تنگه هرمز آبراهی است که دریای عمان را به خلیجفارس پیوند میزند. این گذرگاه به طول ۳۹ کیلومتر، باریکترین بخش یکی از راهبردیترین مسیرهای بینالمللی کشتیرانی جهان و شریان اصلی برای انتقال نفت از خاورمیانه است که نیمی از آن جز آبهای سرزمینی ایران و نیمی دیگر جز آبهای سرزمینی عمان محسوب میشود؛ محدودهای در میانه آن به عنوان آبراه بینالمللی برای عبور کشتیها در نظر گرفته شده است.
گرچه باریکترین نقطه در تنگه فقط ۳۳ کیلومتر است اما خطوط حملونقل در هر دو جهت به ۳ کیلومتر میرسد زیرا آب به اندازه کافی برای نفتکشهای بزرگ عمیق نیست. فقط ۳۳ تا ۹۵ کیلومتر (۲۱ تا ۶۰ مایل) در طول آن گسترده است.
سرزمینهای ایران و عمان به تنگه هرمز وصل شده است و این دو کشور حق حاکمیت بر آن دارند. برای تعیین درازای تنگه هرمز بهترین معیار، مرز دریایی میان ایران و عمان است. طول این خط مرزی به ۲۰۲ کیلومتر میرسد. طولانیترین فاصله تنگه هرمز ۸۴ کیلومتر (از کرانههای بندرعباس در شمال تا شمالیترین نقطه کرانههای مسندم در جنوب)، کوتاهترین آن (میان جزیره ایرنی لارک در شمال و جزیره عمانی السلامه در جنوب) ۳۳.۶ کیلومتر است.
کف دریا در تنگه هرمز شیب نسبتا تندی در جهت شمالی – جنوبی دارد. باتوجه به عبور و مور نفتکشهای سنگین در این سالها، تردد آنها فقط در بخش عمیق یعنی نزدیک به کرانههای شبه جزیره «مُسَنْدَم» منحصر شده است. در واقع عمق تنگه هرمز به دلیل شیب تند کف آن از قسمت شمال به جنوب متغیر است، به طوری که نزدیکی جزیره لارک به حدود ۶۵ متر و در ساحل جنوبی و در نزدیکی شبه جزیره مسندم ۸۱۱ متر است. قوس آن، رو به شمال و به طرف درون فلات ایران قرار دارد و در نتیجه بیشترین خط ساحلی آن در راستای کرانههای ایران قرار گرفته است.
با وجود تنگه و کانالهای شناخته شده در دنیا، بیشتر آنها از نظر وضعیت کشتیرانی، عمق و جریان آب، فاقد موقعیت مناسب و یا موقعیت سوق الجیشی همچون تنگه هرمز هستند.
این تنگه، دومین آبراه استراتژیک و پر تردد دنیاست. خلیجفارس به طور عام و تنگه هرمز بطور خاص همراه با تعداد زیادی جزیره و زمینهای بلند نزدیک کانالهای قابل دریانوردی، سبب شده تا این منطقه از نظر موقعیت راهبردی در اقتصاد کشتیرانی بویژه در بخش انرژی، اهمیتی فراتر از یک آبراه داشته باشد.
همچنین شرایط خاص حاکم بر این تنگه سبب شده ترافیکی از تانکرهای نفتی در آن ایجاد شود و برای پیشگیری از بروز حوادث دریایی و تسهیل عبور ومرور، مقرررات خاصی وضع شود.
آبراهه هرمز براساس ماده ۳۸ کنوانسیون حقوق دریاها(۱۹۸۲) به عنوان تنگهای بن المللی شناخته شده است که میتواند یک قسمت از دریای آزاد را به یک منطقه اقتصادی مرتبط سازد. امتیاز عبور و مرور کشتیهای تجاری و جنگی٬ زیردریاییها و هواپیما از این حوزه استراتژیک براساس منافع ملی کشورهایی است که در کرانههای این تنگه قرار دارند.
ویژگیهای اقتصادی
تنگه هرمز یک مسیر حملونقل حیاتی برای تاجران و مشتریان نفت خاورمیانه است. این آب راه مسیر ترانزیت کالا و انرژی به بازارهای آسیا، اروپا، آمریکا و فراتر از آن است. بیش از یک پنجم نفت تولیدی و یک سوم گاز طبیعی مایع (LNG) جهان از آن این منطقه صادر میشود. قطر بزرگترین صادرکننده گاز طبیعی ( LNG) در جهان است.
بخش عمدهای از نفت کشورهای عضو اوپک(سازمان کشورهای صادرکننده نفت) در این منطقه تولید و از طریف نفتکشها به سراسر جهان صادر میشود.
طبق گزارش اداره اطلاعات انرژی آمریکا (EIA)، در سال ۲۰۱۸ جریان روزانه نفت در این تنگه به طور متوسط ۲۱ میلیون بشکه در روز بوده و این معادل حدود ۲۱ درصد از مصرف جهانی است. تنگه مالاکا با انتقال روزانه ۱۵.۷ میلیون بشکه و کانال سوئز با ۴.۶ میلیون بشکه در روز، در ردههای بعدی قرار دارند.
از دیگر دلایل اهمیت خلیجفارس و تنگه هرمز، وجود بزرگترین ذخایر گازی و نفتی در این منطقه است به گونهای که بیش از ۶۰ درصد ذخایر اثبات شده نفت جهان و ۳۰ درصد تجارت جهانی نفت به این منطقه ختم میشود.
امنیت حملنقل دریایی در اقتصاد جهانی
چالشهای جهانی برای انتقال نفت و دیگر مشتقات انرژی از مسیر آبی، توجه به امنیت انرژی جهان را دوچندان کرده است. سرعت انتقال و کاهش هزینهها، از مهمترین دلایل توجه کشورها به حملونقل دریایی است و این مساله بعنوان یکی از ستونهای رشد اقتصاد جهان قلمداد میشود زیرا بیش از ۹۰ درصد از تجارت جهان از مسیر دریاست. براین اساس پایداری امنیت مسیرهای دریایی بویژه آبراهها و تنگههای استراتژیک، نقش کلیدی در میزان رونق و رشد اقتصادی بسیاری از کشورها دارد.
وابستگی شدید برخی کشورها به تسهیل تردد کشتیرانی در آبراهههای استراتژیک و نقش کلیدی حملونقل دریایی در درآمدزایی کشورهای در حال توسعه و کاهش فقر سبب شد تا از سالیان گذشته بحث امنیت و تصویب قوانین دریایی در این زمینه مورد توجه قرار گیرد. به ویژه اینکه منبع مهم درآمدی و اشتغال برای بسیاری از کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته در بخش تامین نیرویهای متخصص برای کشتیرانی بویژه از کشورهای شرق آسیا، صنایع کشتیسازی، تعمیر و خدمات بندری نیز بوده است.
با توجه به اهمیت «امنیت دریایی» در اقتصاد بسیاری از کشورها، تشکیل سازمانی بینالمللی برای نظارت و هماهنگی در این عرصه مورد توجه قرار گرفت. براین اساس سازمان بینالمللی دریانوردی(IMO) در سال ۱۹۴۸ در کنفرانسی در ژنو به تصویب رسید اما ۱۰ سال بعد اجرایی شد و از سال ۱۹۵۸در جامعهٔ بینالمللی با ۱۷۱ عضو و سه عضو وابسته یکی از مؤسسههای تخصصی وابسته به سازمان ملل، کار خود را شروع کرد.
این سازمان که مقر آن در لندن است، سابقاً به نام سازمان مشورتی دریایی بینالدول (Inter-Governmental Maritime Consultative Organization) خوانده میشد اما از سال ۱۹۸۲ به سازمان بینالمللی دریانوردی تغییر نام داد. هدف این سازمان تسهیل همکاری و مبادلهٔ اطلاعات میان کشورهای عضو در زمینهٔ موضوعهای فنی مربوط به کشتیرانی و به وجود آوردن عالیترین معیارهای ایمنی دریایی است.
«ایمنی، امنیت، کشتیرانی کارآمد و جلوگیری از آلودگی آبها» از جمله ماموریتهای این سازمان اعلام شده است.
با وجود تشکیل چنین سازمانی، اما سالیان زیادی است که تنگه هرمز با توجه به جایگاه استراتژیک آن به محلی برای مناقشههای سیاسی، اقتصادی و حتی نظامی تبدیل شده است. تنشهای سیاسی در خلیج فارس و بحرانهای مختلف سبب شده تا هر زمان بحث و کلامی درباره احتمال بروز نزاع و یا افزایش تنش در این منطقه بویژه در تنگه هرمز مطرح شود، تاثیر آن را بر افزایش قیمت جهانی نفت شاهد باشیم.
از زمان تولید نفت در منطقه و وضعیت خاص خلیجفارس و تنگه هرمز، نگاه کشورهای استعماری به این بخش به گونهای بوده که کشوری همچون آمریکا، ناوگان پنجم خود را در منامه پایتخت بحرین مستقر کرده تا بتواند ضمن حفاظت از منافع خود در خلیجفارس، دامنه نفوذ در کشورهای عربی منطقه را افزایش دهد و مراقب تحرکات دیگر کشورهای منطقه نیز باشد.
تلاش برای حضور و نفوذ در منطقه سبب شده تا کشورهای اروپایی همچون انگلستان و فرانسه نیز پایگاهی در برخی از کشورهای عربی منطقه ایجاد کنند؛ آن هم به توجیه حفظ امنیت از منافع و کشتیرانی در تنگه هرمز؛ اما عملکرد آنها چیزی جز بحرانسازی و افزایش تنشها نبوده است.
در واقع وابستگی و اتکای شدید چند کشور حاشیه خلیجفارس به قدرتهای خارجی، در کنار نبود ثبات سیاسی در این کشورها در کنار کوبدین بر طبل «ایرانهراسی» از سوی غرب با هدف نفوذ و درآمدزایی بیشتر، از دیگر دلایلی است که سبب شده امنیت از سوی غرب مورد سوءاستفاده برای پیشبرد اهداف آنها قرار گیرد.
هر زمان که دامنه تنش و بحران در این منطقه افزایش یافته، شاهد پیامدهای سنگین آن بر منافع خریداران و فروشندگان نفت بوده است؛ در این رابطه میتوان به اتفاقات رخ داده در چند ماه اخیر برای چند نفتکش عبوری در خلیج فارس و بندر الفجیره امارات اشاره کرد که سبب شد هزینههای بیمه برای شرکتهای حملونقل در خلیجفارس در ۲ ماه اخیر به ۱۰ برابر افزایش یابد.
در دوران جنگ تحمیلی که حمله به برخی نفتکشها رخ داد، نرخهای بیمه دریایی برای کشتیهای فعال در خلیجفارس تا ۴۰۰ درصد افزایش یافت که پیامد آن رشد قیمت نفت و دیگر مشتقات آن همچون بنزین و گازوئیل بود.
چین، ژاپن، هند، کره جنوبی و سنگاپور از مهمترین مشتریان نفتی این منطقه هستند. افزایش تنشها و یا بروز حوادث برای تردد نفتکشها سبب شده تا دامنه هزینه خرید نفت برای این کشورها افزایش یابد؛ وابستگی شدید این کشورها به نفت این منطقه سبب شده تا تهدیدها درباره توقف یا مانعتراشیها در صادرات، به نگرانی بزرگ این کشورهای پیشرو در اقتصاد تبدیل شود. براین اساس تنگه هرمز به عنوان «چشمه انرژی» در جهان نیز توصیف شده است.
واردات نفت ژاپن تقریبا به طور کامل وابسته به انتقال دریایی از خلیج فارس است. روند مصرف انرژی با توجه به رشد اقتصادی در کشورهای شرق آسیا همچون چین به گونهای است که پیشبینی شده چین تا سال ۲۰۲۵ بیش از ۷۵ درصد نفت مورد نیاز خود را وارد کند. این میزان برای هند به ۸۵ درصد خواهد رسید. این دو کشور نزدیک به ۹۰ درصد واردت نفت خود را از مسیر دریایی انجام میدهند.
ایران و عمان، دو کشوری که در دو سوی تنگه هرمز بر این آبراهه تسلط دارند، همیشه تصریح کردهاند که تمایل ندارد امنیت و آرامش این مسیر برهم زده شود؛ اما واکاوی چرایی این افزایش تنشها با بررسی اظهارات دولتمردان کاخ سفید بویژه دونالد ترامپ، ما را به سخنان «پاتریک کلاوسون» پژوهشگر مسائل خاورمیانه در مؤسسه راستگرای خاور نزدیک واشنگتن درباره اهمیت تنگه هرمز معطوف میکند؛ وی گفته است: اگر تنگه هرمز بسته شود، اقتصاد جهانی سقوط خواهد کرد زیرا شاهراه حیاتی انرژی است.
در واقع وابستگی بسیاری از کشورها به انرژی خاورمیانه بویژه شرق آسیا سبب شده رشد اقتصادی آنها و همچنین جهان رابطه مستقیمی با امنیت خلیجفارس و بویژه تنگه هرمز داشته باشد. این مساله نگاه کاخ سفید برای فشار و هزینهتراشی برای کشورهایی همچون چین که اقتصاد آن با سرعت در حال شکوفایی و پیشیگرفتن از دیگر رقباست را دوچندان کرده است. این را میتوان از زمان افزایش تولید نفت شیل در آمریکا مشاهده کرد که سبب شده آنها نیز وارد عرصه صادرات طلای سیاه شوند. این مساله، طمعورزی کاخ سفید برای هزینهتراشی خریداران و حتی فروشندگان نفت در این منطقه را به همراه داشته است.
با وجود تلاش ایران و کشورهای شرقی برای پرهیز از تتشزایی و بحرانآفرینی در خلیجفارس اما ترامپ میکوشد از هر راهی به دیگر کشورها برای کسب منافع مادی فشار وارد کند. ترامپ به صراحت خواستار پرداخت هزینه از سوی خریداران شرقی نفت خاورمیانه شده و گفته کشورهایی که به امنیت این تنگه نیاز دارند باید پول بیشتری برای محافظت از تردد کشتیها بپردازند و یا اینکه خودشان امنیت تردد کشتیهایشان را برعهده بگیرند.
با توجه به بحث ایمنی و امنیت تردد کشتیها در خلیجفارس بویژه از تنگه هرمز، ایران بارها حضور قدرتهای خارجی در منطقه را مورد انتقاد قرار داده است. جمهوری اسلامی به دلیل داشتن بیشترین مرز آبی در این منطقه بویژه در تنگه هرمز، خواهان امنیت و آرامش است اما وجود منابع برزگ انرژی در خلیجفارس که به رگ حیاتی اقتصاد جهان جان میدهد، سبب شده تا کشورهای سلطهگر به هر بهانهای به دنبال ناامنی و تنش با هدف ادامه حضور و گسترش نفوذ خود در منطقه باشند زیرا میدانند این منطقه سهامدار بزرگ اقتصاد جهان است.
گزارش از: لطیف نکوئی
نظر شما