۲۷ مرداد ۱۳۹۸، ۱۳:۲۰
کد خبرنگار: 1767
کد خبر: 83437910
T T
۱ نفر

برچسب‌ها

بررسی کتاب «این رنج یک رنج نیست»

رنج قدسی در تشیع و یهودیت

۲۷ مرداد ۱۳۹۸، ۱۳:۲۰
کد خبر: 83437910
علی سلطانی | روزنامه‌نگار فلسفه و دین
رنج قدسی در تشیع و یهودیت

تهران-ایرنا- کتاب جسور «این رنج یک رنج نیست» را با اینکه در ظاهر و حتی جلد متنی الهیاتی به نظر می‌آید، باید کتابی جامعه‌شناختی دانست. باز اما با آنکه کتابی جامعه‌شناختی است، نباید آن را خالی از الهیات و دین‌شناسی شمرد؛ در فقراتی کتابی الهیاتی است و هم به مقتضای تخصص نویسنده، با هدف تحلیل‌های اجتماعی نوشته شده و نقطه قوت کتاب همین جاست.

رنج؛ آلوده و آمیخته به زندگی انسان است. به گواه تجربۀ‌ زیسته زندگی انسان کهن تا مدرن‌، رنج از دم آغازین حیات با آدمی سایه به سایه پیش می‌آید. در این پیش‌آمدن اَشکال یا میزان رنج تغییر می‌کنند اما واقعیت حضور آن منتفی نمی‌شود. اینقدر که این مفهوم عام یکی از مهمترین کلیدواژه‌های ورود به تودرتوی وجودی انسان است. انسان با رنج کشیدن با یکی از اصیل و غریب‌ترین مساله های باطنی خود روبرو می‌شود و از رهگذر این تجربه خراشناک طیف گوناگونی از احوالات را از سر می‌گذراند. به همین علت شناخت و گفت‌وگو درباره رنج، شناخت و صحبت درباره انسان است، زیرا انسان نه در تعاریف انتزاعی و سرد و ارسطویی، بلکه در همین تجربه‌های گرم و وجودی و التفاتی هویدا می‌شود.

کتاب این رنج یک رنج نیست اثر شایسته تقدیر هشتمن جشنواره بین المللی فارابی در سال ۱۳۹۶ توسط انتشارات کویر منتشر شده و از جمله تلاش‌های نظری پیرامون شناخت و بررسی مفهوم رنج است. زهرا خشک‌جان در این کتاب کوشیده رنج را در قامت قدسی در نظام معنایی تشیع و یهودیت بشناسد. دو دین بزرگ ابراهیمی که یکی مشهور به مادر این ادیان است و دیگری دین واپسین و مهم و بزرگ این سلسله.

این رنج یک رنج نیست را در عین اینکه در ظاهر امر و حتی جلد متنی الهیاتی به نظر می‌آید، باید کتابی جامعه شناختی دانست. باز اما در عین اینکه کتابی جامعه شناختی است، نباید آن را خالی از الهیات و دین‌شناسی به معنای کاوش نظری و درون‌متنی دین شمرد. طوری که کتاب در فقراتی کتابی الهیاتی است و هم به مقتضای تخصص نویسنده، با هدف تحلیل‌های جامعه شناختی نوشته شده است. نقطه قوت کتاب همین جاست. بسیاری از جامعه شناسان دین برای تحلیل امر دین، ملاحظات و نظریات جامعه‌شناختی و دانایی اندک بر مبانی الهیاتی را کافی می‌دانند. در حالیکه در واقعیت پدیده دین یک پیکره درهم‌تنیده از مبانی نظری و نمودهای اجتماعی و نهادی است که جدا کردن آنان در پژوهش‌، واقعیتِ پیوسته آن را تغییر نمی‌دهد و تنها از قدرت تبیینِ تحلیل ما می‌کاهد. همین است که معمولا بسیاری کتاب های جامعه شناسی دین از منظر الهی‌دانان، فیلسوفان و دین‌پژوهان در جاهایی نیازمند تکمیل و تصحیح و تغذیه است. چیزی که برخی جامعه شناسان دین با مطرح کردن اصطلاح جامعه-خداشناسی (Theo-sociology) درصدد رفع آن و ارائه رویکرد توامان درون دینیِ الهیاتی و برون دینیِ جامعه شناختی بوده‌اند.

این رنج یک رنج نیست را می‌توان نمونه‌ خوبی بر این پژوهش دوجانبه دانست. جایی که نویسنده بررسی شکل اجتماعی رنج قدسی را نیازمند حداقلی از کاوش در عقبه‌های نظری و درون متنی دین دانسته است.

پژوهشی برساخت‌گرایانه

کتاب زهرا خشک جان مبتنی بر مبنای نظری برساخت‌گرایی اجتماعی social constructionism و در صدد کلیشه‌زدایی از واقعیت است. به این ‌گونه که ما واقعیت را بدیهی تلقی نکنیم و بدانیم همه تعاریف و الگوهای موجود به نوعی برساخت متن اجتماع هستند. برساخت‌گرایی به ما می‌گوید واقعیت اجتماعی ماهوی و ذاتی آن نیست، بلکه مشروط و برگرفته از تعاملات و ارتباطات روزمره مکان‌مند و تاریخمند آن جامعه است. پس به تناسب زمینه‌های اجتماعی، زمانی و مکانی تعاریف و مفاهیم می‌توانند دگرگون شوند و آنچه در یک زمان بدیهی است در زمانه دیگر، بعید می‌نماید. مثلا تعریف مردانگی و جوانمردی یا دسته‌بندی های هنری برساخته اجتماع است و به تناسب تغییر در مولفه‌های اجتماعی و تاریخی این تعریف نیز دگرگون می‌شود. خُشک‌ جان با برگرفتن این مبنا، رنج را هم در ساحت اجتماع برساخته خاص آن می‌داند. به این معنا که هر چند رنج تجربه‌ای عام و شایع و فردی است، اما تعریف، نوع تلقی و نوع مواجهه با آن برساخته اجتماع است. زیرا این شناخت‌ها و تعاریف وابسته به نظام معنایی‌ است که رنج در آن زاده شده است؛ طوری که مثلا در یک جامعه متاثر از نظام معنایی خود رنج و بازتولید مکرر آن ارزش است و در جامعه ای دیگر ضد ارزش. این تفاوت یا تعارض به علت تفاوت در نظام معنایی و بستر فرهنگی و اجتماعی است که مادری مختلف برای این شناخت‌ها است.

یکی از مهمتری خصیصه های روش برساخت‌گرایی تعلیق پیشفرض‌ها یا چیزی است که مولف آن را الحاد روشی/ methodical agnosticism یا رویکرد «ورا ارزشی» می‌نامد. به این مبنا که در برساخت‌گرایی لزوم نگاه انتقادی و غیردلبسته و بیرونی به پدیده اجتماعی فرض است و پژوهشگر نباید دلبستگی‌های دینی و ارزشی خود را در مشاهده و تحلیل دخالت دهد. این کار مانع دقت در تمییز و شناخت توانِ برساخته‌ها خواهد شد.

 در کتاب و مبتنی بر برساخت‌گرایی، برساخته اجتماعی رنج با دین ارتباط پیدا می‌کند. زیرا دین یکی از بازیگران جدی نظام معنایی جامعه است و به تعبیر کتاب؛ یکی از شاهکارهای آن این است که می تواند رنج فردی را به بستر نظام اجتماعی کشانده و با قدسی و هدفمند کردن به آن معنا و حتی عقلانیت ببخشد. دین این کار را با اهمیت درون‌متنی ای که برای سه مفهوم درهم‌تنیده رنج، رهایی و ضرورت رستگاری قائل است، انجام ‌می‌دهد. به علاوه به مدعای مولف دین شمشیری دولبه است، که از طرفی خود برساخته نظام معنایی اجتماع است و به باور امیل دورکیم، جامعه شناس فرانسوی، امری اجتماعی است و از طرف دیگر می تواند با نظام معنایی ویژه خود ریزترین تا کلان‌ترین کنش‌های جامعه را جهت بدهد و بسازد. در نسبت با رنج نیز این قصه پابرجاست و دین از طرفی رهایی‎‌بخش، قدسی‌گر و معنابخش به رنج است و از طرفی زاده و زاییده رنج و نیاز. در چنین نسبت و پیوند عمیقی است که شناخت رنج در پرتو نظام معنایی دینیِ تشیع و یهودیت در دستور کار پژوهش زهرا خشک‌ جان قرار گرفته است.

نویسنده در فصل اول کتاب می‌کوشد خوانشی جامعه‌شناختی از رنج بدهد. مفهومی که معمولا تلقی فردی و وجودی و فلسفی از آن در ذهن‌ها غلبه دارد. در این فصل به تعریف رنج، تفاوت و تمایز مفهوم رنج و درد، تحلیل رنج اجتماعی از منظر کارل مارکس و رنج قدسی از منظر ماکس وبر می‌پردازد.

رنج قدسی در نظام معنایی یهودیت

نویسنده در فصل دوم مفهوم رنج و رهایی در نظام معنایی یهودیت را بررسی می‌کند. در باورهای یهودی اعتقاد به خاص‌بودگی و برگزیدگی از جانب یَهوه قابل انکار نیست. با چنین مبنایی توجه به رنج و پذیرفتن واقعیت آن در این فصل تاکید می شود؛ به گونه ای که در اندیشه های یهودی مبتنی بر عهد عتیق خداوند نه تنها ایجادکننده رنج برای مخلوقات نیست، همراه با آنان رنج نیز می‌کشد. به علاوه در قبال واقعیت پذیرفته شده رنج در کتب مقدس یهود مبتنی بر متن کتب اشعیاء و ایوب و مکاشفات یوحناء و جامعه، پاسخ های الهیاتی به مسئله رنج مواردی نظیر آزمون بودن رنج در محک زدن ایمان یا مجازات گناهان پنهان و آشکار فرد است. اما این موارد به بیان نویسنده پاسخ‌های اقناع کننده و کافی برای مواجهه و توجیه تمام انواع رنج نیستند، بلکه به نتیجه‌گیری کتاب محکم ترین پاسخ یهودیت به مسئله رنج حول محور جماعت یهودی و انسجام و همبستگی دینی جامعه مومنان یهود است. در اینجاست که مبحث رهایی و نجات از رنج بُعد جمعی پیدا می‌کند، با قرینه های متنی مبنی بر موعودگرایی یهودی برای ظهور ماشِیَح (مسیحا) و انتظار او برای رهایی از رنج‌ها گره می‌خورد و در نهایت با لزوم ایده رهایی جمعی و نهایی فرزندان اسرائیل تئوریزه می‌شود.

انتظار برای منجی در این اندیشه و تحقق این رهایی عملی منفعلانه و متافیزیکی نیست. به این معنا که رهایی یهود و استقرار مجدد این قوم دربرگیرنده لزوم مشارکت فعال زمینی یهودیان برای تحقق ظهور ماشیح (به عنوان روح یهودیت) و اقدامات و مقدمات عملی برای زمینه سازی این ظهور و جلو انداختن این واقعه است. مصداق عینی و آشنای این اندیشه منجی‌گرایانه و رهایی‌طلب، بازسازی مجدد اورشلیم و معبد داوود، بازگشت یهودیان به سرزمین موعود اسرائیل و تشکیل دولت یهودی در تفکر صهیونی است. طی این فرآیند، رهایی و رنج فردی به پروژه‌ای جمعی، مشارکتی، جماعت اندیش، موعودگرا و از همه مهمتر قدسی مبدل می‌شود.

رنج قدسی در نظام معنایی تشیع

نویسنده در فصل سوم و چهارم به بررسی مفهوم رنج قدسی در نظام  معنایی تشیع می‌پردازد. ابتدا در یک فصل لازم و الهیاتی به بررسی مفهوم رنج در قرآن پرداخته و در فصل بعدی به طور ویژه این مفهوم را در بستر معنایی تشیع واکاوی می‌کند. به بیان مولف تشیع با رنج زاده شده و زیست اجتماعی و تاریخی آن نیز با رنج توام است. رنجی که در تاریخ شیعه همیشه حاضر بوده و با یادآوری مکرر آن هویت شیعی بازتولید می‌شود. البته حضوری متفاوت نسبت به یهودیت که در اینجا رنج نه متوجه عموم جامعه مومنان با آوارگی، بی‌وطنی، ستم و کشتار جمعی، بلکه با ظلم نسبت به خانواده پیامبر (ص) و خاصه امامان از نسل ایشان است.

مفهوم امامت در نظام معنایی شیعی در این منظر به عنوان زعیم سیاسی، مرجع دینی و ولی معنوی به قوت با مفاهیم رنج و رهایی گره می‌خورد و نظام معنایی برسازنده شیعی  را می‌سازد. در شیعه به بیان نویسنده، محور هویت‌بخش نه پیامبر و نبوت، بلکه بیشتر مفهوم امامت و ولایت است. البته این به معنای نفی نبوت نیست، بلکه در جهت تاکید بر بُعد مفهوم امامت در عرض نبوت است. امام در این اندیشه از نسل پیامبر و انتخابی الهی برای زعامت جامعه اسلامی است که در تاریخ به خاطر ظلم و ستم رفته بر او همیشه با تنگنا و محرومیت و حرمان مواجه بوده است. از این‌روی مظلومیت امام عنصری جدی در اندیشه شیعی شمرده می‌شود که مبنای غیریت ساز و هویت بخش شیعیان است. مظلومیت در طول حیات تا حتی مرگی که نه بی‌هدف ، بلکه قدسی، هدفمند و متعالی یعنی شهادت‌وار است. تاکید بر مظلومیت و محرومیت ائمه در احقاق حق خود در اندیشه شیعه همچنین مبنای تولی و تبری و مرزگذاری با دیگریِ نامعقتد به این امر است. این مظلومیت با مظلومیت و محرومیت امام علی(ع) آغاز می‌شود و با شهادت رنجبار امام حسین(ع) به اوج خود می‌رسد.

عمده اقدام شیعیان به عنوان اقلیت تاریخی در قبال این رنج و محرومیت و مظلومیت اهل بیت، زنده نگه داشتن آن در قالب عزاداری، زیارت و اقدام‌های رادیکال در قالب قیام و جهاد علیه شرایط و حکومت های موجود بوده است. در اینجا اعتراض به وضع موجود از سوی شیعیان همواره در قالب عزاداری و بیان صریح شرایط موجود در ضمن سوگوارای انجام می‌گرفته است. زمان نیز در این بستر قدسی شده، فاصله تاریخی با آن مظلومیت ها و محرومیت ها محو می‌شود و نظام معنایی تولید می‌شود که همیشه یزیدی است و حسینی و همه زمین‎‌ها کربلا و همه روزها عاشورا. به گونه‌ای که باید با یزید زمانه، حسین‌وار نبرد کرد.

مناسک عزاداری و یادآوری مکرر آن رنج‌های فراتاریخی نیز در خدمت این زمان قدسی، یکی از مجراهای بازتولید این هویت شیعی است. به گونه ای که افراد به تعبیر دورکیم در عزاداری‌ها احساس وسیع تری از خویشتن پیدا و با همفکران و همنظران پیوندهای هویتی و همبستگی‌های اجتماعی غلیظ تری برقرار می‌کنند. همچنین این مناسک و مجالس وظیفه تهییج و تحریک متناوب احساسات عقیدتی شیعیان را دارد. چیزی که می‌تواند حتی برای رویداد تاریخی‌ مثل انقلاب اسلامی ایران مبدا تحرکات و تحولات سیاسی باشد.

 یکی دیگر از اهرم‌های این اثرگذاری تاریخی شهادت است. شهادت به مثابه مرگی قدسی و هدفمند با تاسی به امامان شیعه و به ویژه امام حسین (ع)، یکی از برجسته ترین راه‌های رهایی از رنج با تن دادن به نهایت رنج است. دیگر مفهوم مهم همبسته با رنج در نظام معنایی شیعی مفهوم غیبت و انتظار است. این مفهوم بازنمایی کننده رنج‌هایی است که امید تاریخی برای جبران آنها در آینده وجود دارد. به این توصیف که با توجه به غیبت آخرین امام و رخداد بحران رهبری و عدم حضور فیزیکی زعیم، شیعیان به نظریاتی نظیر مشروطه، نظریه تعطیل و ولایت علما و فقها دست یازیدند. زیرا از طرفی در ذهنیت تاریخی خود درگیر با محرومیت اهل بیت از حق خود و از طرفی انتظارات ذهنی متعارض با شرایط وضع موجود بودند. وضعیتی که آنان را به غاصب و باطل بودن همه حکومت‌های «جائری» رساند که بی اجازه معصوم در دوران غیبت تشکیل می‌شوند. حکومت‌های موجودی که یا باطل عادل اند یا باطل جائر. یکی از راه‌حل های این بحران رهبری در دوران غیبت برای شیعیان مطرح شدن نظریه نیابت علما از جانب امام غایب است؛ که در نهایت به لزوم تشکیل حکومت فقیه به عنوان نایب امام برای اجرای احکام اسلامی می‌رسد که در اینجا هم به نوعی گامی در جهت زمینه سازی ظهور امام غایب انجام می‌گردد. به بیان دیگر انتظار و غیبتی که نماد رنج جمعی شیعی و دوری از آرمانشهر آن است با تشکیل حکومت نایب امام در راس قدرت گامی جهت رفع و کاستن برمی‌دارد. این رویکرد به عنوان مقدمه ضروری ظهور برای برپایی آرمانشهر غایی تشیع از نظر نویسنده، برای نخستین بار در قالب نظریه ولایت فقیه به صورت جدی مطرح می‌شود که در بافت خود معطوف به رنج و محرومیت تاریخی تشیع در دوری از مطلوب‌های خود است.

در بخش پایانی نتیجه گیری کتاب هم به تفاوت‌ و مشابهت های رنج قدسی در نظام معنایی تشیع و یهودیت پرداخته می‌شود و خصوصا بر مشابهت آنها در رسیدن به راهکار لزوم تشکیل حکومت دینی و به دست گرفتن قدرت برای رهایی و نجات جمعی تاکید می‌گردد.

اما در ذکر موارد در خور نقد کتاب می‌‎توان هم به مولفه‌های محتوایی و هم صوری اشاره کرد. وجود غلط‌های تایپی زیاد در چاپ اول منتشره سال ۹۶، که بسیار تعجب‌برانگیز است. به علاوه خواننده در متن به ارجاعاتی برمی‌خورد که هنگام مراجعه به منابع پایانی نامی از آنها به میان نیامده است. این موارد در شکل پیشاکتابی متن که به نظر تز دکتری نویسنده است پذیرفته نیست، چه رسد به نسخه کتابی آن.

در اشاره به نکات محتوایی هم می‌توان به ابتنای تمام و کمال و دربست پژوهش بر نظریه برساخت‌گرایی اشاره کرد. برساخت‌گرایی و نسبی گرایی نهفته در آن که صراحتا در جایی نویسنده به نسبی و قابل قضاوت نبودن فهم‌ها و حقایق در آن اشاره می‌کند، خواننده ای را که با نسبی گرایی مطلق همدل نیست و با نقدهای فلسفی بر آن آشناست از همان ابتدای مطلب با تحلیل ها و نتیجه گیری ها دچار مشکل می‌کند. به عبارت بهتر زیربنای بحث ها بر برساخت‌گراییِ نسبی گراست و همین زیربنا در صورت واردبودن نقدها به نسبی گرایی از نظر خواننده، برای او کلیت روبنای تحلیل‌ها را فرو می‌پاشد. به علاوه در تحلیل نظام معنایی یهودیت و تشیع عمومیت دادن یک نظریه و نحله به تمام این دو جریان دینی، تقلیل این دو به گزینش مدنظر نویسنده است؛ به عنوان مثال تحلیل های نهایی نویسنده درباره یهودیت و تبیین رهایی پراگماتیک آنها در قالب لزوم بازگشت به ارض موعود و تشکیل دولت ناب یهودی به همه یهودیت تعمیم داده می‌شود. در حالی که می‌دانیم یهودیت منحصر به این ایده‌های تحقق یافته صیهونیستی نیست. در مورد تشیع و تحلیل عاقبت رنج قدسی در نظام معنایی آن هم این تعمیم دیده می‌شود. دو امری که تا حدودی خلاف عنوان عام و متنوع‌تر تشیع و یهودیت دستکم در نتیجه گیری‌های نهایی است. همچنین نویسنده در هیچ جایی از کتاب توضیح نمی‌دهد به چه علت از میان ادیان یهودیت و اسلام و از اسلام تشیع را برای مطالعه توام و به نوعی تطبیقی خود برگزیده است. چنین توضیحی که اساس تحلیلِ همزمان کتاب را شامل می‌شود بسیار ضروری و ابهام زدا به نظر می‌آمد.

در هر صورت و فارغ از موارد نقد، کلیت کتاب این رنج یک رنج نیست کتابی درخشان و پژوهشی در نوع خود بدیع و جسور است. به طوری که از عهده برقراری ارتباط تحلیلی بین مفهومی وجودی و فردی رنج با خوانش جمعی و جامعه‌شناختی از آن به خوبی برآمده است. چیزی که کمتر در کتاب‌های جداگانه جامعه‌شناختی یا الهیاتی-فلسفی مشاهده می‌شود و فرزانگان این دو حوزه کمتر می‌توانند به خوبی در ساحت دیگری کار کنند و از غنای مباحث آن رشته در حد آشنایی خود برای تکمیل و جامعیت تحلیل بهره ببرند. کاری که تا حد قابل قبولی در اثر یادشده صورت گرفته است. به علاوه تلاش برای روش بیطرفانه و بیرون‌متنی که نویسنده آن را الحاد روشی نامیده است، موجب شده تحقیق رنگ و لعاب محققانه تری به خود بگیرد و تا حد درخورذکری از جهت‌گیری های اختلال‌گرِ قبلی خالی شود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha