"متیو ریزنر" از نویسندگان این نشریه آمریکایی در نوشتاری با عنوان "ناو گروه ضربت در یک جنگ بزرگ قدرت به آمریکا کمک نمیکند" افزود: اگر ایالات متحده در یک جنگ قدرت تمام عیار درگیر شود، احتمالاً طرفی برنده خواهد بود که بتواند موشکها و کشتیهای خود را سریع جایگزین کند.
"بیل کلینتون" از رؤسای جمهوری پیشین ایالات متحده در سال ۱۹۹۳ اظهار کرد: "هنگامی که کلمه بحران در واشنگتن به گوش میرسد، نخستین سئوالی که به ذهن هر کسی میآید این است: "نزدیکترین ناوگروه" کجا قرار دارد؟
در ادامه مطلب درج شده در این نشریه آمریکایی آمده است: باید گفت این اظهارات کلینتون هنوز هم صدق میکند.
ایالات متحده نه تنها به تازگی در تلاش برای جلوگیری از آنچه تجاوز ایران خوانده، ناو گروه ضربت "یواس اس آبراهام لینکلن" را به نزدیکی خلیج فارسی اعزام کرده، بلکه "دونالد ترامپ" رئیس جمهوری ایالات متحده در همین بهار پیشنهاد وزارت دفاع برای صرفه جویی در هزینه سوخت برای سوخت گیری راکتور هستهای "ناو هواپیمابر هری اس. ترومن" را رد کرد.
واشنگتن مدتهاست که ناوهای هواپیمابر خود را همچون تاجی گوهر نشان بر سر نیروی دریایی خود می بیند و هرگز قصد ندارد نظر خود را در این مورد تغییر دهد.
با این حال، برخی کارشناسان نیروی دریایی، نظراتی خلاف واشنگتن دارند.
دکتر "تی اکس هامس"، سرهنگ بازنشسته نیروی دریایی و محقق برجسته مؤسسه دانشگاه دفاع ملی برای مطالعات استراتژیک ملی بر این باور است که نیروی دریایی باید با چندین چالش عمده ساختاری در سالهای آتی روبرو شود.
وی معتقد است علاوه بر کمبود کشتی، ناوگان کنونی از کمبود کشتیهایی که قادر به انطباق سریع در یک نبرد دریایی هستند رنج میبرد.
در واقع ناوهای هواپیمابر آمریکایی همان کاستیهایی را دارند که کشتیهای شوالیههای زمان قرون وسطی داشت.
به عبارتی این ناوگروهها همانند "کمانهای زنبورکی" که شوالیهها در قرون وسطی داشتند و دامنه محدود این سلاحها شوالیهها را مجبور میکرد تا حد امکان به دشمن نزدیک شوند، همین ایراد را دارند و این خطر بزرگی است.
یا به عنوان مثال موشکهای بالستیک، به ویژه نوع "دی اف - ۲۶" (DF-26) چین، به راحتی میتوانند از تیررس ناوگان حمل و نقل آمریکا خارج شوند.
در گزارشی که پیش از این در "نشنال اینترست" در سال ۲۰۱۸ منتشر شده بود، نشان داد "محدوده تحت پوشش ناوهای هواپیمابر با قابلیت بارگیری ۹ تن به ۱۳۰۰ مایل کاهش پیدا کرده و هامس با مقایسه قابلیتهای "اف - ۳۵" با هواپیماهای بدون سرنشین، موشکهای کروز، و موشکهای بالستیک آن را نامناسب توصیف کرد.
به عبارتی نه تنها ناوهای هواپیمابر آمریکا به طور فزاینده ای نسبت به حملات دوربرد حساس هستند، بلکه به دلیل پرهزینه بودن آن و به دلیل تلفات بالا، باید فناوری دیگری جایگزین آن شود.
علاوه بر این، نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا از ضرورت آماده شدن برای جنگ در حوزههای مختلف رنج میبرد.
نیروی دریایی علاوه بر نقش مرسوم و تهدید رو به رشد موشکهای "هایپرولوسیتی"، باید به طور فزاینده ای برای شرکت در جنگهای اینترنتی، فضایی، مین گذاری ها و هواپیماهای بدون سرنشین آماده شود، که هر یک از آنها نیاز به تجهیزات و فناوری متمایز دارد.
نیروی دریایی همچنین باید سرمایه گذاریهای قابل توجهی را در کشتیهای بدون سرنشین انجام دهد تا به پای پیشرفتهای قابل توجه روسها و چینیها در این حوزه برسد.
در نهایت، نیروی دریایی ایالات متحده دهه هاست با هزینههای بسیار هنگفت اقدام به جایگزینی زیردریاییهای هستهای "کلاس اوهایو" با مدل جدید "کلمبیا" کرده است.
این جایگزینی برای حفظ بازدارندگی هستهای آمریکا ضروری است، اما دیوان محاسبات آمریکا برآورد میکند که توسعه و ساخت و ساز این ناوگان از طرح پیشنهادی ۱۱۵ میلیارد دلاری نیروی دریایی فراتر خواهد رفت.
به گفته هامس، نیروی دریایی قادر به تأمین نگهداری کشتیهایی که در حال حاضر دارد، نیست.
از طرفی ناوهای هواپیمابر بطور قابل توجهی این هزینهها را بالا میبرند؛ یک ناو هواپیمابر عظیم الجثه با هزینه نگهداری هواپیماها و بالگردهایش ۲۰ میلیون دلار است که هزینه عملیات سالانه آن هم که ۲۱ میلیون دلار است را باید به آن افزود.
هامس معتقد است راه حل این مساله، جایگزینی این ناوگان با کشتیهای تندرو و کم هزینه است.
به عنوان مثال تجهیز کشتیهای تجاری با موشک اندازها صرفه جویی قابل توجهی برای نیروی دریایی به همراه خواهد داشت؛ پنج میلیارد دلار برای ایجاد ۴۰ کشتی تجاری برای حمل ۱۶۰۰ تا ۲۰۰۰ موشک کافی است و تنها نیاز به ۱۶۰۰ خدمه برای انجام عملیات دارد (حال آنکه در ناوگروههای هواپیما بر دستکم نیاز به ۴۰۰۰ خدمه وجود دارد).
به گفته هامس، این کشتیهای تجاری، چه نفتکش باشند و چه کشتی کانتینری، مقرون به صرفه تر و محکمتر از ناوهای هواپیمابر ویا کشتیهای جنگی سطحی هستند.
از همه اینها که بگذریم، کشتیهای کوچکتر نه تنها در نبرد، قابلیت انعطاف پذیری بیشتر و واکنش سریعتر را دارند بلکه سبب آزاد شدن سرمایه بیشتر هم میشوند که این امر به نیروی دریایی اجازه میدهد خود را برای جنگی مدرن تر آماده کند.
هامس همچنین اظهار داشت که پیشنهاد او ظرفیت نیروی دریایی را در شرایط بروز بحران بالا میبرد و میتواند به سرعت به بسیج نیرو بپردازد.
این یعنی اگر کشتیهای کانتینری به طور گسترده استفاده شوند، ملوانان تجاری میتوانند به اعضای نیروی دریایی اضافه شوند و در حالیکه کشتیها میتوانند به سرعت با فناوری موشکی تجهیز شوند، در صورت لزوم به میدان جنگ اعزام شوند.
هامس استدلال میکند اگر ایالات متحده در یک نبرد قدرت تمام عیار درگیر شود، آن طرفی پیروز میدان است که بتواند موشک و کشتیهای خود را سریعتر جایگزین کند.
نیروی دریایی ایالات متحده که با قایقها و کشتیهای ارزان قیمت مجهز شده و به وسیله یک ناوگان قدرتمند ذخیره پشتیبانی میشوند و مسلح به موشکهای با قابلیتهای استفاده آسان باشد، مزیتهای قابل توجهی در این گونه درگیریها دارد.
اما پیشنهادهای هامس منتقدانی هم دارد.
منتقدان وی معتقدند ناوگان دریایی آمریکا دارای نقاط قوت بسیاری است که به سختی میتوان آن را با کشتیهای تجاری جایگزین کرد.
آنها بر این باورند که ناوهای هواپیمابر قابلیت حملات مداوم علیه اهداف خشکی را دارند که این خود میتواند دفاع حمایتی خوبی از نیروی هوایی آمریکا باشد.
علاوه بر این، ناوهای هواپیمابر از لحاظ فرهنگی در داخل نیروی دریایی قابل توجه هستند و از لحاظ سیاسی در خارج از آن و لذا پیشنهادهایی مبنی بر کنار گذاشتن این فناوری میتواند بازخوردهای جدی در پی داشته باشد.
هامس، با این حال، نمیگوید که همین حالا ناوهای هواپیمابر را کنار بگذاریم بلکه بر استفاده از آنها تا زمان فرسودگی تاکید دارد (نیروی دریایی آمریکا هنوز ۷ ناو هواپیمابر برای استفاده تا سال ۲۰۵۰ دارد و برنامه ریزی کرده ۴ ناو را تا اواخر ۲۰۷۰ از رده خارج کند).
با این حال، وی بر نظرات خود مبنی بر آسیب پذیری این ناوها در مقابله با تاکتیکهای گروهی، کاهش ارزش آنها به عنوان یک عامل بازدارنده نظامی و تعمیر آسوده یک ناو هواپیمابر هستهای بدون آنکه کسی صدمه ببیند پافشاری میکند.
در نهایت باید خاطرنشان کرد نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا در طول بیش از ۷۰ سال یک نبرد دریایی تمام عیار نداشته است، اما حالا باید با گزینههای دشواری روبرو شود زیرا در نظر دارد چگونگی انطباق با محدودیتهای رو به رشد بودجه و چالشهای جدید جنگهای مدرن دریایی را در نظر بگیرد.
بنابراین پیشنهاد هامس مورد توجه رهبران نظامی و غیرنظامی نیروی دریایی قرار گرفته و ارائه دهنده نوعی تفکر خلاقانه ضروری برای کمک به حفظ سلطه دریایی آمریکا در آینده است.
نظر شما