موسیقی همچون هنر برخاسته از لایه های درونی آدمی است و یک نیاز روحی به شمار می رود. در واقع موسیقی ابزاری محسوب می شود که یک موسیقیدان خلاق به وسیله احساس، دانسته های عمومی، جهان بینی و انسانیت خویش از آنچه که نزد استادان خود فرا گرفته و خود نیز آنها را به تجربه عملی گذارده، بهره گرفته و مکنونات قلبی، آرزوهای نهفته فردی یا سرکوب شده اجتماعی را باز آفرینی می کند. در این میان می توان به علیرضا مشایخی اشاره کرد، هنرمندی که با مقایسه هنرهای زیبا با یکدیگر، شدت تأثیر یکی را بر دیگری به تصویر می کشد. علیرضا مشایخی در ۱۳۱۸ خورشیدی در تهران چشم به جهان گشود. او تحصیلات دانشگاهی مـوسیقی را در ۱۳۴۲ خورشیدی در کـلاس آهنگسازی «یانس یلینک»، آهنگساز معروف مکتب وین، در آکادمی موسیقی وین به پایان رساند. نخستین مـوفقیت بزرگ او اجرای اثرش «کنسرتو برای ارکستر» بود که در همان سال توسط ارکستر سـمفونیک رادیو وین به رهـبری «الف وایـکرت» به اجرا درآمد. مشایخی پس از آن با مؤسسات مختلف از جمله «انستیتو زنولوگی» وابسته به دانشگاه «اوترخت هلند» و دانشگاه تهران همکاری داشت. هوشنگ طاهری منتقد هنری و سردبیر مجله سخن در ۱۳۵۶ خورشیدی ضمن مـعرفی اثری از علیرضا مشایخی به نام سمفونی تهران درباره شخصیت هنری او نوشت: علیرضا مشایخی برای دوستداران موسیقی به ویژه علاقمندان موسیقی نو، چهرهای شناخته شده است.
وی حدود ۱۳۴۷ خورشیدی به عضویت هیات علمی دانشگاه تهران درآمد و بار دیگر ایران را در ۱۳۵۲ خورشیدی به قصد اروپا و سپس آمریکا ترک کرد، سرانجام در ۱۳۶۹ خورشیدی به تهران بازگشت. زندگی هنری علیرضا مشایخی پر از فراز و نشیب هایی است که در دوران های متفاوتی رخ داده است. علیرضا مشایخی نوگرایی را اساس کار هنری و زندگی خود می داند، این نوگرایی را میتوان در مکاشفه و در کنار تناقض علاقه به هگل و آندره ژید رابطه های عمیقی که آهنگساز با مکتب دوم وین دارد، بررسی کرد. در سری کنسرت هایی با نام موزیکانوا در ۱۹۶۴ میلادی با قطعه «کنسرتو برای ارکستر» نام علیرضا مشایخی به همراه چهار تن دیگر از آهنگسازان به عنوان «نوادگان مکتب دوم» وین مطرح شد. این ارتباط در واقع ویژگی آثار علیرضا مشایخی است که حاصل برداشت های متفاوت از آثار آنتون وبرن است. ویژگی که خود مستقل از جریان موسیقی وبرنی محسوب می شود. آهنگساز این تاثیر را، تمرکز در بیان موسیقی تعبیر میکند و هوشنگ طاهری منتقد هنری این سیاق را تمرکز گسترده می نامند.
علیرضا مشایخی به تدریج به اصول جدیدی روی می آورد تا امکان مکاشفه را برای او ایجاد کند. او در این دوره جدید، آثاری مانند پرماننت را به سفارش فرهاد مشکات و نیما برای ارکستر سمفونیک فراهم می آورد. او نخستین سنگ بنای موسیقی نو را در ایران پایه گذاری کرد و در حقیقت تمام ارکسترها و بیشتر نوازندگان موسیقی کلاسیک ایران، برای نخستین بار از طریق آثار مشایخی با مدرنیسم در موسیقی آشنا شدند. مشایخی در ۱۹۶۵ میلادی با تصنیف آثاری مانند شور و شرق و غرب در سطح بینالمللی موسیقی چند فرهنگی را مطرح کرد، آثاری که متشکل از فضای موسیقی ایران و موسیقی کلاسیک غربی است. ۲ اثر یادشده قطعات الکترونیکی هستند که آهنگساز برای به اصطلاح پیادهسازی این تفکر به شکل سازی به تئوری چند صدایی احتیاج دارد که مستقل از قواعد چند صدایی موسیقی کلاسیک بتواند در آثار موسیقیایی برخوردی چند فرهنگی را منجر شود. بدین ترتیب نخستین مرحله تحلیل ها و نظرات در برخورد چند صدایی با عنوان آکورد شناسی ایرانی منعکس میشود. بعدها مشایخی نام آکورد شناسی ایرانی را تغییر داده و آن را چند صدایی با الهام از بخش اصلی مینامد. ۹ قطعه مجموعه شهرزاد نمونهای از این تئوری است. ادامه این تجربیات علیرضا مشایخی را به موسیقی چند فرهنگی سوق میدهد که در مجموع تألیفات و گفت وگوهای او در دسترس است.
او مجموعه کاملی درباره علوم آهنگسازی به رشته تحریر درآورده است. تئوری مکمل در مسیر تکامل خود به مرحلهای رسیده است که آلبرت ساسمان در مقالهای با عنوان گذاری در آثار پیانوی علیرضا مشایخی به استقلال چندصدایی موسیقی مشایخی از هارمونی غربی اشاره کرده است. تئوری مکمل سرانجام راه برای قطعاتی باز کرد که موسیقی مدال، تنال، آتنال، آتماتیک را در بر می گیرد. رضا مشایخی نخستین آهنگساز ایرانی است که آثارش در سری کنسرت های موسیقی نو در اروپا اجرا شده و در این سالها نیز آنسامبل های مشهور دنیا همچون اینتگرال به اجرا و ضبط آثار او پرداختند. او نخستین آهنگساز ایرانی است که در کنسرت های موسیقی الکترونیک آثار الکترونیکش به اجرا درآمده است. او در مجموعه دورنمای موسیقی سده ۲۱ میلادی را در میان ۲۳ آهنگسازی قرار دارد که موسسه فیلیپس آثارشان را منتشر کرده است. قطعه شور اولین بار در موزه آمستردام اجرا شد و در آن آنتالوژی موسیقی الکترونیک موسسه سابروزا منتشر شده است. مشایخی متجاوز از ۵۰۰ اثر دارد که برای ارکستر سمفونی، ارکستر مجلسی، ارکستر ایرانی، ارکستر زهی و غیره نوشته شده است که در ۲۰۵ شماره اثر خلاصه شده است. مشایخی در ۱۹۹۰ میلادی همراه استاد فریماه قوام صدری گروه موسیقی تهران را پایه گذاری کرد و ارکستر موسیقی نو را تشکیل داد. از این ارکستر ۶ لوح فشرده منتشر شده است. به گفته منوچهر صهبائی رهبر ارکستر، مشایخی در بیان موسیقی سبکی خاص خود را پایهگذاری کرده اسـت و یـکی از خصایص مهم موسیقی او تنوع در شیوه بیان اوست که در قطعاتی منعکس شده است.
تمرکز گسترده
گاهی تنوع تألیفات مشایخی در شنوندگان آثار او سوءتفاهم ایجاد میکند. هرگاه اثری از مشایخی میشنویم، میپنداریم که او فقط در این سبک و سـیاق قـطعهای نـوشته است. در ۳۵ سال عمر آهنگسازی او، شنوندگان با چند سـبک مـختلف که بکر بودن نخستین مشخصه آنها است، روبهرو هستند. عنوان «تمرکز گسترده» که هوشنگ طاهری در مورد آثار مشایخی به کـار بـرد، بـیانگر این نکته بود که تداوم در متمرکز بودن، شیوه بیان اسـت، به تعبیر دیگر او از متفاوتترین اختلاف سطحهای ابعاد صدا در زمانی کوتاه بهره میگیرد. مأنوس شدن شنوندگان با این شـیوه بـیان مـشایخی به ممارست و پیگیری در شنیدن آثار او از طرف شنوندگان نیاز دارد. از جمله آثار مـشایخی در ایـن سبک میتوان از «سونات ۱-۲، سونات ابوا و پیانو، سونات فـلوت و پیـانو، سـونات ویلن سل و پیانو» نام برد. «سمفونی اول» برای سازهای زهی و «سمفونی سوم» بـرای کـامپیوتر نـمونه دیگری از تألیفات او در شیوه بیان است.
موسیقی نسبی
در این شیوه یک نقطه نظر فنی یـا فـلسفی، مـوضوع اصلی تألیف موسیقی قرار میگیرد و تمام ابعاد نسبت به آن اندازهگیری و تعریف میشوند. در مـوسیقی نسبی هم ابعاد مختلف میتوانند در یک زمان بسط پیدا کنند. مشایخی در ۲۵ سال گذشته، برای اینکه نوازندگان تألیفات او را به آسانی اجرا کنند، شیوه نتنویسی جدیدی را در زمینه پرداخـت مـوسیقی ابـداع کرده است. مشایخی خود میگوید: با این شیوه نتنویسی دشواریهای تکنیکی موسیقی سـالهای ۱۹۵۰ تـا ۱۹۶۰ میلادی را آسان کردم و نوازنده را با موسیقی جدید آشتی دادم. در موسیقی نسبی دشواری اجرا بیشتر به عهده رهبر ارکـستر اسـت تا نوازندهای که نتنویسی را خوب بشناسد میتواند با نوعی درونگرایی و حـضور قـلب فلسفی و عرفانی با قطعه پیدا می کـند.
موسیقی تلفیقی
مـشایخی از ۱۳۶۶ خورشیدی با تألیف قـطعه «شـور» به شیوهای از بیان مـوسیقی گـرایش یافت که در آن شیوه فرهنگهای مختلف موسیقی تلفیق شدند. در تاریخ موسیقی معاصر شور، نخستین قـطعهای بـود که در آن موسیقی «سنتی» مبنای یک قـطعه مـوسیقی «الکترونیک» قـرار گـرفت. مـشایخی این شیوه تلفیقی را ادامـه داد که در این زمینه میتوان از قطعات الکترونیک شرق و غرب ۱ و قطعه کامپیوتری شرق و غرب ۲ نام برد.
موسیقی نـو ایـران
از دیگر شیوههای مشایخی در تألیف موسیقی بـاید از آثـاری نـام بـرد کـه با الهام و بـهرهوری از مـوسیقی محلی ایران و ردیف موسیقی سنتی ایران تألیف کرده است. در این قطعات ابعاد مختلف موسیقی در ارتباط بـا مـوسیقی ایـران تجربه شده است. مشایخی تألیفات این شـیوه را کـوششی بـرای مـوسیقی نـو ایـران میداند که قابلیت عرضه در صحنه موسیقی جهان را دارد. این آثار از محدوده موسیقی ملی میگذرد. در این شیوه میتوان از قطعاتی همچون داستان های کوتاه، نامهها، در جـستجوی زمان از دست رفته، کریستال و شهرزاد نام برد.
علیرضا مشایخی می گوید: وقتی من با یک شاعر معاصر به گفت وگو مینشینم، اولیـن احـساسم این است که من او را میشناسم و او مرا نمیشناسد. به عبارت دیگر ما موسیقیدانان ایران شما شعرا را میشناسیم و شما از ما و آثار ما بیاطلاع هستید. موضوع دیگر این است که ما مـوسیقیدانان در حـال پایهگذاری روندی نو در جامعه هنری هستیم، در حالی که شما وارث قرنها تجربه ادب فارسی هستید. این تفاوتها این رسالت و وظیفه را برای اهل ادب در مورد مـوسیقی ایـجاد میکند که به مسائل مـا مـوسیقیدانان توجه کنند. من به عنوان یک موسیقیدان ایرانی که دوست یا معلم اکثریت بزرگی از موسیقیدانان امروز ایران هستم، از اهل فرهنگ و ادب ایران متوقع هستم کـه مـسایل ما موسیقیدانان را مسایل خـود بـدانند.
در واقع بنیادیترین مساله موسیقی، تعلیم آن به صورت علمی و آکادمیک از کودکی است. موسیقی را باید از گهواره شروع کرد. در گذشته ۲ هنرستان موسیقی وجود داشت؛ هنرستان موسیقی ملی و هنرستان عالی موسیقی که تعداد فـارغ التـحصیلان آن، برای نیاز آن روز جامعه با ۴۰ میلیون جمعیت کافی نبود. مساله دیگر این است که دانشکدههای موسیقی امروز افرادی را که ساز تخصصیشان از سازهای بین المللی باشد، نـمیپذیرند زیرا در دانشکدههای موسیقی سازهای بین المللی تدریس نمیشود. همانطور که میدانیم، ساز اصلی برای تدریس دروس بنیادی آهنگسازی، مانند «هارمونی» و «کنترپوان» پیانو است. این ساز در بیشتر دانشکدههای موسیقی تدریس نمیشود. به هر جهت در یک جمعبندی مختصر باید گفت که به جـنبههای اصـلی و اصـولی تعلیم و تربیت موسیقی توجه جـدی و اصـولی نمی شود. در صورتی که باید دانست کـه موسیقی باید در درجه اول موسیقی باشد و سپس به صـفات دیـگر مزین شود. قطعه نیما در تجلیل از نیما یوشیج تألیف شده یک قطعه به تمام معنی جدید در شیوه آهنگسازی به شمار می رود. علیرضا مشایخی با این قطعه بینش جدیدی را بـرای دوسـتداران مـوسیقی مطرح کرد. این قطعه نخستین بار به همت فرهاد مشکوه اجـرا شد.
نظر شما