روزنامه ایران در یادداشتی به قلم قاسم محبعلی کارشناس سیاست خارجی ، آورده است: همچنان که نگاهی به جوانب دیگر مسأله این احتمال را قوی میسازد که اساساً در طرح معامله قرن، رویکرد دیگری مدنظر امریکا یا اسرائیل باشد. به طور کلی جدا از مسألهای به نام اشغال کرانه باختری، قدس شریف و اشغال بیتالمقدس از سوی اسرائیلیها، اساس و بنیاد مسأله فلسطین است که این طرح پاسخی برای آن ندارد. در کنار اینها، معضلاتی مانند آوارههای فلسطین، تشکیل کشور مستقل فلسطین، یا آماده نشینان یهودی که در کرانه باختری ایجاد شدهاند و نیز تغییر شکل شهر قدس را باید به فهرست مسائل پیش گفته اضافه کرد. این مسائل نه تنها بر پیچیدگی مسأله فلسطین میافزاید، بلکه شواهد متعدد نشان میدهد اساساً طرف اسرائیلی یا یهودی علاقهمند نیست که به آنها پرداخته شود یا درباره آنها حرفی به میان آید.
به همین دلیل است که به رغم گذشت ۷۰ سال از اشغال فلسطین و تشکیل دولت یهودی، تلاشهای برخی دولتهای عربی برای حل و فصل مسأله فلسطین و ایجاد به اصطلاح صلحی میان اعراب و فلسطینیان راه به جایی نبرده است. با تکیه بر چنین واقعیتهای تاریخی و سرزمینی که اساساً طرح معامله قرن آنها را نادیده گرفته است، میتوان گفت که شکلگیری معامله قرن، چیزی بیش از یک آرزو نیست.
اما نکته اینجا است که آرزو بودن چنین معاملهای یا طرح صلحی با این رویکرد، مسألهای نیست که از چشم دولت امریکا یا دیگر بازیگران این طرح پنهان مانده باشد. از این رو میتوان این احتمال را مطرح کرد که در پس معامله قرن، هدف دیگری، ولو تاکتیکی و کوتاه مدت، وجود داشته باشد.
به عبارت دیگر، برخی شواهد حاکی است امریکا در طراحی معامله قرن اهداف دیگری را دنبال میکند، اهدافی که شاید حل و فصل مسأله فلسطین یا رسیدن به صلحی که طرفین راضی باشند در آن مطرح نیست. این احتمال وجود دارد که هدف اساسی این طرح نزدیک کردن اعراب به اسرائیل و تشکیل و گسترش ایران هراسی است. زیرا در شرایط فعلی که اعراب با ایران دچار مشکلاتی هستند و تقابلهای اسرائیل با ایران نیز رو به متشنج شدن میرود، زمان مناسبی برای گسترش ارتباطات اعراب و اسرائیل فراهم کرده است. ضمن اینکه در همین شرایط ما شاهد علاقهمندی امریکاییها برای بیشینه کردن تنشها با ایران هم هستیم. مجموعه این تحولات، امریکا را بر آن داشته است تا از این فرصت برای عادی سازی رابطه محور عربی-اسرائیلی استفاده کنند.
اگر هدف اصلی این طرح گسترش ایران هراسی و از خلال آن، نزدیک کردن اعراب و اسرائیل است، باید توجه داشت که این هدف، چه از سوی اسرائیل و چه از سوی کشورهایی همچون عربستان و حاشیه خلیج فارس، یک هدف تاکتیکی است، نه راهبردی و بلند مدت. زیرا هرگاه که مناسبات ایران و اعراب خلیج فارس بهبود پیدا کند، عملاً سیاستهای آنان هم تغییر پیدا میکند و مواضع آنان دیگر مواضع امروز نخواهد بود. در این میان آنچه برای دولت ترامپ اهمیتی ندارد، پایبندی به دغدغهها و خواستههای تاریخی فلسطینیها است.
همچنان که به نظر نمی رسد اسرائیل هم در شرایط فعلی علاقهای داشته باشد تا به صلح دست یابد. به همین دلیل است که این رژیم درست در میانه بحث معامله قرن، سیاستهای خود درقبال کرانه باختری و تلاش برای انضمام این منطقه به خود را دنبال میکند. بنابراین از هم اکنون میتوان پیش بینی کرد که طرح ادعایی معامله قرن نه تنها به نتیجهای نمیرسد، بلکه عملاً وضعیت فلسطین را پیچیده تر و بغرنجتر خواهد کرد. زیرا این طرح یک واقعیت بزرگ به نام اشغال قدس شریف و بازگشت آوارگان به سرزمینهای اشغالی و اعاده حاکمیت آنان بر فلسطین را نادیده گرفته است. این درحالی است که آوارگان فلسطین از سال ۱۹۴۸ تاکنون زندگی دشواری را در سوریه، لبنان، دیگر کشورهای عربی و سایر نقاط جهان ادامه میدهند، اما بعد از دو یا سه نسل آرمان آنان هنوز بازگشت به موطن خویش است. درحالی که آنچه امریکاییها علاقه مند نیستند در اختیار فلسطینیها قرار بگیرد، همین حق حاکمیت سرزمینی است و این امری نیست که مطلقا بتوان با پول خریداری کرد.
نظر شما