تاریخ گواه رنج و مقاومت زنانی است که شاید نام آنان کمتر زینت بخش آیین ها و خیابان های شهر بوده اما یادشان بر لوح سینه کسانی که خاک جبهه را لمس کردند، حک شده است چرا که هشت سال دفاع در برابر دشمن در لوای همین استقامت ها، تلاش ها و از خودگذشتگی ها تقدس یافته است.
نقش زنان در دوران دفاع مقدس از خانه تا خط مقدم تداوم داشته است، چه آن زمان که با نداشته ها ساخته و همسر و فرزندان را با یک دنیا امید روانه جبهه ها می کردند و چه آن زمان که خود به خط مقدم رفته و برای پشتیبانی از رزمندگان به تامین مایحتاج آنان و مداوای زخمهایشان مبادرت می ورزیدند.
رشادت ها و از جان گذشتگی های زنان دوران جنگ تحمیلی باعث شد امروز جامعه زنان ایرانی به شهیده ها، آزاده ها و جانبازان غیور خود ببالد و زنان افتخارآفرینی را به دنیا معرفی کند که زینب وار در برابر رژم بعث استقامت کردند.
نمونه بارز استقامت، از خودگذشتگی و صبر زنان را می توان در وجود "خدیجه میرشکار"، تنها زن آزاده استان خراسان رضوی یافت که الگوی شهامت و وطن دوستی برای جامعه زنان ایرانی است.
خاطرات یک زن آزاده / از ازدواج تا اسارت
میرشکار در باره چگونگی اسارت خود در دوران جنگ تحمیلی به خبرنگار ایرنا گفت: در سال ۱۳۵۹ که جنگ آغاز شد، در شهر "بستان" نزدیک اهواز با خانواده ام زندگی می کردم، آن زمان ۲۰ سال داشتم و به تازگی با همسرم که پاسدار بود، ازدواج کرده بودم.
وی افزود: همزمان با ازدواج ما، امام راحل دستور دادند که باید ارتش ۲۰ میلیونی برای دفاع در برابر دشمن تشکیل شود، من هم برای عمل به فرمایش رهبری همه فنون نظامی را آموختم.
وی اظهار داشت: کنار خانه ما حسینیه ای قرار داشت که رزمندگان هنگام بازگشت از خط مقدم، در آن حسینیه به استراحت مشغول می شدند.
میرشکار ادامه داد: زنان محله در آن حسینیه نخستین ستاد پشتیبانی از جنگ در منطقه را تشکیل داده بودند، در آنجا غذا درست می کردند و هر کاری از دستشان برمی آمد برای رزمندگان انجام می دادند.
وی گفت: وقتی درگیری بین رزمندگان با عراقی ها زیاد شد و دیگر جای ماندن در شهر نبود، تقریبا همه اهالی بستان از آن شهر رفتند، آب و برق قطع شده بود، من سه روز بود که از همسرم اطلاعی نداشتم و بسیار نگران بودم.
این آزاده دفاع مقدس افزود: بعد از مدتی همسرم به بستان آمد و به من تاکید کرد که باید هر چه سریعتر شهر را ترک کنم و اگر خود نیز زنده ماند حتما نزد من خواهد آمد اما من قبول نکردم و با خانواده ام همراه نشدم و اصرار کردم که باید در کنار همسرم بمانم.
وی اظهار داشت: بعد از مدتی شوهرم که اصرار من را برای ماندن در شهر دید، سلاح به دستم داد تا از خودم در برابر دشمن حفاظت کنم، سپس با هم سوار خودرویی که پر از مهمات بود شدیم و من در حالی که سلاح در دست گرفته بودم روی مهمات نشستم.
وی گفت: شوهرم قصد داشت با آن خودرو هم من را به اهواز و نزد خانواده ام برساند و هم مهمات را تحویل رزمندگان در خط مقدم دهد.
میرشکار افزود: همین طور که از شهر سوسنگرد دور می شدیم به نزدیک ایست و بازرسی عراقی ها رسیدیم من فکر کردم که اینها ایرانی هستند و خواستم به آنان بگویم که این مهمات را می خواهیم به رزمندگان بدهیم.
وی اظهار داشت: عراقی ها با اشاره من متوجه مهمات داخل خودرو شدند، وقتی همسرم اوضاع را خطرناک دید بلافاصله خودرو را به حرکت درآورد تا با سرعت از آن منطقه دور شود، عراقی ها به تعقیب ما پرداختند و با نشانه گرفتن لاستیک های خودرو آن را متوقف کردند.
وی گفت: در این تعقیب و گریز چند تیر از اسلحه عراقی ها به من و شوهرم اصابت کرد و هر دو زخمی شدیم، عراقی ها وقتی به من رسیدند، من را هل دادند و سلاح از دستم افتاد و آنان همین که سلاح را دیدند فریاد زدند که "زن نظامی اینجا هست".
میرشکار افزود: عراقی ها می خواستند من را تفتیش بدنی کنند، گفتم که من چیزی ندارم و همه مهمات در خودرو است، عراقی ها من و همسرم را اسیر کردند و وجود آن سلاح در کنار من به بزرگترین مدرک برای عراقی ها به عنوان قلمداد کردن من به عنوان یک زن نظامی تبدیل شد.
وی اظهار داشت: عراقی ها ما را در آمبولانسی قرار دادند و به مدت یک شبانه روز رهایمان کردند، زخم شوهرم عمیق بود و درد زیادی می کشید، تا صبح با او صحبت می کردم، همین که اذان صبح شد، با همدیگر نماز خواندیم و سپس او به خواب رفت.
وی گفت: من ابتدا فکر کردم که شوهرم از درد بیهوش شده، اما همان موقع پس از خواندن نماز به شهادت رسید، عراقی ها بعد از ساعتی به سراغمان آمدند و من را به بیمارستان الاماره در عراق بردند.
اسارت در عراق
میرشکار ادامه داد: بیمارستان پر از مجروح بود، رنج بسیار در بیمارستان کشیدم از اینکه می خواستند خون به بدنم تزریق کنند ناراحت بودم و فریاد می زدم که "خون بعثی به بدنم نریزید".
وی گفت: بعد از ۲۰ روز و تحمل رنج فراوان به زندانی در بغداد منتقل شدم، چهار سال به صورت انفرادی در آن زندان حبس بودم و فقط یک وعده ظهر به من غذا می دادند، بعد از سلول انفرادی به اردوگاه اسرای ایرانی با حدود هزار و ۵۰۰ اسیر در موصل منتقل شدم.
وی افزود: زخمی که از هنگام اسارت توسط عراقی ها در ناحیه کمرم داشتم، دوباره من را دردمند کرده بود و برای انجام عمل جراحی به بیمارستانی در شهر موصل رفتم و ۱۰ روز در آنجا بستری بودم.
میرشکار اظهار داشت: بعد از آن به اردوگاه رمادی در بغداد منتقل شدم و ۲ سال در آنجا اسیر بودم تا اینکه صلیب سرخ جهانی من و تعدادی از اسرای ایرانی را با اسرای عراقی مبادله کرد و به کشورم بازگشتم.
وی گفت: در زمان اسارتم در بیمارستان یا اردوگاه، عراقی ها می گفتند "تو پاسدار خمینی هستی و اطلاعات بسیار داری" آنها می خواستند من جاسوسی کشورم را بکنم و بابت این موضوع من را زجر بسیار دادند.
وی افزود: پس از اینکه به ایران بازگشتم نزد خانواده ام رفتم، از همسرم سردار شهید "حبیب شریفی" فرزندی نداشتم و ۱۹ سال به عنوان همسر شهید زندگی کردم.
میرشکار ادامه داد: به دلیل ترکش هایی که هنوز در بدن داشتم، گرد و خاک و گرمای اهواز من را بسیار اذیت می کرد لذا برای درمان به مشهد آمدم، اکنون ۱۴ سال است که در مشهد هستم و در این شهر ازدواج کردم و صاحب ۲ فرزند شدم.
وی گفت: نخستین کتاب من درباره خاطرات جنگ با عنوان "۰۳۳۹ خدیجه میرشکار" در سال ۱۳۷۱ چاپ شد و دومین کتاب هم با عنوان "نیمه راه" که در مورد شهادت همسر اولم بود، ۱۰ سال قبل به چاپ رسید.
این آزاده افزود: شهدای هشت سال دفاع مقدس با تشویق و ترغیب زنان و مادران خود به جبهه رفتند و با دلخوشی از اینکه زنان در پشت جبهه حمایتگر آنان هستند، در مقابل دشمن استقامت کردند، زنان حمایتگران اصلی رزمندگان در خط مقدم بودند.
نقش زنان خراسانی در هشت سال دفاع مقدس
براساس اعلام اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران خراسان رضوی، این استان ۹۶ شهید زن، ۸۲ جانباز زن و یک آزاده زن دارد. ۷۶ نفر از جانبازان زن خراسان رضوی در قید حیات هستند.
مسئول امور بانوان اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس خراسان رضوی نیز در این باره به خبرنگار ایرنا گفت: ۹ نفر از بانوان این استان در دوران دفاع مقدس در خط مقدم جبهه حضور داشتند.
ملیحه غیور افزود: حضور زنان خراسان رضوی در دوران دفاع مقدس علاوه بر پشتیبانی از نظر عاطفی و روانی، در سه جایگاه شامل مقر مسجد امام صادق (ع) ، مقر کربلا و مقر قدس در مشهد به عنوان پشتیبان جنگ فعالیت می کردند.
وی اظهار داشت: زنان خراسان رضوی از صبح تا بعد از ظهر به صورت دو نوبته در مقرهای یاد شده حضور داشته و فعالیت هایی از جمله بسته بندی مواد غذایی و وسایل مورد نیاز رزمندگان در جبهه را انجام می دادند.
وی گفت: برخی از بانوان با اینکه ۱۴ سال سن داشتند، در این مقرها حضور می یافتند و بیش از توان خود به یاری رزمندگان می شتافتند.
غیور افزود: همزمان با دوران دفاع مقدس زنان این استان در قالب ۳۰ تیم پزشکی و پرستاری به مناطق جنگی اعزام شدند.
وی اظهار داشت: در دوران دفاع مقدس کارخانه صابون سازی در سبزوار فعال بود که با همت زنان این واحد طی هشت سال دفاع مقدس پنج هزار تن صابون تولید و برای رزمندگان ارسال شد.
وی گفت: زنان روستایی در نزدیک نیشابور نیز هر روز نان محلی می پختند و با کامیون به جبهه اعزام می کردند.
غیور افزود: برخی زنان استان در دوران دفاع مقدس به صورت رایگان در کارخانه های کنسروسازی حضور پیدا می کردند و بدون دریافت دستمزد در خط تولید کنسرو، کمپوت و ترشی فعالیت نموده و این محصولات را به جبهه ارسال می کردند.
وی اظهار داشت: تعدادی از زنان این استان گروهی را با عنوان گروه مداحان تشکیل داده بودند و زمانی که خبر شهادت یکی از فرزندان به مادرش می رسید، هفت روز پس از ارسال این خبر در خانه مادر شهید به مداحی پرداخته و دل او را آرام می کردند.
وی جمع آوری آذوقه و پوشاک و وسایل اهدایی مردم، بافندگی، تابلوسازی، پارچه بافی و اهدای طلا و جواهر را از دیگر خدماتی برشمرد که زنان خراسان رضوی در دوران هشت سال دفاع مقدس به رزمندگان ارائه دادند.
غیور، مسجد جامع تربت حیدریه، بقعه بی بی شطیطیه نیشابور، مسجد امام صادق (ع) مشهد، مسجد فقیه طلاب، مسجد تربتی های مشهد و مسجد جامع قوچان را از جمله محل های استقرار ستاد پشتیبانی جنگ در خراسان رضوی طی دوران دفاع مقدس برشمرد که زنان در آنها نقش مهمی در بسته بندی وسایل مورد نیاز رزمندگان و انجام امور فرهنگی ایفا کردند.
مسئول امور بانوان اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس خراسان رضوی گفت: تاکنون چندین کتاب در باره نقش زنان در دفاع مقدس در استان تولید و چاپ شده که مهمترین آنها "رویای بیداری"، "گلپر" و "شهربانو" می باشد.
۷۴۸۹/۶۰۵۳
نظر شما