«هوا گرم است مرداد روزهای گرم سال را رقم می زند گاه و بی گاه روزهای مرداد ارامشم را بهم می زند شاید حسین می دانست که مرداد گور عشق گل خونرگ دل ما بوده است».
۱۴مرداد برای شهرها و کل ایران روزی غمگین است روزی که فیلسوف بزرگ و شاعری توانا ،بازیگری هنرمند و انسانی که معنای انسانیت را بارها و بارها ثابت کرده بود از بین ما رفت
کاش با دکلمه هایش شبها را به صبح نمی گذراندیم و با متن هایش فخر نمی فروختیم .
امروز حسین پناهی همچون روزهای طرد شده از خانه در گوشه ای از شهر آرام خوابیده است. حسین می گفت مردگان نه به دستی ظرفی را چرک می کنند و نه به حرفی دل آدمها را آلوده تنها به شمعی قانعند و اندکی سکوت.
ولی امروز پناهی به همان شمعی که قانع بود هم نبود اما سکوت اینجا حاکم است که دل هر رهگذری را می لرزاند سکوتی که فقط باد و خش خش کاه و کلش های این صحرا آن را درهم می شکند.
زندگیش و تمام باورهایش و شعرهایش خلاصه شد در رفتنش ، رفتنی که به فراموشی سپرده شد.
مگر می شود مردی را به فراموشی سپرد که آبروی شهر و دیارمان بوده است ساده بود همچون کودکی معصوم ولی دلی داشت به اندازه دنیا در سادگی اش همین بس است که حسین پناهی کی بود.
حسین جان ساده بودی و ساده قلمت را به کار گرفتی ولی با مفهمومی به وسعت آسمان اما این سادگی در سنگ قبرت دل هر رهگذری را به درد می آورد.
کجایید صندلی های پر هیاهوی مسئولیت ،این همان حسین است که سینمای ایران را به دوش کشید همان حسینی که نشان داد با محرومیت و روستا زادگی هم می توان درخشید .
از سوق که بیرون زدیم در بین راه گفتم نزدیک به سالگرد حسین پناهی است یادی کنیم از این اسطوره ی هم استانی و بر مزارش فاتحه ای بخوانیم.
کمی که دور شدیم در کنار جاده در سمت راست قبرستانی بزرگ بود گفتم با ادرسی که من پرسیدم خانه حسین پناهی اینجاست پیاده شدم به سوی قبرستان رفتم همه مردگان با سنگ های گرانیتی پوشیده و زنان و کودکان زیادی که در حال غبار روبی از مزار مردگان خود بودند.
به قبر اولی که رسیدم فاتحه ای خواندم جماعت زیاد بودند در حالی که تک تک مزارها را می گشتم و می خواندم ولی در تصورم دنبال دیواری بلند با نقش نگاری شده با گنبدی که دکلمه های حسین پناهی بر روی ان نوشته شده باشد نشان دهد خانه حسین اینجاست ولی اثری نبود.
راه افتادم به سمت جاده با خود گفتم مسیر راه اشتباه امده ام ولی در همین حین نگاهم به گوشه ای از قبرستان افتاد برگشتم و بالاتر رفتم نگاهی به اطراف کردم نه خبری از سنگ قبر گرانیتی نه گلی و نه کسی در حال غبار روبی بر این تصور که این کسی که اینجاست چقد تنها و غریب این گوشه افتاده است.
نزدیکتر رفتم سنگی سفید متمایل به رنگ شیری ولی دکلمه ای از حسین پناهی بر روی ان نوشته بود در باورم نمی گنجید که این سنگ قبر با این بی مهری در گوشه ای تنها و با خراش های روی آن متعلق به حسین پناهی باشد.
حسین که اسطوره شعر و شاعری این شهر است چه غریبانه و مظلوم بود چقدر تنها این رسمش نیست که حسین پناهی با این همه عظمت و بزرگی اینطور به وادی فراموشی سپرده شود که حتی از داشتن یک سنگ قبر در شان و منزلت یک شاعر و نویسنده محروم باشد در حالی که برای شاعر هم دوره ای ان قیصر امین پور در خوزستان هزینه ها شده و یکی از مکان های تفریحی استان خوزستان در شهرستان گتوند بشمار می رود.
ولی مزار اسطوره استان چهار فصل ما از یک دیوار سنگی هم محروم است و همه ساله تعدادی پیشکسوت سینما و شاعر برای زیارت حسین پناهی می ایند و به این وضعیت غبطه می خورند.
زندگی نامه:
حسین پناهی ۶ شهریور ۱۳۳۵در روستای دژکوه از توابع استان کهگیلویه و بویراحمد متولد شد اگر چه در کالبد شکافی بعد از مرگ زمان تولدش ۶ شهریور ۱۳۳۹ تشخیص داده شد .
حسین پناهی قبل از بازیگری به تحصیل علوم حوزوی پرداخته بود بعد از مدتی در کسوت روحانیت به زادگاهش برگشت و به تنطیم امور مذهبی در روستا مشغول شد .
حسین پناهی در دهه ی 60 و اولایل دهه ی 70 یکی از پرکارترین و نو آورترین نویسندگان و کارگردانان تلویزیون شده بود اگر چه بیشتر مردم او را با بازیگری می شناسند اما حسین یک شاعر چیره دست بود اولین مجموعه شعری او با نام من و نازی در سال ۷۶منتشر شد و تا بحال ۱۶ بار تجدید چاب و به ۶ زبان دنیا ترجمه شده است .
حسین در ۱۲ مرداد 2 پاکت سیگار از بقالی می خرد و ۱۷مرداد بعداز ۳ روز در منزلش پیدا می شود علت مرگش ایست قلبی با تایید پزشکی قانونی بوده است.
حسین عمری بین ما زیست بی آنکه آلوده دنیای جدی و بی رحم ما شود.
زندگی بعد از حسین هم جریان دارد اما دیگر کسی نیست که در عین ساده بودن برای ما شعر و دکلمه های جدید بسراید.
آیا کسی برای حسین پناهی مراسم یادبودی برگزار کرده است ؟
آیا حقی که حسین برگردن ما و بزرگان ما دارد ادا کرده ایم ؟
آیا دهه ی ۷۰و اواخر دهه ی۸۰ حسین پناهی را می شناسند؟ و آیا های دیگری که ذهنم را درگیر کرده است
سر صحبتم با مسئولین شهری است که در شهرهای بزرگ با سربلندی و اعتماد بنفس کاذب می توانند ادعا کنند از شهری آمده اند که زادگاه فیلسوف بزرگی است.
گله دارم به همه کسانی که دست به دست هم داده اند که فراموش شود مردی که متن هایش سرآغاز صحبت هر مجری می شود و چنان فراموش کرده اند که روزی طردش کرده اند از شهری به جرم انسانیت.
کسی که اصالتش را هیچ وقت از یاد نبرد در عین حالی که می توانست خودش و ایلش را فراموش کند .اما خصلت حسین چنین اجازه ای به او نمی دهد.
وصیتنامه زیبای حسین پناهی :
قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم.
بعد از مرگم، انگشتهای مرا به رایگان در اختیار اداره انگشت نگاری قرار دهید.
به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبد شکافی کند، من به آن مشکوکم!
عبور هرگونه کابل برق، تلفن، لوله آب یا گاز از داخل گور اینجانب اکیدا ممنوع است.
بر قبر من پنجره بگذارید تا هنگام دلتنگی، گورستان را تماشا کنم.
کارت شناسایی مرا لای کفنم بگذارید، شاید آنجا هم نیاز باشد!
مواظب باشید به تابوت من آگهی تبلیغاتی نچسبانند!
روی تابوت و کفن من بنویسید:این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور دانش بجست.
دوست ندارم مردم قبرم را لگدمال کنند. در چمنزار خاکم کنید!
کسانی که زیر تابوت مرا میگیرند، باید هم قد باشند.
شماره تلفن گورستان و شماره قبر مرا به طلبکاران ندهید.
گواهینامه رانندگیم را به یک آدم مستحق بدهید، ثواب دارد!
در مجلس ختم من گاز اشک آور پخش کنید تا همه به گریه بیفتند.
از اینکه نمیتوانم در مجلس ختم خودم حضوریابم قبلا پوزش می طلبم.
افتخارات حسین پناهی :
«گذرگاه»، «گال»، «تیرباران»، «هی جو»، «نار و نی»، «در مسیر تندباد»، «ارثیه»، «راز کوکب»، «مهاجران»، «چاووش»، «سایه خیال»، «اوینار»، «هنرپیشه»، «مرد ناتمام»، «روز واقعه»، «آرزوی بزرگ»، «قصه های کیش»، «بلوغ»، «مریم مقدس» و «بابا عزیز» از جمله فیلم های سینمایی حسین پناهی است. «گرگها»، «آواز مه»، «محله بهداشت»، «بی بی یون»، «روزی روزگاری»، «مثل یک لبخند»، «ایوان مدائن»، «خوابگردها»، «هشت بهشت»، «قهرمان کیه»، «امام علی»، «همسایه ها»، «آژانس دوستی»، «دزدان مادر بزرگ»، «آئینه خیال»، «کوچک جنگلی»، «آشپزباشی»، «روزگار قریب»، «آقا فرمان»، «یحیی وگلابتون »، «شلیک نهایی»، «رعنا» مجموعهٔ های تلویزیونی است که حسین پناهی در آنها ایفای نقش کرد.
کتاب های حسین پناهی شامل «من و نازی»، «ستاره ها»، «چیزی شبیه زندگی»، «بی بی یون»، «سلام خدا حافظ»، «سالهاست که مرده ام»، «افلاطون کنار بخاری»، «نامه هایی به انا»، «من و نازی»، «دو مرغابی در مه»، «کابوس های روسی»، «به وقت گرینویچ» و «نمیدانم ها» می شود که علاوه بر اینها سه اثر «سلام خداحافظ» و «ستارها». و«راه با رفیق » با شعر و صدای حسین پناهی نیز منتشر شده است.
دکلمه های حسین
من در همین پنجره معصوپیت آدم گریه کردم
من در همین پنجره گله به چرا برده ام
حراج کرده ام همه رازهایم را یکجا
دلقک شده ام
با دماغ پینوکیو و بوته ی گونی به جای موهایم
آری گلم ، دلم حرمت نگه دار
که این اشک ها خون بهای عمر رفته ی من است
سرگذشت کسی که هیچ نبود و همیشه گریه می کرد بی مجال اندیشه به بغض های خود تا کی مرا گریه کند .
سالروز درگذشتت را به یاد دارم و با ورق زدن دلنوشته هایت یادت را گرامی می دارم ای کسی که برایمان افتخاری....
ای کسی که برایمان اعتباری.
سالروز وفات هنرمند و فیلسوف را به تمامیی اهالی شهرم ک فراموش کرده اند و ایران بزرگ تسلیت عرض می نمایم..
آری گلم ،دلم،ورق بزن مرا.
7531/1662
نظر شما