به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهشهای خبری ایرنا، دیروز پنجشنبه بیست و یکم آذرماه خانه اندیشمندان علوم انسانی میزبان نخبگان از دانشگاههای مختلف کشور بود. «علم سیاست و مشکلههای پیشاروی ایران در باب توسعه، مسائل جدید زنان و نسل دهههای هفتاد و هشتاد» عنوان نشستی بود که در این چارچوب برگزار شد.
در بخشی از نشست، مقاله مشترک «سعید گازرانی» عضو هیات علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد و رئیس انجمن علوم سیاسی خراسان و «علی زارعی» دانشجوی دکترای علوم سیاسی و کارشناس مسائل ایران تحت عنوان «تاثیر شکاف نسلی بر آینده نظام جمهوری اسلامی ایران (مطالعه نسل جوان دهه ۷۰ و ۸۰)» ارائه شد.
«شیوع بیماریهای افسردگی و خودایمنی در زنان ایرانی در سالهای اخیر و تاثیر آن بر رشد جمعیت از مولفههای قدرت ملی» نیز عنوان مقالهای بود که «آنا یوسفیان» پژوهشگر سیاست بین الملل ارائه داد.
تاثیر شکاف نسلی بر آینده نظام جمهوری اسلامی ایران
زارعی با تاکید بر اینکه یکی از عمدهترین مولفههای موثر بر تحولات اجتماعی دوران معاصر شکاف نسلی است، آن را پدیدهای دانست که خود در جریان تحولات و دگرگونیهای اجتماعی شکل گرفته است. به گفته وی، شکاف نسلی اگرچه امروزه بیشتر به چشم میخورد اما موضوعی کهن و جزیی از زندگی بشر محسوب میشود. از زمانی که انسانها در تعاملات خود، شیوههای مختلف زندگی را برگزیدند و ارتباطات اجتماعی بهصورت گسترده برقرار شد، تفاوت در درونیکردن ارزشها و هنجارها، موجب جامعهپذیری ناهمسان شد و شکاف نسلی پدید آمد.
کارشناس مسائل ایران بر این باور است که شکاف نسلی از تمایزهای قطبی و شدید بیننسلی حکایت دارد که صورت بیرونی آن به شکل تعارض و کشمکشهای نسلی بروز میکند. به گفته وی شکاف نسلی که به عنوان اختلاف در نگرش یا رفتار جوانان و افراد سالمندتر تعریف شده همواره موضوع بحث و بررسی جامعه شناسان و صاحبنظران اجتماعی بوده است. زارعی با اشاره به این که در ایران، گرایش جوانان نسل ۷۰ و ۸۰ به ارزشهای مدرن و احساس بحران هویت ناشی از جدا افتادگی آنان از نسلهای پیشین به مرور افزایش یافته و شکاف نسلی در حال گسترش است تاکید کرد: در صورت عدم مدیریت صحیح نظام سیاسی، تعارضات نسلی و در نهایت گسست نسلی آینده توسعه جامعه را به مخاطره خواهد انداخت.
زارعی ادامه داد: به اعتقاد بسیاری از صاحبنظران، ایران جامعهای درحال گذار است که تحولات گسترده دهههای اخیر، تاثیر زیادی بر نگرش و کنش افراد داشته است. این امر به طور طبیعی امکان تبدیل شدن به شکاف میان نسلها را دارد و می تواند منجر به چالشهای جدی در سطح جامعه شود. پدیده شکاف نسلی در ایران به دلیل نبود ارتباط مناسب و ناهماهنگی میان نسل ایدئولوژیک گذشته با نسل جوان و معطوف به دنیای مدرن یا (نسل دهه ۷۰ و ۸۰ ) به مسیر دشواری افتاده است. در صورت تعمیق این شکاف، نسل جوان ممکن است آینده ایران را در ورای انقلاب و نظام رقم بزند و این میتواند آینده جمهوری اسلامی را با تهدید و چالشهای عمده روبهرو کند.
وی با طرح پرسشی با عنوان «شکاف نسلی چه تأثیری بر آینده نظام جمهوری اسلامی ایران میتواند داشته باشد؟ » گفت: تعمیق شکاف نسلی ناشی از نادیده گرفتن خواستههای جوانان از طرف نسل ایدئولوژیک انقلاب، میتواند موجب بیگانگی آنان نسبت به حکومت و جامعه و در نتیجه ستیز و تقابل شود.
کارشناس مسائل ایران در این مقاله بر این باور است که نگاه جوانان نسبت به آینده تا حد زیادی میتواند بیانگر شرایط فعلی زندگی و همچنین افکار و عقاید آنان باشد. بررسی اینکه آیا آنان آینده کشور و زندگی خود را روشن و درخشان میبینند یا مبهم و چه دلایلی برای این اعتقاد خود دارند، برای فهم رفتار سیاسی آنان بسیار موثر خواهد بود. زارعی بر این باور است که شکاف نسلی ناشی از نادیده گرفتن خواستههای جوانان از طرف نسل قدیمی و ایدئولوژیک میتواند موجب بیگانگی آنان نسبت به حکومت و جامعه و ستیز و تقابل شود.
این دانشجوی دکترای علوم سیاسی ادامه داد: نسل سوم یا نسل دهههای ۷۰ و ۸۰ که پس از انقلاب رشد کرده، دارای تمایلات و آرزوهایی است که با خواستها و تمایلات نسل پیش از آن متفاوت است. به عبارت دیگر، اگر چه بخشی از جوانان ممکن است هنوز به انقلاب و مبانی آن وفادار باشند، لیکن این امید تا زمانی دوام خواهد داشت که انتظارات آنها تا حد چشمگیری تحقق یابد. در غیر اینصورت تضمینی نیست که به شعارها و اهداف اصلی انقلابیون نسل اول انقلاب وفادار بمانند.
زارعی ضمن تاکید بر اینکه نسل جوان فعلی انتظاراتی دارد که مهمترین آن تأمین نیازهای مادی و معنوی است، اظهار کرد: اگر این نسل در سالهای آینده، به صورتی گسترده وارد سیستم اجرایی کشور شود ولی نظام نتواند پاسخگوی نیاز آنها باشد، به دغدغه های آنها به نحوی شایسته پاسخ دهد بدون شک در باور و اعتقاد خود به انقلاب اسلامی تردید خواهند کرد. وی همچنین بلاتکلیفی و سرگردانی را از دیگر ویژگی های جوانان این نسل، دانست و برای اثبات گفته های خویش افزود: این واقعیت را میتوان در مواردی چون تحصیل بدون آینده، فرار از سربازی، مبادلات اقتصادی مخاطرهآمیز، ریاکاری مذهبی، مشاغل بیثبات و میل به مهاجرت مشاهده کرد.
به گفته وی جوانان ایرانی به جای آنکه روند اجتماعی شدن خود را در چارچوب نهادهای موجود بگذرانند و فرض بر این باشد که قرار است به شهروندان دارای حق و مسئولیت تبدیل شوند مدام درگیر این موضوع هستند که جای آنها و مطالبات و نیازهایشان کجاست و چگونه میتوانند از شرایط موجود فرار کنند. کارشناس مسائل ایران همچنین در ادامه با بیان اینکه جوانان هر کشور به عنوان نیروی انسانی پرتوان، سرمایه و مایه قدرت محسوب می شوند، تصریح کرد: در جامعهای آکنده از تبعیض، توزیع ناعادلانه درآمدها و فرصتها و مشکلات اقتصادی عدیده نمیتوان انتظار داشت نسل جوان نسبت به زندگی توام با امید و آرامش در آینده خوشبین باشد.
زارعی معتقد است که اگر این نسل به حال خود رها شود، به نیازهای طبیعی و منطقی او توجه نشود و برای تحقق آنها برنامهریزی لازم صورت نگیرد، پیشرفت کشور دچار مشکل خواهد شد. نیروی جوان که ساختن آینده کشور باید به او سپرده شود وقتی با انبوهی از مسائل و مشکلات مواجه باشد، انگیزه و توان خود را برای سازندگی از دست میدهد. از اینرو لازم است سیاستگذاران ضمن بازنگری کامل نسبت به سیاستها و عملکردهای خود، امید را به جامعه و نسل جوان برگرداند تا شاهد توسعه در کشور باشیم.
کارشناس مسائل ایران یکی از اهداف نظام جمهوری اسامی را علاقمندی یا جامعهپذیری سیاسی جوانان دانست و گفت: بخش وسیعی از جمعیت کشور را نسل جوان تشکیل میدهد، در عین حال برای آنان در کشور جاذبه چندانی وجود ندارد. کسب علم و دانش به ویژه اگر امکان اشتغال وجود نداشته یا کم باشد مطلوبیت چندانی ندارد، اقتصاد ناسالم آنها را تحت فشار قرار میدهد، زمینه ازدواج برایشان فراهم نیست و در نهایت نسل یاد شده نتوانسته هنجارهای خود را از دل سنت و فرهنگ بومی جامعه استخراج کند.
زارعی با عنوان کردن این موضوع که بیشتر تصمیمگیریهای نظام جمهوری اسلامی توسط نسلی از مدیران انجام میشود که با نسل جدید، جوان و تحصیلکرده امروز کمترین ارتباط را دارند، افزود: نسل جدید خواهان مشارکت در سیاستگذاریها و اداره کشور بوده اما در عمل کمتر به آن رسیدهاست. به گفته وی عدم درک متقابل و تفاوت بین مدیران و نسل جوان، نارضایتیهای عمدهای را در جامعه انباشته و به شکاف نسلی دامن زدهاست.
کارشناس مسائل ایران در پایان سخنان خود ضمن اشاره به این نکته که نسل جوان نیاز دارد به دنیای ذهنی و بیرونی آنها توجه و سخنان آنها شنیدهشود، گفت: این نسل علاقهمند به هویت فرهنگی خویش است، اما نه با زبان زور و استبداد، بلکه به زبانی جوانپسند و جذاب چرا که زبان زور موجب میشود با وجود خواسته رهبران برای سیاسیکردن افراد جامعه بهویژه جوانان اکثریت جوانان نسبت به سیاست کمعلاقه و یا بیعلاقه باشند.
دوگانه «افسردگی» و «خودایمنی» در زنان
یوسفیان در مقاله خود تلاش کرد تا شیوع بیماریهای افسردگی و خودایمنی در زنان ایرانی طی سالهای اخیر و تاثیر آن بر رشد جمعیت را به عنوان مولفه های قدرت ملی ملی بررسی قرار دهد.
پژوهشگر سیاست بینالملل در این باره گفت: مولفه جمعیت از دیرباز از مولفههای تعیینکننده قدرت ملی در حوزه سیاست و روابط بینالملل بوده و در سالهای اخیر با توجه به رشد اقتصادی چین و هند و آینده پیش روی آنها با توجه به داشتن جمعیتی انبوه دغدغه هایی برای دیگر کشورها به وجود آوردهاست. بسیاری از اندیشمندان مطرح حوزه روابط بینالملل در تحلیلهای اخیر خود جمعیت را به عنوان یکی از تعیین کنندهترین مولفهها در برآورد قدرت ملی کشورها برشمردهاند.
به باور وی، از بعد نظری در مکتب واقعگرایی مولفه جمعیت از اهمیت بسزایی برخوردار بوده و همواره توسط نظریه پردازان این حوزه مورد تاکید واقع شدهاست. از موارد اخیر می توان به سخنرانی پروفسور میرشامیر در سال ۹۶ در تهران اشاره کرد که در تحلیل خود در خصوص آینده پیش روی ایران جمعیت رو به کاهش آن را از نقاط ضعف آن به حساب آورد.
از سوی دیگر رسانه های ایران نیز تحت عناوین متفاوتی از جمله «پیر شدن جعیت ایران»، «کمبود نیروی کار در آینده» و ..... به این امر اشاره داشته و نیز دولتمردان ایران نگرانی خود را از رشد نزولی جمیعت ابراز کردهاند. طبق آخرین آمارها در سال ۱۴۳۰، درصد جمعیت سالمند ایران از میانگین آسیا و حتی میانگین جهانی نیز بیشتر خواهدشد و به ۳۰ درصد جمعیت میرسد.
آنچه این پژوهشگر سیاست بینالملل را به نگاهی متفاوت سوق داده، پیگیری آمار اعلامشده از سوی نهادهای مرتبط در خصوص میزان رشد افسردگی و بیماریهای خودایمنی در سالهای اخیر میان زنان ایرانی است که در نتیجه آن میزان باروری و میل به فرزندآوری را تحت تاثیر قرار دادهاست. از این رو با توجه به منابع سازمانملل (سازمان جهانی سلامت) و همچنین مصاحبه با مشاوران روانشناسی در خصوص ارتباط میان سلامت جسمی و روحی زنان و رشد جمعیت، یوسفیان به ضرورت نگاهی آسیبشناسانه از سوی نهادهای دولتی تاکید میورزد.
این کارشناس درباره «سلامت روحی زنان و ناباروری» معتقد است که زنان و مردان به طور برابر عامل ۴۰ درصد از ناباروریها هستند و ۲۰ درصد باقی به عوامل ناشناخته مربوط می شود.
در ارتباط با «شیوع افسردگی و بیماریهای خودایمنی» نیز یوسفیان تاکید کرد: در خصوص میزان افسردگی و اضطراب در ایران طبق آخرین آمار از ۲۳.۶ درصد افرادی که نیازمند مداخله روانپزشکی شناخته شده اند ۱۲.۷ درصد دارای اختلال افسردگی و ۱۴.۶ درصد دارای اختلال اضطرابی هستند که در هر دو دسته آمار زنان نسبت به مردان بیشتر است.
در مجموع این پژوهشگر نتیجه میگیرد که آمار روزافزون ابتلا به افسردگی و بیماریهای خود ایمنی در میان زنان ایرانی زنگ هشداری در خصوص پیامدهای آن از جمله رشد جمعیت است که با توجه به پیر شدن جمعیت ایران و موج گسترده مهاجرت در میان جوانان ایرانی نویدبخش نیست.
تلاش یوسفیان بر ایجاد آگاهی در خصوص یکی از چالشهای پیش رو در حالی است که به گفته وی متاسفانه تاکنون از سوی نهادهای ذیربط تنها معلول و نه علت آن مورد توجه قرار گرفتهاست. همچنین این پژوهشگر ابراز امیدواری کرد که با نگاهی علمیتر، موضوع سلامت زنان مورد بررسی قرار گیرد و در راستای تامین امنیت روانی آنان، اقدامات و اصلاحات لازم صورت گیرد.
نظر شما