به گزارش روز سه شنبه خبرنگار گروه دانشگاه و آموزش ایرنا، پانزدهمین نشست کانون خرد و توسعه ایران به نقد «کتاب مرگ مدرسه؟» نوشته جمعی از پژوهشگران از جمله نعمت الله فاضلی، مرحوم محمد امین قانعی راد اختصاص داشت. در میزگرد اول این نشست تخصصی که در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد، یحیی قائدی عضو هیأت علمی گروه فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه خوارزمی، حبیب رحیم پور دانشجوی دکتری فلسفه تعلیم و تربیت و مدیر تارنمای رب و همچنین ابوطالب سعادتی عضو هیأت علمی گروه روانشناسی تربیتی دانشگاه آزاد اسلامی به ارائه نظرات خود پرداختند.
** ایدئولوژی برای مدرسه آسیب زا است
قائدی در این نشست به سخنرانی با عنوان «چه چیزی مدرسه را می میراند؟» پرداخت و با بیان اینکه مدرسه هرگز نخواهد مرد گفت: عدم مرگ مدرسه به سبب اهداف آن نیست چرا که بدون این هدفها هم میماند؛ بلکه حضور مدرسه و عدم مرگ آن به دلیل نیازی است که همه به مدرسه دارند و وقتی صحبت از مرگ مدرسه میکنیم به معنای مرسوم مرگ نیست. و حتی اگر مرگ را به معنی نیستی هم بپذیریم لاشه مدرسه مهم و قابل استفاده است.
وی ادامه داد: مدارس و نظام تربیتی ما آرام آرام در حال خالی شدن از آدمهای قدرتمند در حوزه تعلیم و تربیت است؛ آدمهایی که حضور آنها در نظام تعلیم و تربیت ما ضروری است. با این وضع مدرسه نهاد سرزنده و سرحالی که بتواند اثر گذاری داشته باشد نمیشود.
وی با طرح این پرسش که «تربیت حق کیست؟» اظهار کرد: تربیت حق کودک است که هیچ نقشی در مدرسه ندارد و این مسئله تنها مختص به کودک نیست بلکه والدین و معلمان هم در سیاست گذاری مدرسه نقشی ندارند.
قائدی ادامه داد: تولید انبوه و نگاه کارخانهای به مدرسه و همسان سازی که در مدارس ما اتفاق میافتد باعث مرگ مدرسه میشود. در این ساختار آدمهای متفاوت تحمل نمیشوند و این یکی از علتهای مرگ مدرسه است. در واقع باید توجه داشته باشیم که مفهوم مرگ مدرسه به دنبال اصلاح و بازنگری در مدرسه است تا به این پرسش بپردازد که چرا ما مدرسه مطلوب نداریم؟
این استاد دانشگاه افزود: پاسخ من به این پرسش قدری تند و رادیکال است. من معتقد هستم ما بازی خوردهایم و متوجه این مسئله که در چه فضایی هستیم و زیست میکنیم نیستیم. و تا متوجه این فضا نشویم تزلزل مدرسه ما ادامه پیدا میکند. مدرسه ما در یک فضای ایدئولوژیک گرفتار شده است. بنابراین ضروری است این فضای ایدئولوژیک را فهم کنیم.
وی ادامه داد: در این معنا ایدئولوژی نه دین، نه قوم، نه ملت و نه مواردی از این دست است بلکه در این فضا ایدئولوژی به این معنا است که از هر امری استفاده قطعی و مسلم کنیم در این صورت ایدئولوژی متجلی میشود. ایدئولوژی به جز حرفهایی که خود میزند به هیچ چیز دیگر پایبند نیست. نقد را دریافت نمیکند اگر هم دریافت کند بخشی از آن را به صورت گزینشی مورد توجه قرار میدهد.
این استاد دانشگاه ادامه داد: وقتی از گذشته تعبیر نادرستی داریم و با این تعبیر میخواهیم اکنون را بسازیم و با این اکنون آینده را شکل بدهیم، معلوم است که با پایان این فرایند نتیجه مطلوب حاصل نمیشود و نمیتوانیم اکنون مدرسه را تقویت کنیم. ایدئولوژی به حقیقت پایبند نیست. اگر بهترین حرفها را به آموزش و پرورش ارائه کنیم به دلیل غلبه گفتمان ایدئولوژیک، تنها بخشی از آنها را اخذ میکند چرا که همه بخشهای نظام تعلیم و تربیت تحت سیطره همین گفتمان است.
وی با بیان اینکه در این ساختار هم علم، کتاب، دانشآموز و اجزای دیگر مدرسه توانمند نمیشوند گفت: ایدئولوژی از پول استفاده میکند تا خود را توجیه کند و منتقدین خود را با برچسبهایی منزوی و از میدان خارج کند. این امر باعث میشود خیلی از تواناییها و فرصتها جامعه از بین برود و مدرسه دیگر جایی برای همه نیست و فقط برای عدهای جا وجود دارد.
قائدی در پایان سخنان خود تاکید کرد: با این وضعیت نشوو نمای ایدئولوژیک، مدرسه در حال مرگ است.
** نظام تعلیم و تربیت به سوی فلسفه و جامعه شناسی حرکت کند
حبیب رحیم پور هم در این نشست تحت عنوان «نهاد مدرسه در ایران چگونه با روانشناسی بسندگی، اتانازی میکند؟» به ارائه نظرات خود پرداخت.
وی با اشاره به خدمات مرحوم محمد رضا حافظی (خیر مدرسه ساز) که مدرسه سازی میکرد و مرحوم قانعی راد پژوهشگر و جامعه شناس که نرم افزار مدرسه را نقد میکرد گفت: بحران مدرسه در ایران فاصله بین قانعی راد و مرحوم حافظی است؛ کسی که مدرسه میسازد و کسی که بیشتر در جایگاه سلبی قرار گرفته و نرم افزار آموزش و پرورش را نقد میکند.
وی با طرح این پرسش که «آیا مدرسه مرده است؟» ادامه داد: کتاب ایده با ارزشی را طرح کرده اما به سطحیترین شکل آن را فریاد زده است؛ به این معنا که این ایده نیاز به درنگ نظری بیشتری داشت تا در پیرامون مفهوم مرگ مدرسه صورت بندی و چارچوب بندی نظری خود را تقویت کند.
وی با بیان اینکه همه نگرانیهایی در باب وضعیت فعلی مدارس داریم و این نگرانیها را هر کسی با واژگانی مطرح میکند گفت: من بیش از آنکه از وضعیت مرگ سخن بگویم از وضعیت مرگ بار سخن میگویم تا اشاره به ضعف این نظام شود و تعبیر تندی هم نباشد.
رحیم پور با بیان اینکه در گردآوری کتاب، نویسندگان دچار پراکندگی شدهاند و در خیلی از جاها مفاهیم با هم جابجا میشوند افزود: در اینجا پرسش اساسی به خود مفهوم مدرسه باز میگردد، منظور و مراد ما از مدرسه چیست؟ اگر منظور از مدرسه کالبد آن است که مرگ وجود ندارد و هنوز این کالبد وجود دارد و اگر منظور ما ناکامی مدرسه در دستیابی به غایت خود است باز هم سخن گفتن از مرگ تعبیر تندی به نظر میرسد. به نظرم در کتاب این روشن سازی مفهومی صورت نگرفته است.
این پژوهشگر حوزه تعلیم و تربیت منطق اتانازی را پیمانی دانست که بین بیماری که مرگ او قطعی است و پزشک بسته میشود تا به صورت آرام به حیات او پایان دهد و بیان کرد: در منطق اتانازی تمام گفتمان و نرم افزار تعلیم و تربیت را به دیسیپلین روانشناسی واگذار کردهایم و در اینجا میتوانیم از تسلط ایدئولوژی روانشناسی صحبت کنیم. در این فضا هر سوالی که در نظام تعلیم و تربیت پیش میآید به روانشناسی ارجاع داده میشود در حالی که روانشناسی به تنهایی کافی نیست و ما باید به طرف فیلیسوفان و جامعه شناسان دست دراز کنیم. اتانازی یعنی نظام تعلیم و تربیت ما مرگ خود خواسته را انتخاب میکند و حتی حق بیرون آمدن از این فضا را هم واگذار میکند.
وی در پایان سخنان خود تاکید کرد: فیلسوفان و جامعه شناسان باید سازه نظری مدرسه را طراحی کنند و در این زمینه چند گلوگاه فلسفی مهم از جمله؛ نسبت وحدت و کثرت در آموزش و پرورش و همچنین مسئله بحث ثابت و متغییر در نظام آموزشی ما باید مورد توجه قرار بگیرد. به این معنا که سازه نظری مدرسه و نهاد اجتماعی ما با چه ترکیبی باید امر ثابت و متغییر را به کار ببرند.
** ۵ مؤلفه مدرسه موفق
ابوطالب سعادتی هم در این میزگرد تحت عنوان «کدامیک بقای مدرسه را تضمین میکنند؛ مدرسه شناختی یا مدرسه موفق؟» به ارائه مطالب خود پرداخت و با اشاره به این مسئله که آموزش و پرورش ایران نیازمند مدرسه موفق مبتنی بر خردورزی است و در این زمینه نظام تعلیم و تربیت موفق نبوده است گفت: در مدرسه شناختی مدرسهای موفق است که دارای پنج مؤلفه اساسی باشد. اولین مورد از این مؤلفهها، مؤلفه بحث فلسفه مدارس است. در این مؤلفه به سوالاتی مانند؛ هدف ما از مدارس چیست و چرا این همه صحبت و نقد و نظر در نهایت منتج به اتفاق مبارکی در حوزه تعلیم و تربیت نمیشود باید پاسخ داده شود.
عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی ادامه داد: نقد اساسی در این مؤلفه این است که ما پروژه محور شدیم در حالی که باید فرایند محور عمل کنیم و تصمیمات قائم به شخص نگیریم. نهادهایی مثل شورای عالی آموزش و پرورش و شورای عالی انقلاب فرهنگی باید مانع قائم شخص محوری در آموزش و پرورش شوند.
وی افزود: مؤلفه دوم مدرسه موفق این است که آیا برنامه درسی برای موفقیت دارد؟ در این زمینه این سوالات طرح میشود که آیا در صورت داشتن برنامه مناسب، آدمهای متخصص برای اجرا داریم، معتقد به کمی گرایی هستیم یا کیفیت؟ آیا تفاوتهای فردی را در فلسفه آموزش و پرورش در نظر میگیریم، در یک کلاس ۴۰ نفر دانشآموز نشسته است آیا همه اینها با هم یاد میگیرند و در برنامههای درسی اولویت ما خلاقیت و ترویج انسانیت بین دانش آموزان است یا نه، چرا که در زندگی واقعی این مؤلفه ها مهم هستند نه نمره فلان، مسئله بعدی برنامه درسی است، آیا برنامه درسی ما به روز و متناسب با شرایط روز است؟ در حوزه آسیبهای اجتماعی برنامه درسی ما چه حرفی برای گفتن دارد؟
این روانشناس عنصر بعدی اثرگذار در مدرسه موفق را معلم دانست و بیان کرد: هر برنامه خوبی داشته باشیم باید معلمها آن را اجرا کنند بنابراین شایستگی معلمها ضروری است آیا معلمها در هدف گذاری آموزش و پرورش نقش دارند و در نظر گرفته میشوند، چرا کمبود نیرو داریم در حالی که نیروی تحصیل کرده آماده به کار در کشور فراوان است آیا این مسئله قابل حل نیست؟
وی مؤلفه امکانات و همچنین دانش آموزان را از دیگر مؤلفههای مدرسه موفق بیان کرد و تاکید کرد: امکانات مدارس و شکل ظاهری ساختمانهای این نهاد و همچنین به کارگیری امکانات مدرن و به روز در رسیدن به مدرسه موفق مهم است. همچنین داشتن دانش آموزان با نشاط و سرزنده برای رسیدن به مدرسه موفق ضروری است. در حال حاضر در این زمینه نظام تعلیم و تربیت ما دچار مشکلات اساسی است و باید فکری برای آن کرد.
کارشناسان و سخنرانان در پایان به سئوالات حاضران در این نشست پیرامون "کتاب مرگ مدرسه؟ " پاسخ دادند.
کتاب «مرگ مدرسه؟» که انتشارات مشق شب آن را منتشر کرده پیرامون سه پرسش اساسی شکل گرفته که عبارتند از: آیا در جهان جدید میتوان مدرسه را به سبک قدیم اداره کرد؟ تا چه میزان امکان اثربخشی و کارآمدی برای مدرسه به شکل و شیوۀ کنونی قابل تصور است؟ یا مدرسه با وضعیت امروز خود میتواند سهمی در توسعهیافتگی ما داشته باشد؟
رویکرد غالب بر محتوای این کتاب، نگاه انتقادی به مسائل آموزش و پرورش کشور از منظر توسعه است، البته این مجموعه صرفاً انعکاس رویکردهای انتقادی نسبت به نظام آموزش و پرورش کشور نیست، بلکه پس از آسیب شناسی و نشان دادن نقاط انتقادی و بحرانی؛ سازندگی، اصلاح، بهبود و گشودن افق های نو در تمام محتوای این کتاب دنبال شده است.
در این کتاب، شانزده مقاله و گفتار از نُه نویسنده و پژوهشگر که در سالهای اخیر در حوزۀ نظام آموزش و پرورش، دستورزیِ اندیشه ای داشتهاند، گردآوری شده است، در این کتاب مسائل آموزش و پرورش را میتوان از منظر جامعهشناس، اقتصاددان، توسعهپژو، مدیر رسانه، فیلسوفِ تعلیم و تربیت و روانشناس دید و به مقایسه و سنجش نشست.
در این کتاب مقالاتی از خسرو باقری، شیوا دولتآبادی، محسن رنانی، حسن عشایری، نعمتالله فاضلی، مقصود فراستخواه، محمدامین قانعیراد، جعفر محمدی و مرتضی نظری گرد آوری شده است./
نظر شما