به گزارش گروه تحلیل تفسیر و پژوهش های خبری ایرنا، سخن گفتن از سینمای ایران و راهی که این سینما از فیلمفارسی تا درخشش جهانی پیمود، بدون نام بردن از اسامی همچون «داریوش مهرجویی» غیرممکن است. مهرجویی کارگردان نام آشنایی برای تمامی نسل هاست؛ نسل قبل از انقلاب، نسل انقلاب و و حتی نسل امروز. شاید کمتر کارگردانی در ایران را می توان پیدا کرد که تعداد آثار برجسته اش تا این اندازه زیاد باشد. گاو، دایره میان، هالو، اجاره نشین ها، هامون، سارا، پری، لیلا، بمانی، مهمان مامان و سنتوری، برجسته هایی از این آثار هستند.
آثاری که اگر دست کم هرکدام نظر مثبت بخشی از منتقدان را کسب کرده باشد، مجموع آنان، نظر مثبت اکثریت گسترده ای را برای این کارگردان رقم زده است. چنانچه امسال و در چهارمین رای گیری دهسالانه مجله سینمایی فیلم هم این اتفاق رخ داده و مهرجویی با اختلافی فاحش نسبت به سایر کارگردانان ایرانی، در صدر ایستاده است.
این رای گیری که اولین بار پس از انقلاب و در سال ۶۷ انجام شده است؛ به معرفی برترین فیلم های ایران و جهان و کارگردانان ایرانی و خارجی بر اساس نگاه منتقدان دوره خود پرداخته و می پردازد. بر این اساس در نظرسنجی بهترین کارگردانان سال ۱۳۶۷ مهرجویی بعد از بهرام بیضایی دوم است؛ در سال ۷۸ با دو پله سقوط بعد از بیضایی، عباس کیارستمی و مسعود کیمیایی در رده چهارمین کارگردان از بین ده کارگردان برگزیده منتقدان قرار گرفته؛ و امسال با کسب ۱۷۵ رای در جایگاه بهترین کارگردان در دهه ای که گذشت از سوی منتقدان برگزیده شده است، بعد از او بیضایی با ۱۲۴ وکیارستمی با ۱۱۲ رای در جایگاه دوم و سوم قرار گرفته اند.
ماهنامه سینمایی فیلم درباره این انتخاب این گونه توضیح می دهد: «در رای گیری سال ۱۳۸۸ جمع بندی کارگردانان انجام نشده اما اگر نتایج رای گیری سال ۱۳۷۸ را ملاک قرار دهیم؛ چهار کارگردان برتر آن دوره (بهراهم بیضایی، عباس کیارستمی، مسعود کیمیایی و داریوش مهرجویی) با تغییراتی همچنان در چهار جایگاه نخست حفظ شده اند و البته فاصله داریوش مهرجویی با سه نفر دیگر در این دوره قابل توجه است که با حضور سه فیلم از او در رده ده فیلم برتر طبیعی هم هست».
کارگردان انقلابی
یک کارنامه درخشان، فیلم های اثرگذار و قوی در زمان خود و نوستالژی هایی از گذشته به دست امروز رسیده، کشف و معرفی چهره های متعدد به دنیای سینما و سبب سازی برای تغییرات اجتماعی شگرف در جامعه ایران، از جمله کارهای مهرجویی است. در واقع مهرجویی تنها یک کارگردان نیست بلکه در مقام یک مصلح اجتماعی در طی ۵ دهه، علاوه بر تاکید و برجسته ساختن مصائب اجتماعی گوناگون، عملاً منشا اثر بوده و باعث ایاد تغییرات مهمی شده است. مشکلات زندگی شهری و نمودهای مدرنیته (انزوای اجتماعی، اعتیاد، طلاق، افسردگی و تلاش برای خودکشی، خودسوزی و دیگرکشی، مصیبت های کارگری و مرگ روزمره آدم های گرفتار در حلقه های سرمایه داری)، رویکردهای فمنیستی و بازنمایی مشکلات و دغدغه های زنان در چهارگانه ای (بانو، سارا، لیلا و پری) که مهرجویی در دهه ۷۰ به تصویر کشید و به لطف نبوغ خود برجسته شدن بسیاری از آنان برای دهه ها و سال های بعد را پیش بینی کرد، نارسایی ها وکاستی های فیلمسازی در ایران (آنچنان که در فیلم میکس و با بیان مشکلاتی نظیر نارسایی تجهیزات و ابزار کار، عدم سرمایهگذاری اصولی و مقررات نارسای ممیزی و وضع تماشاگر نمود می یابد) و… برخی از مهمترین دغدغه هایی هستند که در عمر کاری مهرجویی تلاش برای نمایش و حل آنها به چشم می خورند. رویکردهای فمنیستی و بازنمایی مشکلات و دغدغه های زنان در چهارگانه ای (بانو، سارا، لیلا و پری) که مهرجویی در دهه ۷۰ به تصویر کشید و به لطف نبوغ خود برجسته شدن بسیاری از آنان برای دهه ها و سال های بعد را پیش بینی کرد، نارسایی ها وکاستی های فیلمسازی در ایران (آنچنان که در فیلم میکس و با بیان مشکلاتی نظیر نارسایی تجهیزات و ابزار کار، عدم سرمایهگذاری اصولی و مقررات نارسای ممیزی و وضع تماشاگر نمود می یابد) و… برخی از مهمترین دغدغه هایی هستند که در عمر کاری مهرجویی تلاش برای نمایش و حل آنها به چشم می خورند. علاوه بر اینها نمود تغییرات عملی به واسطه فیلم و تلاش های مهرجویی را می توان در تاسیس سازمان اهدای خون ایران مشاهده کرد.
سازمانی که در نوعی اقدام انقلابی و در واکنش به وضعیت اسف بار معامله و خرید خون در نهم مرداد ماه ۱۳۵۳ تشکیل شد. در معرفی علت وجودی و مبنای سازمان انتقال خون ایران آمده است: با توجه به مشکلات و عوارض ناشی از تعدد متولیان امر انتقال خون، فعالیت سودجویانه بنگاه های خصوصی و به ویژه رقابت ناسالم این بنگاه ها، طرح اولیه تاسیس یک سازمان مستقل برای ساماندهی سیستم تامین خون و فراورده های خونی شکل گرفت و به تدریج پررنگ تر شد. این همان مساله ای است که مهرجویی برای آن سالها زحمت کشید و تلاش کرد. مساله که آن را در فیلم «دایره مینا» مطرح کرد و چند سال طعم تلخ محرومیت در اواخر حکومت محمد رضا پهلوی را کشید.
ماجری بی خبری شاه
درباره مینا را بدون شک می توان اثرگذارترین فیلم تاریخ سینمای ایران نامید. فیلمی که منجر به تشکیل سازمان انتقال خون ایران شد.
این فیلم از همان ابتدا درگیر حواشی شده بود، به صورتی که وزارت فرهنگ و هنر ابتدا فیلم نامه آن را تایید نکرد و پس از تلاش ها و پیگیری های مکرر مهرجویی و رایزنی هایش با چهره های اثرگذار و صاحب قدرت در نظام پزشکی زمانش، موفق به تولید شد اما فیلم پس از تولید هم برای سه سال از اکران باز ماند. دایره مینا درد، تاسف و درماندگی را به تصویر می کشد و اتفاقاً مبنایی مستند دارد، اصلاً قرار بود مستند باشد اما شدت و عمق فاجعه اش به قدری بود که از نظر مهرجویی زمانی بیشتر و پرداختی عمده تر می خواست.
داستان روایت پسری حاشیه نشین است (با بازی سعید کنگرانی) که پدرش را به دلیل بیماری به بیمارستانی در شهر می آورد و به دلیل بی پولی نمی تواند او را بستری کند. به همین دلیل سه روز را در اطراف بیمارستان می ماند و در اینجا با باند خرید و فروش خون آشنا می شود. باندی که از مکیدن خون آدم های مفلس، برای خود سرمایه و مافیای قدرت ساخته اند.
مهرجویی برای این فیلم به مراکز غیر رسمی خرید خون می رود که معتادان جامعه اصلی آن بوده اند. حقایقی دردآور و عجیب که باعث می شود تا زمانی که شاه به همراه فرح این فیلم را در کاخ خود می بیند بگوید «کسی که این قصه را نوشته اگر دروغ گفته، باید محاکمه شود و اگر راست گفته باید ببینیم این دیگر چه وضعی است؟»
مهرجویی در این باره می گوید: تأیید فیلمنامه حدود ۸ ماه طول کشید ولی بعد از ساخت مجدداً توقیف شد. دکتر اعلا در این زمان با رییس نظام پزشکی یعنی دکتر اقبال وارد مذاکره شد و حتی من روزی به دفتر دکتر اقبال رفتم و تنها با ایشان جلسهای برگزار کردم. دکتر اقبال انگار قرص آرام بخش خورده بود و به من گفت: این چه فیلمی است که ساختهای. این فیلم مثل این است که انگار شما یک هتل درجه یک و مجلل داری و به جای اینکه هتل و مجلل بودن آن را نشان دهی، یک ضرب به آشپزخانه رفتی و فقط کثیفیها را نشان میدهی. چرا این کار را کردی؟ گفتم: میخواستم نسبت به کمبود خون در ایران آگاهی رسانی کنم و مردم را تشویق به اهدای خون کنیم.
مهرجویی می افزاید: آن موقع مردم از اهدای خون هراس داشتند و از مزایای بهداشتی آن با خبر نبودند. دکتر اقبال گفت: تو باید نشان میدادی یک فردی افتاده و حالش بد است. بعد به او شیشه خون تزریق میکنند و او کم کم حالش خوب میشود. من گفتم این فیلم و سناریو یک یا دو دقیقه بیشتر طول نمیکشد و به هیچ دردی نمیخورد. دکتر اقبال در نهایت موافقت نکرد. شخصیت دکتر داوود زاده در فیلم، برگرفته از دکتر علا بود. بهمن فرسی نیز این نقش را بازی کرد و البته در بازی کردن نقشش وجدان کاری زیادی داشت. شخصیت دکتر سامری نیز برگرفته از شخصیت دکتر گیلانی بود که البته من او را زیاد نمیشناختم. جالب است که جیب مدیر تهیه ما، علی نقی کنی پر از تریاک بود و وقتی معتادان سر صحنه سر و صدا به راه میانداختند، به آنها تریاک میداد تا آرام شوند و بگذارند فیلمبرداری کنیم. فیلم دایره مینا به شکل غیرمستقیم باعث شد که سازمان انتقال خون تأسیس شود.
در واقع دایره مینا فیلمی بود که حتی به خود دستگاه حکومت هم که در بیخبری از وضعیت اسفبار انتقال خون بودند، شوکی جدی وارد کرد و باعث یک تغییر بنیانی در جامعه ایران شد. و این نهایت کاری است که یک کارگردان و فیلمساز می تواند برای جامعه اش انجام دهد؛ چرا که اساساً هدف والای سینما چنین است. در واقع دایره مینا فیلمی بود که حتی به خود دستگاه حکومت هم که در بیخبری از وضعیت اسفبار انتقال خون بودند، شوکی جدی وارد کرد و باعث یک تغییر بنیانی در جامعه ایران شد. و این نهایت کاری است که یک کارگردان و فیلمساز می تواند برای جامعه اش انجام دهد؛ چرا که اساساً هدف والای سینما چنین است.
مرحوم زاون قوکاسیان استاد دانشگاه، منتقد و پژوهشگر سینمایی درباره دایر مینا چنین می نویسد: «نخستین تجربه رنگی و دومین محصول مشترک مهرجویی و ساعدی، او کارش را با انتخابی دقیق آغاز میکند تا ناچار نباشد وقت، هوشیاری و حوصلهاش را صرف استحکام بخشیدن به چارچوب کلی قصه و ریشهیابی روابط منطقی شخصیتها کن».
و آتشی که نمیرد، همیشه در دل ماست
برخی انتقادات به جایی به روند اخیر فیلمسازی مهرجویی و به صورت ویژه نسبت به برخی آثار وی (نارنجی پوش) وارد ساخته اند. انتقاداتی که البته بخش عمده ای از آن به جریان غالب سینمای کشور و روند به حاشیه بردن چهره های برجسته باز می گردد. روندی که نه جدید و نه مختص به سینما است و در همیشه تاریخ این سرزمین تکرار شده است.
در چنین شرایطی به نظر می رسد نیاز به حمایت و تایید مخاطبان و مسوولین در حراست از کنشگران فرهنگی مرز پرگهر، بیش از پیش است؛ و یادآوری این نکته که این کنشگران سهم عمده ای در موفقیت و انتقال فرهنگی ایران داشته اند و بسیاری از داشته های امروز مرهون تلاش دیروز آنان است، امری ضروری به نظر می رسد. موفقیت هایی که امروز هم از آنان وام گرفته می شود؛ به عنوان نمونه بسیاری سریال «پایتخت» را دوست داشته و در زمانی بیش از یک دهه آن را دنبال کرده اند، بد نیست بدانیم که پیشگام این سریال، فیلم هالو به کارگردانی مهرجویی است؛ یکی از فیلم های دغدغه مندی که تلاش دارد تا با بهره گیری از طنز، نقاب از چهره مشکلات کلان شهر و مقایسه آن با روحیات لطیف تازه واردان بردارد.
در نتیجه لزوم توجه به ذخایر فرهنگی این سرزمین بسیار حائز اهمیت است. و کلام آخر باشد با حسن فتحی که چندی پیش در این باره نوشته بود: «مهرجویی هنرمندی است که در رشته های مختلف ترجمه، رمان نویسی و فیمسازی کار می کند و در همه اینها بهترین است اما قدرش را نمی دانیم.من نمیدانم چرا درحق آدم های بزرگ اینچنین می کنیم».
پژوهشم **۹۴۸۰**1552
نظر شما