با توهین نمی ‎توان جلب محبت کرد

تهران-ایرنا- استاد شیعه‌شناسی دانشگاه ادیان و مذاهب قم گفت: اهل­‌بیت تاکید زیادی داشتند که شیعیان ادب جعفری را رعایت کنند؛ یکی از مصداق­‌های بی ادبی شامل این اهانت‌هایی است که بعضی از ما به مقدسات رقبایمان می­‌کنیم. اگر من بروم با عواطف و احساسات دیگری بازی کنم، توجهی به ملاحظات عاطفی و ملاحظات مذهبی دیگران نداشته باشم و به مقدسات مکتبی دیگران توهین و اهانت کنم، با این کارها که نمی­توان جلب محبت کرد.

علی آقانوری استاد شیعه‌شناسی دانشگاه ادیان و مذاهب قم است. از او تاکنون در حوزه تقریب مذاهب کتاب امامان شیعی و وحدت اسلامی از سوی انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب قم منتشر شده است. از او کتابهای دیگری نظیر خاستگاه تشیع و پیدایش فرقه‌های شیعی در عصر امامان و عارفان مسلمان و شریعت اسلام منتشر شده است.

به مناسبت هفته وحدت و موضوع تقریب مذاهب اسلامی به گفت‌وگو نشسته‌ایم. آقانوری سالها مدیر دفتر تقریب مذاهب اسلامی دانشگاه ادیان و مذاهب بوده است و علاوه بر کار نظری در این زمینه، تجربه عملی و عینی دانشگاهی در تقریب مذاهب اسلامی دارد. دانشگاهی که به ادعای آقانوری در زمینه تقریب اسلامی به اندازه تمام دانشگاههای کشور، به مقتضای فلسفه وجودی خود، پایان‌نامه تولید کرده است.

با ایشان در زمینه تقریب مذاهب اسلامی به گفت‌وگو نشسته ایم. متن آن را در ذیل می‌خوانیم.

ایرنا- برای مدارا و تساهل به طور عام که از سنخ گفت‌وگو و به رسمیت شناختن حضور دیگری است، چه پیش‌نیازهایی لازم است؟

آقانوری- اگر منظور شما از تساهل و تسامح و مدارا به طور عام امری فرادینی و مذهبی و به عنوان تساهل و تسامح به معنای پدپده‌ای غربی و غیراسلامی باشد می‌توان گفت همان مبانی و پیش‌نیازهایی از قبیل پذیرش کثرات‌گرایی در عرضه‌های مختلف و نسبیت معرفتی و مباحثی چون انسان محوری و لیبرالیسم و سکولاریسم که در فرهنگ غربی مطرح است باشد، این پیش نیازها تا حدودی توانسته از تنش‌های مذهبی و دینی کم کند و چه بسا دغدغه‌های مذهبی را تعدیل کند. اما در فرهنگ دینی ما مسلمانان و در سیره و سخن الگوهای مذهبی و نزد اندیشوران تقریب‌جو پیش‌نیازها را باید با تعریف و رویکرد دیگری مطرح ساخت که بتوان با آن مبانی وحدت اسلامی وتقریب مذهبی و به تبع آن زندگی مسالمت آمیز و به تعبیری، تصحیح و تعدیلِ مناسبات مسلمانان را بومی‌سازی کنیم، تساهل و مدارا را از دل فرهنگ خودمان بیرون بکشیم و چه بسا با تعدیل وتصحیح همان مبانی و پیش‌نیازهایی که در فرهنگ مغرب زمین است به نتیجه‌های چون مدارای دینی و مذهبی، زندگی مسالمت آمیز و همراه با علم و بردباری و درک متقابل برسیم. و همچنین می‌توانیم در رفتارهای مذهبی و اخلاقی و سیاسی شیوه‌هایمان را مناسب و جذاب کنیم، با دیگران و دگراندیشان برخورد نرم و همراه با بخشش و گذشت و بزرگواری داشته باشیم، بدون اینکه دراین روش احساسمان ناگوار باشد و بدون اینکه از اندیشه‌های دینی و سنت مذهبی عدول کنیم و یا خودمان را از قید دین و دین‌داری خارج کنیم. بنابراین ما اگر پیش‌نیازها و مبانی تساهل و تسامح و مدارا و تقریب مذهبی را در فرهنگ خودمان که روشن و قابل اثبات است و علاوه بر آموزه‌های قرآن سیره و سخن پیامبر(ص) و اهل بیت نیز موید آن است جستجو کنیم بهتر می‌توانیم به وحدت دینی و مذهبی برسیم و مناسبات مذهبی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی خودمان را تصحیح کنیم و خود را به عنوان امت واحده اسلامی مطرح سازیم. بنابر این توجه وقبول برخی ازپیش نیازهایی که درفرهنگ مغرب زمین مطرح است نه تنهابرای تقریب مذاهب کارآمد نیست بلکه چه بسا به نقض غرض و تشتت و تنازع بیشتر مسلمانان بینجامد.

ایرنا- پیش‌نیازهای مدارا و تساهل به طور عام آیا در وحدت دینی در بین فرق اسلامی هم کاربرد دارد؟

آقانوری- با پاسخ به پرسش قبلی گویا تاحدودی بحث روشن شد توضیح بیشتری می‌دهم و آن اینکه ما در فرهنگ دینی خودمان دراین‌باره چیزی کم نداریم در قرآن و سنت و سیره پیامبر(ص) و اهل بیت علاوه بر دستور به وحدت اسلامی و نفی تفرقه هم به راهکارها و موجبات آن اشاره شده و هم به محورها و مبانی  و ضوابط آن. البته گفتم که می‌توان منشأ و خاستگاه و آبشخور تساهل و تسامح و مدارا و وحدت و تقریب مذهبی در خودمان را با مبنا و رویکردی درون دینی جستجو و تقویت کرد تا مقبول‌تر و کارآمدتر باشد. ما می‌توانیم با طرح و تثبیت بیشتر به رسمیت شناختن  اجتهادهای ضابطه‌مند و حجیت آن، هم از افسارگسیختگی دینی و مذهبی جلوگیری کنیم و هم نگاهمان و به تبع آن بر خوردمان را با صاحبان اجتهادهای مختلف بر مبنای مدارا و تساهل بنا کنیم. جالب است که با این مبنا فهم دیگری را هرچند مصیبت نمی‌دانیم و از نسبیت‌گرایی پرهیز می کنیم، اما آن را در جای خود حجت می‌دانیم. همچنین ما می‌توانیم درفرهنگ دینی خودمان با پذیرش کرامت انسان و خلیفه و برگزیده بودن او هم ربط و نسبش را با خدا معنا کنیم و به تعبیری هم خدا محور باشیم و هم با دیگران و مخالفان مذهبی معاشرت نیکو و توأم با نگاه شفقت آمیز و معذور دانستن دیگری داشته باشیم. اینها همه در دستورات دینی ما موج می‌زند. در آموزه‌ها و فرهنگ دینی ما هم عنصر تسامح و تساهل و مدارای اخلاقی با دیگران اعم از مخالفان دینی و با مذهبی و فرقه‌ای روشن است و هم تشریع دین مبتنی بر سهل‌گیری و عدم حرج است و هم به زمامداران دستور به تساهل و تسامح  داده شده است. دعوت دیگران به دین هم بایستی همراه با حکمت و موعظه نیکو و جدال احسن باشد. همه اینها در سیره و سخن پیامبر(ص) و اهل بیت به وفور یافت می‌شود رمز موفقیت اهل بیت در ارائه میراث خودشان توجه به این آموزه‌ها بوده است. پیامبرعظیم الشان ما هم دستور به «یسرو لاتعسّر بشر و لاتنفر» «علیک بالرفق و العفو» می‌داد و هم  خودش اهل عمل به این آموزه بود.

 شما ملاحظه کنید که براساس روایات اهل بیت یک مسلمان نسبت به مسلمان چه حقوقی دارد؛ در میان برخی روایات سی حق وجود دارد. اینجا فقط می­گوید مسلمان بر مسلمان و اسمی از  شیعه و سنی به میان نمی‌­آید. اگر مسلمانان ده مورد از سخنان اهل­بیت(ع) درباره حقوق مسلمانی را ادا کنند جامعه ما گلستان می­شود، مدینه فاضله می­شود. اهل­‌بیت تاکید زیادی داشتند که شیعیان ادب جعفری را رعایت کنند؛ باید با دیگران معاشرت داشته باشید و در  روایت معروفی است که: « کونوا لنا زینا و لا تکون علینا شینا » یعنی موجب افتخار ما باشید و موجب وهن و خجالت‌زدگی ما نباشید. امروز و فردا هم ندارد. امروزه هم که اهل‌­بیت در حیات ظاهری نیستند فرقی ندارد چون ما به عنوان سخنگوی مکتب و سیره و سخنان آنها هستیم باید به عنوان حامل پیام و مروّج پیامشان هستیم.

شخصیت بزرگواری که می­خواهد الگوی هدایت جامعه باشد پیروانش باید به گونه‌­ای رفتار کنند که بگویند آن شخص شاگردهای خوبی تربیت کرده است. آن بزرگان که رسالت خودشان را در تبیین وظایف ما و اتمام حجت انجام دادند اگر مشکلی باشد و جاذبه ای ایجاد نکند مشکل ماست. یکی از مصداق­های بی ادبی شامل این اهانتهایی است که بعضی از ما به مقدسات رقبایمان می­کنیم. پیام اصلی آنها این است که می­گوید ای شیعیان اگر می­خواهید مورد رضایت ما باشید کاری کنید که محبت دیگران به سمت ما جلب شود؛ حال اگر من بروم با عواطف و احساسات دیگری بازی کنم، توجهی به ملاحظات عاطفی و ملاحظات مذهبی دیگران نداشته باشم و به مقدسات مکتبی دیگران توهین و اهانت کنم؛ با این کارها که نمی­توان جلب محبت کرد؛ اگر خود آن بزرگان اهل خشونت گفتاری و رفتاری بودند، آیا می‌ توانستند این گونه محبوب باشند و مثلا در حدود چهار هزار شاگرد- حال مستقیم یا غیر مستقیم-  از میان اهل سنت داشته باشند؟!

امام در ادامه حدیثی می­فرماید: «وادفعوا عنا کل قبیح»؛ هر کار زشت و شری را از ما دفع کنید. یعنی کاری نکنید که به اسم ما تمام بشود. به راستی آنچه به ما نسبت داده شده نادرست است و ما چنین نیستیم و در  کتاب خدا برای ما حقی است، ما با پیامبر خدا خویشاوندیم و خداوند ما را پاک کرده و پاک زاده شده‌­ایم. این خصوصیات ماست، مبالغه بیش از این هم نمی­‌کنیم. ما انسان­های پاک و فرزندان پیامبر هستیم. ما الگوی هدایت هستیم و به جزء دروغگو ادعای آن را ندارد که اینطور باشد. مخاطب اهل بیت هم عموم مسلمانان بودند. شما اینگونه احادیث را بسیار می توانید در کتب حدیثی خودمان ملاحظه کنید. مثلاً جامع احادیث الشیعه جلد بیستم که ویژه معاشرت با دیگران است را ببینید، مصادقه الاخوان و خصال و صفات الشیعه شیخ صدوق را ببینید واژه شیعه و شیعتنا را در معجم بحار الانوار جستجو کنید. آن­وقت می بینید که چقدر بر حقوق مسلمانانی و بر روابط ایمانی و اسلامی تأکید می کنند. این همه دستورات را نمی توان فقط ناظر به وظایف یک عده محدود شیعه در آن زمان دانست بلکه خطاب عمومی بود. بنابراین ما شیعیان با عملکردمان می­توانیم مردم را به اهل بیت جلب کنیم و هم آنها را از اهل بیت دور کنیم.

بنده در کتاب«امامان شیعه و وحدت اسلامی» بخشی از این سخنان و سیره آن بزرگان را گزارش کرده‌ام. در آنجا روشن کرده‌ام که اهل بیت در نقش مهمترین انسان‌شناسان به تقسیم انسان‌ها و افراد مختلف بشری و اصناف ناس و مومنان اشاره کرده‌اند و به این آموزه گوشزد کرده‌اند که ما نباید به انسان دیگر و کسانی که به هر دلیلی به اندیشه‌ها و باورهای دیگری رسیده‌اند نگاه عاقل اندرسفیه کنیم. اشکالی ندارد خودمان را حق بدانیم اما نیابد ازعدم پذیرش دیگران برزخ شویم و به این نکته توجه داشته باشیم که انسانها نوعا معاند نیستند و حق‌طلبند. منتها در فضای فکری ماسیرنمی کنند. بنابراین انسان شناسی درست ما و توجه به اختلاف افکار و سلایق بشری نیز می‌تواند ما را هم به تقریب مذاهب نزدیک کند و هم به زندگی مسالمت‌آمیز برساند و درمیان مامسلمانان چاشنی  و مکمل کارآمدی برای سازگاری بیشتر و نفی تکفیر و سخنان و رفتارهای نفرت انگیز فرقه ای باشد .

ایرنا- منظور از وحدت و تقریب فرق و مذاهب اسلامی آیا از سنخ گفت‌وگو، شنیدن صدای دیگری و فهم او در جهت کشف حقیقت است، یا به معنای نوعی سازوکار اجتماعی برای زندگی مسالمت‌آمیز و بی تنش است؟ به عبارت دیگر تقریب دینی برای حقیقت است یا مصلحت؟

آقانوری- بله مقدمتاً عرض کنم که در محاورات عمومی و حتی در آثار و نوشتارهای مربوط به این بحث «وحدت و یا اتحاد اسلامی» و یا انسجام اسلامی که اخیراً باب شده با تقریب مذاهب اسلامی عموماً کاربرد یکسانی داشته و دارد. اما با کمی دقت در زمانه طرح و اهداف طراحان این دو مقوله به عنوان یک حرکتی شناسنامه‌دار متوجه می‌شویم که این دو با همه تنیدگی‌ها و کاربردهای مترادف با هم تفاوت‌هایی نیز دارند. مطرح کنندگان و بنیانگذاران تئوری و امر وحدت اسلامی و یا اتحاد جهان اسلام به عنوان یک حرکت اجتماعی و مستقل عموماً نظرشان تأکید بر وحدت اجتماعی مسلمانان و زندگی مسالمت آمیز و سازگاری میان آنان و همچنین دوری از تفرقه‌های بنیان کن برای جامعه اسلامی بود و زمانه آنها نیز چنین اقتضاء کرد.

هجوم فرهنگ غرب و تکه تکه شدن قلمرو کشورهای اسلامی با طراحی بیگانگان و استعمار و به تبع آن عقب ماندگی کشورهای اسلامی از غافله تمدن و پیشرفت بود که عده ای را به این فکر انداخت که یکی از عوامل اصلی این پدیده اختلافات و تنازعات مذهبی و قومی و جغرافیایی مسلمانان است و باید برای رفع آن چاره‌جویی شود. دغدغه بزرگان دلسوزی چون «سید جمال‌الدین اسدآبادی» و «محمد عبده» این بود که مصلحت جامعه اسلامی با همه اختلافات اقتضاء می‌کند که مسلمانان نزاع های درون دینی و درون مذهبی را کنار بگذارند. امّا این بزرگان در پی‌وحدت اجتماعی مسلمانان با تأکید بر دشمن مشترک بودند و در واقع نظرشان بر نوعی وحدت اجتماعی و زندگی مسالمت آمیز مصلحتی  و در موارد زیادی راجع به اتحاد دولت اسلامی نیز بود. روشن است که این رسالت و پافشاری به آن اگر گوش شنوایی بود بسیار کارساز و کار آمد بود. امّا از طرف دیگر مسلم است که وحدت پایدار و ماندگار و کارآمد بر صرف مصلحت اندیشی و دشمن مشترک تضمینی برای بقا ندارد و بدون توجه به بنیان‌های مذهبی و دینی و طرح آن به عنوان رسالتی الهی بدون توجه به اصول مشترک و فرو ریختن دیوارهای موهوم مذهبی و پرهیز از تکفیر ها و تفسیق ها و تحقیرهای متقابل فایده‌ای نداشت .و از این جهت بود که عده‌ای از بزرگان شیعه و سنی نظیر مرحوم آیت الله محمدتقی قمی و آیت ا... بروجردی، شرف الدین و کاشف الغطاء و مرحوم علامه شلتوت و شیخ محمد مدنی و دیگر بزرگان اهل سنت در دانشگاه الازهر ایده تقریب مذاهب اسلامی را مطرح کردند. آنها به این نکته تأکید داشتند که مسلمانان در عین اختلافات نه فقط در قبال دشمن مشترک که دارای اصول مشترک و برخورداری از مبانی دینی و مذهبی و کلامی و فقهی مشترک هستند که ظرفیت اینکه آنها را به عنوان امت واحده و صاحبان دین واحد جمع ‌کند داشته و دارد. وحدت و اتحاد آنها صرفاً نباید مبتنی بر مصلحت و دشمن مشترک و از سر ناچاری باشد.

 از نگاه این بزرگان که عموماً به فقیه نیز مشهور بودند و رویکرد فقهی آنها غالب بود همه صاحبان مذاهب فقهی در دایره مسلمانی می‌گنجند و از حقوق مسلمانی برخوردارند و پس چه جایی برای نزاع و تکفیر و تفسیق است. در واقع اگر بخواهیم رابطه وحدت اسلامی با تقریب مذاهب را بیان کنیم بایستی گفت که وحدت و اتحاد اسلامی را باید بر بنیان پذیرش تقریب مذاهب و برخورداری همه صاحبان مذاهب اسلامی از اصول مشترک بنا کرد تا ماندگاری آن تضمین شود، پایه‌های تئوریک آن تقویت شود. چرا که مسلمانان هم دشمن مشترک دارند و هم اصول مشترک و هم قبله مشترک و هم پیامبر مشترک و هم کتاب مشترک و هم فقه مشترک و هم کلام مشترک و همه آنها در دایره مسلمانی می‌گنجند و امت واحده اسلامی شامل آنها می‌شود و اگر چنین باشد به لوازم آن نیز باید پایبند بود و در واقع باید گفت میان وحدت اسلامی و زندگی مسالمت آمیز بر پایه مصلحت کارساز است امّا آن را بایستی بر پایه حقیقت و معرفت بنا کرد و هر کدام از این دو می‌تواند مقدمه و زمینه‌ساز دیگری باشد.

ایرنا- تجربه نزدیک به چهار دهه از پیشنهاد شکل‌گیری هفته وحدت از سوی آیت‌الله منتظری تا تشکیل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی و برگزاری سالیانه کنفرانس هفته را در تحقق هدف وحدت مذاهب اسلامی چگونه ارزیابی می‎‌کنید؟ مشخصا پرسشم متوجه تاثیر این نهادها و کنفرانس‌ها در تامین این هدف است؟

آقانوری- این نهادهای تقریبی مورد اشاره شما در حوزه ایجاد روابط اجتماعی و فرهنگی و ارتباطات مذاهب مختلف با یکدیگر توفیقات زیادی داشته‌اند و مسئولین آن با خلوص نیت دغدغه تقریبی و وحدت طالبانه قابل ملاحظه‌ای داشته‌اند. اقدامات مبارک آنها در غالب کنفرانس‌های سالانه و ایجاد روابط و مناسبات میان صاحبان مذاهب مختلف و ارائه پژوهش‌های مختلف و ترویج فرهنگ مشترک روایی و فقهی در قالب ارائه کتاب و مقاله بسیار قابل تقدیر است. در هر صورت همین اقدامات بود که تا حدود زیادی ضرورت فرهنگ‌سازی برای وحدت و تقریب را ترویج کرد و چراغ و نور تقریب را روشن نگه‌داشت. با این همه خیلی مشکل است که بگوئیم به آرمان اولیه خودش دست یافتند و امروزه ما با آن آرمان بلندی که آنها داشتند فاصله کمی نداریم. درست است که حاصل این فعالیت‌ها به ویژه با توجه به منش و روحیه تقریبی و خلوص نیتی که ما در بزرگانی نظیر آیت ا... تسخیری و مرحوم آیت ا... واعظ زاده سراغ داریم تا حدود زیادی موجب تقویت تقریب و مناسبات عالمان شیعه دینی شد و تا حدودی شبهه مخالفت عمومی با تقریب و وحدت اسلامی را نسبت به تفکر شیعی رفع کرد اما مشکلات ناخواسته‌ای که این اقدامات را تا حدودی تحت الشعاع قرار داد زیاد بوده و هست و اقبال به وظیفه وحدت طلبی را کم فروغ کرد. رقابت‌های سیاسی میان دولت‌های اسلامی از یک طرف و انباشته شدن عقده ها و منازعات فرقه‌ای و ظهور تندروی‌هایی میان گروه‌های اسلامی دست به دست همدیگر داد تا متأسفانه جامعه اسلامی ما به جای مدارا و امت‌محوری به سمت و سوی فرقه محوری و خشونت‌های مذهبی روی بیاورد.

ایرنا- به نظر شما در دنبال کردن هدف تقریب مذاهب اسلامی از سوی نهادهای تاسیس شده‌ای مثل مجمع جهانی تقریب، بهترست تمرکز فعالیتها بر روابط سیاسی و حاکمیتی باشد یا آنکه چنین نهادهایی استراتژیِ تسهیل روابط دانشگاهی و جوامع مدنی در سطح نخبگان، دانشگاهیان و کنش‌گران بین جوامع اسلامی را پی بگیرند؟

آقانوری- به نظر بنده هیچ منافاتی با یکدیگر ندارد. البته مشروط به اینکه رقابت‌های سیاسی و اقتدارگرایی میان دولت های اسلامی حاکم نباشد و شاید بتوان گفت یکی از عوامل عدم موفقیت برخی از نهادهای تقریبی همین است. چرا که متأسفانه فرهنگ عمومی غالبا متاثر از رخ دادها و تنش های سیاسی و تبلیغات دولت‌های اسلامی است. البته اگر بتوان امر تقریب و وحدت را به نهادهای تقریبی را به نخبگان  جامعه و جوامع علمی جوامع مدنی و حوزوی امثال حوزه نجف و قم و الازهرا سپرد و این وظیفه دینی را از حوزه‌های سیاسی و دولتی تفکیک کرد. در این صورت موفقیت آن تضمین شده‌تر و دوام آن پایدارتر است.

ایرنا- به نظر شما چه عواملی باعث شده است که به‌رغم کوشش‌های برای تقریب بین مذاهب اسلامی، در بخش وسیعی از جوامع اسلامی شاهد شکاف بیشتر بین مذاهب و رشد گسترده تر برخی جریان‌های سلفی و تکفیری هستیم؟

آقانوری- اشاره کردم که این شکاف‌ها معلول عوامل مختلفی است. عوامل سیاسی و نقش دولت‌های اسلامی، وجود و حضور و بالاتر بودن بلندگوها و عامه‌پسند بودن صداها و نفرت پراکنی افراط‌های مذهبی در هر میان هریک از فرق اسلامی است. البته با زمینه‌های تاریخی و میراثی، کم‌کاری مراجع دینی و بزرگان تأثیرگذار در میان شیعه و سنی همه و همه دست به دست هم داده تا متأسفانه دشمنان مشترک ما مسلمانان و کسانی که از تعالی امت اسلامی ضرر می‌کنند از این زمینه‌ها و عوامل بهره خوبی ببرند و ما مسلمانان را به همدیگر مشغول کنند و دنیای خودشان را آباد کنند و امیال خودشان را حاکم سازند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha