«آیا این نشان نمیدهد که ما کشتهای حیاتی سنتی چندهزار ساله و سازگار با اقلیم و متناسب با آب و توانمان را که ضامن استقلال اقتصادی و امنیت غذایی ما بوده رها کرده و دست به کشت کشاورزی کویرآور و تجارتی و صادراتی و اشرافی در سرزمین کمآب ایران زدهایم؟»
«در سال آبی ۵۳۵۴ تعداد چشمههای تنها یک دشت ما، ۲۳ دهنه و میزان تخلیه سالیانه آن ۲۸ میلیون مترمکعب بوده است و تعداد کاریزهای آن ۱۳۲ رشته و میزان تخلیه آنها ۴.۱۳۲ میلیون مترمکعب بوده است. به عبارت دیگر در طی پنج سال، ۱۰ میلیون مترمکعب از تخلیه آب چشمهها کاسته شده و یک دهنه از چشمهها خشک شده است.»
«گفتنی است در همین ۵ سال آبی (۵۳۵۴ تا ۵۸۵۹) در حدود ۲.۸ میلیون مترمکعب از آب کاریزهای یک منطقه کاسته شده و دو رشته قنات خشک شده است. یعنی در کل ۲.۱۸ میلیون مترمکعب برآمده از تخلیه سالیان. این وضعیت، تازه نشاندهنده یک شروع بسیار ملایم بوده است.»
پدیده دوران
به میزانی که از آب زندگی ساز ایران کاسته میشود بر درد دل دکتر فرهادی افزوده میشود: "چرا فقط در ۵ سال در دشت یک منطقه پرآب، این اندازه کاهش آبدهی قناتها و چشمهها رخ نموده است؟ اینجاست که در مییابیم پس از چندهزار سال از عمر کاریزها و چشمههای باستانی ما با پدیده نوظهوری روبروایم. «نیاکان ما در دشوارترین شرایط کمآبی در صحراها و مناطق کویری توانستهاند، زندگی و تولید خوراک را پیش برده و بدون تکنولوژی جدید -که تحصیلکردگان ما به آن مینازند- جمعیت زیادی را تغذیه کنند.»
«نیاکان ما بیش از ۵۰ تا ۶۰ هزار رشته کاریز ساختهاند و سازههای طبیعی و چشمههای چندهزار ساله و رودخانههای خروشان و تالابها را تا عصر ما حفظ کردهاند؛ اما ما نتوانستهایم امانتداری کنیم و این بلور خوشتراش را به آیندگان برسانیم و تا همینجا هزار بار آن را به زمین زده و شکستهایم. معنی این حوادث آیا به جز دور شدن از واقعیت است؟»
«آیا در این مدت، ژنتیک ایران دگرگون شده است. آیا کوهها و جغرافیا و اقلیم ما به یکباره و در این ۶۰ ۷۰ سال دگرگون شده است، یا اینکه ما در این مدت کوتاه، تغییرات بسیار در پندار و رفتار و کردار داشتهایم؟ اگر چنین است علت این کژرفتاری در کشورهای نظیر ما چیست.»
همه چیز برای هیچ
فرهادی همچنان با این گفته که دستاوردها بیش از دست دادن ها بوده، پافشاری دارد: «به نظر میرسد باید به جای (میزان درآمد) و (محل درآمد) بپرسیم درآمد از کجا و چگونه؟ و اینکه خرج برای چیست؟ به عبارت دیگر ملت ما از مکیدن خون وطن و فروش آن به اشکال گوناگون که به برخی از آنها اشاره خواهیم کرد، چه بهدست آورده است. به سخن دیگر محل مصرف این پولها و درآمدهای حاصل از غارت ذخایر آبهای سرزمین ما در کجا و چگونه بوده است.»
«باید دانسته شود که درآمدهای ما از این طریق چقدر مربوط به آب مصرفی حاصل از بارش سالیانه و چقدر حاصل از فروش (آب بادآورده) و از چپاول طبیعت و (ایلغار آبآورده) به دست آمده است.» «سرانجام اینکه با این درآمد به دست آمده از محصولات کشاورزی با آب حاصل از بارندگی سالانه (معمولی) و چپاولی و غارتی (فراتر از بارندگی سالانه) چه کالاهایی را به کشور وارد کردهایم. آنگاه است که غلظت نادانی و بیبرنامگی مدیران درگیر با آب و کشاورزی و توسعه و تجارت ما بر ملأ خواهد شد و نشان میدهد که ما دروازههای مملکت خود را چگونه بر روی کالاهای مصرفی و یک بار مصرفی و بنجلآلات بیگانگان گشودهایم و ملت را معتاد به مصرف بیش از تولید با علم ناقص و فنآوریهای نابجا و به دور از عقلانیت بومی کردهایم. آیا ما در این مسیر، ناگهان به آخرین مرحله توسعه و جامعه"مصرف انبوه» پرتاب نشدهایم؟»
به کجا رفته است
«در چنین شرایطی پرسش این است که این همه آب مکیدهشده از ۵۰ هزار حلقه چاه عمیق و نیمعمیق تا انقلاب اسلامی و تا ۷۰۰ هزار حلقه تا به امروز، به کجا رفته و صرف چه شده است؟» «کشتیکشتی یخ، هندوانه، خربزه، خیار، توماته (گوجه فرنگی)، انگور و دیگر سبزیها و میوهها را برای کشورهای عربی میفرستیم و پسته خندان رفسنجان، سیرجان و دامغان و زعفران شادیآفرین قائنات را برای سلامت عقل و شادی روان کشورهای غربی روانه میکنیم و اسماش را تولید کشاورزی و صادرات میگذاریم.»
«ما برای تولید، چاههای عمیق و نیمعمیق (دارای مجوز یا قاچاقمان) حفر میکنیم و در ازای مصرف و خرج چندین برابر بارندگی سالیانه کشورمان و به قیمت مکیدن ذخایر و حراج گنجینه چند میلیونساله سفرههای زیرزمینیمان موفق به تولید میشویم؛ و سپس محصولات کشاورزی خود را به اعراب و فرنگیان میفروشیم! و مهمتر اینکه از آنان و دلالان و همسودان آنان چه میخریم و با آن ابزارها چه بلایی بر سر خود و هموطنانمان میآوریم.»
«کسی نمیپرسد چرا ما در سه دهه، به اندازه هزارسال بارندگی این مملکت، آب از حلقوم تشنه زمینهای کویر و نیمکویریمان بیرون کشیدهایم و تبدیل به هندوانه و جالیز و انگور و پسته و زعفران فلهای کردهایم و سطح سفرههای زیرزمینی مان را تا پانزده متر پایین بردهایم.»
«و معنیاش این است که دیگر اجازه نمیدهیم میلیاردها بوته گیاهان چندساله و میلیونها درختچه و درخت جنگلی مناطق بیابانی، خشک و نیمخشک ما ریشههای خود را به نم زمین برسانند. بدینترتیب کویرمان را کویری تر و مناطق نیمکویری را کویری و قلمرو مناطق جنگلیمان را خارزار میکنیم.»
«تصور کنید در منطقهای مانند استان یزد، هر سال بهطور میانگین تنها یک سانتیمتر سطح آبهای زیرزمینی پایین برود؛ در ازای این میزان فروکش آبخوانها، چندمیلیون بوته گیاه دو یا چندساله و چند میلیون درخت و درختچه گز و قیج و گوَن که نوک انگشت ریشهشان به نم میرسید، خشک میشوند؟»
«اما واقعیت هولناکتر است از آنچه تا کنون گفتهام. برای نمونه تنها در دشت یزد اردکان، در سالهای ۱۳۵۲ تا ۱۳۷۴، هر سال تا ۴۵ سانتیمتر و در محدوده شهر یزد ۶۵ سانتیمتر، آبهای زیرزمینی فرو کشیده است.»
«البته غرب نیز محصولات کشاورزی صادر میکند، اما علم ناقص ما نمیگذارد ببینیم آنان در چه شرایطی محصول کشاورزی تولید میکنند و با چه هدفهای فرااقتصادی به کشورهای توسعهنیافته میفروشند و در ازای آنچه مواد و کالاهایی را تحت چه شرایطی و با چه قیمتی از کشورهای توسعهنیافته آسیایی آفریقایی و آمریکای لاتین میخرند.»
«این واقعیت غم انگیز نشان میدهد که مبادله در شرایط بسیار نامتقارن و نامتوازن (انگار میان کودکان صغیر و دانایان فریبکار و کلاهگذار و تاجران تبهکار جهان و هم دستان و گروه های همسود داخلی آنان) اتفاق افتاده است. این همان است که میتوان به جای مبادله متقارن گرم به آن (مبادله نامتقارن سرد) نام نهاد.»
«باری بر عهده اقتصاددانان مملکت ما نیز هست که به مقایسه درآمد نابحق و مستور ذخایر آب این سرزمین، با فروش ذخایر نفت و گاز مملکت بپردازند و کمینه نتایج اقتصادی این چپاول را در کوتاهمدت و درازمدت برای جامعه و دانشجویانشان توضیح دهند.»
کار و تولید حقیقی
فرهادی تکیه به نفت (یا به گفته خودش آزار-هلندی) را مرگ کار و تولید میداند و به تعریف کار و تولید حقیقی میپردازد: «کار و تولید انسان را به گونهای مستقیم در پیوند با طبیعت و جامعه قرار میدهد و وا میدارد که با چشمان باز با واقعیت روبرو شده و تواناییهای خود را در راستای شناخت قلمرو فعالیت تولید به کار گیرد.»
«کار و تولید و مشاهدات و ادراک و رفت و آمد به عالم ذهن و سپس واقعیت، به تدریج انگیزه یادگیری را در شخص تقویت میکند. هر یادگیری کوچک، زمینه را برای یادگیریهای پیچیده تر فراهم میسازد. از آنجا که سرشت کار و تولید، گروهی است، همافزایی نیز شتاب بیشتر میگیرد. بیشتر رشتههای تولیدی، سابقه طولانی در تاریخ بشر دارد و پتانسیل فرهنگی عظیمی در خاطره فرهنگی مردم به وجود آورده است که با وصل به مردم میتوان از آن فرهنگ برخوردار شد.»
«تولید در ارتباط نزدیک با عمل است و عمل در واقعیت اتفاق میافتد و واقعیت از قوانین خاص خود تبعیت میکند، نه از ذهنیت کسی؛ و انسان را از خودشیفتگی مصون میدارد و توقع وی از جامعه و طبیعت را به واقعیت نزدیک میکند و به سازگاری با جامعه و طبیعت میرساند و سبب میشود انسان نسبت به دیگران احساس سپاس داشته باشد.»
«اینگونه است که تولید و کار سبب دوستی و همبستگی با همنوعان و ایجاد حس مددکاری و مسئولیتپذیری میگردد و احساس کار گروهی را در وی بر میانگیزد.»
میراث شاه
فرهادی در یکجا به دودلی میرسد: «سرگذشت آب کشور ما نشان میدهد که یا غربیها از شناخت کشور ما ناتوان بودهاند و نادانسته ما را به کژراهه کشاندهاند، یا میدانستند و حقیقت را از ما پنهان کردهاند.»اما این دودلی سبب نمیشود که همه لغزش را به پای غرب ننویسد: «از اوایل قرن چهاردهم شمسی تبلیغات موتور پمپ و تلمبههای دیزلی در مطبوعات عصر رضاشاهی به شکل بارزی آغاز شده بود؛ تعداد اندک شمار مشتریان، نشان میدهد که معرفی این ابزار با بنگاهها و مؤسسات دولتی و سرمایهداران و مالکین بزرگ آنزمان بوده است.»
«برای نمونه در نخستین شماره مجله ایران امروز (فاخرترین ماهنامه عصر رضاشاهی- اسفند ۱۳۱۷) به تبلیغ درباره تلمبههای پیستونی سانتریفیوژ با کاربردهای گوناگون بر میخوریم؛ و در صفحات بعدی، تبلیغ کشتی، هواپیما، اتومبیل، لکوموتیو، موتور برق و مرکز تلفن. همچنین در شماره ۴ همین ماهنامه، تصویر تلمبه برقی ساخت کارخانه زیمنس به رخ خواننده کشیده میشود.»
«روزنامه اطلاعات (۱۳۰۸) در سال چهارم، گزارشی با عنوان (یزد) و با امضا (مسیح) دیده میشود که آغازگر نوعی شکایت و (خردهخوانی) ملایم از شیوههای آبیاری سنتی است؛ گونهای نشاندادن در باغ سبز (انقلاب سبز) به کشاورزی غربی و (مکتب نوسازی)، آنهم در شهری کویری. این گزارش همچنین نشاندهنده تحرکاتی برای تحریک تقاضا برای حفر چاههای عمیق است. در گزارشهای دیگر نیز چارهکار را (به قول خودشان برای خاتمهدادن به وضعیت وخیم برزگری) همانا حفر چاه آرتزین مطرح کردهاند.»
«نویسنده کتاب (دایرة المعارف فلاحتی) زدن چاه های آرتزینArtesian را یکی از مهمترین عملیات آبیاری برای آبادی کشور میداند. تقی بهرامی(مهندس و دکتر در فلاحت) از اولین تحصیلکردگان علم کشاورزی در مملکت ما است و دارای چند کتاب است و مدتی نیز سردبیر مجله(فلاحت در ایران) بوده است و به گونهای نماینده نظریات مکتب نوسازی در کشاورزی و آبیاری در ایران. به گفته او یکی از مهمترین عملیات آبیاری ایران برای آبادی کشور، حفر چاههای آرتزین در نقاط خشک است و چون ایران کوهستانیست و همه جلگهها از کوه احاطه شده و در زیر زمین تشکیل حوض داده، تقریباً همهجا را برای ایجاد چاه آرتزین مساعد میداند.»
«وی طبق معمول فتوای خود را با مهر اروپایی ممهور و راه هرگونه تردید را بر روی خواننده میبندد. او میگوید در سال ۱۳۱۵ دو متخصص چاه آرتیزین (دوران) و (بارولا) از طرف بانک فلاحتی ایران به نقاط مختلف کشور مسافرت کردهاند؛ نتیجه آنکه در عموم نقاط مطالعهشده، حفر چاه آرتیزین امکان دارد، منتها در بعضی نقاط باید گودتر و در بعضی نقاط باید عمقاش کمتر باشد.»
«آنگاه کتاب از قول دو متخصص، دروغی بزرگ مطرح میکند، شدت اختلاف بین ارتفاع جلگه و کوههای دور و بر آن نشان میدهد اگر در نقاط مزبور چاه آرتزین زده شود آب دائمی خواهد داشت!»
«بر پایه برآورد این دایرهالمعارف، با آب پنج چاه آرتزین در جلالیه (دروازه شمیران) آب تهران در اوایل دهه اول قرن چهاردهم خورشیدی قابل تأمین بوده است. به قول آنان در صورتی که در حدود جلالیه چاهی به عمق ۳۰۰ متر حفر شود ۵۰ مترمکعب در ساعت آب خواهد داد؛ بنابراین پنج چاه آرتزین آب آشامیدنی طهران را خواهد داد.»
«و در جای دیگر میآورند، با حفر چاه آرتزین در کویر، هزاران ده به این کشور افزوده شده، اصلاح مهمی بر وضعیت اقتصادی و آب و هوای کشور روی خواهد داد.» فرهادی سپس میکوشد پری را که بر پیکان زخم ما خودنمایی میکند، بشناسد: «شگفتآور است که آرزوی چاه آرتزین (آب خودآی بیپایان) انگار همچو آرزویی پرژرفا در ناخودآگاه ایرانیان نیز وجود داشته است و غربیها تنها با ترفندی آن را ابزار جادوی خود ساختهاند؛ به طوری که انسان خردمند ایران (امیرکبیر) را نیز در عصر ناصری وسوسه کرده بود.»
منبع: روزنامه اطلاعات ؛۱۳۹۸،۰۳،۲۲
گروه اطلاع رسانی **۹۱۱۷**۲۰۰۲
نظر شما