تهران دیروز مملو از جمعیتی بود که برای تشییع پیکر سردار شهید به خیابانها آمده بودند. سردار سلیمانی به همه ابعاد این جامعه مثبت مینگریست. او در اظهارنظرات خود همه جامعه را در نظر داشت، به همه احترام میگذاشت و هیچگاه قائل به تقسیمبندی مردم نبود. این میزان از احترام سردار سلیمانی به کل جامعه، چهره های محبوب از او ساخته بود. چهرهای که نه تنها در زمان حیات، بلکه پس از شهادت نیز همچنان ویژگی اصلی خود را حفظ کرده است. با شهادت سردار سلیمانی، حالا میبینیم که خون او هم وحدتبخش جامعه شده است. قشرهای مختلف مردم، حضوری وحدت بخش را به ثبت رساندند. در ذهنیت تاریخی ملت ایران، اکنون سردار قاسم سلیمانی در جایگاه یک قهرمان ملی و آرش کمانگیری است که جان خود را در چله کمان گذاشت و عمق استراتژیک و مرزهای دفاعی ایران را تا کرانههای دریای مدیترانه گسترش داده است. مردم ایران طی چند روز گذشته و تهرانیها دیروز، قدردانی خود را از سردار شهید بهجای آوردند. شهید سپهبد قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس و ابومهدی المهندس، فرمانده میدانی حشدالشعبی به همراه همرزمانشان، بامداد جمعه با دستور مستقیم رئیس جمهور آمریکا در بغداد به شهادت رسیدند.
بررسی روزنامهها، تارنماها و خبرگزاریهای داخلی نشان میدهد که رسانههای داخلی موضوع ترور شهید سلیمانی را از زوایای مختلفی مورد ارزیابی قرارداده اند.
رسانههای اصلاحطلب
روزنامه ایران: مراسم وداع با سردار سپهبد شهید قاسم سلیمانی و همراهان شهیدش در تهران، پایتخت ایران آنقدر باشکوه و عظیم بود که جریان رسانهای غرب و شرق را به یکباره خلع سلاح کرد و رسانههای بینالمللی چارهای جز بازتاب این حماسه بزرگ با بهت و حیرت نداشتند و نتوانستند این حضور میلیونی را کتمان کنند یا کم اهمیت و کوچک جلوه دهند.
روزنامه ایران در گزارشی آورد: آنها چارهای جز اذعان به این واقعیت نداشتند که جمهوری اسلامی ایران پس از رحلت آیت الله خمینی (ره)، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران تا کنون چنین مراسم تشییعی به خود ندیده بود و جهان هم تا کنون چنین مراسم باشکوهی را برای یک فرمانده نظامی تجربه نکرده است. شبکه خبری سی ان ان امریکا در انعکاس این مراسم با استفاده از چندین عکس از خیابانهای بسیار شلوغ و سیاهپوش تهران نوشت، خیابانهای تهران روز دوشنبه از عزاداران سیاهپوش پر شده بود گویا یک دریای انسانی در خیابانها راه افتاده و مردم میخواهند خود را به مراسم سردار قاسم سلیمانی برسانند تا به این ژنرال ایرانی که در حمله پهپادی امریکا به شهادت رسید، ادای احترام کنند. عزاداران روز دوشنبه با خود عکسهای سردار سلیمانی را به همراه داشتند، از چهره بسیاری از آنهایی که در خیابانهای تهران بودند واقعاً غم، ناراحتی و عصبانیت میبارید و عدهای هم فریاد مرگ بر امریکا سر داده بودند. تلویزیون دولتی ایران شمار شرکت کنندگان در این مراسم را میلیونها نفر اعلام کرد و رهبر ایران بر پیکر این سردار نماز خواند. سی ان ان نوشت، در ایران سلیمانی را یک قهرمان شهید میدانند بویژه به خاطر کارهایی که او در مبارزه با داعش انجام داد.
رابرت وای شاپیرو، استاد علوم سیاسی دانشگاه کلمبیا و رییس اسبق دانشکده علوم سیاسی این دانشگاه در گفت وگو با خبرگزاری ایلنا می گوید: این عمل نشان میدهد که ترامپ برای مقابله با تهدیدات بینالمللی اولویت قابل توجهی برای اقدام نظامی نسبت به دیپلماسی چندجانبه قائل است . این امر دیپلماسی را بسیار سختتر میکند. به نظر میرسد ترامپ بر خلاف گفتههایش بر استفاده از اقدام نظامی تاکید بیشتری دارد. ترامپ همواره شخصیتی متناقض داشته است او همیشه پیامهای متناقض ارسال میکند و این چیز جدیدی نیست. این اقدام به وضوح نقض حاکمیت عراق است و عراق نیز این ترور را نقض حاکمیت خود میداند . اما همواره مقابله و مخالفت با ترامپ دشوار است. تنشها اکنون در مرحله جدید و بالاتری قرار دارد که میتواند پس از انقلاب ۱۹۷۹ با بحران گروگانگیران ایران مقایسه شود. توییتهای ترامپ چیز جدیدی نیست. ترامپ برای ارتباط برقرار کردن هم از توئیتر استفاده میکند.
محتوای پیغام های اخیر آمریکا به ایران
امیر موسوی، کارشناس مسائل خاورمیانه و مدیر کل مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی پیرامون ترور سردار سلیمانی و تاثیرات آن بر معادلات امنیت منطقهای به تارنمای انتخاب گفت: پس از شهادت سردار سلیمانی، بر این باور هستم که منطقه به سوی نظم خاورمیانهای جدیدی در راستای خواست محور مقاومت پیش خواهد رفت. واقعیت امر این است که در چند وقت گذشته آمریکا و متحداناش تلاشهای زیادی داشتند که محور مقاومت و جمهوری اسلامی ایران را بدنام کنند. آنها شرایط بسیار سختی را برای این محور تحمیل کردند و کانون تمرکز آنها پایگاه مردمی محور مقاومت بود. البته آنها به نتایجی نیز دست یافتند و موفق شدند بخشی از نیروهای دست نشانده را به سمت حمه به کنسولگریها، مراکز حشدالشعبی و... تهییج کنند. در میانه این شرایط شهادت سردار سلیمانی همچون مدیی آسمانی بر محور مقاومت و پایگاه مردمیاش نازل شد. آمریکاییها بر کربلا، نجف و بخشهایی از بغداد که پایگاه محور مقاومت بود، متمرکز بودند اما تشیع تاریخی یا به عبارت بهتر بیعت مردم عراق با سردار سلیمانی نشان داد که مردم خاموش یا همان بخش اعظم جامعه که در برابر توطئه آمریکا بیتحرک بودند، حضوری میلیونی داشتند. حتی تعدادی از آشوبگران نیز با احساس شرمندگی روانه خانههای خود شدند. در واقع، عراقیهای اصیل به میدان آمدند و نشان دادند که این مدت خاموش بودهاند.
روزنامه اعتماد با درج یادداشتی با عنوان وحدت؛ ثمره خون سلیمانی به قلم عباسعلی منصوری آرانی، نوشت: صبح دیروز، وقتی برای اقامه نماز بر پیکر شهید سلیمانی و ابومهدی المهندس و یارانشان در خیابان انقلاب بهسمت دانشگاه تهران در حرکت بودم، به چهره مردمی که به خیابان آمده تا یاد سردار رشید اسلام را زنده نگه دارند، دقت میکردم و آنچه فراتر از انتظار، محل شگفتی بود، تنوع و تکثر مردمی بود که به خیابان آمده بودند. چنانکه میتوان ادعا کرد همه از پیر، جوان، زن، مرد و کودک در این مراسم حاضر شده و حتی فارغ از گرایشهای معمول سیاسی و جناحی و همچنین ورای انگارهها و باورهای مذهبی و بیتوجه به گرایشهای قومیتی در این مراسم حاضر شده و به پاس خدمات و رشادتهای سپهبد سلیمانی و نیز جهت گرامیداشت یاد و خاطره او سنگتمام گذاشتند. همچنان که در این مسیر همگام با دیگر هموطنان پیش میرفتم، شاید بیش از هرچیز به این میاندیشیدم که چه ویژگی شخصیتی در سپهبد سلیمانی، اینچنین به عامل وحدت میان آحاد و اقشار مختلف شهروندان و حتی طیفها و گرایشهای گوناگون جناحی- سیاسی بدل شده و آنها را اینچنین متحد، کنار یکدیگر قرار داده است؟! پاسخ به این پرسش اما چندان پیچیده نبود و بهتعبیری کشف آن در گروی دقت در فراز و نشیب زندگی سپهبد سلیمانی است. به بیان دیگر به هیچ عنوان عجیب نیست سربازی که همه زندگی خود را خالصانه در طبق اخلاص قرار میدهد، در تمامی عرصههای خطیر نظامی از دوران جنگ تحمیلی تا به امروز حاضر شده و عمر و جوانی خود را در مسیر دفاع از وطن فدا میکند، برای ملت عزیز باشد و مردم قدرشناس تلاشهایش باشند.
قدردانی شایسته از سردار وحدت آفرین، عنوان یادداشتی است که روزنامه آرمان ملی انتخاب کرده است، در بخشی از آن می خوانیم: مردم ایران نوعا و غالبا در مقاطع مختلف نشان دادند افرادی که فساد مالی و یا سوء استفاده از قدرت نداشتند در حال حیات یا قبل از فوت شایسته تقدیر و تشکر بودهاند. بهخصوص که وقتی در اینگونه جریانات رد پای دشمن هم در میان باشد تعصب و وطن پرستی ایرانی گل میکند و مردم در حمایت از این افراد به نحو احسن ادای دین میکنند. در مقاطع مختلف شاهد اینگونه رفتارها از سوی مردم بودهایم. پیش از پیروزی انقلاب، در جریان مشروطه، مصدق، فوت آیتا... بروجردی مقاطعی بود که مردم حضور موثری در حمایت از چهرههای تاثیرگذار جامعه داشتند. به عنوان مثال در روزی که حضرت امام(ره) از زندان آزاد شده بود تظاهرات عظیمی در قم رخ داد و هیچکس فکر نمیکرد دولت شاه مستقر و قدرتمند باشد، مرجع تقلیدی را دستگیر و پس از آزادی از زندان اینهمه استقبال از امام(ره) صورت گیرد. لذا این سپاسگزاری صفتی خوب در میان ایرانیان است. البته ممکن است خیلیها نیز عناد داشته باشند، سوءاستفاده کنند و دشمنی شان بیشتر شود، اما اکثریت مردم با وفا هستند و میدانند در زمان مشخص باید چکار کنند. شهیدسلیمانی نه تنها یک سردار؛ بلکه خدمتگزاری واقعی و شخصیتی مردمی بود. پس از پیروزی انقلاب و از اوایل تشکیل سپاه پاسداران وی را میشناختم و تا چند سال پیش هم سردار را در قم میدیدم، اما آنچه که مسلم است سپهبد سلیمانی شخصیتی پاک و بدون تکبر بود و دنبال قدرت، ثروت و ریاکاری نبود. مسئولیتی داشت و براساس دیدگاه خود و تبعیت از سیاست مقام معظم رهبری کارهایش را انجام میداد.
روزنامه مردم سالاری در سرمقاله ای به قلم عبدالرحمن حسنیفر، نوشت: از چهره قاسم سلیمانی از پشت تصاویر منتشر شده از ایشان همیشه آرامش و افتخار ساطع میشد. در مورد روحیه فردی و ارتباطات اجتماعی سلیمانی، مطمئنا خاطرات و نکات زیادی از این به بعد منتشر خواهد شد. اصل بحث من در این یادداشت به این برمیگردد که چطور میشود ایشان در زمره رجال بزرگ ایران قرار میگیرد؛ اگر نگوییم یک قهرمان که البته قهرمان هم بود. هر چند به شخصه شأن رجالی را خیلی بالا میدانم. صحبت سر ویژگیهای شخصی و زمینهای است که باعث انسان بزرگ شدن و قهرمان شدن سلیمانی میشود که این بحثی جامعه شناختی است: همانگونه که میدانیم سلیمانی جزو رزمندگان و فرماندهان جنگ عراق علیه ایران بود و این موقعیت خاص باعث ظهور بخشی از برجستگیهای ایشان شد. در موقعیتهایی شبیه جنگ عموما افراد با صلاحیت مطرح و برجسته میشوند. نمونه آن سرداران و شهدای بزرگی هستند که در جنگ جلوهگریها کردهاند. سلیمانی در ساماندهی نیروهای سپاه قدس در بعد از جنگ به عنوان شخصی مدیر و دارای برنامه نیز خوب عمل کرده بود و این شایستگی دیگر البته در شرایط خاص نیست بلکه توانایی مدیریتی وی بوده است که برای هر مدیری که امکان مدیریت پیدا کند زمینه ظهورش هست. اما چهره شدن سلیمانی به عنوان فردی فراتر از مدیر و توانمند بودن و به عنوان فردی دارای «کاریزما» نمود پیدا کردن در ماجرای «داعش» بود؛ داعشی که چند کشور از جمله سوریه و عراق را کامل تحت تاثیر قرار داده بود و تا جایی پیش رفته بود که «حکومت اسلامی عراق و شام» تشکیل داده بود و بحث ورود داعشیان ضد شیعه به ایران هم مطرح بود.
روزنامه همدلی با درج یادداشتی با عنوان مسافر پرواز دمشق، می نویسد: مسافر، مسیر تا رسیدن به طیارک را آرام میپیمود. آخرین نگاهها به روشنایی کمرمق دمشق یا آن گونه که اغیار میخوانندش داماسکوس انداخت...صدای بیپروای عود شب زندهداران هرچند نحیف و هرچقدر ضعیف تا آشیانه پرندگان آهنین هم خود را رسانیده بود. مسافر هیچ ابا نداشت از نوا اما پروای شخصی از حرمت عمله طرب همیشه سربهزیریاش را افزونتر میکرد. توی گوشش صدایی مکرر میشنید از سالیانی که تا همین پای پلکان هواپیما برایش استمرار داشته است، ممد نبودی ببینی،...آه و واویلا ..کو رفیقانم؟ روشنایی دمشق به خاطرش آورد که جاده همین فرودگاه تا چندسال قبل آوردگاه اشقیا بوده و حتی یک قرار یا فرار را هم برای اهالی دشوار مینمود، اما امروز چه سکوتی و چه قراری برقرار است. مسافر سبکتر از همیشه بر صندلی کنار پنجره انتظار میکشید. انتظار و انتظار انگار نسل او همیشه برای چشم بهراهی صبری جزیل و سعی جمیل داشت. آن شب آرام انگار رودی جوشان و خروشان در ذهن مسافر بهراه انداخته بود...رودی چونان کارون که بارها با رفقا در آن وضو گرفته بود...آه و واویلا کو رفیقانم؟ دی ماه به از ثلث هم گذشته بود، اما انگار بیدادش را هنوز در آستین نهان داشت.
مصطفی اقلیما با درج یادداشتی در روزنامه جهان صنعت نوشت: مردم ایران انسانها را از کارکردشان میشناسند. شهید قاسم سلیمانی از ابتدا هنگامی که در جنگ بود تا امروز هیچگاه از خودش تعریف و تمجیدی نکرد. او انسانی عارف، آزاده و مقید به اخلاق و منش بود. هیچوقت سعی نکرد در عرصه سیاست وارد شود و دارای جایگاه و مسلکی شود. یکی از مباحثی که این روزها برای مردم ایران حائز اهمیت است، داشتن صداقت ایشان در عملکردش بود. شهید سلیمانی در تمام دوران زندگیاش دارای یک هدف واحد و همیشگی بود که در تمام این سالها به بهترین نحو آن را انجام داد بدون آنکه به خودش مغرور شود. در حوادث اخیر سیل خوزستان شهید سلیمانی با تمام مسوولان اجرایی کشور برخورد کرد که مردم خوزستان به اندازه کافی در زمان جنگ تحمیلی سختی کشیدهاند. حال وقت آن است که مسوولان سریعا به مردم سیلزده خوزستان رسیدگی و مشکلات آنها را حل کنند در صورتی که هیچ رسانهای از تلاشهای او در اینباره ننوشته زیرا او بسیار متواضع بود.زمانی که یک فرد تمام فکر و ذکرش دفاع از تمامیت ارضی کشورش باشد خود به خود در بین مردم محبوب میشود. در این دوران با قدرتی که داشت هیچگونه پولی برای خود و خانوادهاش ذخیره نکرد. شهید سلیمانی یکی از افرادی است که میتوان به قطع و یقین او را سرباز ملت و ولایت نام برد. او در سالهای ابتدای جنگ به صورت داوطلبانه راهی خط مقدم شد و بعد از اتمام جنگ یک نظامی واقعی بود. با همان حقوق اندکی که میگرفت زندگیاش را میگذراند. وقتی مردم عملکرد خالصانه او را دیدند به او عشق ورزیدند.
روزنامه دنیای اقتصاد در سرمقاله ای با عنوان فرمانده بیبدیل به قلم رضا خسروی، می نویسد: «جنگهای زیادی در تاریخ روی داده و ژنرالهای زیادی در آنها حضور داشتند؛ اما تعداد معدودی از ژنرالهای تاریخ، نامشان پس از جنگ، برای همیشه ماندگار میشود.» این جمله یکی از ژنرالهای آمریکایی است. ژنرال جورج اسمیت پاتن، ژنرالی که قهرمان آمریکاییها در جنگ جهانی دوم است؛ میدانید چرا؟ کافی است راهبرد آمریکا در آن جنگ را مرور کنید تا دریابید چرا او برای آمریکاییها قهرمان است؟ حاج قاسم سلیمانی، فرمانده این استراتژی بود. در تاریخ ایران به نظر نمیرسد هیچگاه ما این سبک دفاع را تجربه کرده باشیم و اینگونه رهبر نظامی هم نداشتهایم. حاجقاسم سلیمانی کسی است که استراتژی دفاع از کشور در بیرون مرزها را هوشمندانه مدیریت و هدایت کرد. از نگاه یک آمریکایی که این مقوله را کاملا میفهمد، او نمونه یک نظامی برجسته بود (چنانکه این روزها همه ژنرالهای آمریکایی بر تسلط و نبوغ نظامی او تاکید میکنند)، چون به راحتی میتوانست ارتباط بین او و بزرگترین فرماندهان نظامی آمریکا مانند ژنرال پاتن را برقرار کند و هیچکس دیگری چه در کشورهای پیشرفته و حتی روسیه نبود تا با او برابری کند؛ ولی برای آمریکاییها سخت بود باور کنند که یک ایرانی تحت شدیدترین تحریمها، چگونه به چنین جایگاهی دست پیدا میکند.
امیرساعد وکیل در گفتوگو با خبرگزاری ایسنا می گوید: بدون تردید با توجه به اینکه از لحاظ فنی و حقوقی، ایران و ایالات متحده امریکا در وضعیت یک مخامصه مسلحانه قرار ندارند و از آن جایی که براساس اطلاعات موجود، اقدام نظامی امریکا کاملا با برنامه ریزی قبلی و به صورت هدفمند علیه یک هدف از پیش تعیین شده قبلی صورت گرفته است پس ما با موضوع مشارکت مستقیم نظامی شهید سپهبد قاسم سلیمانی در میدان نبرد علیه جبهه ایالات متحده امریکا روبرو نبودهایم و این اقدام امریکا علیه سردار سلیمانی جز تحت عنوان قتل هدفمند یا کشتار هدفمند از منظر حقوق بشردوستانه بینالمللی که به تعبیر دیگری میتوان آن را ترور سیاسی خواند قلمداد نمیشود. طبق کنوانسیون لاهه مورخ ۱۹۵۴، براساس اساسنامه رم که سند دیوان کیفری بینالمللی است و همینطور طبق قطعنامه ۲۳۴۷ شورای امنیت، اماکن و اموال مذهبی هدف نظامی نیستند و هر دولتی که عمدا اقدام به تخریب این نقاط کند در صورتی که ضرورت نظامی و ادلهی قانعکنندهای مبنی بر اینکه از این بناها برای کاربردها و اهداف نظامی استفاده میشود نداشته باشد، حتما فرد دستوردهنده، فرمانده نظامی و عاملین آنها به عنوان جنایت کار جنگی قابل پیگرد و تعقیب هستند.
رسانههای اصولگرا
روزنامه جوان: شهادت سردار سلیمانی از سوی تروریستهای امریکایی و آن هم نه در میدان جنگ و درگیری بلکه در حال تردد و نزدیک فرودگاه بینالمللی بغداد، تعرض به غرور و عزت مردم و کشور عزیزمان به حساب میآید که وقتی وقاحت رئیسجمهور امریکا مبنی بر صدور دستور اجرای این سناریوی کثیف به بهانه دروغین جلوگیری از کشته شدن سربازان امریکایی به آن اضافه شد، نوعی توهین به شعور ایرانیان نیز تلقی میشود.
روزنامه جوان با درج یادداشتی به قلم رسول سنائیراد، نوشت: از اینرو انتقام سخت از جنایتکاران امریکایی، از سوی تمامی مسئولان و مردم کشورمان بهعنوان یک مطالبه ملی و قطعی مطرح و دنبال میشود و گزاره «رزمندگان اسلام، انتقام انتقام» شعار اصلی تمامی اجتماعات و جلساتی است که بهمناسبت تجلیل از این سردار مقاومت، مدافع وطن و سرباز اسلام و ولایت سر داده شده و با عواطف حماسی مردم عجین شده است. مطالبهای که از احساسات و هیجانات خشمآلود ناشی از جنایت و وقاحت دشمن در این حادثه فراتر رفته و با شناخت دقیق از روحیه و رویه سران خبیث امریکا بهویژه رئیسجمهور کابارهای و قمارباز آن پیوند خورده و نکات ذیل صحت و ضرورت آن را تأیید میکند: ۱- باند حاکم بر کاخ سفید پیرو منطق رئالیستی یا واقعگرایانه هستند که فقط قدرت و زور را شناخته و چنانچه واکنش قدرتمندانهای به این اقدام تروریستی مشاهده نکنند با تصور ضعف یا ترس در طرف مقابل، جنایتهای خود را تکرار خواهند کرد. ۲- نوع اقدام و اعلام این جنایت توسط دولت تروریست امریکا، بهویژه ادبیات رئیسجمهور خبیث آن که با دروغ، توهین و غرور آمیخته است و مغایرت آشکار با عزت و غرور ملی ایرانیان قرار داشته و نشان از نوعی توهم میدهد که تداوم آن میتواند خطرناک و خطرساز باشد.
پایگاه خبری و تحلیلی رجانیوز در گزارشی آورده است: در حالی که هنوز بیش از یک ساعت به آغاز مراسم تشییع پیکر مطهر سردار بزرگ ایران سپهبد شهید قاسم سلیمانی و همرزمانش باقی مانده بود، جمعیت انقلابی تشییعکنندگان به سوی دانشگاه تهران در حرکت بود. جمعیت هماکنون در جلوی درب دانشگاه تهران به صورت متراکم حضور دارند و ضمن سردادن شعارهای ضدآمریکایی و ضد اسرائیلی، منتظرند تا مراسم تشییع پیکرهای مطهر شهیدان مقاومت آغاز شود. برخی از هموطنان به صورت خودجوش در میان مردم شیر گرم، چایی و نان و پنیر به عنوان صبحانه توزیع میکنند. همچنین تعدادی دیگر به شرکتکنندگان در مراسم تشییع گل اهدا میکنند. تراکم بالای جمعیت در خطوط متروی منتهی به مسیرهای راهپیمایی باعث شده تا مردم مجبور به پیاده شدن از مترو در ایستگاههای دورتر و طی مسیر به صورت پیاده شوند.
حاج قاسم آموزگار استقامت و مقاومت بود، عنوان یادداشتی است که روزنامه وطن امروز انتخاب کرده، در بخشی از آن می خوانیم: شهادت سردار رشید اسلام حاج قاسم سلیمانی برای همه نسلها مشقی به یاد ماندنی شده است تا راه استقامت، پایداری، شجاعت و شهامت ادامهدار شود؛ درسی از جنس همبستگی، اقتدار و انسجام، همانطور که در مراسم پرشکوه وداع با پیکر پاک این شهید بزرگوار همه دیدند. شهادت حاج قاسم خط راه شهدا و حفاظت از اسلام، وطن، دین و انقلاب را بار دیگر نشان داد. سردار سلیمانی در زمان جنگ تحمیلی مبارزی نستوه و فرماندهی پرافتخار بود که در خطوط مقدم جبهه جانفشانی کرد و بعد از جنگ نیز در منطقه خاورمیانه برای دفاع از مظلومان زحمات زیادی کشید. در جبهه مقاومت ترسی از مرگ نداشت و مدافع حرم بود. ارادت حاج قاسم به شهدا نیز برای همه کاملا روشن است: هیچگاه از دوستانش جدا نشد. وصیت سردار سلیمانی در دفن پیکر پاکش در کنار همرزمان و همسنگرانش در دوران دفاعمقدس نمونهای از ارادت وی به شهدا بود. شهید سلیمانی پس از جنگ تحمیلی در میادین نبرد با داعش و دشمنان اسلام و انقلاب در فراسوی مرزها، تمام عمر خود را در راه استقامت و دفاع از اسلام، وطن و مسلمین گذاشت. وی که درسآموخته مکتب امام خمینی(ره) بود شهادت را افتخار میدانست و شهادتش نیز حسینوار بود. در سیره او محافظت از مقام ولایت وظیفه بود و مسیر شهادت در راه اسلام، انقلاب و ولایت را افتخار بزرگی میدانست که خداوند نصیبش کرد، همانطور که خط سرخ شهدا خط آل پیغمبر و علی(ع) است.
روزنامه کیهان با انتخاب گزارشی آورده است: «السلام علیک یا اباعبدالله، فرمانده شهید حاج قاسم سلیمانی با دستان قلمشده همچون سقای کربلا و پیکری اِرباً اِربا چون علیاکبر و بدنی سوخته مانند مادر سادات، به تهران پایتخت ایران اسلامی و آغوش رهبر انقلاب خوش آمدید، به روح پاک و روان آسمانیتان درود»، «امنیت فضای کشور مرهون زحمات این بزرگواران است» این جملات، بخشی از مکالمه برج مراقبت فرودگاه مهرآباد تهران با هواپیمای حامل پیکر پاک شهدای مقاومت بود پس از تشییع باشکوه در مشهد بود که خطاب به سردار دلها؛ شهید حاج قاسم سلیمانی گفته شد. شهید حاج قاسم سلیمانی که در شب زیارتی اباعبدالله الحسین(ع) و شب شهادت ذوالجناحین، جعفر طیار (فرمانده شهید سپاه اسلام) وجودش را تقدیم خدا کرد، علمدار جبهه مقاومت (از شبهجزیره تا مدیترانه) بود و شهادتش هم شبیه شهادت قمر منیر بنیهاشم(ع) و علیاکبر(ع) و مصداق این آیه بود که «مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللهَ عَلَیهِ» (در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستادهاند) و «فَمِنهُم مَن قَضی نَحبَهُ» (بعضی پیمان خود را به آخر بردند و در راه او شربت شهادت نوشیدند.)
آخرین خواسته حاج قاسم از رهبر انقلاب چه بود؟، عنوان مطلبی بود که تارنمای اطلاع رسانی راه دانا انتخاب کرده است، در گزیده ای از آن می خوانیم: آخرین خواسته حاج قاسم از رهبر انقلاب که در وصیت نامه اش آورده پیشنهاد هایی درباره آینده محور مقاومت بوده است. حاج قاسم در وصیت نامه خویش با اشاره به برجستگی های شخصیتی و اشراف فرماندهی حاج اسماعیل قاآنی پیشنهاد کرده بود تا ایشان فرماندهی سپاه قدس را عهده دار شود. رهبر انقلاب ذیل این پیشنهاد مرقوم داشته اند: با تمام وجود موافقم...
جامعه تحلیلی- خبری الف در گزارشی آورده است: چندین سال جنگ نیابتی در منطقه، و برتری یابی تقریبی ایران نسبت به امریکا در چند ماه اخیر، آنقدر برای امریکاییها گران تمام شد که ناچار، دست به جنایتی این چنینی بردند. سردار سلیمانی، پس از سالها مجاهدت در همه میدانهای نبرد پس از انقلاب، برای کشور باقی ماند، تا نه در مبارزه با بعثیها و نه در مبارزه با تروریستها بلکه بدست شقیترین موجودات عالم به درجه رفیع شهادت نائل آید. توجیه امریکاییها برای این حادثه، حتی مورد پذیرش حقوقدانهای امریکایی هم قرار نگرفت؛ خوشحالی عدهای بی وطن در توئیتر هم نه جای تعجب دارد و نه جای بحث؛ تجربه توجیه فاجعه هیروشیما و ناکازاکی، به نیکی اموخت اگر فردا روزی امریکا تهران را هم بمباران کند، باز هم عدهای آنرا توجیه کرده و شادی میکنند. حمله تروریستی به سردار سلیمانی، تعارض شدیدی در امریکا بر سر ترس از واکنش ایران ایجاد کرده است؛ رعب امریکاییها از احتمال واکنش ایران به این واقعه تروریستی موجب شد، تا از طریق سفارت سوئیس ابتدائا پیام تهدید را به ایران ابلاغ کنند تا شاید بتوان ایران را از واکنش به اقدام تروریستی خود بازدارند که پس از دریافت پیام قاطع، نا امیدانه از ایران درخواست کردند تا به یک واکنش همسطح با خباثت امریکاییها بسنده کند! اطمینان امریکا از واکنش قاطع ایران موجب شد تا در نهایت، به حربههای همیشگی رسانهای برای تحریک افکار عمومی ایران، برای جلوگیری از واکنش مقامات مسئول روی بیاورد؛ خط تبلیغی فعلی مثل همیشه در صدد القای این دروغ است که واکنش ایران به اقدام امریکا موجب جنگ خواهد شد؛ توجه به نکات زیر در همین رابطه، ضروری است: یکم؛ ایران به هیچ وجه شروع کننده تقابل نظامی نیست؛ اما بر فرض مشابه اگر ایران یکی از مقامات ارشد امریکا را مورد هدف قرار میداد امریکا چه اقدامی می کرد؟
مجید صفاتاج کارشناس مسائل فلسطین و اسرائیل از بازشدن فصل جدیدی برای اوجگیری جبهه مقاومت پس از شهادت سردار سلیمانی و همرزمانش خبر داد و به روزنامه صبحنو گفت: شهادت حاج قاسم سلیمانی و همراهانش، نقطه عطفی در گام دوم انقلاب اسلامی ایجاد کرد. شهادت سردار سلیمانی در چهلمین سال انقلاب اسلامی را میتوان به شهادت آقا مصطفی در دوران تبعید امام خمینی در عراق تشبیه کرد که این شهادت منجر به شکلگیری انقلاب اسلامی و فروپاشی رژیم شاه شد. یقینا شهادت و تشییع سردار سلیمانی و همراهانش که با استقبال بینظیر مردم ایران و عراق صورت گرفت را میتوان شروع یک دوره جدید در معادلات منطقه و محور مقاومت دانست که در راستای همان گام دوم انقلاب اسلامی است. در گام دوم انقلاب اسلامی، ایران در مسیر جهانیشدن قرار میگیرد و جهان به چندقطبی تبدیل خواهد شد که جمهوری اسلامی ایران نیز یکی از قطبها خواهد بود. اکنون آمریکاو رژیم صهیونیستی بهشدت نگران واکنش ایران به چگونگی انتقام ترور شهید سلیمانی هستند. این نگرانی و اضطراب آمریکارا میتوان شروع یک نبرد نامتقارن یا نیابتی دانست.
به گزارش جهان نیوز، سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی پس از سالها مجاهدت در منطقه و تقویت جریان مقاومت به درجه رفیع شهادت نائل آمد. متاسفانه در دوران فعالیت او هیچگاه تحلیل درست و دقیقی از عمق اهداف استراتژیک ایران و علت حضور سردار در سوریه و عراق از سوی تحلیل گران سیاسی به مردم ارائه نشد. عدم انجام کار رسانهای قابل فهم برای همه ایرانیان درباره فعالیتها و رشادتهای سردار شهید، نقطه ضعف ماست. اگر اینکار را کرده بودیم، حتی آن دسته از معاندانی که در اغتشاشات چندگانه این سالها فریاد «سوریه را رها کن/فکری به حال ما کن» سر میدادند، از طرح این شعار خودداری میکردند، چرا که برای آنها تبیین نشده بود که حضور در سوریه و عراق به منزله دفاع از حق آنها به عنوان یک ایرانی است. متاسفانه به جز یک کتاب «چرا سوریه؟» که شامل ترجمه مصاحبهها و سخنرانیهای سیدحسن نصرالله درباره بحران سوریه است، کتاب مهم دیگری در این باره منتشر نشده است. این کتاب با ترجمه سیدحسین مرکبی در بهار امسال در دسترس مخاطبان قرار گرفت. از گذشته دور آمریکا و اسرائیل و کشورهای دیگر غربی به دنبال تضعیف جریانها و گروهها و کشورهایی بود که حامی مقاومت بودهاند. راس برنامه آنها برای تضعیف نیروهای اسلامی حزب الله بوده و هست که بازوی اجرای مقاومت در منطقه به حساب میآید و آنها برای نیل به این مقصود از هر ترفندی استفاده میکنند. شاید از معدود کسانی که به خوبی توانسته این مسائل را برای مردم و مسلمانان جهان باز کند، سید مقاومت سیدحسن نصرالله است.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، دونالد ترامپ؛ رئیسجمهوری که با رای پایینی به کاخ سفید رفت؛ با هر تصمیمی شگفتی آفرید و آنقدر تصمیمات غیرمعقولانه گرفت که چند روانپزشک آمریکایی نامهای امضا کردند و بر روانپریشی او صحه گذاشتند و خواستار استیضاحش شدند. حالا اما این شخصیت منفور برای ما ایرانیها، منفورتر از پیش شده است. او نه تنها دستور به شهادت رساندن سردار ایرانی را امضا کرده بلکه از «هدف قرار دادن ۵۲ مکان مهم فرهنگی ایران» گفته است. نکتهای که بسیاری از اهالی آمریکا را هم به واکنش واداشته و در شبکههای اجتماعی انتقادات فراوانی را به دنبال داشته است. حالا دیگر برخی به راحتی او را با «داعش» همسان میدانند و برای این تهدید سرزنشش میکنند. تهدیدی که طبق قطعنامه ۲۳۴۷ شورای امنیت سازمان ملل متحد بهمثابه جنایت جنگی است و پیگرد قضایی دارد. این شخصیت ضدفرهنگ که به نظر میرسد هیچ میانهای با مسائل فرهنگی و ادبیات ندارد اما سرنوشتش با ادبیات گره خورده است. نه از این جهت که نامی از او به عنوان قهرمان در کتابها وارد شده باشد، از این جهت که او را میتوان با خیلی از ضدقهرمانهای مشهور ادبیات جهان همسان دانست. ترامپ زمانی پیش از آن که به عنوان رئیسجمهور آمریکا به صحنه سیاست جهان وارد شود، شخصیتی منفور بود. زمانی که یک به یک مبارزات انتخاباتی را میگذراند و مردم آمریکا از اینکه او یکباره از کجا پیدایش شد متعجب بودند اولینبار با کاراکتر یک کتاب مقایسه شد. شخصیتی که در یک رمان چاپ سال ۱۹۷۹ پیشبینی شده بود.
نظر شما