۱۶ بهمن ۱۳۹۸، ۹:۳۵
کد خبرنگار: 2521
کد خبر: 83660124
T T
۰ نفر

برچسب‌ها

درباره علی اکبر کسمایی

۱۶ بهمن ۱۳۹۸، ۹:۳۵
کد خبر: 83660124
درباره علی اکبر کسمایی
از راست شجاع‌الدین شفا، علی اکبر کسمایی، زین‌العابدین مؤتمن، ایروانی، ناشناس، مشفق همدانی، محمد حجازی و ذبیح‌الله صفا

تهران- ایرنا- علی اکبر کسمایی مترجم و نویسنده معاصر این مرز و بوم است که با سبک خاصِ آثار ادبی خود، درک و فهم مطالب را برای مخاطب سهل و آسان کرد. زبان او در نقل، منحصر به فرد بود و از ساخت‌های مختلف و امکانات گوناگون زبان نیز بهره می‌جست.

نویسندگان بزرگی در دامان این مرز و بوم رشد کرده و به پویایی رسیده‌ که برخی از آنها شهرتی فراگیر یافته و شماری دیگر در غبار گمنامی، ناشناس مانده‌اند. در کنار همه این بزرگان این عرصه، علی اکبر کسمایی آن چنان که درخور قلم توانای او است، مورد توجه قرار نگرفته و آثار و مقالاتی که تاکنون درباره شخصیت علمی این نویسنده نگاشته شده، بیشتر زمینه‌های تاریخی و دینی نویسندگی او را در بر می‌گیرد و در زمینه داستان‌نویسی و وجهه ادبی او کمتر سخن گفته‌ شده است.  علی اکبر کسمایی در ۱۲۹۹ خورشیدی در تهران چشم به جهان گشود. او پس از گذراندن دوره مقدماتی، تحصیلات خود را در رشته معقول و منقول ادامه داد. بعد از دریافت مدرک کارشناسی برای ادامه تحصیل در رشته روزنامه‌نگاری به مصر رفت و در این زمان توانست در زبان عربی نیز تبحر یابد. او در مصر با استادان نامدار مصری همچون طه حسین، توفیق الحکیم و عباس عقاد آشنا شد و نویسندگی را با کار در روزنامه‌ امید آغاز کرد و باید گفت او را باید به عنوان مترجم، نویسنده و روزنامه‌نگار شناخت.

آثار علی اکبر کسمایی

کسمایی در شمار قدیمی‌ترین روزنامه‌نگاران قرار دارد. او مدتی سردبیر مجلات صبا و وحید بود و سرانجام در روزنامه‌ اطلاعات به قلم فرسایی پرداخت و این همکاری،  ۵۰ سال به طول انجامید. کسمایی به زبان‌های فرانسوی، انگلیسی و عربی مسلط بود و افزون بر تألیفاتش، تعدادی کتاب را نیز ترجمه کرده است. عشق بزرگان، بالتازار،  خدایان عشق اشک می‌ریزند، دنبال زن،  روانشناسی در خدمت بشر، گل‌های وحشی، مرد خون آشام، احوال و آثار فرانکلین، از چند نویسنده‌ بزرگ دنیا، پریچهرگان تاریخ، جهنم دره، علل شکست آلمان، جاسوس انگلیسی، قرن دیوانه، بحران تمدن فرهنگ و نادانی‌های دوران دانش از جمله آثار وی در ترجمه و تالیف به شمار می‌روند. او مدتی نیز نمایندگی و نویسندگی روزنامه‌ اطلاعات را در مصر بر عهده گرفت.

کسمایی از پایه‌ گذاران مجله‌ اطلاعات هفتگی بود و در طول خدمت مطبوعاتی خود با روزنامه‌ها و مجله‌ها به عنوان نویسنده و منتقد همکاری داشت. مدت‌ها نیز برنامه‌های مختلف رادیو ایران از جمله برنامه جوانان را اداره می‌کرد. افزون بر آن، چندی رییس اداره انتشارات هواپیمایی ملی و پس از آن رایزن مطبوعاتی ایران در قاهره بود. در ۱۳۲۲ خورشیدی به سبب تألیف کتاب آئین کامیابی به عنوان بهترین کتاب سال به دریافت جایزه‌ سلطنتی نایل آمد. از دیگر تألیفات کسمایی می توان به جهنم دره،  نیشخندهای آناتول فرانس و داستان‌هایی از لابه‌لای تاریخ اشاره کرد. مبنای تدوین کتاب داستان‌هایی از لابه‌لای تاریخ، تقدم تاریخ ایران و خاور زمین بر تاریخ باختر زمین است. کسمایی در این اثر کوشیده تا داستان‌های هریک از این ۲ بخش را براساس تقدم و تاخر تاریخی و زمان وقوع آنها به تصویر بکشد. بنابراین داستان‌های هر بخش از این کتاب از دیرینه‌ترین روزگاران آغاز می‌شود و به تدریج به دوران نوین می‌رسد. بدیهی است در این تدوین، حقایق تاریخی تا حد ممکن در نظر گرفته شده است. داستان‌هایی که در کتاب از لابه‌لای تاریخ گردآمده از منابع گوناگون اما موثق عربی و غربی به قلم نویسندگان و پژوهندگانی که در عرصه کاوش در تاریخ به قصد عبرت‌آموزی فعال بوده‌اند، ترجمه یا اقتباس و در طول نیمی از عمر نویسنده این سطور فراهم و هریک یا چندی از آنها در نشریات آن سال‌ها درج شده است و یادگاری از کوشش‌های روزنامه‌نگاریِ روزگار جوانی این نویسنده به شمار می‌آید.

کتاب قرن دیوانه نیز سلسله مقالاتی محسوب می‌شود که در مجله فردوسی چاپ‌ شده و این مقالات شاید نوعی دفاع از حق انسانی در برابر تجاوز فناوری یا ادعانامه‌ای علیه تکنوکرات‌هایی است که تصور می‌کنند، تمدن تولید و مصرف، انسان اقتصادی را به سرمنزل خوشبختی می‌رساند. این کتاب نمایشگر واپس ماندگی درونی دنیای به‌ ظاهر پیشرفته علم و تکنیک است در حالی که در باطن بی‌بهره از جنبه‌های عاطفی و انسانی است و به‌خوبی نشان می‌دهد که انسان با گسترش علوم طبیعی چگونه در شناخت جهان پیشرفت‌هایی کرده اما در شناخت خود همچنان وامانده است. در واقع مؤلف سعی دارد تا نارسایی علم و عقل را در ایجاد خوشبختی برای انسان و لزوم وجود عشق و ایمان را در رساندن آدمی به سعادت حقیقی و رستگاری راستین بیان کند.

نثر و سبک کسمایی در آثارش

نثر به کار گرفته شده در آثار کسمایی به سبب وجود شاخصه‌ها، سَبکی متنوع و در نوع خود قابل توجه است. از جهت ساختار، خواننده با روایت‌های ساده‌ای مواجه می‌شود که از خواندن آن لذت می‌برد. شخصیت‌پردازی بیشتر توصیفات دقیقی است که حالات و روحیات افراد را به تصویر می‌کشد. در ساحت مشخصه‌های ساختاری، خواننده با چارچوبی ساده مواجه است. سیر روایت‌ها به طور معمول خطی و در طول زمان شکل می‌گیرد و همچنین شخصیت‌پردازی نیز با توصیف مستقیم جزییات انجام می‌شود. کسمایی می‌کوشد که رسالت خود را در زمینه مبارزه با مشکلات اجتماعی در ظرف داستان طنزآمیز عرضه کند تا مخاطبان بیشتری را با خود همراه و همدل سازد. با وجود ضعف‌ها و انتقاداتی که درباره سبک کسمایی وجود دارد، باید او را نویسنده‌ای موفق و صاحب ذوق دانست که در پردازش شخصیت‌ها و حالات رفتار انسان به‌ویژه با توجه به موقعیت‌های شغلی و صنفی به خوبی به روایت داستان می‌پردازد،  او قلمی شگفت دارد اما در زمینه داستان کوتاه چندان مورد توجه قرار نگرفته است.

خاطرات علی اکبر کسمایی از سفر بارفروش ۱۳۱۲ خورشیدی

سفر بار فروش یکی از جالب‌ترین و پرمخاطب‌ترین آثار کسمایی به شمار می‌رود که خواننده را به خود جلب می‌کند. علی اکبر کسمایی در این ارتباط می‌گوید: با نگاهی به نمونه‌هایی از مطبوعات سالیانی نزدیک به یک سده اخیر زبان فارسی و آشنایی با نام و نشان بنیانگذاران، گردانندگان و نویسندگان برجسته آنها به آسانی پی می‌بریم که گروهی از نام‌آوران ادب معاصر ایران،  ادیبان نامور، پژوهشگران و اندیشمندان هنرور دوران اخیر کشور، همگی با خود دارنده و گرداننده نشریه‌هایی به شکل ماهنامه، هفته‌نامه و روزنامه بوده‌اند و با آنکه از نویسندگان نامدار این گونه نشریه‌ها به شمار می‌آمده اند، بسیاری از این نشریه‌ها نخستین سرچشمه‌های مشرب ادبی من بودند. در آنها و لابه‌لای صفحات آنها بود که به جهان شعر و ادب و به دنیای موسیقی با الفاظ و زیبایی واژه‌ها راه یافتم و با آن که نوجوانی در نخستین سال‌های دبیرستان بودم، آن نامه‌ها مرا بر بال اندیش‌ها می‌نشاندند و در آسمان‌هایی که هنوز بال و بوم قدرت پرواز در آنها راه نیافته بود به سیر و سیاحت در جهان ادب و حکمت می‌گماشتند.

در قسمتی از خاطرات سفر بارفروش می خوانیم: پنج سالی از اعدام پدرم به دست رضاخان گذشته بود. پسرکی ۱۲ ساله بودم که از تهران به شهر بارفروش مازندران رفتم تا در سرای عموی خویش که در آن شهر تجارت می‌کرد و ملکی و خانه‌ای داشت اقامت گزینم،  ۱۳۱۲ خورشیدی بود، سالی که نام بارفروش را بابل نهادند. بابل در آن روزگار قرائت‌خانه ای داشت که در مرکز شهر واقع شده بود. بنایی به اصطلاح آن روز شبیه کلاه فرنگی یا ویلایی یک طبقه با چند اتاق مشرف به باغچه‌هایی پر از گل و گیاه و دار و درخت که از هر طرف به ایوان‌هایی با ستون‌های سفید منتهی می‌شد. در وسط بنا تالاری بود که دور تا دور آن را قفسه‌های پر از کتاب فرا گرفته بود. مدیر قرائت‌خانه، شخص محترمی به نام بدخشان بود که قامتی بلند و استوار و چهره ای نجیب و هوشیار داشت و بیشتر در دفتر قرائت‌خانه می‌نشست یا در ایوان آن قدم می‌زد.  عصرها که از مدرسه باز می‌گشتم به این قرائت‌خانه می‌رفتم و روزنامه‌ها و مجله‌های زمان را که تازه از تهران به بابل رسیده بودند، مطالعه می‌کردم. در این قرائت‌خانه بود که کتاب‌های بینوایان اثر ویکتورهوگو و کلبه عمو توم اثر ماری بیچراستوف که فیلم آن را پیش‌تر در تهران دیده بودم و همچنین با داستان‌هایی مانند بوسه عذرا، خانم هندی و چند داستان دیگر که اینک نام و نشانشان را از یاد برده‌ام، آشنا شدم.  چون به یاد ندارم که همه این کتاب‌ها را از آغاز تا انجام خوانده باشم. همچون گرسنه‌ای بر سر خوان گسترده‌ای بودم که از هر خوراک، شتابناک لقمه‌ای فرو می دهد اما آنچه را که به راستی می‌خواندم و طول و تفصیل کتاب یارمان را نداشت. مجله‌ها ماهانه‌ای بود که مقالات و مندرجات متعدد و متنوع آنها نه تنها حوصله‌ام را سر نمی‌برد، بلکه با گوناگونی موضوع‌ها و رنگارنگی صفحه‌هایی از لحاظ شعر، نثر و شیوه نگارش، کششی داشتند که ذهن مرا به کوشش در اتمام مطالعه همه آنها برمی‌انگیختند. شاعری بودم که در دل شعرهای بی‌واژه می‌سرودم،  موسیقیدانی که آهنگ‌های بدون نُت میآفریدم و چون در تالار قرائت‌خانه، سر در کتاب و مجله فرو می‌بردم در شعرها آهنگ‌های بی‌موسیقی می‌شنیدم و در نثرها، عطر بهارنارنج می‌بوییدم و صفحه‌های کتاب و مقاله‌های مجله همچون باغ و بوستان‌های اطراف شهر و مانند جریان آرام رودخانه بابل در ذهن و روح من عطر افشان بودند،  سَیَلان داشتند. عطر افشانی و سَیَلانی که تا پاسی از شب رفته گاه تا سپیده صبح نمی‌گذاشتند که من به درس و مشق مدرسه برسم یا آرام به خواب روم اما همان سال‌های ساختاری و در همان محیط فرهنگی و حال و هوای شاعری بود که روح من برای همیشه با کتاب و قلم با خواندن و نوشتن سازگاری گرفت.

سرانجام علی اکبر کسمایی

علی اکبر کسمایی در ۱۳۲۲ خورشیدی به‌واسطه تألیف کتاب آئین کامیابی و انتخاب آن با عنوان بهترین کتاب سال به دریافت جایزه‌ موفق شد. سرانجام این نویسنده برجسته در ۱۶ بهمن ۱۳۷۲ خورشیدی دار فانی را وداع گفت.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha