۲۲ مرداد ۱۳۹۸، ۸:۴۵
کد خبرنگار: 1483
کد خبر: 83433666
T T
۰ نفر
آیا زمان اصلاح مسیر ناصحیح در جنوب خلیج فارس رسیده است

تهران - ایرنا - عربستان و امارات اگرچه در حمله به یمن در سال 1394، اهداف راهبردی خود را جهت سیطره بر منطقه به اجرا گذاشتند، اما نمی توان نقش آمریکایی ها را در انداختن این دو کشور به باتلاق یمن با چراغ سبزی که نشان دادند، نادیده گرفت و حالا سوال اینجاست که آیا وقت بازگشت از مسیر ناصحیح رسیده است.

حمایت های اولیه و تایید حرکت نظامی ائتلافی به رهبری سعودی ها ، همزمان از سوی کارشناسان ، به هول دادن عربستان و امارات به باتلاق یمن تعبیر شد و درستی این تعبیر چند سال زمان نیاز نداشت ؛ وقتی اولین سال این تهاجم سپری شد و کار تمام نشد.

آنها نیز مانند "صدام" دیکتاتور سابق عراق که تصور می کرد قادر است 24 ساعته تهران را فتح کند، با ائتلافی از بیش از 20 کشور عرب قصد داشتند ظرف کمتر از یک ماه دولت مورد نظر خود را در یمن به قدرت برگردانند؛ حالا از آن زمان بیش از 4 سال گذشته است.

دو کشور همچنین تلاش زیادی کردند که دولت های "باراک اوباما" و "دونالد ترامپ" را برای ورود به باتلاق یمن مجاب کنند تا خود از این باتلاق آبرومندانه خارج شوند؛ اما نشد.

آنها بویژه به ترامپ خیلی دلبسته بودند، اما حالا با گذشت 3 سال، نه تنها امید خود را از دست داده اند که حتی دیگر نمی توانند روی رویکردهای رئیس جمهوری غیر قابل اعتماد و دمدمی مزاج آمریکا، با تیم تندرویی که او را احاطه کرده، حساب کنند.

با این شرایط باید به متحدان منطقه ای آمریکا حق داد که از هر تحولی در بحران منطقه بیم داشته باشند؛ از یک جنگ تمام عیار تا یک توافق غافلگیرکننده که هر دوی آن می تواند به مثابه یک کابوس برای آنان تلقی شود.

حالا اما نشانه هایی از تغییر رویکرد و تغییر جهت در سیاست های امارات و عربستان دیده می شود که اگر به این جمع بندی رسیده باشند که حل بحران یمن و منطقه با همکاری جمعی و پای میز مذاکرات قابل حل و کم هزینه تر است ،‌ قطعا تصمیمی عقلانی و منطقی اتخاذ کرده اند؛ چرا؟

اولا شانس خروج آبرومندانه از باتلاق یمن، در چارچوب تلاش های منطقه ای بسیار بالاست و ایران هم بارها آمادگی خود را برای کمک به حل این بحران اعلام کرده و در مقابل منافع قدرت های خارج از منطقه در وجود بحران برای فروش سلاح و تامین منافع درازمدت از طریق اختلافات دامنه دار و مستمر است.

دوم اینکه، اهالی منطقه به یک میزان از امنیت خلیج فارس و نیز منطقه غرب آسیا منتفع می شوند و به همین میزان هم از نبود امنیت آن خسارت خواهند دید.

سوم آنکه، ادامه وضعیت فعلی ، علاوه بر استمرار بی ثباتی در منطقه ، امنیت داخلی این کشورها را نیز متزلزل خواهد کرد ؛ بویژه هزینه های نظامی گری، به مرور تاثیرش را بر جنبه های مختلف زندگی اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی آنها خواهد گذاشت.

دیگر اینکه ، ائتلاف با نیروهای خارج از منطقه ، بویژه کشورهای زیاده خواه و سودجو، تاکنون هیچگاه مشکلات و معضلات خاورمیانه را حل نکرده است، حال آنکه تجربه همکاری های جمعی ، تجربه موفقی در تاریخ معاصر بوده است، بطوری که اگر موفق نبود، اتحادیه اروپا تا حالا دوام نمی آورد و نمونه دیگر همکاری کشورها و نیروهای محور مقاومت در برابر گروه های تروریستی در عراق و سوریه است که قابل انکار نیست.

همچنین همکاری های جمعی با مشارکت همه کشورهای منطقه با هدف یافتن راه حل ها و راهکارهای حل مسائل، برای دولت ها نیز مصونیت ساز است.

اما در ارتباط با تعامل و همکاری با ایران توجه به این نکته مهم است که جمهوری اسلامی در طول 400 سال اخیر هیچگاه آغاز کننده جنگی علیه همسایگان خود ، اعم از دشمن یا دوست نبوده؛ درست برخلاف صدام حسین دیکتاتور بغداد که به متحدان سعودی خود و دولت های عرب خلیج فارس رحم نکرد. ایران در روابط خارجی و منطقه ای خود نیز هیچگاه دوستانش را تنها نگذاشت و حتی به دولت هایی که زمانی بدرفتاری داشته اند، در شرایط سخت پاسخ منفی نداد و به کمک آنان شتافت و حمایتشان کرد.

دولت های منطقه باید این نکته را هم خوب بخاطر بسپارند که روزی خواهد رسید که آمریکایی ها هم مجبور خواهند بود بطور کامل منطقه را ترک کنند؛ مانند پرتغالی ها و انگلیسی ها و این ما ملت های منطقه هستیم که خواهیم ماند و تقدیر است در کنار هم زندگی کنیم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha