تمام این هیاهویی که در ماجرای تصمیم گیری و انصراف از حمله به ایران پیش آمد؛ ناشی از اشتباه خروج "دونالد ترامپ" رئیس جمهوری آمریکا از توافق هستهای بود.
رایس در این یادداشت مینویسد:
اگر اظهارات رئیس جمهوری آمریکا را باور کنیم، ارزیابی مان این است که این کشور تنها ۱۰ دقیقه تا راه انداختن جنگ با ایران فاصله داشت.
اشتباه نکنید. این حمله اگر اتفاق میافتاد؛ حملهای نبود که ایران را به درد بیاورد و او هم به راحتی آن را هضم کند.
یک چنین حملهای؛ تازه نقطه آغاز یک جنگ پرهزینه میشد که جان هزاران سرباز وظیفه آمریکا در خلیج فارس را به خطر میانداخت. امنیت متحدان منطقهای را مستقیماً در معرض خطر قرار میداد. اقتصاد جهانی را به لرزه در میآورد به این دلیل که گلوگاه کشتیرانی از طریق "تنگه هرمز" که آبراه حیاتی کشتیرانی است را خفه میکرد.
ترامپ ادعا میکند که فکر و تصمیم بهتر را انجام داده است. در دقایق پایانی او تصمیم گرفت از حمله به ایران صرف نظر کند چون اگر این حمله صورت میگرفت طبق برآوردهای صورت گرفته ۱۵۰ ایرانی کشته میشدند و این پاسخی نامتقارن به سرنگون شدن یک فروند پهپاد بدون سرنشین میبود که امکان دارد سرگردان در حریم هوایی ایران به پرواز درآمده است.
ببایید به صراحت اعلام کنیم این تصمیمی که در لحظات آخر گرفته شد، صحیح و البته بهتر از هر جایگزین ممکن دیگری بوده است.
اما خطر جنگ هنوز باقیست.
تصورش را بکنید اگر در آن ۱۰ دقیقه حساس و مهم پیش از فرمان حمله، رئیس جمهوری تصمیم گیری اش برای جنگ را خوب و با تأمل فراوان نمیسنجید و همه ابعاد و زوایا و پیامدهای آن را بررسی نمیکرد، آن زمان ما در زمین (در میدان جنگ) چگونه خود را جمع و جور میکردیم؟
من به عنوان کسی که تجربه کار کردن در پست مشاور امنیت ملی را داشته ام و در بسیاری از تصمیم گیری ها راجع به اینکه آیا و کی باید از نیروی نظامی استفاده کرد مشارکت داشته ام، با صراحت تمام و اطمینانی بیش از همیشه اعلام میکنم که فرآیند تصمیم سازی در حوزه امنیت ملی ما به طرز خطرناکی ناکارآمد است.
اگر ترامپ صادق باشد باید بپذیرد که او قبل از تصمیم گیری برای صدور فرمان حمله نظامی، به اندازه کافی به خطرات و پیامدهایی که یک اقدام نظامی به همراه خواهد داشت، فکر نکرده است.
تلفات بالقوه غیرنظامیان که از پیامدهای هر اقدام نظامی است؛ موضوع مهمی است که به ندرت امکان دارد از نگاه تصمیم سازان جنگ مورد غفلت واقع بشود. این مسئله حتماً باید در تصمیم گیری اولیه بدقت مورد توجه قرار میگرفت.
"جان بولتون" مشاور امنیت ملی که بیش از یک دهه است که توصیه به حمله به ایران میکند، آیا نتوانست یک ارزیابی بینابینی از هر دو طرف را ارائه دهد؟
اما به هر حال یک روزنه امید وجود دارد. و آن این است که اگر ترامپ واقعاً جنگ با ایران را نخواهد و هدفش این باشد که کنترل سیاست گذاری در حوزه امنیت ملی را خود بدست گیرد؛ آنجاست که میتوان به روند اوضاع امیدوار بود.
به هر دلیل، ترامپ تصمیم گرفت به ایران حمله نکند. او اکنون میتواند این بحث را مطرح کند که حمله نکرد تا وارد بحث راه حل های دیپلماتیک شود.
ایرانیها هم ادعا میکنند که یک فروند هواپیمای حامل ۳۵ سرنشین که سربازان وظیفه بوده است را ساقط نکردند و به جای آن پهپاد را به زمین انداختند.
هردو طرف به برطرف شدن بحران کمک کردند و اجازه ندادند جنگ دربگیرد. راست یا دروغ؛ به هر حال این رویداد کمک کرد تنشها فروبنشیند.
برای آنکه ثابت شود تنها فرو نشسته است؛ ترامپ لازم است با شفافیت و ارادهای غیر متعارف وارد عمل شود.
در این وادی عمل؛ او لازم است همزمان در چند زمینه اقدام نماید.
نخست آنکه؛ او باید مشاور غیرقابل کنترل امنیت ملی خود و تابع محض جنگ طلب او یعنی وزیر خارجه را به حاشیه براند.
دوم آنکه؛ رئیس جمهوری باید خطوط قرمزش برای یک اقدام نظامی علیه ایران را هم باریک کند و هم شفاف.
او باید به وضوح مشخص کند که سه عامل است که پاسخ نظامی آمریکا را احراز میکند. این سه عامل عبارتست از: ۱- حمله به نیروهای نظامی آمریکا، ۲- حرکت ایران به سمت بدست آوردن مواد هستهای برای رسیدن به بمب و ۳- حمله مستقیم ایران به اسرائیل.
همچنین ترامپ باید به کنگره اطمینان دهد که جنگ غیرضروری با ایران را آغاز نخواهد کرد چراکه یک چنین جنگی ناقض خطوط قرمز خود ترامپ خواهد بود و دور زدن مجوز قانونی مصوب سال ۲۰۰۲ میلادی است که استفاده از نیروی زور علیه "القاعده" را قانونی شمرده است.
سوم آنکه؛ ترامپ باید سریعاً خطوط قرمزش را با ارسال نامهای به اطلاع ایران برساند و راهی را برای اجتناب از جنگ پیشنهاد بدهد.
در این اقدام؛ لازم است یک سفیر مجرب بازنشسته که شغلش سفارت است به کشور ایران فرستاده شود. این فرد باید فردی در قواره "بیل برنز" معاون اسبق وزارت خارجه باشد که تجربه مذاکره با ایران را دارد و یا فردی باشد همچون "توماس پیکرینگ" با شش دوره تجربه سفارت و معاون اسق وزیر خارجه.
اگر ترامپ نمیتواند هیچ فردی خارج از تیم خود را بپذیرد، میتواند "جان سولیوان" معاون وزیر خارجه که به خردمندی و عقلانیت مشهور است را به نیویورک بفرستد تا با سفیر ایران در سازمان ملل "مجید تخت روانچی" ملاقات کند. تخت روانچی تحصیل کرده آمریکاست و کمک بسزایی در مذاکرات هستهای کرد و یک کانال قابل اعتماد برای ارتباط با تهران است.
چهارم آنکه؛ ترامپ باید گامهای دوجانبه را بردارد تا هردو طرف این فرصت را پیدا کنند که بطور خیلی جزئی بنای آشنایی و اطمینان و اعتماد به یکدیگر را بسازند و این بنا راهگشای بحثهایی مهمتر میان دو طرف باشد.
به عنوان نمونه؛ ترامپ میتواند پیشنهاد دهد که ایران مجاز باشد اورانیوم کمتر غنی شده خود را به خارج صادر کند و در ازا آن تهدیدش برای تخطی کردن از محدودیت مندرج در توافق هستهای در مورد محدودیت در انبار کردن اورانیوم غنی شده اش را به بعد موکول کند.
ایران میگوید که اورانیوم را استفاده میکند و یا میفروشد تا سوخت نیروگاه برق خود را تأمین نماید و اما ترامپ ماه گذشته جلوی صدور اورانیوم ایران را گرفت.
در مرحله بعد؛ او میتواند جلوی اعزام نیروهای بیشتر آمریکا به خلیج فارس را بگیرد تا ایران هم محکم تعهد بسپارد کشتیرانی بین المللی را و یا هواپیماهای خارجی را هدف قرار نمیدهد. در این روند میتوان یک مهلت ۹۰ روزه معین کرد و همزمان این گزینه را هم محفوظ نگاه داشت که در صورت نیاز نیروهای نظامی بیشتری در منطقه مستقر خواهند شد.
پنجم آنکه؛ اگر ایران فوراً "همه آمریکاییهای زندانی در ایران را آزاد کند" و با گفت وگوهای مستقیم با آمریکا و سایر شرکای توافق هستهای در مورد تمدید کردن و قویتر کردن توافق هستهای موافقت نماید، در ازا آن ترامپ میبایست خروجش از توافق هستهای را برای یک "مدت زمان مشخص" به حال تعلیق درآورد و تحریمهای جدید را و شاید هم قسمتی از این تحریمها را موقتاً به حال تعلیق درآورد.
اگر این گفت وگوها مثمر ثمر باشد و شاهد پیشرفت؛ ما میتوانیم لغو تحریمها را گسترش دهیم.
محو کردن ابدی تهدید هستهای ایران باید اولویت همه رؤسای جمهور آمریکا باشد.
درخواست دولت ترامپ برای آنکه جمهوری اسلامی همزمان دست از همه فعالیتهای منطقهای بکشد؛ عملاً بطور کامل شکست خورد. ترامپ توافق هستهای را قربانی کرد و در ازائش هیچ چیز بدست نیاورد.
اگر توافقی جدید مفید فایده افتد، دولت ترامپ میتواند راهی جداگانه را بپیماید و در مورد مهار کردن سایر جنبههای رفتار جمهوری اسلامی مذاکره کند.
البته امکان آن هست که هیچکدام از این گامهای فزاینده دوجانبه خوب پیش نرود. امکان دارد جمهوری اسلامی حاضر به گفت وگو نشود.
امکان دارد ترامپ میلی به استفاده از دیپلماسی و یا کم کردن فشارها نداشته باشد.
امکان دارد بولتون و پمپئو؛ عربستان سعودی و اسرائیل تحریک کننده وقوع یک درگیری شوند که ناگزیر پای ما هم به درون آن کشیده شود.
اما به هر حال؛ یک نکته کاملاً روشن است.
اگر آن تلاشی که در فوق بدان اشاره شد در کار نباشد؛ ما ظاهراً" به مسیر جادهای خواهیم افتاد که سنگدلانه ما را به جنگی پرهزینه و مرگبار با ایران سوق خواهد داد.
خروج ترامپ از توافق هستهای با ایران و اعمال تحریمهای فلج کننده آن هم در حالی که ایران کاملاً به توافق عمل کرده بود؛ عملی بود احمقانه و پیش بینی میشد که نتیجه معکوس داشته باشد.
ما امروز همانجایی هستیم که طبیعی است باشیم.
کمترین گزینه بدی که پیش روی ماست این است؛ راهی را پیدا کنیم که اهرمی بدست ما بدهد تا با آن اشتباهات عظیم رئیس جمهور را برطرف نمائیم و همزمان نشان دهیم که اراده و ظرفیت آن را داریم که از مواضعمان عقب بنشینیم.
در نیویورک تایمز نوشت
سوزان رایس: ترامپ نماینده ای را برای گفت و گو با ایران تعیین کند
۳ تیر ۱۳۹۸، ۱۳:۱۱
کد خبر:
83367366
تهران - ایرنا- "سوزان رایس" مشاور امنیت ملی دولت اوباما در یادداشتی در شماره روز یکشنبه نیویورک تایمز نوشت: ترامپ لازم است با انجام ۵ اقدام ممکن از جمله تعیین یک نماینده در تهران، جلوی افزایش تنش را بگیرد.
اخبار مرتبط
-
صحنهآرايي آمريكا
تهران- ايرنا- بولتون و پمپئو از كساني هستند كه در روزهاي اخير تهديدات و لفاظيهاي سياسي خود…
-
شرمن: به شكست كشاندن برجام متحدان آمریكا را منزوی می كند
تهران - ایرنا - معاون وزیر خارجه اسبق آمریكا در امور سیاسی و مذاكره كننده ارشد این كشور در…
-
عدم درک امریکا از واکنش های بعدی تهران
«فشار حداکثری» علیه ایران جواب نمی دهد
تهران ، ایرنا: اقدامات جدید دولت ترامپ در خصوص لغو معافیت های نفتی برای کشورهای خریدار نفت…
نظر شما