درباره جنگ به مردم آگاهی نداده‌ و دراین‌باره کم‌کاری کرده‌ایم

تهران-ایرنا- مستندساز دفاع مقدس، گفت: مردم ما قدرشناس هستند اما به آن‌ها آگاهی نداده‌ایم که بدانند از چه چیزی قدرشناسی کنند، برای دغدغه‌های فرهنگی‌مان، سرسوزنی فرهنگ‌سازی نکرده‌ایم!

شب گذشته خانه اندیشمندان علوم انسانی، میزبان نخستین نشست از مجموعه نشست‌های «ناگفته‌های جنگ» بود، نشست نخست با عنوان «ادبیات جنگ، بازتاب واقعیت یا روایت؟» با حضور مرتضی سرهنگی و رضا ایران‌منش برگزار شد.
رضا ایران‌منش، نویسنده و فیلم‌ساز با اشاره به دوره‌های زمانی که از سینمای جنگ حمایت می‌شد، گفت: رسول ملاقلی‌پور یکی از مهم‌ترین کارگردانان جنگ است او با مهروموم‌های جنگ آشنا و روایت‌هایش درست بود.
وی ادامه داد: ما هشت سال در برابر دشمن ایستادیم، قبل از این گفتنِ اینکه ما در برابر جهان بودیم آسان بود اما امروز می‌ترسم این حرف را بزنم. ما نوجوانان ۱۲-۱۳ سال مهروموم‌هایی داشتیم که بی‌سیم سنگین پی‌ آر سی (PRC) را ۳۰ کیلومتر بدون توقف، روی دوش می‌بردند اما نوجوانان امروزی این را نمی‌پذیرند چون آرمانی برای این کار ندارند.
ایران‌منش به تفاوت‌هایی که پس از جنگ روی داد اشاره کرد و گفت: ما بعد از ۸ سال جنگ اتفاقات را بهتر فهمیدیم، من هنوز تفاوت چپ و راست را نمی‌دانم اما آن روزها پیش می‌آمد که در جبهه‌ها هم سر این خطوط دعوا می‌شد.

جنگیدن با تهاجم فرهنگی
وی تهاجم فرهنگی را مساله مهم بعد از جنگ دانست و افزود: ما هدف اصلی را گم کرده‌ایم، بعد از جنگ در معرض کلمه تهاجم فرهنگی قرار گرفتیم، برای همه ما واژه‌ای جدید بود که از جنگ روبه‌رو و تن‌به‌تن سخت‌تر است.
وی با بیان این‌که خاطرات جنگ برای همه ما بسیار مهم است، عنوان کرد: زمانی که شهید اهل قلم مرتضی آوینی شهید شد، دیدیم که به مستند جنگ توجه بیشتری می‌شود، من هر کجا می‌رفتم، می‌گفتم که باید این مستندها مورد توجه قرار بگیرند و جمع‌آوری شوند.
ایران‌منش ادامه داد: یکی از چیزهایی که آن را زشت می‌دانم درصد دادن به جانبازان است، دولت آلمان هنوز هم به نوادگان آسیب‌دیدگان جنگ جهانی کمک می‌کند اما به آن‌ها احترام می‌گذارد. سؤال من این است که مگر رزمندگان خواستند بنیاد شهید و جانبازان ساخته شود؟! روزی که از من خواستند خودم را برای درصد جانبازی معرفی کنم گفتم مگر شما خدا هستید که این را مشخص می‌کنید؟
این رزمنده دفاع مقدس، افزود: در زمان جنگ قبض‌های هزار تومانی به ما می‌دادند که حقوق ماهانه‌مان را بگیریم، من قبض را می‌گرفتم اما خود پول را نمی‌گرفتم. سردار سلیمانی که من در لشکر او بودم، آمد و پرسید رضا این چه کاری است که می‌کنی؟ گفتم: نمی‌خواهم بعد از جنگ بگویند به خاطر هزار تومان جان خود را به خطر انداخت.
وی با مقایسه امکانات رزمندگان ایرانی با سربازان عراقی گفت: حتی وقتی به ما خشاب هم می‌دادند، کهنه و  زنگ‌زده بود اما عراقی‌ها خشاب‌هایشان را بعد از استفاده دور می‌انداختند و همیشه خشاب‌های نو داشتند. من خودم به یکی از سنگرهای عراقی که رفتم جعبه‌های فشنگ پر شده از شوروی را دیدم که نو و آکبند بود و حتی بسته‌بندی پلاستیکی دور آن جدا نشده بود.
ایران‌منش ادامه داد: وقتی به ما گفتند تهاجم فرهنگی از جنگ بدتر است، احساس کردیم که باید دوباره‌کاری کنیم. همه جای دنیا این سیاستمداران کار فرهنگی و هنری را از همه بالاتر می‌دانند اما در کشور ما برعکس است، کار فرهنگی در پایین‌ترین رده‌بندی‌ها هم دیده نمی‌شود. مدیران فرهنگی معتقدند اصلاً سینما نباشد چه می‌شود؟ هیچ اتفاقی نخواهد افتاد! یا فیلم‌ جنگی نسازیم چه مشکلی پیش می‌آید؟ هیچ!
وی افزود: من به همه گفتم که ما کم‌کاری کردیم و اکنون هم باید سینه سپر کرد. یک روز در میدان انقلاب سی‌دی‌های موسیقی لس‌آنجلسی را دیدم که صد تومان فروخته می‌شد یا لباس‌فروشی‌ها، تصویر مایکل جکسون را روی تی‌شرت‌های بی‌کیفیت و ارزان‌قیمتی زده بودند که آدم را وسوسه می‌کرد اما من وقتی چند فیلم مستند از جنگ می‌خواستم، موسسه روایت فتح ۱۵۰۰ تومان آن زمان از من گرفت، بااینکه سی‌دی‌ها هیچ کیفیتی نداشت و چند تا از آن‌ها حتی بازهم نمی‌شد، تهاجم فرهنگی دقیقاً همین است. ما نمی‌توانیم هزینه نکنیم اما با تهاجم فرهنگی مقابله کنیم.


برای دغدغه‌های ملی یا مذهبی، فرهنگ‌سازی نکرده‎ایم
ایران‌منش با اشاره به اینکه سرسوزنی فرهنگ‌سازی نکرده‌ایم، گفت: ما چه کار فرهنگی انجام داده‌ایم که بگوییم باید چه کار کرد. اگر از جوانان امروزی بپرسید ده شهید جنگ را نام ببرند، نمی‌توانند. من مستندی دارم که از مردم شهر این سؤال را پرسیدم از باحجاب و بی‌حجاب، جوان و پیر، خانم و آقا اما هیچ‌کس حتی نتوانست اسم سه شهید را بگوید! ما این‌گونه می‌خواهیم در مقابل تهاجم فرهنگی بایستیم.
این مستندساز گفت: مردم ما قدرشناس هستند اما به آن‌ها آگاهی نداده‌ایم که بدانند از چه چیزی قدرشناسی کنند. سؤال من این است که بالاخره چه زمانی باید چیزهایی که در جنگ دیده‌ایم را بازگو کنیم؟ وقتی می‌خواهیم از جنگ بسازیم بودجه وجود ندارد اما در فیلم‌هایی سرمایه‌گذاری می‌شود که حتی با اصول سینمای ایران پیش از انقلاب هم مطابقت ندارد. وقتی هم سؤال می‌کنید، می‌گویند مردم این‌ها را می‌خواهند! نه من معتقدم که ما سلیقه‌شان را خراب کردیم.
ایران‌منش اظهار کرد: هر نهادی بودجه‌ای دارد و وقتی می‌خواهیم کارکنیم می‌گویند اسپانسر بیاورید، پس این پول‌ها، این بودجه‌ها کجا می‌رود؟ من باید بروم سراغ برندهایی که دنبال فروش گیشه، چهره‌های مطرح و داستان‌های عامه نخ‌نما هستند. 

هنرمندان بعد از چهل سال امنیت شغلی ندارند
وی با اشاره به مشکلات هنرمندان، ادامه داد: نویسنده ارزشی ما درگیر است، من که دکترای هنر دارم برای تهیه دارو دچار مشکل هستم، هنوز بعد از ۴۰ سال، هنرمند ما امنیت شغلی ندارد. من هر کجا که رفتم گفتم همین که چشممان را ببندیم و نفسمان قطع شود، شهدا جلوی چشم ما هستند و می‌پرسند که با خون ما چه کرده‌اید؟ من کارم را کرده‌ام اما فکر می‌کنم همه ما باید جواب بدهیم.


همه ما از هنرمندان و اندیشمندان و همه دست‌اندرکاران، باید دست‌به‌دست هم دهیم و راهکاری برای وضعیت امروز پیدا کنیم، این‌که یک هفته درباره دفاع مقدس حرف بزنیم، فایده ندارد.
 

وی به ستاد جنگ‌های نامنظم اشاره کرد و گفت: آن‌ها هشت نفر هستند و فقط خودشان می‌دانند چه کردند، من پشتوانه پولی که به‌عنوان پشتوانه خرید داروها کنار گذاشته بودم را برداشتم و به سراغ آن‌ها رفتم. شاید کمتر کسی بداند بانیان این‌که اهواز به دست عراق نیفتاد ۸ نفر بودند که به همراه دکتر چمران، این کار را کردند. این ۸ نفر آب کارون را در دشت اهواز-آبادان ریختند و آب گرم شد به همین دلیل ستاد زرهی و لشکر زمینی عراق نتوانست به سمت ایران بیاید. شهید چمران نیز با هماهنگی هوانیروز و ارتش آن‌ها را  قلع‌وقمع کرد.
ایران‌منش ادامه داد: در همین ستاد جنگ‌های نامنظم، رزمنده‌ای بود که سه روز پس‌ازآن که با او قرار مصاحبه گذاشتم شهید شد، اما به هیچ‌کس قصه‌هایش را نگفت، هیچ‌کس هم از او نپرسید، باید مراقب باشیم که زمان نگذرِد.


رفتار با اسرای عراقی، غنیمت فرهنگی ماست
مرتضی سرهنگی ناشر دفاع مقدس نیز با بیان این‌که کارش را از سال ۶۰ و با گردآوری خاطرات اسرای عراقی آغاز کرده است، گفت: معتقدم اتفاقی که در مورد اسرای عراقی افتاده، غنیمت فرهنگی ما بوده است. نوشتن بعد از جنگ سنت است، در همه کشورها هم همین‌طور است، آلمانی‌ها سال ۴۷ گروهی به نام گروه ۴۷ ساختند که از جنگ بگوید و بنویسد، از همین گروه دو سه نفر جایزه نوبل ادبی گرفتند که یکی از آن‌ها هاینریش بل بود. در مسکو هم با رئیس اتحادیه نویسندگان جنگ ملاقات کردم، او می‌گفت بدون ادبیات جنگ، روسیه فقط یک محدوده گسترده جغرافیایی است.


ما تاکنون در کتابخانه تخصصی جنگ هفده هزار اثر را ثبت کرده‌ایم، این خاطرات مقدمه شناخت جنگ هستند و بازماندگان جنگند که قیمت آن را می‌دانند. ما هنوز به دستور زبان بعد از جنگ برنگشته‌ایم ادبیات جنگ شعاری است، حماسی و شورانگیز است و برای دفاع باید متقاعدکننده باشد، ما به آن دستور زبان تبلیغی می‌گوییم، اما دستور زبان بعد از جنگ تعقلی است. ما باید بدانیم آنان که در جنگ بودند چه کشیده‌اند چه اتفاقاتی برایشان افتاده، باید قیمت تمام‌شده جنگ را بدانیم که این کار هنر و ادبیات است.


سرهنگی به تفاوت‌های ژئوپلیتیک ایران و عراق اشاره کرد و گفت: کشور ما هفت و سه‌دهم از عراق بزرگ‌تر است یعنی جاهایی دارد که هواپیماهای عراقی هرگز به آن نمی‌رسند، جمعیت ما سه برابر جمعیت عراق بوده حتی همین امروز هم حدود ۳ برابر است. روز اول جنگ که نامش را یوم الرعد گذاشته بودند، ۱۹۲ هواپیما روی سر ما فرستادند اما فردایش ما هم ۱۴۰ هواپیما به سمت عراق فرستادیم، اما کسی انتظار این تقابل را نداشت.


دستور زبان بعد از جنگ را رعایت نکرده‌ایم
وی به اسرای ارتش عراق اشاره و عنوان کرد: ما از ۱۵ کشور مختلف اسیر گرفتیم من آن‌ها را دیدم و با آن‌ها حرف زدم اما در کشور هنوز نمی‌توانیم از آن صحبت کنیم چون دستور زبان ما هنوز تبلیغی است تعقلی نیست. در میان اسرای عراقی ۵۵ اسیر سودانی بودند که با ۴۹ نفرشان صحبت کردم. این خاطرات، گندم هستند که پس از انتشار به گندم‌زار تبدیل می‌شوند، وقتی این کارها منتشر شوند می‌توانیم درباره کاری که مردم ایران در هشت سال جنگ تحمیلی کردند بگوییم.
سرهنگی ادامه داد: ما شصت هزار اسیر عراقی در ایران داشتیم که روزانه سه وعده غذا می‌خوردند، ارتش از همان مواد غذایی که به سربازان و فرماندهان خود می‌داد برای آن‌ها غذا تهیه می‌کرد. هنگام تبادل اسرا ما نزدیک ۱۰ هزار اسیر عراقی داشتیم که ایران را ترک نکردند البته بعد از سقوط صدام بازگشتند اما حتی یک ورق کاغذ نداریم که بگوییم از اسرای عراقی چگونه نگهداری کرده‌ایم، امسال نخستین کتاب را منتشر خواهیم کرد.
وی با بازگو کردن چند خاطره از رفتار فرماندهان با اسرای عراقی گفت: در زلزله منجیل حدود ۳ هزار اسیر عراقی داشتیم که به زلزله‌زده‌ها کمک می‌کردند، البته فرار از اردوگاه هم داشتیم شاید نصف اردوگاه‌ها اقدام به فرار کرده باشند اما باید بدانیم همه دارایی ایران در عسلویه نیست بخشی از دارایی ما که بسیار هم اهمیت دارد فرهنگ جنگ است.
 

ناگفته‌های جنگ
سلسله نشست‌های «ناگفته‌های جنگ» از روز شنبه ۳۰ شهریورماه تا روز سه‌شنبه ۲ مهرماه در سالن حافظ خانه اندیشمندان علوم انسانی، ساعت ۱۷ برگزار می شود و حضور در آن‌ها برای عموم علاقه‌مندان آزاد است.
در ادامه این نشست‌ها یکشنبه ۳۱ شهریور هم دومین نشست از سلسله این نشست ها با عنوان «سینمای جنگ، بازتاب واقعیت یا خیال» با حضور و سخنرانی احمدرضا درویش، رضا درستکار و حسن برزیده برگزار خواهد شد.
روز سوم، دوشنبه ۱ مهرماه مخاطبان نشست‌های «ناگفته‌های جنگ» از فرج‌الله برات‌پور و حسین خلیلی سخنانی یا موضوع «پرواز بر فراز آسمان (خاطرات خلبانان جنگنده نیروی هوایی)» خواهند شنید.
نشست چهارم و پایانی این سلسله نشست‌ها هم با موضوع «فراز و فرود فرماندهی جبهه ایران در جنگ و اختلافات ارتش و سپاه» با حضور جعفر شیرعلی‌نیا و محسن رفیق‌دوست برگزار خواهد شد.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha