شاید کمتر کسی حادثه به توپ بستن مسجد اعظم ارومیه را حتی تا چندین دهه دیگر فراموش کند زیرا در این عمل وقیحانه که در ۲ بهمن سال ۱۳۵۷ توسط رژیم طاغوتی اتفاق افتاد، مردم ارومیه همراه با علما به فرماندهی مرحوم حسنی نقطه عطفی را در تاریخ ایران به ثبت رساندند.
مردم ولایتمدار ارومیه در این روز تاریخی جرقه جنگ مسلحانه با رژیم منحوس پهلوی را برای نخستینبار در کشور زدند و این امر هرگز از حافظه تاریخ پاک نمیشود.
مرحوم حسنی در بخشی از خاطراتش از این روز، چنین آورده است: بعد از ظهر همان روز به شهر ارومیه بازگشتیم و برخی دوستان گفتند شما باید در جایی مخفی بشوید؛ گفتم خیر دیگر وقت این حرف و حدیثها گذشته است و ما باید از امروز جنگ مسلحانه را آغاز کنیم.
«از نیروهای انقلابی خودم دعوت کردیم تا در مسجد اعظم اجتماع کنند و هرکس از مردم که اسلحه دارد به آنجا بیاورد؛ ما باید مسجد و اطراف آن را سنگربندی میکردیم و به این ترتیب در برابر کماندوهای مسلح شاه مقاومت نشان میدادیم. طی چند ساعت تمام پیشنهادهای من تحقق یافت و اقشار مختلف مردم بسیج شدند و با وانتبار و خودروهای شخصی شن، ماسه، گونی و آجر آوردند و پشتبام و اطراف مسجد را با گونی پر از شن سنگربندی کردیم».
«در خیابانهای اطراف که به مسجد منتهی بود، درختان و چوبهای بزرگ و سنگینی ریختیم تا به خیال خودمان مانع از حرکت و پیشروی تانکها به سوی مسجد شویم و راهها را به روی نیروهای مسلح شاه ببندیم؛ روبه روی مسجد هتل چهار یا پنج طبقه قرار داشت که صاحب آن مردی ثروتمند از اهالی تبریز بود؛ وی آدم بدی نبود و نمازخوان و ظاهرالصلاح بود. از او خواستم پشت بام هتل را در اختیار ما قرار دهد تا ما آنجا را هم سنگربندی کنیم چون موقعیت بسیار مناسبی داشت اما او ترسید و اجازه نداد؛ البته آن وقت جای ترس هم بود و نباید وی را ملامت کرد».
«حتی پیشنهاد پول دادم و باز هم نپذیرفت و در سمت دیگر مسجد اعظم بانکی قرار داشت که بچهها بعد از غروب از پشت بام بالا رفتند و در بالای بام بانک هم یک سنگر با یک تیرانداز مستقر کردند. با اینکه از یک سمت بانک به ۲ طرف خیابان امام خمینی (ره) فعلی و از طرف دیگر آن به خیابان عسگرآبادی کاملا تسلط داشتیم ولی موقعیت هتل بهتر از بانک بود».
در بخش دیگری از خاطرههای امام جمعه سابق ارومیه آمدهاست: همه امکانات و تجهیزات را در جهت استحکامبخشی به پایگاه نظامی مسجد اعظم به کار گرفتیم و همراه با ۴۰ تا ۵۰ نفر مسلح و جمعی از مردم آماده نبرد شدیم.
«ناگهان صدای غرش تانکها از دور به گوش رسید و افراد مسلح ما در پشت سنگرهای خود قرار گرفتند؛ تانکها درختان و سایر موانع را شکستند و به محوطه نزدیک شدند؛ ۶ تانک بود و تعداد زیادی نیروهای پیاده نظام ارتش آنان را همراهی میکرد».
«من در پشت بام کنار گنبد قرار گرفته بودم و در حالی که یک کلاشینکف در دستم بود، میخواستم ببینم واکنش راکبان تانکها چه خواهد شد که ناگهان تانک اولی که در جلو حرکت میکرد، یک توپ به سمت گنبد شلیک کرد؛ نمیدانم هدف اصلی همان گنبد بود یا میخواست مرا بزند. گلوله توپ درست از یک متری بالای سرم عبور و به گنبد اصابت کرد و بعد از آن طرف گنبد خارج شد».
«در این میان عدهای با لباس شخصی به عنوان «طرفداران شاه» در میان آنان ظاهر شدند و شعار «زنده باد شاه» سر دادند؛ دوستانم از شدت خشم بدنشان میلرزید، اول خیال کردم از ترس اینطور شدهاند اما خطاب به من گفتند: حاج آقا چرا دستور تیراندازی نمیدهید و گفتم نیازی به دستور نیست، بزنید... سربازها که حرف مرا شنیدند فوری روی تانک و اطراف آن را خالی کردند و ما تانک را به رگبار بستیم؛ از پایین چند نفر از دوستان بر روی تانک اولی کوکتل مولوتوف انداختند و تانک بلافاصله آتش گرفت».
«لوله تانک که قبلا به طرف ما و مسجد بود، بیاختیار چرخید و به سمت هتل قرار گرفت؛ تانک دومی از پشت رسید و ما را به رگبار مسلسل بست. من زمینگیر شدم و طرف راست من پسرم بود و در میان ما فقط او یک تفنگ ژ- ۳ داشت و بقیه دوستان کلاش داشتند؛ طرف چپم هم مرحوم حاجموسی بود. به آنان گفتم که هر ۲ به طور همزمان به روی تانکها آتش بریزند و تیراندازی کنند و در چند لحظه اینها انصافا غوغا کردند و طوفان به پا شد».
مرحوم حسنی در مورد شخصیت «حاجموسی» نیز چنین نوشتهاست: خدا رحمت کند «آقازاده» انسان بسیار شجاع، شریف و در عین حال فرد مطیعی بود؛ وی شیفته و شیدای امام خمینی(ره) بود و چون مرا سرباز امام میدانست، از این جهت به من نیز علاقهمند شده بود و واقعا خودش را فدا میکرد. او گاهی مسوول تدارکات مردان مسلح میشد و وقتی غذا را میآورد تا سهم آخرین نفر از دوستان را نمیداد، هرگز دست به غذا نمیزد؛ در امثال این موارد نیز همیشه دوستان را بر خود مقدم میداشت و این خصوصیت برایم بسیار جالب بود.
در کتاب خاطرههای مرحوم حسنی در ادامه ماجرای به توپبستن مسجد اعظم ارومیه آمدهاست: تانک سومی، چهارمی، پنجمی و ششمی آمدند و بین تقاطع خیابان پهلوی و عسگرآبادی (خیابان امام و بعثت امروزی) قرار گرفتند و ما پنج نفر در بام بودیم. من، پسرم، حاجموسی، حاجمحمد و یک نفر دیگر که اسمش را فراموش کردهام و چند نفر دیگر هم در بام بانک بودند؛ بقیه افراد مسلح به همراه مردم از زمین و اطراف تانکها را محاصره کردند و مرتب به طرفشان تیراندازی کردند، بطوریکه زمینگیر و مجبور به عقبنشینی شدند.
«البته اگر میخواستند بمانند و با ما بجنگند میتوانستند چون آنان امکانات و نیروی زیادی داشتند ولی در اثر مقاومت شجاعانه ما و مردم، خداوند متعال رعب و وحشتی به دلشان انداخت و پا به فرار گذاشتند و به لشکر و پادگان ارومیه بازگشتند».
در این حماسه تاریخی ۲ نفر از مردم ارومیه شهید و چندین نفر زخمی و تعداد زیادی هم از سربازان و درجهداران رژیم کشته و زخمی شدند و یک تفنگ ژ-۳ هم به غنیمت نیروهای مردمی درآمد؛ تفنگ برای مرحوم حسنی تا آخر عمرش از جایگاه ویژه برخوردار بود و حتی در مورد تفنگ ژ- 3 غنیمتی نیز نوشته است: «با این تفنگ ما دارای ۲ اسلحه ژ-۳ شدیم!»
مردم ارومیه در این روز برای اولینبار با چشم خود شکست و فرار تانکها را دیدند. شور و هیجان عجیبی در شهر پیچید و باورشان شد که میتوانند با امکانات کم در برابر یک رژیم جهنمی و تا دندان مسلح بایستند.
به گفته حاضران بعد از ظهر همان روز مراسم تشییع ۲ شهید برگزار شد و مرحوم حسنی پیش از مراسم به افراد مسلح گفته بود که در مراسم تشییع به صورت نامحسوس حاضر شوند و گوش به فرمان باشند تا اگر نیاز شد، اسلحهها را بیرون بیاورند. مردم در آن روز پیکر شهدای انقلاب ارومیه را به سمت قبرستان باغ رضوان بردند و در آنجا دفن کردند.
مرحوم حسنی که محور وحدت و امنیت بود، اشارهای هم به مشارکت مسیحیان در این حماسه دارد و نوشتهاست: «فرد دیگری هم از برادران مسیحی ما در همان ایام به درجه رفیع شهادت رسیده بود، به طور دقیق یادم نیست که همان روز یا چند روز بعد از این واقعه بود. این شهید مسیحی تازه مسلمان شده را در کنار این ۲ شهید دفن کردیم و در واقع این سه شهید بزرگ، جزو اولین شهدای انقلاب اسلامی ارومیه به شمار میروند».
« هنگام دفن شهدا برای حاضران سخن گفتم و ضمن بیان ارزش و اهمیت مقام شهید و شهادت به ادامه راه شهدا که همان ادامه انقلاب و ایثار و فداکاری بود، تاکید کردم. در این هنگام افراد مسلح حاضر در مراسم سلاحهای خود را از زیر لباس هایشان بیرون آوردند و با یک حرکت هماهنگ و حماسی از سخنان من حمایت کردند. پس از ختم مراسم مردم که سرا پا شور و احساس شده بودند، در جهت ادامه نهضت خمینی(ره) با شهدا تجدید میثاق کردند و با دادن شعارهای انقلابی به سمت خانههای خود بازگشتند».
یک مبارز انقلابی در ارومیه و همرزم شهید چمران هم حوادث دوم بهمن ۱۳۵۷ ارومیه را نماد ولایتمداری مردم این شهرستان خواند و گفت: ما جنگ مسلحانه را بهترین راه برای بیرون کردن شاه از کشور میدانستیم و به همین خاطر به صورت یکپارچه این مسیر را انتخاب کردیم.
«نصرالله اسدالهی» با بیان رشادتهای مردم آذربایجانغربی در انقلاب اسلامی، افزود: مردم ارومیه در این تاریخ به تبعیت از امام راحل و به فرماندهی و هدایت آیات عظام و سایر علمای بزرگوار علیه رژیم طاغوت دست به جنگ مسلحانه زدند و بسیاری از نیروهای طاغوت را ناکام کردند.
وی با اشاره به اینکه این روز باید برای همیشه در دل تاریخ انقلاب اسلامی جاودانه بماند، ادامه داد: این روز سند بزرگ ظلمستیزی مردم ارومیه و آذربایجانغربی است.
نماینده مردم آذربایجانغربی در مجلس خبرگان رهبری نیز گفت: قیام مسلحانه مردم ارومیه در ۲ بهمن ۱۳۵۷ نقطه عطف تاریخ مبارزههای مردم انقلابی آذربایجانغربی است و باید برای حفظ و ماندگاری آن تلاش شود.
آیتالله سیدعلی اکبر قریشی افزود: این روز حاصل رشادت و مبارزه مسلحانه مردم غیور ارومیه و روحانیت این شهر با طاغوت است.
وی به نقش روحانیت در خلق این حماسه اشاره کرد و گفت: مردم مبارز ارومیه با هدایت روحانیت از جمله حجتالاسلام حسنی توانستند در اوج خفقان رژیم ستمشاهی، حماسه بزرگی را در این روز خلق کنند.
عضو خبرگان رهبری با تاکید بر اینکه انقلاب اسلامی حاصل وحدت و همدلی تمامی نیروهای انقلابی است، اظهار داشت: برای صیانت از ارزشهای انقلاب و حماسه بزرگی چون این قیام مسلحانه باید بیش از پیش تلاش شود.
آیتالله قریشی به بیان خاطرههایی از دوران انقلاب پرداخت و گفت: ما تمامی سختیها را تحمل کردیم و پس از تبعید و زندان نیز دوباره به راه خود ادامه دادیم.
وی اضافه کرد: زندان و تبعید هرگز نتوانست ما را از هدفمان جدا کند بلکه تهدیدها و فشارهای رژیم طاغوت باعث شد تا به مبارزه خود با توان بیشتری ادامه دهیم.
رییس شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی آذربایجانغربی نیز گفت: ۲ بهمن ۱۳۵۷ شمسی، نقطه عطف مبارزههای مردمی این استان و آغاز حرکت مسلحانه مردمی این خطه در تاریخ انقلاب اسلامی علیه رژیم ستمشاهی است.
طاهر بخشایی افزود: حرکتهای انقلابی مردم آذربایجانغربی در این روز، عوامل رژیم شاهنشاهی را منفعل کرد و این عامل باعث به توپ بسته شدن مسجد اعظم شد.
وی ادامه داد: مسجد اعظم به عنوان مرکز ساماندهی مبارزان انقلاب، نماد مبارزهها، مقاومت و استقامت مردم این استان در مبارزه با رژیم طاغوت است؛ انقلابیگری پیام مهم حماسه دوم بهمن و مردم ولایتمدار ارومیه است که باید به نسلهای بعدی نیز انتقال یابد.
قاسم رحیم زاده، فعال فرهنگی و اجتماعی نیز معتقد است که حماسه ٢ بهمن یک گنجینه تاریخی و پراز درس و عبرت است و نسلهای آینده باید از ان درس بگیرند.
مرحوم حجتالاسلام حسنی از اوایل دهه ۴۰ نماز جمعه را در زادگاه خود اقامه کرد و در پوشش این مراسم عبادی، مبارزههای سیاسی - انقلابی خود را سازماندهی و عمق بخشید؛ این مبارز نستوه پس از پیروزی انقلاب، مردم آذربایجان و کردستان که در آن زمان مورد تاخت و تاز گروههایی چون حزب دموکرات، کومله و خلق مسلمان قرار گرفته بود را یاری کرد.
دشمن که از وی دستبردار نبود در یک اقدام هماهنگ و جدی از طریق رسانههای ارتباط جمعی به ترور شخصیت او دست زد و از این جهت خاطرهها و مبارزههای ملاحسنی در نوع خود به حق میتواند در سطح ایران بینظیر یا حداقل کمنظیر باشد.
نظر شما