چلنگری، لنگر به گل نشسته مادستان
کارگاه چلنگری "هاشم طاهری" در مجاورت تپه های باستانی هگمتانه

همدان- ایرنا- اینجا در تابستان نه چندان خُنک همدان و بر بلندای تپه‌های چند هزار ساله هگمتانه، جایی که گفته می شود خیابان جدید راسته آهن‌فروشان مانع از تکمیل پرونده ثبت جهانی نخستین پایتخت پادشاهان ایرانی شده است، روح زندگی با صدای چکش و پُتک آهنگران و تک "چلنگری" در کوچه پس کوچه های پیاده راه اکباتان در هم آمیخته است.

نوایی که از برخورد چکش‌های چلنگر این پیاده‌راه با آهن گداخته به گوش می‌رسد، وی را از دیگر آهنگران این مسیر که در مدرنیته ذوب شده‌اند، متمایز کرده و ناخودآگاه نگاه انسان را به خود جلب می‌کند. کوره‌ای قدیمی، چهره‌ای مردانه با سبیل‌های تاب داده و گونه‌های سرخ از گرمای کوره و روزگار، در برابرت ظاهر می‌شود.

نگاهش در نگاه مشتری که از روستا برای خرید داس به کارگاه وی مراجعه کرده، گره خورده است و بی تفاوت به حضور بیگانه‌ای در میان جمع، از شرایط سخت تولید این محصول با دست و وجه تمایز آن با داس‌هایی که با ماشین ساخته و روانه بازار شده‌اند، می‌گوید.

مرد روستایی نیز با چهره‌ای استخوانی و دست‌هایی پینه بسته در آستانه کارگاه ایستاده است و چند داس کهنه و یک "شامیله" (داس دسته بلند) که ارثیه پدری می نامد را به امید فروختن و تأمین بخشی از هزینه خرید داس‌های جدید، همراه دارد و از تاریخچه کاربرد آنها توسط پدر مرحومش می‌گوید و تلاش می‌کند به قیمت مناسبی آن را به چلنگر تپه‌های هگمتانه بفروشد؛ تلاشی که سرانجام به نتیجه نمی‌رسد و باید آنها را با خود به روستا بازگرداند.

سلامم را با تاب دادن سبیل‌های بلند و مردانه‌اش پاسخ می‌دهد و زمانی که از قصد حضورم در کارگاه کوچکش آگاه می‌شود، گره در ابروها انداخته و چهره درهم می‌کشد و دست رد به سینه‌ام می‌زند؛ اما بی درنگ آن روی دیگرش را نیز نشان می‌دهد و با مهمان نوازی چایی قند پهلو در استکانی کمر باریک پیش رویم می نهد.

از جماعت رسانه‌ای در هر شکل و رده‌ای از خبرنگار و عکاس گرفته تا فیلم‌بردار گله دارد؛ گله‌ای که نخستین آنها را با اجازه نگرفتن برای عکاسی آغاز می‌کند و از کسانی می‌گوید که به ناگاه در میان کارگاه ظاهر شده و بی مقدمه دوربین را به هر سو و هر صورتی می‌چرخانند.

گرم صحبت که شدیم اجازه می‌دهد از کارگاه و کارگرش عکس بگیریم، به شرط آنکه صورتش در چارچوب تصویر ما نگنجد؛ چارچوب تعریف شده‌ای که در انتهای دیدارمان دستخوش تغییر شده و در نهایت راضی می‌شود که صورتش را با عینک کار در قاب تصویر ثبت کنیم.

هاشم طاهری؛ آهنگری که در همسایگی تپه های تاریخی هگمتانه چلنگری می کند

از نیامدن "شُسته باران" یا همان که کشاورزان همدانی به آن "بَخته باران" نیز می‌گویند، دل پر دردی دارد؛ بارانی که نیاز محصول کشاورزی دیم است و ۶۰ روز پس از آغاز سال جدید باریدن می‌گیرد و نیامدن آن به منزله محصول کمتر است و این یعنی کم رنگ شدن داد و ستد در کارگاه کوچک آهنگر تپه‌های هگمتانه.

امسال بازار خوب نیست؛ نه صنف ما، بلکه کل اصناف گلایه دارند. نسبت به پارسال قیمت‌ها فرق کرده و گران‌تر شده است و داس بزرگی که پارسال ۱۲۰ هزار تومان می‌فروختیم امسال ۱۵۰ هزار تومان شده است و علت آن افزایش قیمت مواد اولیه‌ای همچون زغال سنگ است. اینها را "هاشم طاهری" چلنگر پیاده راه اکباتان همدان می‌گوید و می‌افزاید که پارسال زغال چوب کیلویی یک‌هزار و ۲۰۰ تومان بود و امسال قیمت آن به بیش از سه هزار تومان رسیده است که تازه نیمی از آن خاک است و نه فقط کیفیت زغال پارسال را ندارد، بلکه با احتساب خاک درون آن، قیمت آن به بیش از ۶ هزار تومان می‌رسد.

وی نیز همچون هر ایرانی برای خودش تحلیلگری در حوزه‌های مختلف به ویژه مسائل اقتصادی است و با تشبیه مشاغل و انسان‌ها به دانه‌های تسبیح، می‌گوید: زمانی که دستمزد کارگر نسبت به سال گذشته حدود ۲ برابر و قیمت گوشت به کیلویی ۱۲۰ هزار تومان رسیده است، دیگر نمی‌توان انتظار ثابت ماندن قیمت‌ها داشت.

۶ ساله بودم که پدر دستم را گرفت و به این کارگاه آهنگری آورد و حال وارد ششمین دهه از عمر خود شده‌ام. این را طاهری می‌گوید و چشمانش را باریک کرده و سه پایه‌ای را در آستانه در ورودی کارگاه نشانم می‌دهد و می‌افزاید: نخستین روز ورود به کارگاه درست همانجا نشسته بودم. آن زمان سکویی در آن قسمت وجود داشت و از دفتر و قفسه خبری نبود.

قدمت کارگاه آهنگری‌اش را چیزی بین ۱۵۰ تا ۲۰۰ سال اعلام و اضافه می‌کند که شغل پدربزرگش کشاورزی بوده و وی هنر صنعت آهنگری و ساخت ابزار با دست را از پدرش آموخته است. پدری که از ۱۵ سالگی کار در این کارگاه را همچون هم دوره‌های خود با پادویی آغاز کرده و در نهایت صنعتگری ماهر و مالک این کارگاه شده بود.

از زمانی می‌گوید که به گفته وی دکان‌ها "آب فشاری" یا به قول امروزی‌ها شیر آب نداشتند و پادوی کارگاه باید از محلی که آن را "چهل پله" می‌نامیدند، آب را با "دلو" (ظرفی که با آن آب از چاه می کشند) می‌آورد. مکانی که از پله‌هایی به عرض حدود ۱۰ متر با سنگ سیاه ساخته شده بود و چاهی در آن پایین، آب ساکنان محل را تأمین می‌کرد. فرایندی که گاه تا بیش از یک ساعت به طول می‌انجامید.

دورانی را توصیف می‌کند که به جای دینام برقی، وسیله‌ای به نام "دَم دستی" یا همان "دمنده دستی" که ترکیبی از چوب و چرم بود، کار دمیدن هوا به کوره آهنگری را انجام می‌داد تا بتوان آهن سخت را گداخت.

عینک‬ کار‬ را‬ از صورتش‬ برمی‌دارد و به چشم چپش اشاره کرده و می‌افزاید: در‬ همان‬ سال‬ نخست‬ بود که‬ هنگام‬ قلم‌کاری کارگران‬ بر روی‬ آهن‬ سرخ، براده‌ای به اندازه دو‬ اَرزن پریده‬ ‬و پس از‬ سوراخ‬ کردن‬ پلک‬، ‬به داخل‬ چشمش نفوذ‬ کرد‬ و‬ او‬ همچنان‬ از‬ آن درد‬ رنج‬ می‬‌برد.

در ادامه از فردی مشهور به "دکتر موعظ" یاد می‌کند که آن دوران در کوچه دادگستری سابق واقع در خیابان بوعلی همدان مطب داشت و مردم شهر از عمل چشم گرفته تا ختنه پسران به وی مراجعه می‌کردند و چشم آسیب دیده‌اش را نیز او درمان می‌کند؛ درمانی که تا سال گذشته و ورود دوباره یک براده به چشمش، تاب آورد اما این بار کار به عمل یک ساعته کشیده شد و او را مجبور کرد که در تمام مدت کار و حتی استراحت در کارگاه، عینک محافظ را از چشمانش برندارد تا نور و گرمای آتش کوره و گرد و خاک محیط کمتر آزارش دهد.

از مشتری‌های دائم و کاهش تنوع محصولات و تولید کارگاهش می‌گوید و ادامه می‌دهد: زمانی در این کارگاه ابزارهای مختلف کشاورزی ساخته می‌شد اما با ورود فناوری‌های نوین به این عرصه، کار ما به تولید داس محدود و تولید سالانه یک‌هزار و ۲۰۰ عدد از این محصول، هم اینک به آمار ۲۵۰ داس آماده و ۱۵۰ داس نیمه آماده در طول هشت ماه گذشته رسیده است.

قیمت محصولات خود را از ۶۰ هزار تومان تا ۱۵۰ هزار تومان اعلام و مزیت آنها را نسبت به داس‌هایی که با دستگاه تولید شده و ۱۵ تا ۲۰ هزار تومان قیمت دارد را کیفیت و دوام تولیداتش معرفی می‌کند و راز این امر را آلیاژی می‌داند که در ساخت داس به کار می‌برد.

به گفته طاهری آهنگرانی که به روش‌های جدید و با دستگاه داس می‌سازند، آمار تولید روزانه بیش از ۶۰ و حتی ۱۰۰ عدد از این محصول دارند و این در حالی است که با افزایش سن، بازدهی وی به تولید روزانه نصف داس کاهش یافته است؛ هرچند کیفیت همچنان حرف اول را در محصولاتش می‌زند.

برای اثبات ادعای خود داس کهنه‌ای که انحنای آن به باریکی مداد شده است را از پستوی کارگاه بیرون کشیده و نشانم می‌دهد تا کارایی و عمر بالای محصولاتش را به رخم بکشد. داسی که بی تردید سال‌های سال عصای دست یک کشاورز در فصل برداشت محصول بوده است.

چای سوم را که می‌نوشیم بار دیگر بر مشخص نبودن چهره‌اش در عکس‌ها و فیلم‌ها تاکید می‌کند و برای اطمینان خاطرش یک بار تمام عکس‌ها و فیلم‌ها را باهم مرور می‌کنیم تا در نهایت لبخند رضایت بر چهره‌اش بنشیند.

از کارگاه آهنگری که خارج می‌شوم با خود سخنان "هاشم مظاهری" معاون صنایع دستی، اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری همدان را مرور می‌کنم که چندی پیش در گفت‌وگو با ایرنا از برنامه‌ریزی این اداره کل برای حمایت از هنرمندان صنایع دستی منسوخ شده همدان در سال‌جاری خبر داده بود و از چلنگری به عنوان یکی از رشته‌هایی که تعداد هنرمندان آن به کمتر از انگشتان یک دست رسیده است، نام برد.

حال که در امتداد تپه‌های چند هزار ساله هگمتانه بر روی خیابان دردسرساز راسته آهن‌فروشان قدم می‌زنم، آهنگرانی را تصور می‌کنم که هزاران سال پیش در همین نقطه از جهان با چکش و پُتک بر روی آهن تفتیده می‌کوبیدند و شمشیر و سپر برای لشگریان مادها می‌ساختند و این صدا در طول صدها قرن چرخیده است تا این بار در نوای پُتک‌های تک چلنگری که داس می‌سازد، تجلی یابد.

به امید روزی که این صداها هرگز خاموش و هنر دست این صنعتگران فراموش نشود.

گزارش، فیم و عکس از: سعید زارع کندجانی

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha