کتاب «پیله یک پرواز» در ۸۰ صفحه و به همت اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان سمنان منتشر شده است.
«پیله یک پرواز» نام یکی از داستانهای این کتاب است که به صورت منِ روای از زبان یک جانباز و آزاده دوران دفاع مقدس روایت میشود.
این آزاده بر روی تخت شماره ۲۳ بیمارستان امام خمینی(ره) تهران بستری است، زمان حال را برای خواننده به تصویر میکشد و در لا به لای رفت و آمد پزشک و پرستار و اعضای خانوادهاش، بازگشتی به گذشته و دوران اسارت و جبهههای جنگ دارد.
«سید» به عنوان راوی این داستان کوتاه، در انتهای داستان با همرزم قدیمی و شهیدش جلیل به سمت پنجرهای که همیشه بسته بود میرود و مسیری را که پر از نور سبز است پیش میگیرد و این بار درد سوزنهای پرستار را در رگ دستهای نحیفش حس نمیکند.
روایتهای این کتاب دارای خط روایی مستقیم، ساده و روان و بدون پیچیدگی است و خواننده را بدون دردسر تا پایان داستان به دنبال خود میکشانند.
پیشروی، همسفر، عروسک، فاصله، شربت دامادی، داوطلب و میزبان، عنوان های دیگر کتاب «پیله یک پرواز» است.
بخشی از کتاب
روزی هزار بار از خودم میپرسم: «چرا دکترها کپسول اکسیژن را بالای سرم گذاشتهاند و این همه سیم و شلنگهای عریض و طویل و باریک را از راه دهان و بینیام فرو بردهاند توی حلقم.»
این بار هم خودم جواب سوالم را میدهم: «حتما میخوان اکسیژن ناب و خالص را به دورن ریههایم بفرستند. شاید لحظهای آرامتر و بدون درد نفس بکشم.»
هفت هشت ماهی است که توی این اتاقک بیمارستان هم دنبال گمشدهام میگردم. دستهایم دیگر نمیتوانند قلم به دست بگیرند. دیگر حتی انگشتانم هم حرکت نمیکنند. به دلم افتاده همه منتظرند برایم مراسم یادبود بگیرند و بالای قبرم اشک بریزند.
۹۸۹۱/۶۱۰۳