۲۷ خرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۱۲
کد خبر: 83357080
T T
۱ نفر

سفر ناتمام آبه شینزو به ایران: پندارها و دلالت‌ها

۲۷ خرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۱۲
کد خبر: 83357080
داود غرایاق زندی*
سفر ناتمام آبه شینزو به ایران: پندارها و دلالت‌ها

نخست‌وزیر ژاپن در طی سفری در ۲۲ و ۲۳ خرداد ۱۳۹۲ برای افزایش مبادلات اقتصادی و کاهش سطح تنش در منطقه خلیج‌فارس و خاورمیانه به‌ویژه میان ایران و آمریکا وارد ایران شد. این سفر بر خلاف شواهد و قرائن اولیه نظیر آزادی نزار زاکا، به نظر می‌رسد قبل از اتمام و بازگشت نخست‌وزیر به کشورش ناتمام ماند. دلیل آن را باید در شکاف جدی موجود میان پندار و دلالت‌های مختلف آن یافت که سعی بر این است در این مختصر برخی از ابعاد آن بازنمایی شود.

پندار نخست: آبه شینزو نخست‌وزیر ژاپن برای نخستین بار پس از انقلاب اسلامی به ایران سفر کرد. این سفر متعاقب دیدار چند ماه قبل آبه با ترامپ انجام شد و قبل از سفر هم آخرین هماهنگی از طریق مکالمه تلفنی میان دو نفر انجام شد. این سفر دو وجه مهم داشت؛ یکی تلاش برای گسترش مناسبات تجاری و اقتصادی و ژئوپلیتیک دو کشور در شرایط سخت اقتصادی که ایران تجربه می‌کند و دیگری ارسال پیام رئیس جمهوری آمریکا به رهبر معظم انقلاب اسلامی و تلاش برای میانجیگری در شرایط کنونی احتمال افزایش درگیری نظامی دو ایران و آمریکا در منطقه.
به‌طور متعارف، چنین تلاشی با هماهنگی‌های متعدد دیپلماتیک انجام شد و دو کشور با بررسی‌های مختلف به این نتیجه رسیدند که این سفر با سروصدای فراوان انجام شود. تصور و پندار نخست این است که همان‌طور که در صحبت مطبوعاتی نخست‌وزیر ژاپن آمده بود، نوعی میانه‌روی و اعتدال بر اساس باور «خیر الامور اوسطها» قرار است، بر جریان برای پرهیز از افراط و درگیری حاکم شود. اما دو موضوع آن را به پندار بدل ساخته است: نخست عدم وجود امتیاز قابل توجه در پیام ترامپ برای مقامات ایران برای کاهش سطح تنش و دیگری انجام خرابکاری دیگری در دریای عمان و نزدیکی تنگه هرمز که نشان از این دارد که اراده‌های فراوانی همانند چهار دهه گذشته در منطقه و جهان وجود دارد که تمایل ندارد روابط متعارف میان دو کشور ایران و آمریکا برقرار باشد و سعی دارند تا نشان دهند تنگه هرمز برای انتقال انرژی امن نیست و ایران در پیاده سازی این اراده تردید نخواهد کرد.

دلالت نخست: برخلاف آنچه که مطرح می‌شد که بازهای کابینه ترامپ با ارسال این پیام موافق نیستند، این پیام حاوی مطلب قابل توجهی نبوده که نیازمند تأمل بیشتر باشد و در همان دیدار پاسخ سرد و منفی ایران را در پی داشته است. اگر این‌طور بوده چرا این سفر انجام شد؟ شاید دلیل آمریکا در ارسال پیام به نوعی آخرین تلاش دیپلماتیک برای حل مباحث فی‌مابین باشد و از این زمان به بعد این تحولات هستند که ما را با خود به همراه خواهند برد. با این روال بازهای کابینه ترامپ در توجیه فشار فزاینده خود علیه ایران موقعیت بهتری خواهند یافت.

در ایران احتمالاَ این تصور وجود دارد که اگر تنش با آمریکا به جایی نرسید، روابط دو کشور در برخی از زمینه‌ها بهبود نخواهد یافت؛ زیرا همان‌طور که به گلایه مطرح شد، روابط ایران و ژاپن کاملاَ تابع ملاحظات روابط ژاپن با آمریکاست. اما شاید ایران تلاش دارد تا نشان دهد که تمایلی به هیچ درگیری در منطقه ندارد و از تمام ابتکارات موجود برای ارسال این پیام بهره گیرد.

لذا نتیجه تعامل این پندار و دلالت نخست این است که ترامپ سعی داشت تا از طریق ایران همانند کره شمالی برگ برنده دیگری برای انتخابات پیش‌روی این کشور فراهم سازد که در مقابل ایران با آگاهی از این موضوع، ابزاری بودن این پیام را دریافت و اعلام داشت. پس باید منتظر وخامت اوضاع دو کشور در زمان باقی مانده تا شروع فرآیند انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا بود؛ زیرا ایران این امتیاز را از ترامپ دریغ کرد.

پندار دوم: تصور بر این بود که پس از خروج آمریکا از برجام متعاقب عدم پذیرش ایران برای مذاکره در مورد مباحث منطقه‌ای در خاورمیانه و تلاش کشورهای منطقه به‌ویژه عربستان سعودی و اسرائیل برای افزایش فشار و حتی تلاش برای جنگ‌افروزی ناخواسته‌ای بین دو کشور، برای کاهش حداقل سطح تنش و آچمز کردن دو کشور جنگ‌افروز منطقه و عدم موفقیت تلاش ایران چند ماه اخیر در جلب حمایت کشورهای شیخ‌نشین به‌ویژه عربستان باعث برخی همکاری‌ها که برای تجارت جهانی ضروری است مثل موضوع کاهش درگیری یمن برای کسب برخی مزیت‌های تجاری و فروش نفت صورت گیرد. لذا اگر دو طرف بر اساس حزم و احتیاط همان‌طور که به تناوب اعلام کردند تمایلی برای درگیری ندارند، روال حل مشکلات خود را از مسائل منطقه‌ای دنبال کنند. این کار نه‌تنها باعث پرهیز از درگیری دو کشور می‌شود، بلکه راهی برای کاهش درگیری منطقه‌ای را باز خواهد کرد. از آنجا که سوریه در حال خاتمه جنگ داخلی است، با حل موضوع یمن شرایط منطقه‌ای افول محسوسی خواهد یافت از این طریق امکان حفظ برجام نیز فراهم می‌شود.

دلالت دوم: اما اگر قرار بود ایران در مورد مباحث منطقه‌ای وارد مذاکره شود، چرا این کار را قبل از آخرین اخطار ترامپ مبنی بر عدم تعلیق تحریم‌های هسته‌ای در اردیبهشت ۱۳۹۷ انجام نداد؟ شاید پاسخ این است که ایران تصور نمی‌کرد که موضوع تا این حد بغرنج شود. لذا حزم و احتیاط ایجاب می‌کند تا زمینه رفع مشکل فراهم شود. پس اگر این‌طور است چرا این سفر ناتمام ماند؟ چرا حملات نظامی عربستان و یمن علیه یکدیگر همچنان ادامه دارد؟ این موضوع نشان می‌دهد باوجود وضعیت بغرنج کنونی در منطقه دورنمای مناسبی هم برای آن متصور نیست.

نتیجه این روند شکاف میان پندار و دلالت این است که امکان مدیریت مسائل منطقه‌ای و رسیدن به روندهای عقلانی در حال کاهش است و در حالی که سطح درگیری داخلی کشورهای منطقه در عراق و سوریه در حال افول است، اختلاف منافع کشورهای اصلی منطقه و فرامنطقه‌ای در حال رشد است و امکان همزیستی و تعامل در شرایط کنونی را ندارد. این کار ممکن است سطح اختلاف را از مسائل منطقه‌ای و بین‌المللی به سطح داخلی کشورها نیز متمایل سازد. در عین حال فشار کنونی علیه ایران ممکن است بر هر سه سطح همزمان رشد و افزایش یابد.

پندار سوم: یکی از مواضعی که دو کشور آمریکا و ایران در شرایط کنونی به‌آن اشاره دارند، این است که به دنبال درگیری نظامی نیستند. تصور بر این است که منطقه خاورمیانه از شروع سده بیست‌ویکم تاکنون همیشه دچار ناامنی بوده است: حملات آمریکا به افغانستان در سال ۲۰۰۱ و عراق در سال ۲۰۰۳ و بهار عربی و ظهور داعش و بحران سوریه و مسائل ناشی از یمن و در حال حاضر هم امکان درگیری نظامی وسیع‌تر میان جبهه عربی – عبری – غربی در قبال ایران. در حالی که هنوز منطقه و مناطق دیگر درگیری روی آسایش را ندیدند، دامن زدن به یک تنش بزرگ‌تر و بیشتر در منطقه چندان که باید عاقلانه به نظر نمی‌رسد زیرا در شرایط آشوب منطقه‌ای، نتایج و پیامدهای آن غیرقابل انتظار است. لذا رسیدن به یک روال مناسب می‌تواند جلوی برخی مشکلات نامشخص آینده را روشن و قابل کنترل کند.

دلالت سوم: این تصور نمی‌تواند مورد پذیرش کشورهای مخالف ایران در منطقه باشد که تاکنون هزینه زیادی برای کاهش موقعیت ایران در منطقه پرداخت کردند و آمریکا باید به آنها پاسخگو باشد. کشورهای مخالف ایران، معتقدند که بخش عمده‌ای از مشکلات منطقه به سمت و سویی رفته که به نفع ایران تمام شده است و کارکرد آمریکا باعث شده تا ایران از این موقعیت بهره‌برداری کند. نابودی طالبان در افغانستان، فروپاشی صدام حسین در عراق، دستیابی ایران به برجام و نابودی داعش در منطقه تماماَ به گونه‌ای پیش رفت که به نفع ایران شده است؛ اما در این شرایط ایران سعی دارد تا تمام مزیت و موقعیت کنونی را بدون نظر دیگران در منطقه به نفع خود بهره‌برداری کند.

در مقابل ایران بر این باور است که تمام این شرایط به‌واسطه سیاست مستقلانه به دست آمده و در رسیدن به این وضعیت آنها به ما امتیاز ندادند که حال در شرایط کنونی ما به آنها امتیاز دهیم. خروج آمریکا از برجام پس از آن صورت گرفت که مشخص شد ایران دیگر در زمان کوتاه امکان آزمایش هسته‌ای ندارد و لذا هرگاه ایران توان خود را افزایش دهد آنها در مقابل ایران محتاط‌تر خواهند بود و هرگاه در مسائل مختلف وارد مذاکره شویم، موقعیت برتر خود را از دست خواهیم داد. لذا ایران باید بیشتر توان و قدرت خود را رشد داده و شرایط را حفظ کند.

نتیجه این روند این است که اگر ایران در منطقه پیش برود، ممکن است تمام منطقه را تحت کنترل بگیرد و این نه تنها به ضرر متحدان منطقه‌ای آمریکا خواهد بود بلکه ایران در حال تهدید تمام آبراه‌های استراتژیک منطقه خاورمیانه است که تنگه هرمز یکی از آنها است. در این شرایط باید فشار حداکثری برای کاهش موقعیت ایران و مذاکره دوباره باید فراهم شود. در حالی که تمام سازوکارهای هشداردهنده از ارسال ناوهای جنگی تا میانجی گری در دستور کار است، مدیریت شرایط کنونی بسیار سخت‌تر خواهد شد.

پندار چهارم: این تصور که بدون حضور ایران در منطقه می‌توان به نظم منطقه‌ای مطلوب رسید و بتوان معامله قرن را در منطقه پیاده کرد، تصور و پنداری بیش نیست زیرا مسأله فلسطین در حدود ۷۰ سال گذشته باوجود تحول نظام بین‌الملل حل نشد و تغییر توافق اسلو نیز به عنوان امری بین‌المللی قابل قبول نیست.

در مقابل ایران بر این تصور است که می‌توان مسائل منطقه‌ای را حل کرد و در عین حال بر مشکلات اقتصادی فائق شد و اگر ترامپ دوره بعد رأی نیاورد اوضاع به روال مناسبی قرار می‌گیرد.

دلالت چهارم: اما به دو نکته باید در اینجا توجه شود: نخست اینکه ایران باید به این گزینه هم بیاندیشد که اگر ترامپ در دور دوم رأی بیاورد چه باید انجام دهد؛ موضوعی که با توجه به دستاوردهای اقتصادی این تیم، چندان که باید دور از انتظار نیست. لذا بهره‌برداری از ابتکارات صلح‌آمیز برای بی‌اعتباری موقعیت ترامپ در منطقه ممکن است اوضاع را به وخامت بکشاند؛ زیرا اگر آبه در ایران نبود، زدن کشتی‌های تجاری برای ناامن کردن آبراه انرژی تنگه هرمز دوباره مطرح نمی‌شد.

نتیجه این تصور و دلالت این است که طرف آمریکایی و همپیمانان منطقه‌ای آن کشور سعی دارند نشان دهند که تمام فرایندهای دیپلماتیک برای حل مسائل منطقه‌ای با ایران دنبال شد و نتیجه نداده و روابط با ایران به‌طور متعارف قابل حل نیست و این تنها میدان و صحنه اصلی بازی است که اوضاع را باید تغییر دهد.

جمع‌‬ بندی این پندارها و دلالت‌ها را می‌توان در چند محور مطرح کرد:

- نخست اینکه در شرایط کنونی باید بیشتر مراقب بود تا مقدرات تابع تصادفات قرار نگیرد.

- خروج از برجام یک خطای تاریخی و استراتژیک خواهد بود که در شرایط کنونی زمینه را برای تخریب چهره ایران برای کشورهای متخاصم فراهم می‌آورد؛ این چیزی است که کشورهای منطقه به دنبال آن هستند که نه تنها ایران از مزیت‌های اقتصادی آن بهره برداری نکند بلکه از امتیازهای فنی و هسته‌ای آن نیز بی بهره گردد.

- سفر ریاست محترم جمهوری به اجلاس شانگهای پس از دیدار با نخست وزیر ژاپن به این معنا نیست که می‌توان در شرایط سخت به کشورهای روسیه و چین وابسته بود؛ هرچند همیشه وخامت اوضاع با غرب ما را به سوی شرق سوق داد؛ تصور حمایت استراتژیک شرق از ایران خطای استراتژیک خواهد بود.

- در شرایط بحرانی گفت و گو در مورد مسائل منطقه‌ای از طریق کشورهای ثالث مثل ژاپن می‌تواند در خرید زمان مؤثر باشد و نباید اصل گفت‬ و‬ گو «حیثیتی» شود که نتوان از آن در مواقع لزوم بهره گرفت. مورد کره شمالی نشان داد که هرچند این کشور وارد گفت‌‬ وگو با آمریکا شد اما از هزینه درگیری هسته‌ای با این کشور هم پرهیز کرد.

- تداوم ارتباط با اروپا در سطح حداقلی می‌تواند زمینه کاهش وخامت را درپی داشته باشد و نباید در شرایط کنونی از آن پرهیز کرد.

در نهایت امیدواریم که خداوند شر دشمنان ما را به خودشان بازگرداند؛ زیرا بسیاری از مسائل در حال خروج از مسیر ارادی و نیل به حوزه تصادف است.

* استاد دانشگاه شهید بهشتی

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha