روزنامه صبح نو در این گزارش آورده است: ثبت جنگلهای هیرکانی بهعنوان میراث طبیعی جهانی اماواگرهای بسیاری به همراه داشته است. عدهای این ثبت جهانی را زمینهساز حفاظت بیشتر مردم و مسؤولان از جنگلهای شمال کشور میدانند و عدهای دیگر معتقدند این ثبت جهانی نه تنها تضمینی برای حفاظت از جنگلهای هیرکانی نیست؛ بلکه ممکن است چرخه طبیعی زندگی بومی را نیز با مشکل روبهرو کند. آقای محمد امینی، عضو هیأتعلمی دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری و رئیس سابق مرکز تحقیقات منابع طبیعی و کشاورزی استان مازندران، در گفت و گوی اختصاصی با «صبح نو» بر این نکته تأکید میکند که ثبت جهانی این جنگلها تأثیری بر حفاظت از آنها نمیگذارد. باهم این گفت و گو را میخوانیم.
ثبت جهانی بخشی از جنگلهای هیرکانی چه تأثیری بر حفاظت این جنگلها و منابع طبیعی اطراف آن خواهد گذاشت؟
ثبت جهانی هیرکانی موضوعی است که روی کاغذ اتفاق افتاده و با آنچه در واقعیت اتفاق میافتد، متفاوت است. در ثبت اخیر، تنها درحدود ۳۰۰ هزار هکتار از دومیلیون هکتار ثبت شده و آن قسمت ثبت شده هم در جنگلهای مازندران و گیلان و گلستان پراکنده است؛ یعنی واحدهای کوچکی هستند که پراکندهاند و نمیتوان از آنها به طور کامل حفاظت کرد. حفاظت از جنگلها، تنها به وسیله کسانی انجام میشود که در محل کار، حفاظت و مدیریت میکنند و اینها هستند که باید تمام سعی خود را بکنند که حفاظت انجام شود.
این حفاظتها باید به چه شکلی باشد؟
حفاظت و تخریب از نظر ما دو وجه دارد: یکی وجه فیزیکی و دیگری وجه بیولوژیک. تخریب فیزیکی به این معناست که اصل سرمایه از بین میرود؛ مثل تغییر کاربری جنگل یا تصرف اراضی و قطع درختان و اینکه هیچ چیز جایگزین آنها نشود. تخریب بیولوژیک به این معناست که نوع گونهها تغییر کنند، پایداری جنگل کاهش یابد یا اکوسیستم تغییر کند. به اعتقاد ما، گونههای مختلف گیاهی و حیوانی باید مثل اجتماعات انسانی در سنین مختلف در جنگل حضور داشته باشند و اگر این ساختار بههم بریزد و تجدید حیات نباشد، درختان مادری از بین میروند و بحث تخریب پیش میآید.
آیا طرح جنگلداری به حفاظت جنگلها کمک کرده است؟
در طبقه بندی جنگلها، دو وضعیت داریم: یکی جنگلهایی که طرح جنگلداری داشتهاند و دیگری جنگلهایی که طرح نداشتهاند. طرح جنگلداری جایی است که مدیریت اعمال شده و حفاظت محیط و سرزمینها انجام میشود. همان طور که در شهرها برای عناصری که در داخل شهر وجود دارند، ضوابطی میگذاریم که ناظر آن شهرداری است، در منابع طبیعی هم عناصری وجود دارند که برای تنظیم آنها باید مدیریتی داشته باشیم به نام طرح جنگلداری.
مطالعهای برای بررسی و مقایسه مناطق دارای طرح جنگلداری با مناطق فاقد این طرح انجام شده است. در مناطقی که طرح داشتهاند، جنگل را از دست ندادیم و اصل جنگل تصرف نشده است؛ اما در مناطقی که طرح نداشتهاند، بیشترین قاچاق و صدمه و بههمریختگی را مشاهده میکنیم. بنابراین، در مناطقی که طرح جنگلداری ندارند، بررسی بسیاری از موارد مجهول است. ازاینرو، درحدود ۵۵ درصد از جنگلهای شمال مشخص نیست که چقدر تصرف شدهاند و از آنان چوب برداشت میشود.
آیا مدیریت و ثبت جهانی به طرح جنگلداری کمک میکند؟
مدلهای مدیریتی مشخص است و نیازی نیست جنگل را ثبت میراث جهانی کنیم. در داخل جنگلهای، حدود یکمیلیون نفر انسان زندگی میکنند و تعداد زیادی ساختمان، شهرک و ویلا وجود دارد و نهادهای اداری هم در آن مناطق مستقرند. مردم نمیتوانند برنامههای توسعهای خود را قطع کنند؛ زیرا در جنگل یا حاشیه آن کار خود را میکنند.
آیا این ثبت جهانی سود و زیانی برای کشور دارد؟
زمانیکه جنگل ثبت جهانی میشود، به جای حفاظت واقعی و منطقی، حفاظت آکواریومی شکل میگیرد و چون این حفاظت امکان عملیشدن ندارد، ما را در مدلسازی کشورهایی جای میدهد که به تعهد خود عمل نکردهاند و در نهایت، مشمول جریمه میشویم. این ثبت جهانی آورده مالی و پشتیبانی و حمایتی جهانی برای ما ندارد. درمقابل، ما تعهد کردهایم که قوانینی را رعایت کنیم. حالا از یکسو، به دلیل وجود ۶میلیون واحد دامی در جنگلهای شمال و از سوی دیگر، بهدلیل وجود تعداد زیادی پرورشدهنده زنبورعسل که مجبورند زنبورهای خود را داخل عرصههای جنگلی ببرند و وجود شکارچیان و مردم روستانشین جنگلی که مجبورند برای سوخت داخلی خود و تولید گرما سالی چهارمیلیون مترمکعب چوب بردارند، مشمول تنبیهات میشویم؛ زیرا نمیتوانیم جلو آنها را بگیریم و مانع زندگی و کسب و کار عادی مردم بومی شویم.
آیا قوانین موجود کشور برای صیانت از جنگلها کافی است؟
تخریب را هیچکس تأیید نمیکند. در سال ۱۳۸۲ و در قوانین کشور، یکی از پیشرفتهترین مصوبات را بین دولتهای جهان بهنام «طرح صیانت از جنگلهای شمال» داشتیم که براساس آن، قرار بود یکسوم جنگل عوض و پروژهای به نام «حدنگاری» ثبت شود تا کل جنگلهای شمال محافظت شود. در قانون همه دستگاهها، قوه قضائیه، قوه مجریه و نهادهای انتظامی مکلف هستند برای حفاظت از جنگلها بکوشند؛ مثلاً وزارت نفت موظف است سوخت جایگزین بدهد که چهارمیلیون مترمکعب چوب برداشت نشود.
قرار بر این بوده است زراعت چوب توسعه پیدا کند. سال ۱۳۹۲ دولت مصوبهای داد که در ماده ۶، میتوان اجرایش کرد، درصورتیکه باید به صورت کامل اجرا شود. بنابراین، راه حل اجرای مصوبات قانونی خودمان هستیم، نه اینکه دست به دامن مجامع بین المللی شویم؛ زیرا مشکلی را حل نمیکنند و نمیتوانند جنگلهای ما را حفاظت کنند. آنها چون ما را کشوری ثروتمند میدانند، کمک مالی نمیکنند و در شرایط عادی پولی به ما نمیدهند.
واقعیت این است که مردم خیلی خوبی داریم و تشکلها و سازمانهای مردمی هم تخصصی شدهاند. نیروهای انتظامی و دستگاههای دولتی باید درک کنند که منابع طبیعی بستر کشاورزی و بستر حیات است. دولت و مجلس هم برای صیانت از منابع طبیعی بودجه بگذارند تا کار به صورت ملی انجام شود. این سخن مقام معظم رهبری است که در قانون ما وجود دارد. اصل ۴۵ و ۵۰ قانون اساسی باید رعایت شود؛ یعنی هر قانونی که میخواهند رعایت کنند، اگر به تخریب محیطزیست منجر شود، ممنوع است؛ بنابراین، اگر این موارد را رعایت کنیم، جنگلها حفظ میشود و معادله پیچیدهای نیست.
دو روز قبل، رئیس قوه قضائیه در دیدار با فعالان محیطزیست، بر لزوم برخورد جدی با هر نوع تخریب منابع طبیعی تأکید کرد. آیا برخورد قضائی میتواند از تخریب جلوگیری کند؟
برخورد قوه قضائیه کافی نیست و باید بهاندازه کافی محافظ در سازمان جنگلها داشته باشیم. الان نیروهای ما یکچهارم آن چیزی است که باید باشد. البته، فقط منابع انسانی کافی نیست و باید تجهیزات لازم را هم داشته باشیم. آنها باید سه نوبت کاری داشته باشند؛ زیرا ما ۶ هزار کیلومتر جاده جنگلی لازم داریم که حفاظت نیاز دارند. همچنین، تجهیزاتی که باید استفاده شوند، به بنزین و سایر تجهیزات نیاز دارند.
بعد از دیدن تخلف به وسیله افراد، کار قوه قضائیه شروع میشود. الان در گزارشکردن مشکل داریم. درست است که پروندههای زیادی تشکیل شده است؛ ولی دادگاهها بهاندازه جرم جریمه نمیکنند.
آموزش و فرهنگ سازی، به ویژه در میان اهالی بومی استانهای واقع در محدوده جنگلهای هیرکانی، چقدر میتواند مؤثر باشد؟
فرهنگسازی یک طرف ماجراست؛ زیرا بحث اقتصاد نیز وجود دارد؛ زمانیکه قیمت چوب گران میشود، مردم بیکار میشوند؛ بنابراین مردم بهدنبال قطع درختان میروند و آنها را به کارخانههای بخش خصوصی میبرند و میفروشند. بنابراین، بحث اقتصادی با بحث فرهنگ سازی ارتباط مستقیم دارند و نمیتوان بخشی را انجام داد و از بخش دیگر غافل شد. کار فرهنگی همراه با کار اقتصادی و قضائی است که نتیجه میدهد.
بهجای ثبت جهانی، باید همه تلاش کنیم با مدیریت درست جنگلها را حفظ کنیم. همچنین، تمامی تشکلهای مردمی دستبهدست هم دهند و جنگلها را حفظ کنند. نخستین کار این است که برای حفاظت از هر منطقه جنگلی نسخه خاص داشته باشیم؛ همانطورکه برای نجات جان هر انسان نسخه خاص داریم. بنابراین، نمیتوانیم با نسخهای یکپارچه کل جنگلهای شمال را تجویز روش کنیم یا اینکه بگوییم کل جنگلها تعطیل شوند یا روند استفاده از آنها ادامه پیدا کنند.
نظر شما