روزنامه اعتماد در این گزارش می نویسد: رییسجمهور روز گذشته در پیوست حکمی، اولویتهای ارتباطاتی و رسانهای سخنگوی دولت را ابلاغ کرده است. همزمان بهزاد نبوی، فعال کهنهکار اصلاحطلب نیز بر لزوم تداوم حمایت از دولت تاکید کرده است. برای بررسی دقیقتر این مسائل سراغ اسماعیل گرامیمقدم، فعال سیاسی اصلاحطلب و سخنگوی حزب اعتمادملی رفتیم و نظرات او را در ارتباط با این دو موضوع جویا شدیم.
آقای گرامیمقدم، چنانکه مستحضرید وضعیت رسانهای دولت بهزعم بسیاری از ناظران (حتی حامیان دولت)، از نقاط ضعف و پاشنه آشیل دولت بوده است. چرا روحانی امروز و پس از پشت سر گذاشتن دولت اول و نیمی از دولت دوم، پیوست فعالیت سخنگوی دولت را ابلاغ کرده است؟ آیا تعلل دولت تا این میزان، در مدت کوتاه پیشرو قابل جبران است؟!
فکر میکنم هر حرکتی که منجر به تقویت سخنگوی دولت و بخش رسانهای آن شود، به قابلیتها و توانمندیهای عمومی دولت کمک خواهد کرد. گرچه اقدامات صورت گرفته در راستای ابلاغ حکم پیوست رسانهای سخنگوی دولت، بسیار دیرهنگام انجام شده و در حالی از این موضوع باخبر شدهایم که تنها ۲ سال به پایان عمر این دولت باقی مانده است. متاسفانه آقای روحانی چنانکه باید و شاید، قدر و منزلت آرای عمومی و جامعه بزرگ اصلاحطلبان که در هر دو انتخابات با تمام توان از او حمایت کردند، ندانست و این انبوه حامیان را پشت درهای پاستور نگه داشت و در نتیجه کسانی که سمتهای رسانهای دولت و سخنگویی را بر عهده داشتند یا فاقد تخصص کافی در این حوزه بودند یا علاقه کافی را به این سمت حساس سخنگویی و بازتاب دادن عملکرد دولت در رسانهها نداشتند.
به هر حال وقتی، فردی به عنوان سخنگوی یک دولت منصوب میشود، جایگاهی حساس را مدیریت میکند و باید به تحرکات جریان رسانهای کشور آگاه باشد و شناخت دقیقی از نحوه فعالیتهای رسانهای بهطور کلی و همچنین چگونگی اقدامات رسانههای مختلف اعم از رسانههای حامی و منتقد دولت داشته باشد. به این اعتبار، اگر سخنگو اهل فن باشد، یک اظهارنظر و موضعگیریاش میتواند وضعیت دولت را دگرگون کند یا باعث ترمیم نقاط ضعف دولتها شود یا موجب برجسته کردن نقاط قوت آنها. بنابراین فکر میکنم ابلاغیه اخیر باوجود آنکه دیرهنگام بوده، به دلیل اینکه به موضوعی بسیار مهم و کلیدی اشاره دارد، اتفاق مثبتی است.
اخیراً با حضور ربیعی در مقام سخنگوی دولت شاهد تحولاتی در وضعیت رسانهای دولت بودهایم که شاید در نحوه برگزاری نشست خبری اخیر سخنگوی دولت که بهطور مشترک و با حضور عراقچی و کمالوندی برگزار شد، نمود یافت. به نظر شما اقدامات اخیر در این حوزه، میتواند نشاندهنده تحولی اساسی باشد یا این تغییرات صرفاً تغییراتی سطحی و فاقد استراتژی مشخص و راهبردی است؟!
به نظرم تغییرات و تحولاتی که هماکنون توسط آقای ربیعی انجام شده و میشود، تحولاتی عمیق، اساسی و تاثیرگذار است. ربیعی امروز دیگر وزیر نیست و به صورت حرفهای و متمرکز، صرفاً مسوولیت سخنگویی را برعهده دارد. از طرفی سالها در همین دولت، وزیر بوده و به خوبی نسبت به کم و کیف کار دولت آشنایی دارد. او اکنون به خوبی میداند کی باید سکوت کند، کی سخن بگوید و اگر قرار است حرفی بزند، چطور سخن بگوید.
شخصاً معتقدم ربیعی در همین مدت کوتاه حدوداً یکماهه، جایگاه سخنگویی را احیا کرده و اگر دولت هم همچنان با او همراه باشد و از اقداماتش حمایت کند، میتواند در راستای بهبود وضعیت دولت، عملکردی مثبت و موثر داشته باشد. البته سخنگوی دولت باید بداند که این دولت با طیفی خاص از مخالفان مواجه است و نیز باید بتواند با شناختی که از اهداف و تبلیغات و مانورهای تبلیغاتی جناح مخالف دارد، دولت را از این شرایط خارج کند. به هر حال، یکی از نقاط ضعفی که در این دولت در گذشته وجود داشته، این بوده است که با احزاب سیاسی تعامل مناسبی نداشت. بنابراین یکی از مهمترین وظایف سخنگوی جدید دولت این خواهد بود که بتواند با برقراری ارتباطات فعال با احزاب سیاسی و البته اصحاب رسانه، جایگاه دولت را بهبود ببخشد.
فارغ از بحث عملکرد رسانهای دولت، چنانکه مستحضرید آقای بهزاد نبوی روز گذشته مجدداً بر لزوم تداوم حمایت از روحانی تاکید کرده است. این در حالی است که برخی اصلاحطلبان نظراتی دیگر دارند و بعضاً از دولت انتقاد میکنند. به نظر شما، اساساً علت ایجاد نوعی دودستگی در حامیان دولت چیست و چرا فضا به نحوی پیش رفته که چهرهای همچون نبوی همچنان خواهان حمایت از روحانی است؟
این تضاد و دو دستگی در میان اصلاحطلبان توسط خود دولت ایجاد شده است. گرچه همه اصلاحطلبان مشترکا به بخشهایی از عملکرد دولت انتقاد دارند و در این مساله متفقالقولند. با این حال اما قبول دارم که نوعی دودستگی به این معنا وجود دارد که عدهای میگویند باید بهطور کامل از حمایت از دولت دست بکشیم و گروهی دیگر که ظاهراً منافع ملی را در اولویت قرار میدهند، راه میانه را در پیش گرفته و میگویند باید هم نقد کنیم، هم حمایت.
در واقع این گروه دوم که شخصاً با آنها موافقم، موضع نقد مشفقانه را پیش گرفته و معتقدند که باید هر جا دولت عملکرد خوبی داشت، مورد حمایت جریان اصلاحات باشد اما اگر در مسائلی، از دولت کمکاری دیدیم، بهمنظور اصلاح رویهها به دولت انتقاد کنیم. درواقع به جای آنکه گردش به راست روحانی را مدنظر قرار دهیم، باید عملکردش را مدنظر قرار دهیم و مثلاً در بحث رفع حصر، از آنجا که آقای روحانی عملکرد خوبی نداشت و این در حالی بود که این مهم میتوانست تاثیراتی قابل توجه در بهبود شرایط روحی و روانی جامعه داشته باشد، از دولت انتقاد کنیم. همزمان در رابطه با عملکرد مثبت دولت مثلاً در بحث ایجاد گشایش در فضای مناسبات دیپلماتیک یا عادیسازی روابط ایران با بسیاری از کشورها، از دولت حمایت کنند.
و سوال آخر اینکه باتوجه به انتقادهایی که بعضاً حتی از جانب حامیان دولت هم مطرح شده و میشود، اصلاحطلبان چرا همچنان باید از روحانی و دولت حمایت کنند؟ در گذشته بارها از سوی فعالان اصلاحطلب شنیدهایم که این جریان به اصطلاح «چک سفیدامضا» به روحانی نداده است. با این حساب آیا تداوم حمایت اصلاحطلبان از روحانی تا زمان خاصی ادامه خواهد یافت و زمانمند است. اگر چنین باشد، تا کی باید شاهد این حمایتها باشیم؟
به نظرم این حمایت زمانمند نیست. با این حال، درس عبارتی که اصلاحطلبان از پرونده روحانی آموختند، این بود که باید در انتخابات با حفظ هویت اصلاحطلبی وارد عرصه شوند. این موضع همیشگی من بوده است و معتقدم جریان اصلاحات باید از دولت حمایت کند و در عین حال ایرادها و نواقص کار دولت را گوشزد کند و انتقاد مشفقانه را در دستور کار داشته باشد.
در بحث ورود به انتخابات چطور؟ در این خصوص نیز برخی اصلاحطلبان از تحریم احتمالی صحبت میکنند و بعضی همچون آقای نبوی، معتقدند که حتی اگر این جریان لیستی برای انتخابات نداشته باشد، نباید مانع از سرد شدن تنور انتخابات شده و مردم را مایوس کند.
من همیشه گفتهام که با تحریم انتخابات مخالفم و اتفاقاً وقتی آقای سعید حجاریان، نظریهای در خصوص تحریم یا حضور مشروط در انتخابات را مطرح کرد، بنده از اولین کسانی بودم که مخالفت خود را اعلام کردم. چنانکه در جریان انتخابات مجلس هفتم هم مخالف تحریم انتخابات بودم و در شورای دوم نیز مخالفت خود را در برابر ایده دوستانی همچون آقای حجاریان مطرح کردم.
شخصاً معتقدم باید با درک دقیق واقعیتهای حاکم بر اوضاع سیاسی در ایران، پا به عرصه فعالیت سیاسی بگذاریم و سعی کنیم به ظرفیتهای درونی خود اتکا کنیم. البته این گفته به معنای آن نیست که در برابر ردصلاحیتها سکوت کنیم. ما باید از نحوه ردصلاحیتها انتقاد کنیم و در راستای دفاع از مطالبات مردم جسورانه وارد عمل شویم. ما باید با استفاده از روشهای مختلف با شورای نگهبان گفتوگو کنیم و برای افزایش حضور اصلاحطلبان در انتخابات وارد تعامل شویم و به جای در پیش گرفتن تحریم انتخابات، شیوه حضور در انتخابات را با رایزنی و گفتوگو جهت کاهش ردصلاحیتها پیش بگیریم.
نظر شما