۷ آذر ۱۳۹۸، ۱۹:۴۹
کد خبر: 83572896
T T
۰ نفر

برچسب‌ها

اینکه مردم نشناسند تو را غربت نیست؟!

یزد- ایرنا- صبح روز پنجشنبه، همایشی ملی برای نکوداشت ابوالفضل زرویی نصراباد، طنزپرداز معاصر و مرحوم ایران در دانشگاه یزد کلید خورد.

حق و ارزش زرویی نصراباد، طنزپرداز بلندآوازه ایران زمین که موطن اصلی وی روستای نصراباد شهرستان تفت در استان یزد است بیشتر از این بود که همایشی این چنین کمرنگ و کم رونق به یادش برپا شود و حتی موطن وی نیز برایش ساز غریبی بزند!.

قرار بود این همایش در ساعت هشت و ۳۰ در سالن جلیل شاهی دانشگاه یزد آغاز شود اما با تاخیر یکساعته آغاز شد و نهایتا هم وقتی مسوولان برگزار کننده دیدند استقبال از این همایش بسیار کمرنگ و تاسف انگیز است به اجبار محل برپایی آن را تغییر دادند و از اندک حاضران حاضر در سالن بزرگ شاهی خواستند به سالن طبقه بالا که خیلی کوچکتر از این سالن بود مراجعه کنند.

و از همین آغاز کار گرد غربت و غریبی بر همایش سایه انداخت، همایشی که برای نکوداشت کسی بود که او را عبید زاکانی ثانی می نامند و به اعتقاد خیلی از صاحبنظران، بهترین طنزپرداز سالهای بعد از انقلاب بوده است.

حتی تبلیغ کافی هم برای این همایش ملی نشده بود، حتی دانشجویان زبان و ادبیات فارسی هم کم لطفی کرده آنطور که شایسته نام زرویی بود از آن استقبال نکرده بودند.

از مسوولان ارشد استان هم خبری نبود! و فقط چند مسوول رده دومی شرکت داشتند، البته دانشگاه یزد سنگ تمام گذاشته بود و همه همت خود را برای برپایی ابرومند این همایش به کار گرفته بود اما آنانی که باید قدر می دانستند و تجلیل میکردند نیامدند!.

مگر می شود همایشی با نام ملی و برای طنزپردازی از دیار علم و ادب، یزد برپا شود و ورود برای عموم هم آزاد باشد اما فقط به تعداد دو کلاس درس مدرسه در آن حاضر شوند؟!. مگر ایران و استان یزد، چند زرویی دارد؟ شاید تا سالها و حتی قرنها زرویی دیگری در حد و اندازه او پا به عرصه شعر طنز نگذارند.

در همایش امروز، طنز پردازان کشوری که مردم آنها را بیشتر در برنامه تلویزیونی "قند پهلو" با رضا رفیع و داوران سرشناس آن دیده بودند حضور داشتند و موجب رونق این مراسم ادبی شده بودند، دکتر پویان مدیر گروه زبان و ادبیات دانشگاه یزد هم سنگ تمام گذاشته بود و برخی از اساتید ادبیات دانشگاه نیز حضور داشتند تا همایش، رونق دوچندان گیرد اما میشد در چهره اهل ادب حاضر هم غصه ای به بزرگی غربت نام زرویی مشاهده کرد!.

در آغاز مراسم، دختری نوجوان از موطن زرویی یعنی نصراباد تفت برای حاضران شعری طنز قرائت کرد که بعلت لحن زیبا و قرائت کم نظیرش، اندکی از یخ مجلس را آب کرد و حاضران را به وجد آورد.

در بحبوحه هایش فرصتی شد تا با یکی از اساتید بنام و با سابقه دانشگاه یزد در رشته ادبیات فارسی به گفت و گو بنشینم و از سردی همایش و استقبال سردتر آن گله کنم؛ استاد ضمن تایید گله های من ، سوالی پرسید که مرا به تفکر واداشت: آیا می دانیم فرخی یزدی و وحشی بافقی در کجا به خاک سپرده شده اند ؟!.

زرویی نصرآباد، شاعری طنزپرداز و نویسنده ای توانمند بود که آثار بسیار زیبا و دلنشینی از خود بر جای گذاشته است، در نشریات مختلفی فعالیت کرد و اشعارش در بسیاری از نشریات و محافل نقل شد.
وی اصالتا اهل دهستان نصرآباد شهرستان تفت استان یزد بود، شاعری که خیلی ها پس از فوتش، نام او را شنیدند و از اینکه دیگر در میان ما نیست حسرت خوردند!.
این قصه بسیاری از بزرگان ادبیات این سرزمین است که حتی در میان هموطنان خود هم ناآشنا می مانند تا زمانی که چهره در نقاب خاک کشند.

همچنین ضروری است آثار این شاعر توانا، بیشتر از آنچه الان هست به جوانان و مردم استان شناسانده شود.
زرویی نصرآباد که از نسل طنزنویسان مجله گل آقا بود، عصر شنبه، دهم آذرماه سال ۹۷ دارفانی را وداع گفت.
این شاعر که ۵۰ سال عمر کرد آثار بسیاری در کارنامه ادبی خود دارد و یکی از تاثیرگذارترین استادان طنزنویسی در ایران محسوب می شود.
نام برخی از آثار وی  عبارت از: مجموعه با معرفت‌ها ، بزن قدش، آش آلو، «پیقولاد»، تراژدی شاعر و اتوبوس، پاره ترین قسمت دنیا، شباخندگان، شبانه، سر به... سر، راز سر دیوار، سبز نای عاطفه دلخواه، حرف آباد، چیستان، آثار باستانی، ظهر است ساقیا، کار نیکو کردن، از پر کردن است، کبود چشم من، علت العلل، نامه‌های مرد ذلیل، ما روزهای جمعه تعطیلیم، در بدرقه دوستم قیصر امین پور، چشمان تو، ویرانه های تخت جمشیدند، تقدیم به همه مادران و مادر خودم که نزد حضرت دوست است، صبحگاه واقعه.

برچسب‌ها

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha