از اصول اصلاح‌طلبی خارج نشده‌ام

 تهران- ایرنا- اصلاح‌طلبان هنوز موضع مشخصی در قبال انتخابات پیش‌رو اتخاذ نکرده‌اند؛ برخی از آنها باور دارند اگر جناح اصلاحات بی‌قیدوشرط وارد انتخابات شود، سرمایه اجتماعی و آبروی سیاسی این جناح مخدوش می‌شود و برخی دیگر معتقدند مناسب‌ترین راه برای نیل به توسعه سیاسی، همچنان انتخابات است و اگر اصلاح‌طلبان به هر دلیلی انتخابات را تحریم‌ کنند، شرایط نامناسب‌تر از اکنون می‌شود و از سوی دیگر ممکن است در شرایطی که عرصه بین‌المللی بر ایران تنگ است، حضور حداقلی مردم در انتخابات دست‌مایه سوءاستفاده بیگانگان شود.

به گزارش روزنامه شرق؛ بهزاد نبوی معتقد به نظریه اخیر است و باور دارد شرکت‌نکردن اصلاح‌طلبان در انتخابات، علاوه بر آنکه باعث روی‌کارآمدن نیروهای تندرو می‌شود، امنیت ملی را نیز به خطر می‌اندازد. آنچه پیش‌روی شماست، گزیده ای از ماحصل گفت‌وگو با این فعال سیاسی درباره این موضوع است.

 سرمایه اجتماعی اصلاح‌طلبان آن‌قدر بالا بود که توانست نیرویی غیراصولگرا به نام حسن روحانی را به ریاست‌جمهوری برساند. دلیل شکل‌گیری چنین سرمایه اجتماعی عظیمی برای جبهه اصلاحات چه بوده است؟

جنبش اصلاحات برنامه‌ای ازپیش‌تعیین‌شده نداشت و هنگامی‌که آقای خاتمی نامزد انتخابات ریاست‌جمهوری شد، نیروهای چپ که بعدها با نام اصلاح‌طلب مطرح شدند، تصورشان صرفا این بود که او می‌تواند نقش نماینده جناح چپ را ایفا کند تا این جناح از عرصه سیاست خارج نشود و هیچ‌کس تصور نمی‌کرد آقای خاتمی رئیس‌جمهور شود؛ اما مردم به مواضع او واکنش مثبت نشان دادند و با رأی 20میلیونی، پیروز انتخابات شد. 

 اکنون بعد از گذشت شش سال از ریاست‌جمهوری حسن روحانی، به نظرتان اتحاد یا ائتلاف اصلاح‌طلبان با حامیان روحانی کار درستی بوده است؟

در مجموع، اقدام نیروهای اصلاح‌طلب را در انتخابات سال 92 درست و منطقی می‌دانم.

 بین دولت‌های اول و دوم آقای روحانی تفاوت وجود دارد؛ به‌نحوی‌که سرمایه اجتماعی حمایت‌کننده از او، عملکرد دولت را در دور اول مثبت ارزیابی و در دور دوم با رأی بیشتری از سال 92، حسن روحانی را انتخاب کرد. علت توفیق دولت در دور اولش چه بود؟

آقای روحانی وارث دولتی بود که در هشت سال مسئولیتش انواع مشکلات در کشور ایجاد شده بود. تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل نیز تقریبا ارتباط اقتصادی کشور را با همه دنیا قطع و فروش نفت‌مان را دچار مشکل کرده بود. ما به‌سختی می‌توانستیم روزانه یک ‌میلیون بشکه نفت بفروشیم و پول نفت فروخته‌شده را هم نمی‌توانستیم دریافت کنیم؛ مگر به صورت کالا از کشور خریدار آن. چنین شرایطی کار را بسیار دشوار کرده بود. این وضعیت تغییر نمی‌کرد؛ مگر آنکه ما می‌توانستیم مشکلات سیاست خارجی را حل کنیم تا وضع داخلی نیز بهبود یابد. به‌هرحال آقای روحانی در دولت اولش با چنین وضعیتی روبه‌رو بود و مردم هم انتظار زیادی از روحانی نداشتند. دولت اول هم توانست نسبتا خوب عمل کند و تا حد امکان قیمت‌ها را ثابت نگه دارد. مشکل مهم ما بعد از تحریم‌های شورای امنیت این بود که سرمایه‌گذاری خارجی در کشور با مشکل مواجه شد. از سوی دیگر به دلیل تحریم‌ها و ناتوانی در فروش کامل نفت‌مان، سرمایه‌ای هم برای سرمایه‌گذاری نداشتیم. دولت آقای احمدی‌نژاد بخش مهمی از ریال مملکت را با شعار «آوردن درآمد نفت بر سر سفره‌های مردم» به ‌صورت یارانه نقدی در اختیار مردم قرار داد که این کار عملا نفی سرمایه‌گذاری بود یا آنکه با صرف هزینه‌های زیاد پروژه مسکن مهر را آغاز کرد و خانه‌های کم‌کیفیت را به قیمت ارزان در اختیار مردم می‌گذاشت. آقای روحانی در کنار ترمیم‌های سطحی تلاش کرد تا مشکل را ریشه‌ای حل کند و می‌دانست که این مهم میسر نمی‌شود؛ مگر با حل مشکلات در عرصه سیاست خارجی. این تلاش‌ها به امضای برجام در سال 95 منجر شد و برجام توانست امید بسیاری را در سطح جامعه ایجاد کند؛ زیرا مردم می‌دانستند که ریشه معضلات در کجاست. با امضای برجام و لغو تحریم‌های بین‌المللی کشتی‌های ما توانستند در بنادر مختلف جهان لنگر بیندازند، نفت به‌راحتی به فروش برسد، بخشی از پول‌های بلوکه‌شده آزاد شوند و دادوستد ایران در عرصه جهانی رونق بگیرد. این است که به نظر من مجموعا دولت اول آقای روحانی مثبت عمل کرد.

مهم‌ترین وعده انتخاباتی روحانی به‌سرانجام‌رساندن وضعیت آشفته سیاست خارجی بود که واقعا هم به سرانجام  رساند و مشخص است که بخشی از مشکلات پیش‌آمده در دولت دوم او ناشی از بدعهدی آمریکا و انجام‌نشدن مفاد برجام بود؛ اما برخی باور دارند که  دولت دوم روحانی نتوانست به وعده‌ها عمل کند، این ناشی از چیست؟

مشکلات بعد از امضای برجام فقط ناشی از روی‌کارآمدن ترامپ نبود. در فاصله برجام تا ترامپ حدود یک سال فاصله زمانی وجود داشت که قرار بود به‌جز گشایش‌های اقتصادی و عادی‌شدن روابط‌مان با دنیا، سرمایه‌گذاری‌های کلان خارجی نیز در کشور انجام شود. متأسفانه با اقدامات ماجراجویانه‌ تندروهای داخلی در کنار حملات آنان به برجام، این امر در حد انتظار انجام نشد. واقعا هرچه فکر می‌کنم، متوجه نمی‌شوم که برجام چه ضرری برای ما داشت که این‌طور به آن حمله شد! تنها محدودکنندگی‌اش درباره ساخت بمب اتم بود که ما اساسا آن را حرام اعلام کرده بودیم. واقعا نمی‌دانم چرا برخی به این میزان به برجام حمله و با اقدامات ماجراجویانه، در اجرای آن کارشکنی کردند! با آن موضع‌گیری‌ها و اقدامات در راستای فرار سرمایه، در آن فاصله یک‌ساله، سرمایه‌گذاری خارجی جز از سوی توتال، ایرباس، بویینگ و چند مورد دیگر آغاز نشد.

 می‌توان این احتمال را صادق دانست که برخی از اصولگرایان می‌خواستند این دستاورد بزرگ به نام دولت روحانی و به‌تبع آن به نام اصلاح‌طلبان نوشته نشود؟

اگر این‌طور باشد که بسیار جای تأسف است. اگر عده‌ای خود را حامی انقلاب و نظام می‌دانند، منافع ملی را فدای شکست روحانی کردند که جای تأسف بسیار دارد. پیش‌تر در مصاحبه‌ای گفته‌ بودم که اگر تندروها مانع هر نوع اقدامی از سوی روحانی شوند، با توجه به اینکه چند سال از عمر دولت او مانده است، ممکن است حوادث بسیاری در ایران رخ دهد. از سوی دیگر اگر روحانیِ میانه‌رو و معتدل نتواند سیاست خارجی ما را سامان دهد، آیا یک دولت تندرو خواهد توانست؟ حقیقتا نمی‌دانم چطور عده‌ای می‌توانند منافع جناحی را بر منافع ملی ترجیح دهند!

  پس شما باور دارید اگر اتحاد جامعی بر موضوع برجام در کشور وجود داشت، می‌شد به ادامه آن امیدوار بود؟

بله؛ اگر این همدلی وجود داشت، شاهد وضعیت امیدوارکننده‌ای بودیم. من حتی کمتر از این موضوع را از مخالفان دولت انتظار دارم؛ یعنی آنها دست‌کم آمریکا را از این انزوای فعلی بیرون نیاورند. آمریکا بعد از خروج از برجام بسیار منزوی شده است. من سراغ ندارم که بعد از جنگ جهانی دوم این کشور دچار چنین انزوایی شده باشد. اختلاف میان اتحادیه اروپا و آمریکا جدی است و باید از فرصت استفاده کرد و کاری انجام نداد که کشورهای اروپایی به سمت آمریکا گرایش پیدا کنند. من نمی‌گویم که از روحانی حمایت کنند؛ اما دست‌کم همه دنیا را به‌ نفع آمریکا متحد نکنند. به یاد داریم که اقدامات همین تندروها باعث شد که اولین قطع‌نامه با رأی تمام اعضا به سود اسرائیل در مجمع عمومی سازمان ملل به تصویب برسد. ما بیاییم و این کار را در حق آمریکا تکرار نکنیم. واقعا چرا در شرایط کنونی باید به آلمان یا فرانسه ناسزا بگوییم و بر تنش‌ها بیفزاییم و یک اتحاد کامل به نفع آمریکا ایجاد کنیم؟ واقعا چنین رویکردی عجیب و حتی مشکوک است.

 مردم ‌چقدر این خوانش را می‌پذیرند؟

وقتی آقای روحانی روی کار آمد، مردم امید داشتند که با حل مشکلات سیاست خارجی مشکل اقتصادی نیز حل شود. برجام که امضا شد، با وجود تلاش همه‌جانبه تندروها برای جلوگیری از نتیجه بخشی از برجام، به‌هرحال توتال، بویینگ، ایرباس و چنین شرکت‌هایی به ایران آمدند و فضای اقتصادی قدری باز شد. فشار تندروهای داخلی علیه برجام و جلوگیری آنها از حضور سرمایه‌های خارجی ادامه یافت تا آقای ترامپ هم به کمک آنان شتافت. به‌این‌ترتیب تندروهای داخلی به کمک ترامپ، برجام را بی‌فرجام کردند. مردم نیز طبیعتا بی‌توجه به علل و عوامل این بی‌فرجامی، دولت را مسبب آن دانستند و همین عوامل باعث شد که سرمایه اجتماعی آقای روحانی و اصلاح‌طلبان که از او حمایت کرده بودند، کاهش یابد.

 شما بخش عمده‌ای از مشکلات را غیرارادی می‌دانید، اما بخشی از جامعه باور دارد که روحانی می‌توانست به میزان زیادی در کنترل اوضاع مؤثر عمل کند. چرا دولت در دوره دوم و در شرایطی که تحریم‌ها یک‌جانبه و فقط از سوی آمریکا و نه بین‌المللی، وضع شده بود، نتوانست بر اوضاع داخلی تسلط نسبی داشته باشد؟

اولا نگفتم غیرارادی. منظورم خارج از اختیارات دولت‌بودنِ بسیاری از موارد بود. ثانیا، توجه داشته باشید که تحریم‌های فعلی به‌مراتب گسترده‌تر، عمیق‌تر و پیچیده‌تر از تحریم‌های بین‌المللی قبلی است. ما دو مشکل اساسی داریم؛ یکی اینکه حداقل نیازها را به قیمت قابل‌قبول و نه با دلاری که قیمتش چهاربرابر شد، به دست مردم برسانیم. دوم اینکه منابع لازم را برای تأمین نیازهای مردم داشته باشیم که در این مورد هم دچار مشکل هستیم؛ یعنی وقتی امکان صادرات نفت و پتروشیمی وجود نداشته باشد، منابع کشور از کجا و چگونه باید تأمین شود؟ البته معتقدم دولت در زمینه تأمین نیازهای ارزی و تأمین منابع برای حداقل نیازهای اساسی مردم در تقابل با اروپا، روسیه و چین و نه مقابله با آنها باید تلاش خیلی بیشتری کند تا یک حداقلی با قیمت ثابت به دست مردم برسد مانند دولت‌های زمان جنگ که توانستند به‌سرعت نیازهای اساسی مردم را تأمین کنند. اگر امروز می‌گویند درگیر جنگ اقتصادی هستیم، باید در جنگ اقتصادی فعال عمل کرد؛ نمی‌شود بدون توجه به آثارش منتظر امروز و فردا ماند. دولت هم می‌تواند جدی‌تر عمل کند، اما بحران امروز آن‌قدر بزرگ است که قوی‌ترین دولت‌ها هم دچار مشکل می‌شوند.

 انتخابات آینده و سرمایه اجتماعی اصلاح‌طلبان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ با توجه به انتقادهایی که به دولت فعلی وجود دارد، آیا باز هم اصلاح‌طلبان می‌توانند پیروز انتخابات -چه مجلس و چه ریاست‌جمهوری- باشند؟

نگرانی اصلی من برای انتخابات آینده این نیست که اصلاح‌طلبان و میانه‌روها رأی نیاورند؛ من انتخابات آینده را با امنیت ملی کشور گره می‌زنم. اگر نتوانیم یک انتخابات پرشور ایجاد کنیم، امنیت ملی به خطر می‌افتد. دشمنان ما در خارج از کشور به این فکر می‌کنند که می‌توانند با ایجاد بحران‌های داخلی نظام ما را سرنگون کنند. حوادث دی‌ماه 96 ضد انقلاب بود و دشمنان خارجی را امیدوار کرد که شاید بتوانند با تکرار گسترده‌تر چنان حوادثی به اهداف خود دست یابند؛ بنابراین صرف‌نظر از اینکه چه گروهی پیروز می‌شود، برگزارشدن انتخاباتی پرشور پادزهر مؤثری برای جلوگیری از تکرار حوادث دی‌ماه 96 است؛ بنابراین باید تلاش کنیم انتخاباتی پرشور داشته باشیم. مهم نیست چه گروهی اعم از اصلاح‌طلب، اصولگرا یا میانه‌رو پیروز انتخابات شود، مهم انتخابات پرشور است. حاکمیت باید توجه داشته باشد که اگر رأی‌دهنده کم شود معمولا اصلاح‌طلبان بازنده رقابت خواهند بود، اما این‌بار فقط باخت اصلاح‌طلبان مطرح نیست، بلکه باخت کشور و نظام مطرح است.

 پس شما با مشارکت مشروط مخالفید؟

در این شرایط تنها راه اصلاح‌طلبان برای تبدیل‌کردن وضع موجود به وضع مطلوب، صندوق‌های رأی است. فقط با شرکت در انتخابات است که می‌توانیم در درازمدت وضع موجود را تغییر دهیم.

 برخی می‌گویند اصلاح‌طلبان با توجه به ردصلاحیت‌ها و راه‌نیافتن نامزدهای اصلی خود به نهادهای انتخابی وجهه عمومی‌شان مخدوش می‌شود؛ بر این اساس آقای حجاریان بحث مشارکت مشروط را مطرح می‌کند. آیا این دغدغه باعث کاهش سرمایه اجتماعی جناح اصلاحات نمی‌شود؟

به‌هرحال اگر شرکت نکنیم، چه تصمیمی باید اتخاذ کنیم؟ برخی می‌گویند اگر در انتخابات 92 و 96 نمی‌آمدید چه می‌شد؟ حرف من این است که یک‌بار تجربه کردیم و دیدیم که اشتباهات اصلاح‌طلبان در انتخابات منجر به تشکیل دولت‌های هشتم و نهم شد که همه مشکلات در اقتصاد و سیاست خارجی از همان‌جا نشات گرفته است. همیشه گفته‌ام که هیچ ‌راهی جز راه‌حل‌های اصلاح‌طلبانه وجود ندارد. راه اصلاح‌طلبانه هم یعنی تغییر وضعیت موجود به وضعیت مطلوب در درون نظام و با ابزارهای درون‌ساختاری که تنها ابزار صندوق رأی است. اگر خودمان با این وسیله نیل به توسعه و دموکراسی قهر کنیم، چه اتفاقی می‌افتد؟ تجربه کرده و دیده‌ایم که وضع بدتر می‌شود. مشارکت‌نکردن گسترده اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس هفتم و قهر مردم یا انتخابات شورای دوم نتیجه خوبی را به‌جا نگذاشت. در مجلس هفتم نماینده اول تهران با حدود 400 هزار رأی وارد مجلس شد. ضمن اینکه میزان مشارکت در سطح کشور هم حدود 50 درصد بود که با آن مشارکت کسی نمی‌توانست روی «عدم مشروعیت» مانور دهد؛ بنابراین در این دوره، نه‌تنها مجلس هفتم تکرار خواهد شد، بلکه با مشارکت‌نکردن امنیت ملی هم به خطر می‌افتد و آسیب‌پذیری کشور بیشتر می‌شود؛ ازاین‌رو راهی جز شرکت در انتخابات نداریم و باید تمام تلاش خود را به‌ کار بگیریم تا انتخاباتی پرشور برگزار شود و اینکه چه کسانی بیایند یا نیایند در مراحل بعدی قرار دارد. البته باید توجه داشته باشیم، برای برگزاری یک انتخابات پرشور، حاکمیت اصلی‌ترین نقش را دارد و این موضوع در دیدار اصلاح‌طلبان با وزیر محترم کشور نیز مطرح شد، ولی اصلاح‌طلبان هم نباید با اتخاذ مواضع ناصحیح به یأس و ناامیدی مردم بیفزایند.

 رویکرد حضرت‌عالی همیشه در سال‌های اخیر اعتدالی بوده است، در صورتی ‌که به یاد داریم شما در مجلس ششم تندترین مواضع را می‌گرفتید. چنین تغییری به اقتضای مصلحت سیاسی است یا نوع نگاه شما دچار تفاوت  شده است؟

استراتژی یا راهبرد به معنای تحقق اهداف کلی (ایدئولوژیک)، در شرایط خاص زمان و مکان است. آنچه نسبتا ثابت است، اهداف کلی یا اهداف ایدئولوژیک است. آنچه برای من به‌عنوان هدف کلی، پس از دوم خرداد 1376 پایدار بوده، اصلاح‌طلب به‌ معنای تغییر وضع موجود به‌ مطلوب با حفظ اصل نظام و با روش‌های قانونی، مسالمت‌آمیز و تدریجی بوده است که نه در مجلس ششم و نه امروز امیدوارم از آن عدول نکرده باشم. البته شرایط زمانی و مکانی مجلس ششم راهبرد خاص خود را ایجاب می‌کرد که هرگز از چارچوب اهداف کلی اصلاح‌طلبی خارج نشد. اصلاح‌طلبی در مقطع زمانی مجلس ششم اقتضائاتی به‌لحاظ راهبردی داشته و امروز اقتضائات دیگری مطرح است. علاوه‌براین ممکن است انتقاداتی نسبت به عملکرد گذشته خودم هم داشته باشم؛ برای مثال به سیاست انتخاباتی سال 84 و به بعضی تصمیمات در مجلس ششم و سال 88 انتقاداتی دارم. ممکن است همه کارهایمان که در گذشته فکر می‌کردیم صحیح بوده امروز صحیح ندانیم که در اینجا فرصت و ضرورت بحث درباره آنها نیست.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha