۲ تیر ۱۳۹۸، ۱۰:۱۳
کد خبر: 83365209
T T
۰ نفر

پروندهٔ خبری

نگاهی به نمایش «کمیته نان»

کارگری سخت است؛ کولبری رنج

۲ تیر ۱۳۹۸، ۱۰:۱۳
کد خبر: 83365209
امین خرمی| خبرنگار
کارگری سخت است؛ کولبری رنج

تهران- ایرنا- بازتاب برشی از زندگی واقعی؛ به گونه‌ای که جذاب و از همه مهم‌تر باورپذیر باشد آن‌هم در یک کار هنری سخت است.‌ درست به همین سبب قاطبه کارشناسان و منتقدان عرصه هنر؛ تولید آثار رئالیستی (واقع‌گرایی) را سخت‌ترین گونه تولید آثار هنری می‌دانند.

تردیدی وجود ندارد انتخاب هر هنرمند برای تولید یک اثر رئالیستی در گام نخست به مثابه قدم گذاشتن روی شمشیری است که در بسیاری موارد و نهایتِ اثر تولید شده به از بین رفتن زمان و هزینه صرف شده و نام و مقام و شأن هنرمند منتج شده است. با وجود این، گاه آثاری که در قالب هنر رئالیستی توسط هنرمندان خلق و ماندگار شده‌اند؛ به عنوان مهمترین، بزرگ‌ترین و اثرگذارترین آثار هنری طی فعالیت‌های هنری بشر از روزگاران دور تا به امروز شناخته می شود.

قدرت رسانه و آشنایی با کولبران

پیش از آنکه به نقد نمایش کمیته نان به نویسندگی و کارگردانی لیلی عاج با بازی الهام شعبانی، ارسطو خوش رزم، غزاله جزایری، شاهو رستمی، لبخند بدیعی و سعید احمدی بپردازیم باید این پرسش را مطرح کنیم که تا پیش از فعالیت رسانه ها و بازتاب رسانه ای، واژه کولبر و فعالیت کولبران تا چه حد برای عموم مخاطبان آشنا بود؟ در واقع طی چند سال اخیر و با توجه به اتفاقات برای بخشی کولبران در مناطق غربی ایران و البته گسترش فعالیت در فضای مجازی عموم افراد جامعه نسبت به وجود، حضور و فعالیت کولبران اطلاعات به دست آوردند.

کارل رایموند پوپر فیلسوف و تئوریسین اتریشی معتقد است رسانه و فعالیت رسانه ها، امروز به مهمترین خوراک بشر تبدیل شده است. او حتی برای این مدعای خود مثالی نیز آورده و می گوید: نوشیدنی های سیاهِ گازدار - شما بخوانید کوکاکولا - که طبق نظر تمام پزشکان برای سلامتی مضر هستند، به واسطه رسانه و تبلیغات آنها نه تنها به بخش جدایی ناپذیر خوراک روزانه مردم بدل شده اند مهمترین اسپانسرهای (حامیان مالی) بزرگ میادین ورزشی جهان از جمله المپیک را به خود اختصاص دادند و این همان کارکرد رسانه است بدون آنکه عموم مردم نسبت به آن اطلاعی داشته باشند.

هنرمندی همراه با دغدغه مردمان شهر و قوم خویش

کمیته نان بخش دوم از تریلوژی (سه‌گانه) فعالیت لیلی عاج در زمینه پرداختن به زندگی طبقه کارگر در ایران است. او پیش از این نمایش قند خون را بعد از تعطیلی کارخانه قند ورامین و مسائل کارگران این کارخانه بعد از تعطیلی آن به عنوان بخش نخست از این تریلوژی انتخاب کرد. هر چند نگاه نظارت و ارزشیابی نسبت به کار او اجازه نداد قند خون آنگونه که شایسته و بایسته است توسط عموم مخاطبان و علاقمندان تئاتر دیده شود.

عاج در دومین تجربه خود از زندگی طبقه کارگر سراغ بخشی رفته که با فرهنگ آنها بیگانه نیست؛ عاج هنرمندی از خطه کردستان است. شناخت نگارنده نسبت به او از دوران روزهای دانشگاه در حوزه تئاتر و شاخه ادبیات نمایشی در سال ۷۶ زیر چتر واحدی به نام دانشگاه است.

می توان گواهی داد او از همان روزها همواره نسبت به فعالیت مردم قوم وشهر خود نگاه ویژه ای داشت و این را در تجربه های دانشجویی دانشگاه نیز پیشاروی استادان قرار می‌داد. اما این بار لیلی عاج بعد از اجراهای مختلف در مقام کارگردان و کسب جایزه نخست بخش نمایشنامه نویسی جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر در سال گذشته با نمایشنامه سالی که دوبار پاییز شد با نگاه و روایتی متفاوت، کمیته نان را به نگارش درآورده و در مقام کارگردان آن را ۲۱ اردیبهشت تا ۲۳ خرداد جاری در سالن قشقایی مجموعه تئاتر شهر پیشاروی مخاطبان قرار داد.

کمیته نان روایتگر این داستان است: آزاد، دانشجوی کُرد، در یک مجادله دانشگاهی طرف مقابلش را هل می‌دهد و فرد مضروب قصد انتقام دارد. مضروب رابطه سیاسی خوبی دارد و خانواده فرودست آزاد قصد دارند او را از طریق مرز کردستان به سلیمانیه انتقال دهند؛ اما این انتقال، در پوشش کولبری به یک تراژدی بدل می‌شود.

در بطن ماجرا، صبری خانمی حضور دارد که از میان سه پسر شوهر فقیدش - روزگار، آراد و آزاد - آزاد را بیشتر از دو فرزند دیگرش دوست دارد و اصرار اوست که آزاد باید از ایران خارج شود.

صبری با آنکه خلاف فرزندانش کُرد نیست و زبان کُردی نمی داند؛ در این اقلیت‌بودگی به شخصیت قدرتمند خانواده بدل و حرفش به حکم بدل می‌شود. حکمی که طی آن برای رهاندن آزاد از مخمصه ای که گرفتار آن شده، در نهایت دو پسر دیگرش کشته می‌شوند. روزگار و آراد برای نجات آزاد به کردستان می‌روند. یکی در کوه‌های کردستان جانش را از دست می‌دهد و دیگری در تصادف با یک نفتکش.

وجه تفاوت «کمیته نان» با دیگر آثار لیلی عاج

کمیته نان را می توان متفاوت ترین اثر لیلی عاج در قامت کارگردان تعریف کرد؛ زیرا او برخلاف همیشه شخصیت هایش را آنچنان که بایسته و شایسته نگاه رئالیستی است پیشاروی مخاطبان تصویر کرده است. با تمام نقاط قوت، ضعف و با تمام زشتی ها و زیبایی های ظاهری و باطنی شان.

شخصیت‌های کمیته نان بیشترین باورپذیری را در آثار لیلی عاج برای مخاطبان دارد. او تا پیش از این همواره میان مخاطب و شخصیت هایش پرده ای عمیق می‌کشید تا به مخاطبان تاکید کند میان جهان زیست و نظام هنری این افراد که داستان شان را می بینیم با جایگاهی که مخاطبان روی صندلی نشسته اند همواره فاصله وجود دارد.

به زبان ساده تر، مخاطبان حتی اگر می خواستند، نمی‌توانستند خود را بخشی از شخصیت‌های نمایش‌های او بدانند؛ اما این بار در کمیته نان نه تنها خبری از آن پرده نیست که بازیگران با آغوشی باز مخاطبان را برای پذیرش آنها آنچنان که هستند دعوت می کنند و این جز با درایت نگاه و البته تجربه های پیشین لیلی عاج میسر نمی‌شد.

پرهیز از عادت قدیمی

مشخصه دیگری که در کمیته نان کمتر می توان دید شیفتگی لیلی عاج به مونولوگ نویسی است، او یکی از معدود نمایشنامه نویسان جوان و موفق است که در اغلب آثارش حتی اگر بیشتر از یک شخصیت برای خلق داستان و موقعیت نمایشی داشته باشد عادت به تک گویی های بلند دارد.

اما این بار کمتر می توان خبری از شخصیت ها و تک‌گویی های بلندشان در کمیته نان دید؛ منهای صحنه حضور میهمانان در خانه صبری و روایت عاشقی او، در بسیاری موارد دیالوگ های او کوتاه، گویا و گاه شلاقی میان بازیگران رد و بدل می شود. بازیگران تا آن حد غرق حس و موقعیت صحنه می شوند که حتی برخی دیالوگ ها را می خورند بدون آنکه کوچک‌ترین خللی در کیفیت اجرای اثر ایجاد شود.

تصویری که عاج از زندگی کارگر ارائه می دهد، تصویری آشنا برای مخاطبان است. حتی اگر مخاطبان در زندگی خود و اطرافیانشان خانواده متعلق به طبقه کارگر نداشته باشند، به دلیل تعاریف و تصاویری که از طریق رسانه ها یا در جامعه موجود است آشنایی ملموسی با فضای زندگی خانواده‌های تهیدست کارگر دارند.

تصویر طبقه کارگر و خانواده و زیست آنها در کمیته نان، با تصویر ذهنی مخاطبان همسو و منطبق است و چندان نیازی ندارند در مواجهه با تصویر زندگی این خانواده کارگر سراغ مفاهیم نشانه شناسی بروند.

توفیق «کمیته نان» در ارئه تصویری رئالیستی

کمیته نان بی هیچ تردیدی اثر رئالیستی است؛ اثری که در آن خبری از دیالوگ های سنگین با بار فلسفی آثار مدرنیسم و پست مدرنیسم نیست. همچنین در کارگردانی، صحنه پردازی و طراحی لباس هر آنچه عین واقع است را در تصویر شاهد هستیم. اما همین تکرار مکررات زندگی روزمره اثر کمیته نان را برای مخاطب جذاب می کند؛ زیرا این بار در ساحت خلق درام، عاج به خوبی قصه ای را طرح می‌کند که مخاطب بدون توجه به رنگ و لعاب های لباس بازیگران و یا صحنه پرطمطراق از انواع و اقسام آکسسوارها و اسباب صحنه به قصه صبری، آراد، آزاد و روزگار دل می دهد و به فراخور حس پیش برندگی داستان در صحنه‌ها با هر کدام از شخصیت ها دست به همذات‌پنداری می زند.

صبری» و نقش پررنگش در ایفای وظیفه مادری

زنان در در نمایشنامه ها و آثار تئاتری عاج همواره جایگاهی متفاوت داشتند. او به عنوان یک نمایشنامه نویس و کارگردان زن، همواره یکی از مهمترین جلوه های آثار درام خود را بر عهده زنان قرار داده است. زنانی که توانمندی آنها را به رخ مخاطبان می کشد؛ اما این بار به رخ کشیدن با فقدان حس باورپذیری همراه نیست و اتفاقاً مخاطب دلیل علاقه صبری نسبت به آزاد در قیاس با دو پسر دیگرش آراد و روزگار را به‌وضوح در می یابد و حس نمی‌کند که این مادر میان فرزندانش بی دلیل فرق می گذارد.

صبری مانند تمام مادران، تک تک فرزندان خود را دوست دارد اما به یک دلیل و آن هم بیشترین شباهت آزاد به پدر فقیدشان است که نگاه صبری به آزاد متفاوت است. پدری که دیگر نیست، تا مادر بتواند در سخت ترین شرایط زندگی به شانه او و حضور مردانه اش تکیه کند و خود مجبور است بار تکیه گاه و ستون عمود خیمه خانواده را بر دوش کشد.

چه زیبا و چه موفق و توانا، صبری این بار مردانه را در قامت زنانگی و مادرانگی خود به دوش می کشد. به دوش کشیدنی باورپذیر، جذاب، بدون ایجاد حس ترحم میان مخاطبان.

تلخ است درست عین حقیقت

داستان کمیته نان و قصه زندگی صبری» و سه فرزندش تلخ است. از همان شروع نمایش و دعوای آزاد مجروح کردن فردی که پشت و عقبه و روابط سیاسی قوی دارد که خانواده را به حول و ولا می‌اندازد تا بتواند جان آزاد را نجات دهد تا پایان تراژیک نجات دادن آزاد توسط کولبران برای انتقال به آن سوی مرز؛ روزگار و آراد دو برادر دیگر آزاد که یکی در کوه های کردستان جان خود را از دست می دهد و دیگری در یک تصادف نفتکش؛ همه اینها تلخ است درست عین حقیقت.

اگرخیالات را کنار بگذاریم، بی هیچ تردید با توجه به شرایط اقتصادی امروز زندگی طبقه کارگر سخت است. لیلی عاج برای بازتاب این سختی و تلخی نیازی به افزودن چاشنی دیگر ندارد او تنها برشی از زندگی یک خانواده کارگر را پیشاروی مخاطب قرار می‌دهد و ابایی ندارد پایان تراژیک اثرش باعث شود مخاطبان با سکوت سالن را ترک کنند.

او به این می‌اندیشد که بذر بزرگی از تفکر در ذهن مخاطبان خود نسبت به جامعه و کشوری که در آن زندگی می کنند، کاشته باشد تا این بار هر یک از ما در مواجهه با یکی از کارگران زحمتکش در هر شغل و جایگاه و مرتبه ای، نگاهی از بالا به پایین و همراه با تبختر نداشته باشیم و آنها را فارغ از هر نگاه مادی هم‌نوع خود می بینیم و به عنوان یک انسان آنها را دوست بداریم.

بی هیچ تردید آن افراد نیز نیازی به همدردی و حس ترحم ما ندارند؛ زیرا مقام و شرافت انسانی خود را با گره زدن غرورشان با عرق جبین و امرار معاشی حلال برای سنجاق کردن روزهای زندگی خود مانند ما و پشت سر گذاشتن ماه ها و سالیان زندگی به ما نشان می دهند.

واکنش وزیر به کمیته نان

در پایان ذکر این نکته خالی از لطف نیست که از میان دولتمردان، سید عباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به دیدن نمایش کمیته نان نشست. صالحی بعد از دیدن نمایش درباره کمیته نان در توییتی نوشت: نمایش کمیته نان را دیدم، با موضوع کولبری. روایتی انسانی از سوز فقر با شور عشق، ترکیبی از اشک و زهرخند و لبخند. با قصه نفس گیر، کارگردانی خوب و بازیگری دلنشین.

پروندهٔ خبری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha