به گزارش روزنامه شرق؛ از یک طرف گفته میشود که رویکرد جدید جامعه روحانیت مبارز توجه به مسائل اجتماعی، فرهنگی و صنفی است و عملکرد حزبی جناحی نخواهند داشت؛ اما از طرف دیگر اصرار دارند که محور ائتلاف اصولگرایان باشند. جامعه روحانیت از یک سو در همه این سالها خودش را نهادی غیرحزبی تعریف کرده و حتی تلاشی هم برای دریافت مجوز از خانه احزاب نکرده؛ اما در بزنگاه انتخابات تا سالها عملکردی کاملا حزبی داشته است. فهرست میداد و نامزد تعیین میکرد. آخرین حضور مؤثرش در انتخابات ریاست جمهوری 76 و مجلس ششم بود که رأسا اقدام به انتشار فهرست کرده بود. در همه این بیست و اندی سال اخیر هم اگرچه از قدر و وزن اثرگذاری سیاسیاش کاسته شده اما همواره گوشهای از کار را داشته و حتی گاه نقشی نمادین در ائتلافها به او دادهاند. حالا در آستانه انتخابات مجلس آتی مشخص است که جامعه روحانیت بیش از گذشته درگیر تناقض نقش خویش است. از یک سو تمایل دارد که ائتلاف و وحدت ذیل سازوکار او انجام شود و جریانات و چهرهها و احزاب اصولگرا اتوماتیک به سراغش بیایند و زعامتش را بپذیرند، از سویی دیگر تعبیری غیرسیاسی از این زعامت میکند.
حجتالاسلام موسیپور دو روز پیش گفته بود رویکرد جدید این نهاد غیرجناحی و سیاسی است. احتمالا مقصود از این رویکرد تغییراتی است که بعد از ورود پورمحمدی و انتصابش به ریاست شورای عالی جامعه روحانیت مبارز و تغییراتی در اساسنامه آن در این یکی، دو سال رخ داده است. آنها بهدنبال بازیابی نقش سیاسی خود در دهه 60 هستند. این نقش تا جایی تنزل یافته که در انتخابات مجلس پیشین جامعه روحانیت توان اعمال نظر در فهرست تهران را هم نداشت.
مصباحیمقدم، سخنگوی این نهاد، بعد از انتخابات گفته بود ما میدانستیم که این فهرست رأی نمیآورد اما امکان تغییر آن را نداشتیم. این یعنی جامعه روحانیت مبارز به اندازه سایر جریانها و احزاب دخیل در ماجرای بستن فهرست، اجازه و امکان ورود داشته و بلکه هم بیشتر. این جایگاه با زمانی که فهرست نهایی یا نامزد ریاستجمهوری در جامعه روحانیت بسته و نهایی میشد، زمین تا آسمان متفاوت شده است.
روز گذشته غلامرضا مصباحیمقدم به خبرآنلاین گفته در انتخابات پیشین جامعه روحانیت محور نبود: «هرجا که جامعه روحانیت محور بود، موفقیت هم بهدنبال آن بود. هرجا که جامعه روحانیت محور نبود، ما با تشتت، تفرق و ناکامی روبهرو بودیم».
مصباحیمقدم یک گلایه زیرپوستی هم از جریانهای جوانتر اصولگرایی کرده و گفته جبهه پیروان خط امام و رهبری همواره و دائما برای فعالیتهای سیاسی و انتخاباتی، به سمت جامعه روحانیت مبارز اقبال نشان میداد؛ اما احزاب جدیدی که به میدان آمدند، کوس استقلال زدند و گفتند خودمان میتوانیم به ائتلاف و نتیجه برسیم. از زمانی که چنین نگاهی پدید آمده است، ما شاهد تفرق و تشتت در جریان اصولگرا هستیم.
بهطور مشخص مقصود مصباحیمقدم از این جریانها جبهه پایداری، جمعیت ایثارگران و جریانهایی است که زمانی به احمدینژاد نزدیک بودند و او را بر سر کار آوردند، مانند جمعیت آبادگران. تا جایی که بهتازگی دبیر کل و برخی چهرههای جبهه پایداری هم صراحتا از این سخن گفتهاند که در انتخاباتی که خودشان فهرست جدا دادهاند، سهم بیشتری بردهاند. آنها حتی مدل ویژه انتخاباتی هم برای خود دارند و شرطشان برای حضور در ائتلاف و شورای وحدت اصولگرایان عمل به آن است.
این در حالی است که جامعه روحانیت مدعی است اگر قرار به سناریو و مدل و الگویی باشد، این حق آنهاست که برای جریان اصولگرایی سازوکار تعریف کنند و دیگران باید از آنها تبعیت کنند نه برعکس. اما از این تمایل جامعه روحانیت مشخص است که چندان خریدار ندارد تا جایی که مصباحیمقدم گفته است: «معنایی ندارد که ما از دیگران خواهش کنیم بیایید نقش ما را بپذیرید؛ بنابراین درست نیست که ما از این جهت چانهزنی کنیم. انتظار ما این است که با مواجهشدن با چند شکست و نرسیدن به وفاق یا کسب وفاق ضعیف، برای نسل جوان تجربه شود و خودشان دریابند که بدون محوریت روحانیت اجتماع و اتفاق نظر آنها و بهنتیجهرسیدن آنها تقریبا ممکن نیست».
جامعه روحانیت اگرچه عملکردی حزبی داشته و دارد، اما تمایلی به شناختهشدن تحت عنوان حزب ندارد. این تمایلنداشتن ریشهای تاریخی دارد. قبل از انقلاب بخش سنتی روحانیت همیشه برای حفظ استقلال حوزهها و دورماندن آن از گزند حکومت و نیز برای دوریجستن از مظاهر مدرنیته که گمان میرفت اساس نهاد دین و روحانیت را تهدید میکنند، از سازوکارهای سیاسی مدرن پرهیز میکرد.
حزب برادران شیراز که توسط آیتالله سیدنورالدین شیرازی تأسیس شد یا فعالیتهایی که آیتالله شریعتمداری در چارچوب دارالتبلیغ اسلامی و مجله مکتب اسلام انجام میداد، مورد انتقاد جریانات حوزوی قرار داشت. بعد از پیروزی انقلاب نیز اگرچه ماجرا تفاوت ماهوی پیدا کرد و حزب جمهوری اسلامی را آیتالله بهشتی بهعنوان یک روحانی بههمراه عدهای روحانی و غیرروحانی دیگر تأسیس کرد؛ اما نتوانست تغییری ماهوی در ماجرا ایجاد کند.
مورد دیگر در مسئله رابطه نهاد روحانیت و تحزب جامعه روحانیت مبارز و مجمع روحانیون مبارز بود. وقتی روحانیون مبارز با حمایت امام خمینی از جامعه روحانیت مبارز جدا شد، مجمع روحانیون مبارز به دبیر کلی مهدی کروبی قاعده حزبیبودن را برای مجموعه خود پذیرفت و حتی بحث ثبت آن را هم پیش برد؛ اما در همان شرایط جامعه روحانیت مبارز تهران که دبیر کلی آن را آقای مهدویکنی بر عهده داشت، در برابر بهثبترساندن تشکیلات جامعه روحانیت مبارز، با وجود فشارهای وزارت کشور آن روزها مقاومت کرد و با همان استدلال دیرین که روحانیت باید فراگیر باشد و در قالب حزبی نمیتواند قرار بگیرد، تشکیلات جامعه روحانیت را جزء احزاب رسمی به وزارت کشور معرفی نکرد و هنوز هم مقاومت میکند.
نظر شما