پیرمحمد ملازهی در یادداشتی در روزنامه اعتماد، نوشته است: نشست اخیر دوحه میان طالبان و گروههای سیاسی افغانستان، نسبت به مذاکرات گذشتهای که میان طالبان و سیاستمداران افغان برگزار میشد، یک تفاوت داشت. در مذاکراتی که به ابتکار روسیه در مسکو برگزار شد برای اولین بار حاضر شدند در مذاکراتی که به نظر میرسد همراستا با مذاکرات این گروه با امریکا باشد با گروهی از سیاستمداران افغان که تعدادی از مقامهای دولتی هم در میان آنها بودند، مشارکت کنند. البته فهرست مدعوینی که مقام دولتی دارند پیش از این به تایید طالبان رسیده بود و این گروه از حضور یک عضو دولتی که مسوولیت شورای صلح افغانستان را بر عهده دارد، جلوگیری و تاکید کرده بود از میان افراد دیگر هم همگی باید بدون اشاره به عنوان حقوقی و دولتی در این نشست حاضر شوند.
میتوان نشست گفتوگوی بیناافغان در دوحه را در ادامه گفتوگوهای طالبان با امریکا دانست و آن را زیرمجموعه مذاکرات زلمای خلیلزاد، به عنوان نماینده ویژه امریکا در امور افغانستان با ملا عبدالغنی برادر، رهبر دوم طالبان دانست. معنای اصلی نشست دوحه این بود که ۷ دوره مذاکرات میان امریکا و طالبان دستاوردهایی داشته است و رهبران طالبان یا به توافقهایی با امریکاییها رسیدهاند یا اینکه به چنین توافقهایی نزدیک شدهاند. در صورت وجود چنین توافقی میتوان تصور کرد که طالبان در حال ارزیابی و سنجش امکان گفتوگو با دولت بعدی افغانستان است. البته طالبان مشخص حاضر به گفتوگو با دولت کنونی افغانستان به ریاست اشرف غنی و عبدالله عبدالله نیست و این حکومت را یک حکومت دستنشانده معرفی میکند.
این احتمال وجود دارد که طالبان بر اساس تفاهمی که با امریکا به دست آورده، امیدوار است که بر اثر انتخابات در افغانستان یک دولت جدید با ترکیبی متفاوت در افغانستان حاکم شود و با دولت جدید وارد گفتوگوهای جدی شود. تنوع شرکتکنندگان غیرطالب در نشست دوحه به شکلی بود که در واقع هم از نیروهای سیاسی منتقد دولت حاکم و هم از نیروهای سیاسی مدافع دولت کابل در آن حاضر بودند، بر خلاف نشست مسکو که عمدتاً از نیروهای منتقد دولت کابل در آن نشست بودند. به علاوه نباید فراموش کرد که برای اولین بار چندین سیاستمدار زن افغان در این نشست حاضر بودند. طالبان سابق بر این هرگز تا این حد از خود انعطاف نشان نداده بود که حاضر باشد در گفتوگوهای سیاسی با خانمها طرف شود و مطالبات و نگرانیهای زنان را بشنود.
نشست دوحه نشان داد که مذاکرات امریکا و طالبان در حال نزدیک شدن به یک توافق و تفاهم است، اما چنین توافقی فقط در صورتی عملیاتی خواهد شد که طالبان با دولت مرکزی مذاکره کند. توافق طالبان با امریکا بدون دستیابی به یک آتشبس با دولت کابل، چه در دولت کنونی و چه در دولت احتمالی بعدی، عملیاتی نخواهد شد. نتایج نشست اخیر دوحه را باید با امیدواری توام با بدبینی دنبال کرد. افغانستان ۴۰ سال است که گرفتار جنگ و کشتار است، شکافهای قومی، مذهبی، سیاسی و اجتماعی در این کشور به حدی گسترده است که قطعاً نمیتوان با یک نشست و بیانیه امیدوار بود که تمام این مسائل حل و فصل شود.
اما بعد از ۱۸ سال جنگ در افغانستان، مشخص شده است که یک بنبست کامل در میدان نظامی پیش آمده است. همه طرفها از جمله طالبان و امریکا به وضوح متوجه شدهاند که از طریق زور نمیتوانند طرف مقابل را شکست دهند. نه طالبان با استفاده از سلاح میتواند نیروهای خارجی را از کشور بیرون کند و کل قدرت را در اختیار بگیرد و نه دولت مرکزی و امریکا توانایی حذف طالبان را دارند. این بنبست باعث شده که گرایش به راهحل سیاسی و گفتوگوها بیشتر شده است. طالبان نسبت به گذشته اندکی واقعبینانهتر شده و رویکرد تازهای به دیپلماسی و مذاکره پیدا کرده است. از طرف دیگر نباید فراموش کرد که فشار امریکا به پاکستان، تا حد زیادی در این مسیر نقش بازی میکند. پاکستان به عنوان اصلیترین قدرت خارجی حامی طالبان، در دو سال گذشته تحت فشار شدیدی از سوی امریکا قرار گرفته است. اسلامآباد همزمان با مشکلات اقتصادی، خطر جدی مساله تجزیه را تحت فشارهای خارجی احساس میکند. نگرانی از حمایت سازمانهای امنیتی هندوستان، افغانستان و امریکا از گروههای جداییطلب و افراطی درون خاکی پاکستان باعث شده است تا این کشور در مواضع خود در مورد گروههای مسلح در افغانستان تا حدودی تجدیدنظر کند. نهایتاً رسیدن به یک راهحل سیاسی به شکلی که طالبان بخشی از قدرت در کابل و حاکمیت بخشی از ولایتهای افغانستان را به دست بیاورد، مسالهای است که اکنون مورد قبول اسلامآباد هم قرار گرفته است.
یکی از نگرانیهایی که در مورد نتایج مذاکرات امریکا و طالبان و نشست اخیر دوحه وجود دارد، میزان انسجام درونی طالبان در پذیرش این طرحهاست. طالبان چندین شعبه و چندین جناح دارد. در حال حاضر شورای کویته به عنوان قدرتمندترین شاخه طالبان در افغانستان در حال مذاکره با امریکا در دوحه است، مشخص است که شورایهای پیشاور، هرات و ننگرهار هم نتایج چنین مذاکراتی را بپذیرند. حتی این احتمال وجود دارد که در صورت توافق نهایی نمایندگان طالبان در دوحه با امریکا، این شاخههای طالبان از آنها منشعب شوند و با داعش اعلام بیعت کنند یا گروه جدیدی تشکیل دهند.
طالبان روش مذاکره همزمان با جنگ را انتخاب کرده است. آنها علاقهمندند که از موضع قدرت در مذاکرات شرکت کنند و حداکثر امتیازهای ممکن را دریافت کنند. طالبان به عملیات خود درون خاک افغانستان ادامه میدهد تا به امریکاییها نشان دهد که وقتی حاضر است مذاکره کند، در حالی که امکان عملیات دارد، یعنی اینکه در حین مذاکرات حداکثر امتیازها و غنایم را میخواهد. طالبان سهم بیشتری از قدرت را در افغانستان میخواهد. میتوان انتظار داشت اگر طالبان با امریکا به توافقی دست پیدا کند، به تدریج میتوان انتظار داشت که جنگ طالبان با نیروهای امنیتی افغانستان به تدریج پایان یابد، چراکه اگر قرار باشد طالبان در قدرت مشارکت کند، باید خودش بخشی از این نیروهای امنیتی را تشکیل دهد و نمیتواند به جنگ با خودش ادامه دهد.
نظر شما