روزنامه اعتماد در یادداشتی از قلم محمد کاظمی، آمده است: پس از حضور خانمها در ورزشگاه آزادی برای دیدن بازی تیمهای ملی ایران و کامبوج بسیار گفته و نوشته شد که این حضور بدون حاشیه خاصی صورت تحقق به خود گرفت و آسمان هم به زمین نیامد و ارزشها هم به خطر نیفتاد و همین خانمها پس از اتمام بازی متمدنانه محل را از آشغالها زدودند و با آرامش به خانههای خود رفتند. در عوض به یک مطالبه دیرپا از سوی بخشی از زنان جامعه پاسخ محترمانه و مسوولانه داده شد و تبلیغات منفی و گسترده بنگاههای خبرپراکنی خاموش شد.
نباید گفته شود که مگر چند درصد از خانمها چنین مطالبهای دارند و چرا این موضوع باید به بحث روز مبدل شود؛ کما اینکه فتاوی مشهور حضرت امام راجع به بازیهای شطرنج و بوکس متوجه بخش بسیار ناچیزی از جامعه بود ولی نگاه حکیمانه آن پیر خردمند دخالت عناصر زمان و مکان را در استنباطهای احکام شرعیه مدنظر داشت و نمیخواست که حلالهای خداوند به واسطه سلیقهها محدود شود. در واقع مردم باید احساس کنند که شریعت شیعه، شریعت سهله و سمحه است و هر روز قید وبندی جدید بر پای شهروندان نمیگذارد. اتفاقا وجود و کثرت مسائل بسیار مهم و اساسی و ضرورت رسیدگی به آنها اقتضا دارد که از حاشیهسازیها بکاهیم و بسیاری از گرهها که به سادگی با دست قابل باز شدن هستند را به دندان نسپاریم. متاسفانه ما از این دست مسائل به ظاهر کوچک زیاد داریم که معلوم نیست چگونه تبدیل به تابو شدهاند و چرا پیرامون آنها اینقدر حساسیت ایجاد شده است؟ جالب است که همین حالا هم خانمها روز و شب در کنار آقایان به سینماها میروند و چون از ابتدا هیچ حساسیت پیرامون آن ایجاد نشد به موضوعی عادی مبدل شد و هیچ هزینهای متوجه جامعه و نظام نشد. تصور کنید از همان ابتدا مشتاقان سیاستهای منع و محدودیت میتوانستند در این زمینه هم تمایلات خود را اجرا کنند...
باید ۴۰ سال میگذشت، انواع بحثها در میگرفت و صدها و بلکه هزاران خانم مشتاق سینما فشار میآوردند و بعضا بازداشت میشدند و بالاخره بعد از کشوقوسهای فراوان روشن میشد که این محدودیت از ابتدا هم بیمورد بوده و یک حق را از خانمها سلب میکرده است! متاسفانه ما مثالهای بسیار از این نوع داریم که محدودیتهای مندرآوردی را خصوصا متوجه خانمها میکند و نیازمند توجه مسوولانه و عبور از نگاههای تنگنظرانه است. در حال حاضر از موتورسواری و دوچرخهسواری خانمها جلوگیری میشود که هیچ مبنای قانونی ندارد و یک محدودیت غیرموجه است و قطعا شامل منع عدهای از شهروندان از حقوق شهروندی و ابتداییشان است. هماکنون میلیونها مرد که احیانا توانایی خرید اتومبیل را ندارند از این وسایل نقلیه استفاده میکنند و امورات روزانه خود را به انجام میرسانند، به کدام دلیل هزاران زن باید از این امکان محروم باشند و نتوانند ایاب و ذهاب خود را از این طریق تسهیل کنند؟ در این میان ظریف نکته جالبی را مطرح میکرد که چطور خانمها میتوانند در ترک موتورها سوار شوند و اتفاقا در شهرهای مذهبی مثل قم و مشهد به وفور یافت میشود ولی نمیتوانند خود موتور را هدایت کنند؟ آیا همه این محدودیت عجیب برای یک وجب جا روی صندلی موتورهاست؟ این مثال را آوردم که نشان دهم برخی محدودیتها تا چه حد از مبانی منطقی تهی است و جامعه را رنج میدهد و چه بسیار حقوق خدادادی را سلب میکند؟
واقعیت آن است که مشکل از نگاه ماست. ما توانستهایم محدودیتهای بسیار ایجاد کنیم و کردهایم و اگر این نگاه را تغییر دهیم هم مسائل متعدد جامعه حل میشوند و هم هزینههای بیهوده را پرداخت نمیکنیم و اشتغال بیمورد فراهم نمیسازیم. نگاه درست و اصولی و دینی و شرعی این است که همهچیز آزاد است مگر اینکه به حکم قانون و شریعت منع و محدودیتی ثابت شود. متاسفانه ظاهرا برخی فکر میکنند که موضوع به عکس است و باید برای آزادیهای خدادادی دلیل و برهان اقامه شود! به نظر میرسد پس از ۴۰ سال باید در زمینه انواع محدودیتها و تنگنظریها چارهای بیندیشیم و مدیریتی عقلانی، مسوولانه با دخالت عناصر زمان و مکان اعمال کنیم تا هم حقوق عامه را تحدید نکرده باشیم و هم پیامی زیبا و اصولی و خردمندانه به جهان مخابره کنیم.
نظر شما