلار به هوادار داده میشود اما اگر آن هوادار رفتار ناشایستی داشته باشد بدون شک از هفته بعد باید بلیت ۵۰ دلاری تهیه کند و رفتار او برایش هزینه زا خواهد بود.
وقتی که ریل گذاری اشتباه است جابجایی در نفرات نمیتواند کارساز شود. سیاست سفید این است که چشم انداز ورزش توسعه پیدا کند اما در سیاست سیاه باید منافع فرد پیش برود. ورزش ایران دچار سیاست سیاه شده و این موجب شده تا منافع فردی بر منافع ملی ارجحیت پیدا کند.
ورزش محل تضارب آرا است و همیشه در این کنش چالشهایی وجود دارد. برنامه «نود» اتفاقات فوتبال را زیر ذربین قرار میداد و متن انگلیسی را برای رئیس فدراسیون یا مدیران نشان میداد و از آنان میپرسید واقعیت این بند چیست.
از دستگیر شدگان خشونتهای فوتبالی پرسیده میشد دلیل کارشان چه بوده و آنان با این جملات پاسخ میدادند: داور بد بود، وزیر ورزش نمیگذارد قهرمان شویم و….؛ این گذاره، در جامعه ورزش و فضای جامعه بی اعتمادی ایجاد میکند.
درد و لذت در فوتبال کنار هم هستند، چگونه است یک جوان هشت ساعت در ورزشگاه بدون هیچ امکاناتی میماند؟ چگونه لذت فوتبال برای او ماندگار میشود. اما با وجود این بی امکاناتی چرا باز هم به ورزشگاه میرود؟ چرا این رفتنها را تکرار میکند؟ و خیلی از چراهای دیگر…
کسانی در فضای ورزشگاه دوام میآورند که برخی از رفتارها برای آنان قابل هضم باشد و قدرت سازگاری داشته باشند. این شیوه از رجوع به ورزشگاه موجب میشود که افراد در ورزشگاه یکدست شوند و تودهای بی شکل ایجاد کنند.
برای فرهنگ افزایی در ورزشگاه ۲ راهکار «مداخله در باور» و «مداخله در رفتار» وجود دارد. مداخله با رفتار را میتوان با اهرمهایی مانند جریمه کنترل کرد اما در بخش مداخله در باور نیاز به آموزش پذیری است و این آموزش پذیری باید در سنین مختلف انجام شود.
در بخش مداخله در باور، فرد باید ۱۸ سال آموزش در مدرسه را در جامعه نمایان کند اما زمانی که وارد جامعه میشود رفتاری متفاوت از آموزشها را پیاده میکند.
هزینه رفتار ناهنجار باید خیلی بالا باشد و این میتواند در بازدارندگی مؤثر عمل کند. بازدارندگی که در نهایت فرد را از خدمات مختلف محروم میکند. اما مدتها است در مبحث اصلاح در فوتبال در زمینه کانون هواداران، بلیت فروشی، مسوولیتهای اجتماعی و ورزشی اتفاقاتی رخ میدهد که فعلاً مسکوت مانده است یا روند اجرایی شدن این اصلاحات کند به نظر میرسد.
در ساختار مدیریتی نیاز به پوست اندازی داریم و این یکی از اصلهای مهم بیانیه گام دوم انقلاب محسوب میشود که از سوی مقام معظم رهبری صادر شده است. حال اینکه چگونه این جابجایی از نسل قدیم به جدید تغییر داده شود کاری پیچیده و سخت است اما باید انجام شود.
نظر شما