به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش های خبری ایرنا، امروزه کارآفرینی نقش مهمی در توسعه اجتماعی-اقتصادی کشورها دارد به گونهای که بخش مهمی از سیاستگذاری کارآفرینی و اشتغال دولتها بر ترویج انگیزه و روحیه کارآفرینی، به ویژه در نظام آموزشی متمرکز است؛ از اینرو دانشگاه ها نه تنها نقش مهمی در تولید علم، بلکه در حل مسائل جامعه و تربیت نیروی انسانی خلاق و کارآفرین هم دارند. هرچند گسترش موسسات آموزش عالی و رشته ها و گرایش های دانشگاهی بعد از انقلاب سبب شد که انگیزه تحصیلات دانشگاهی بالا رود اما به تبع آن، هر ساله شاهد ورود خیل عظیم و گسترده بیکاران دانشگاهی به بازار کار با کمترین مهارت و روحیه کارآفرینی هستیم. این در حالی است که بنابر آمار به دست آمده از کشورهای توسعه یافته، دولت تنها نقش تسهیل گر را ایفا کرده و زمینه اشتغال و کارآفرینی را برای فارغ التحصیلان مهیا می کند؛ که با این رویکرد هم اکنون کمترین میزان بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی را در این کشورها شاهد هستیم.
آموزش یا آموزشِ کارآفرینی؟
دانشگاه ها به دلیل دگرگونی هایی که امروزه دنیای ما را تحت تأثیر قرار داده اند، بیش از پیش کانون توجه واقع شده اند. درواقع یکی از مهم ترین رسالت های نظام آموزش عالی در هر کشوری، تربیت نیروی انسانی کارآمد، خلاق و کارآفرین است، که در این راستا دانشگاه ها و مؤسسه های آموزش عالی به عنوان واحدهای مجری نظام تحصیلات عالی، سهم بسزایی در زمینه کارآفرینی و تربیت نیروی متخصص و ماهر مورد نیاز بخشهای مختلف جامعه را بر عهده دارند. به گفته «سینگ و هارداکر»، مشخصه اصلی دانشگاه های امروزی «رقابت» و «کیفیت» است و دستیابی به اهدافِ دانشگاه موفق در گروِ سیاستگذاری صحیحِ آموزشی و پژوهشی متناسب با واقعیت ها، منابع و محدودیت های هر جامعه بوده و پرورش نیروی خلاقِ کارآفرین و نوآور در دانشگاه، مستلزمِ داشتنِ بینشِ جامعِ کارآفرینی در دانشگاه و همکاری با نهادهای متولی و تسهیل گر کارآفرینی در جامعه می باشد.
اما آن چه که هم اکنون در ایران شاهد آن هستیم دانشگاهی است که تنها به امر آموزش آن هم به صورت بسیار ابتدایی می پردازد. به عنوان مثال هم اکنون قریب به ۱۶۰ رشته دانشگاهی در ایران وجود دارد که برای تقریباً ۳میلیون و ۸۰۰ هزار دانشجو تدریس می شود. این در حالیست که بنابر اذعان بسیاری از کارشناسان این تعداد رشته برای دانشجویان نه تنها امری غیر متناسب است بلکه به جز هزینه های کلان برای دولت و جامعه، هیچ عایدی دیگری را به همراه ندارد. مثلاً رشته هایی مانند حفاظت از محیط زیست، علوم زیستی، جغرافیا و حتی علوم اجتماعی با کمترین میزان نیاز بازار کار روبرو هستند در حالی که همین رشته ها تعداد قابل توجهی دانشجو را در خود جای داده که هر ساله بر تعداد فارغ التحصیلان می افزایند. به عبارتی با آموزش در دانشگاه های کشور سرمایه گذاری انجام می شود که جز هزینه هیچ برگشتی ندارد، چرا که حتی نحوه کارآفرینی از طریق این رشته ها برای فرد هم قابل آموزش نیست. بدین ترتیب چندان بی ارتباط نخواهد بود اگر بگوییم دانشگاه حتی در اصلی ترین وظیفه خود یعنی آموزش هم درمانده و تحصیلات دانشگاهی در حد سواد و اطلاعات عمومی تقلیل یافته است.
حمایت از مراکز رشد، شروع کارآفرینی دانشگاهی
راه اندازی مراکز رشد از جمله مهم ترین سیاست های دولت در حمایت از کارآفرینی است. مراکز رشد محملی را فراهم میآورند تا کارآفرینان بالقوه بتوانند در قالب راه اندازی کسب و کارها، رشد فردی خود و تولید ثروت برای جامعه را پیگیری کنند. آموزش کارآفرینی به منظور حمایت از توسعه فرصتها و راهاندازی شرکتهای کوچک و متوسط از طریق مراکز رشد از دههی ۱۹۶۰ آغاز شده که این مراکز، به تقویت روحیه کارآفرینی، ایجاد اشتغال مولد، انتقال و تجاری سازی فناوری کمک کرده و از مهمترین نتایج فعالیتهای آن، خلق شرکتهای جدید و کمک به بقای شرکتهای نوپاست.
نقشی که مراکز رشد دانشگاهی ایفا می کنند، این است که بین تحقیقات، فناوری و سرمایه ارتباط برقرار کرده و میداند چگونه استعداد کارآفرینی را به کار گیرد و کسب و کارهای مبتنی بر فناوری را توسعه و به صورت بازرگانی فناوری سرعت بخشد. به طور کلی ورودی یک مرکز رشد، یک ایده، یک کارآفرین یا یک شرکت نوپا و خروجی آن شرکتی است که در بازار به صورت مستقل میتواند روی پای خود بایستد. همین موارد در سند چشم انداز سال ۱۴۰۴ کشور، قانون اهداف وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، نقشهی جامع علمی کشور، قانون برنامه پنجم توسعه کشور، قانون حمایت از شرکت ها و موسسات دانش بنیان و تجاری سازی نوآوری ها و اختراعات از جمله اسناد بالادستی هستند که به انحاء مختلف از ایجاد و گسترش مراکز رشد و پارکهای علم و فناوری حمایت کردهاند، اما نتایج ملموسی در سطح جامعه نداشتهاند. براساس آمار ماخوذه از معاونت فناوری و پژوهش وزارت علوم، ۱۵۴ مرکز رشد دانشگاهی، پارکی و دستگاهی وجود دارد که در حال فعالیت هستند؛ اما تشخیص نادرست نیازهای واحدهای مستقر توسط مرکز رشد؛ عدم توجه به واقعیت و تجربه در تعامل با واحدهای مستقر در این مراکز؛ کمتحرکی نظام دولتی و بوروکراسی دانشگاهی در برآورده نمودن نیاز واحدهای مستقر؛ ناسازگاری نظام مالی و اداری بخش دولتی و خصوصی در زمینه اعطای وام، حمایت مالی به موقع از واحدها؛کادر اداری غیرمتخصص و متورم مراکز رشد؛ عدم آشنایی صنایع با قابلیتها و توانمندیهای مراکز رشد دانشگاهی و نبود ارتباط پایدار با صنعت و عدم آشنایی با مراکز رشد در درون دانشگاه موجب شده تا اثر این مراکز به میزان قابل ملاحظه ای کاهش یابد.
وزارتِ علوم، تحقیقات و فناوری به عنوان متولی اصلی تربیتِ نیروی انسانی متخصص ناگزیر باید سیاستِ جامعی در زمینه کارآفرینی در دانشگاه ها تدوین نماید، سیاستی که از یکسو استقلال و نقش تسهیلگری دانشگاه در زمینه کارآفرینی را به رسمیت بشناسد و از سوی دیگر از تجاری شدن فضای دانشگاه و تبدیلِ آن به یک بنگاهِ اقتصادی شدیدا پرهیز نماید. در واقع هدفِ اصلی سیاستگذاری کارآفرینی در دانشگاه باید قانونیکردن و به رسمیتشناختنِ کارآفرینی و توسعهی یک فرهنگ کارآفرینانه با هدف تسریع و تقویتِ کارآفرینی بین دانشجویان، تغییر نگرشها دربارهی کارآفرین، تحریک، تشویق و دسترسی به عقیدهی خلقِ شغل نه تصاحبِ شغل، توسعه و تحریک مهارتهای کارآفرینی دانشجویان در طول تحصیل، آمادهکردن دانشجویان برای بازار کار پویا و مشارکت در توسعه کارآفرینان باشد. موضوع کارآفرینی در دانشگاه از برنامه های سوم و چهارم توسعه در ایران مطرح شد، اما نتایج تحقیقات از بررسی و تحلیل اسناد بالادستی، ظرفیتهای کارآفرینی در دانشگاه را در مواردی متناقض نشان می دهد.
فرایندهای آموزش کارآفرینی در دانشگاه زمانی اثربخش خواهد بود که بتواند مهارتهای شناخت فرصت و شایستگیهای شغلی آنها را ارتقاء دهد و گرنه ترویج و آموزش کارآفرینی در اشکال مختلف وسیله ای بیش نیست. درواقع زمانی که آموزشهای کارآفرینی منجر به تغییر نگرشهای دانشجویان به بازارکار، شناخت بهتر فرصتها، تشکیل شرکتها، تعاونیها یا موسسات کارآفرینی در بین دانشجویان بعد از فارغالتحصیلی شد، می توان گفت آموزش کارآفرینی در دانشگاه موثر بوده است. گنجانیدن دروس کارآفرینی در دانشگاه باید مهم شمرده شود و تدریس کارآفرینی باید با واقعیتهای داخل و خارج دانشگاه منطبق باشد. همچنان که برخی از تحقیقات نشان می دهد؛ تجاری سازی ایده های نو و کارآفرینانه منوط به همکاری دولت و صنعت و دانشگاه است. مکان دانشگاه و دوران دانشجویی موقعیتی است که اگر دانشگاه بتواند دانشجویان را به سوی کارآفرینی سوق دهد، بسیاری از کسب و کارهای ایجاد شده در بین فارغالتحصیلان می تواند قالب جمعی و گروهی به خود گیرد چرا که سرمایه اجتماعی بین فارغ التحصیلان در دوران دانشجویی می تواند روند تشکیل کسب و کارها را تسریع نماید. به عبارتی اثربخشی آموزش کارآفرینی دانشگاهی را فقط در ایجاد کسب و کارها در اشکال مختلف بین فارغ التحصیلان باید جستجو نمود، چرا که حداقل در شرایط فعلی جامعه ایران این خروجی، بزرگترین خدمت دانشگاه به جامعه خواهد بود.
نظر شما