هر زبانی در طول حیات خود، مـسوولیت سـنگینی را در قبال هر اندیشه و صاحب اندیشهای دارد، بنابراین انسانها ناگزیرند در تبادل افکار و عقایدشان یا داد و ستدها و تأثیرپذیری یا تأثیرگذاری بر دیگران از زبان استفاده کنند. دقیقترین دوران زندگی یک زبان همان دوران به نـبوغ و بـلوغ رسیدن و بارور شدن کامل آن است، یعنی وقتی که در برابر فکر علمی یا ادبی و فلسفی مسوول است و در این حال جایگاه خود را که هدایت کردن فکر بشری و نشان دادن مجهولات و روشن کـردن حـقیقت آن اسـت، ایفا میکند. در این میان قواعد زبان عربی تا سده دوم قمری از انسجام و انضباط بهرهای نمیبرد تا اینکه دانشمندانی چون ابن سیبویه آمدند و به آن سرو سامان بخشیدند. به جرأت میتوان گفت که تا پیش از سیبویه فردی نبود که قواعد زبان عربی را مورد بررسی قرار داده و آن را در چهارچوب معینی به شکل جامع و کامل بیان کند و در آن دستهبندی و ترتیب منظمی ایجاد کند. در واقع تا عصر سیبویه زبان عربی خام بود و پس از سیبویه و با دانش او بود که به بلوغ کاملی رسید.
زبان عربی اگر چه تا پیـش از طـلوع اسـلام در میان اعراب جاهلیت بود اما تا آن زمان زبان از نضج و بلوغ کـافی و کـاملی بهرهمند نبود و پس از آن به پختگی و کاملی رسید و توانست تمدن بزرگ اسلامی از عرب گرفته تا عجم را هدایت کـند و در ایـن راه از تنگ نظریها و جمود دست برداشته و نه تنها میراثهای گذشته را بـه دسـت فـراموشی نسپرد، بلکه از تجارب آنها نیز بهرهمند شد. از فلسفه یونانی گرفته تا نظم و نثر رومـیها، آداب و سـنن فـارسیها، حکمت هندو، مهارت چینی، علوم و فنون و تجربههای مصریها و شامیان استفاده کرد. تمدن اسلامی در دوره عـباسی بـه اوج خود رسید و مسابقه میان اندیشه بشری و زبان عربی آغاز شد، گویا که آن بـا بـحرانی بـزرگ و سنجیده روبرو شده بود به طوری که مردمانی که گروه گروه به دین اسـلامی مـیگرویدند، نسبت به این زبان و تمدن احساس مسوولیت کرده و حتی در برخی موارد بیش از خـود اعراب در این خصوص دغدغه خاطر داشتند.
در آغاز این دانشمندان زبـانشناس و نـحوی در خصوص جمعآوری گویش های فصیح عربی، نـظر کردن در آن، پرداختن بـه شـرح و تحلیل آن و نیز نزدیک کردن لغـات بـه یکدیگر اقدام میکردند و گاهی این روشها را در قالبهای فکری شکل میدادند اما هیچگاه نـتوانستند، زبـان را به شکل یک ساختمان کـامل و نـوپا کـه برپایه نحو مـنطقی بـاشد، درآورند. تا اینکه شخصیتی علمی و زبانشناسی چیره دست، جوانی هوشمند و خوش فکر که بـه عـلم کرنش خاصی داشت و جامع حکمت و مـخلص زبـان قرآن بـود و دقـت و نـگاهی عمیق داشت و از کمترین چـیزی غافل نبود و ریشهاش آمیختهای از فرهنگ و تمدن فارسی بود به دنیای زبان عربی وارد شد. او ابوبشر عـمروبن عـثمان بن قنبر ملقب به سیبویه اسـت.
ویژگیهای شخصیتی ابن سیبویه
نام کامل او ابوبشر عمروبن عثمان بن قنبر که به قـول عباس خضر ادیب و نویسنده معاصر، نامش عربی و ملقب به سیبویه بود که نامی فارسی است. سیبویه در ابتدای نوجوانی و جوانیاش به علم و ادب عشق میورزید، او که متولد شهر بیضاء شیراز در سرزمین فارس بـود بـه بصره عراق رفت و در آنجا به آموختن علم و دانش پرداخت و پس از مدتی به زبان عربی آگاهی یافت. بنابر گفته دیگران وی همیشه با نحو آشنایی داشت و نـقشی را جز نحو ایفا نمیکرد. کار بزرگ او در نـحو در کتابش «الکتاب» گردآمده است.
تمجید اندیشمندان معاصر درباره سیبویه
نظرات اندیشمندان معاصر درباره این عالم، نشانگر وجود علوم سرشار وی بود. او همواره در جـهت کسب معنویت و معارف دینی حریص بود. ابوالحسن سعید بن مسعده مجاشعی (اخفش) اندیشمند عرب درباره سیبویه میگوید: او وقتی که بخشی از دانش کتابش را به من عرضه کرد در برخی از نکات آن خود را و در برخی دیگر او را عالمتر میدیدم.
یاقوت حموی در کـتابش «مـعجم الادباء» نقل میکند: من کتابی را نمیشناسم که در هـمه زمـینهها نـگاشته شده باشد به نحوی که همه علوم را دربرگرفته باشد جز سه کتاب «بطلمیوس» در علم سـتارهشناسی و کتاب «ارسطو» در علم منطق و کتاب سیبویه در علم نحو.
تأثیر سیبویه در تشکیل نحو زبان عبری
معجزه سیبویه را میتوان در کتاب او خلاصه کرد، وی نه تنها در قواعد و قوانین زبان عربی، بلکه در زبان عبری نیز تأثیر بسزایی داشت به طوری که دانشمندان این زبان در بعد قواعد نحوی به شاگردی سیبویه اعتراف کرده اند. اگر چه پیش از این سعی داشتند تا زبان خود را موافق با زبان تـورات قـرار دهند اما تلاش آنها در این راه نافرجام ماند. تمامی مورخان زبان عبری بر این اعتقادند که علم نحو تا پیش از سده هشتم میلادی، دورانی که سیبویه در آن میزیسته است، شناخته شـده نـبود اما با این وجود کتاب مـقدس یـهود از جـهات سلامتی سخن و لفظ آن و درست نقل کردن و احکام آن بیتوجه نبوده و به آن اهتمام داشتهاند و سخنی نامربوط است که گفته شـود آنـها در ایـن مقولهها بیاهمیت بودهاند. با این حال آنها بـه جهت عدم وجود قواعد و قوانین منضبط و در چارچوب معین، «الکتاب» سیبویه و قواعدش را به عنوان مرجع خویش برگزیدند.
دیدگاه های آواشناسی در کتاب سـیبویه
معضل عمدهای که فرهنگ عربی اسلامی با آن مواجه بود، نبود اطلاعات و دانش کافی در زمـینههای آوایـی زبـان عربی است و عامل اصلی آن نیز مورخان زبانشناس به خصوص زبان عربی هـستند امـا بـا این اوصاف برخی از مستشرقین که تعدادشان فراوان است به خصوص زبانشناسان آلمانی در سده نـوزدهم میلادی بـه آن اهتمام ورزیده و آثار ارزشمندی را از خود به جای گذاشتند و کتاب سیبویه را مورد بررسی قرار دادند.
پرواضح است که توجه مستشرقین در آواشـناسی بـه طـور خاص و در قواعد زبان عربی به طور عام در مرتبه نخست به کتاب سیبویه بوده است، چـون کـه این کتاب نخستین کتابی است که قواعد زبان عربی را به شکلی مـنظم درآورده اسـت. سیبویه در بخشی از کتابش به جهات آوایی و صداشناسی پرداخته و تقریبا حدود ۳۰ صفحه از کتابش را بـه ایـن امـر اختصاص داده است. سـیبویه در کـتابش درباره اصطلاح «معرب» بحث مـفصلی دارد و کـلیات آن را با چهار موضوع مورد بررسی قرار می دهد: نـخست: بحث درباره نامهای غیر عربی و یا عجمی به شکل مطلق آن، دوم: بحث از الفاظی عـجمیای کـه به عربی وارد شدهاند و عنوان دخـیل پیـدا کردهاند، سـوم: پیـرامون کـلمات عجمی چهار حرفی معرب که مـطابق بـا قاعده غیرمنصرفند، چهارم: الفاظ فارسی که قابل ابدال بوده و دچار تغییر و تـحول مـیشوند.
نکات اخلاقی و تربیتی سیبویه و دانش او
وقتی که ما ویژگیهای ۲ ملت عرب و فارس را بـخواهیم بررسی کنیم و وجوه مشترکشان را جـویا شویم به ناگهان در ذهنمان علم نحو را میگذرانیم و این امر در «الکتاب» سیبویه شیرازی و علم خلیل فراهیدی بصری متجلی می شود. ماجرای پیوند میان ۲ دانشمند فارس و عرب یعنی سیبویه و خلیل فراهیدی را میتوان به چـند بـخش تقسیم کرد که یکی از آنها مربوط به ارزشهای والای انسانی و وفاداری است و ما این ۲ خصوصیت را میتوانیم در سیره و اخلاق علمی و عملی سیبویه ملاحظه کنیم: نخست اینکه عملکرد سیبوه به طوری بود کـه بـرای ادیبان و دانـشمندان دیگر الگو شد و آن حرکتی بود که در مقابل پرسش حمادبن سلمه از او سر زد و مرتکب اشتباه شد. سیبویه در کلاس تـفسیر متوجه موضوعی شد که کرامت و ارزش انسانی را در گرو آن میدید، بنابراین در صدد برآمد تـا اشـتباهش را جـبران کند و از این طریق زمینه ارزش مداری را بازیافت کند و به همین منظور با خود عهد بست تا بـه هـر شکلی قوانین نحوی را در کلام پیاده کند و از این رو به بررسی و کنکاش در زبان عـربی پرداخت و قـوانین و چارچوب معین و منظمی را ارایه کرد و آن را در کتابش جای داد تا دیگران دچار چنین لغزشی نشوند.
در واقع سیبویه با این کار خود میخواست با اشتباهات مـبارزه کند و زبان و فکر را یـکی کـرده و اصلاح کند. نکته مهم اخلاقی در رفتار و فکر سیبویه آن است که او در فکر انتقام از استاد خویش برنیامد و حقیقت را انکار و مخفی نکرد، بلکه تلاش کرد تا به اصلاح فکر و نفس خویش بپردازد در نهایت ایـنکه سیره تربیتی سیبویه حامل ۲ پیام است؛ یکی برای زمان خود و دیگری نسل آینده پس از او. سیبویه میخواست به مردم زمان خود بفهماند که اشتباه کردن یک امر طبیعی است، بنابراین مهم برطرف کردن اشتباه و اصلاح آن است اما برای آیندگان، سیبویه با تلاش خستگیناپذیرش درس شهامت، خستگیناپذیری و مقاومت در برابر سختیها را میدهد و آنها را بـه تـلاش و ایستادگی دعوت میکند.
منابع:
۱. مقدمهای بر "الکتاب" سیبویه اثر عبدالسلام هارون، بیروت ـ دارالقلم، ۱۳۵۸ ه / ۱۹۶۶م.
۲. مراتب النحویین اثر أبوالطیب اللغـوی عـبدالواحدبن علی، مصر ـ قاهره مکتبة نهضة مصر، ۱۹۵۵ م.
۳. وفیات الأعیان از ابن خلّکان، المطبعة الأمیریة، قـاهره ۱۲۹۹ ه.
۴. شـذرات الذهـب، ابن العماد الحنبلی، مکتبة القدسی، قاهره ۱۳۵۰ ه.
نظر شما