واکاوی مطالعات نظری تمدن نوین اسلامی و ورود به عصر جدید

تهران- ایرنا- «مطالعات نظری تمدن نوین اسلامی»، «دانش هرمی موسیقی»، «شهروندی و آموزش عالی» و «ورود به عصر جدید چرا و چگونه؟» از مهمترین نشست‌هایی بود که هفته گذشته در کشور برگزار شد.

در گزارش زیر گزیده ای از مهمترین نشست‌های پژوهشی از بازه زمانی پنجم تا ۱۱ بهمن ۱۳۹۸ خورشیدی آمده است.

مطالعات نظری تمدن نوین اسلامی

نشست «مطالعات نظری تمدن نوین اسلامی» در تالار شیخ طوسی بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی برگزار شد.

موسی نجفی استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی گفت: زمانی که فرهنگ مورد قبول اجتماع و جامعه قرار بگیرد، تحقق اجتماعی پیدا می‌کند و در یک سطح عالی‌تر ارتقا می‌یابد در واقع این امر تمدن نامیده می‌شود که همان فرهنگ است و در عین حال یک جنبه عینی و اجتماعی در فلسفه تمدنی دیده نشود، بحث ناقص است و به‌طور طبیعی از تاریخ به فلسفه تاریخ و از فلسفه تاریخ به تاریخ سبب حرکت به سمت تعریف تمدن می‌شود که در فلسفه تاریخ و تاریخ قائل به تکامل هستم که از نوع خطی نیست.

در عین حال تمدن با سه نظریه دیگر رقیب است و مقابله می‌کند که یکی با بحث جنگ تمدن‌هاست که به هر حال با برتری تمدن غرب تمام می‌شود و دیگری با بحث پایان تاریخ که لیبرال حرف آخر است؛ دیگری نظریات پست‌مدرن و نقش مدرنیته است. نظریه تمدن نوین اسلامی در مقایسه با این سه نظر دارای جایگاهی است که پایان تاریخ بدون نگاه غربی به مهدویت می‌رسد و در قبال نظریه نظم نوین به یک درجه قبل از ما می‌توان به نظریه تمدنی جمهوری اسلامی اشاره کرد و نظریه تمدن نوین اسلامی یک آمادگی برای شیعه است و از وضع فعلی بهتر است. درباره بحث تاریخی نیاز است به عنصر نوین دقت شود که نوین‌بودن به چه عواملی وابسته است و دیگر اینکه در ایران اتفاق می‌افتد و ایرانی‌ها و اسلام در سه دوره تاریخی با یکدیگر تعامل داشته‌اند. دوره تمدن طلایی اسلام و ایران 
حائز اهمیت است؛ دوم، عصر صفویه است که ارتباط اسلام و ایران بیشتر می‌شود و امروز یک تجربه تاریخی، تمدنی، ایرانی‌- اسلامی و ایرانی‌- شیعی شکل گرفته که میراث است و این میراث در دوران مشروطه بوده است.
نهضت صفوی‌ها دینی بود و نظام آنها نیز مدنی‌- شیعی بود و تمدن آنها از معماری گرفته تا خط هنوز باقی مانده است و تمدن بزرگ را آنان ایجاد کردند و از طرفی نهضت مشروطه وقتی با غرب مواجه شد، نتوانستند تمدن اسلامی را ایجاد کنند و نهضت اسلامی و نظام نیمه‌غربی و تمدن آنها غربی و غلبه با سکولاریسم بود.
از طرفی در عرصه سیاست و اقتصاد این گسستگی در دوران پهلوی خود را نشان داد. پهلوی برآیند غلبه تمدن غربی بر یک جامعه دینی است. اگر جمهوری اسلامی نتواند نظام را در وضعیت تمدنی به ثبات برساند این خطر وجود دارد که در زمینه اجتماعی غلبه سکولاریسم خود را نشان خواهد داد و جمهوری اسلامی دچار گسستگی می‌شود؛ در حال حاضر وضعیت تاریخی ما از دوره مشروطه و صد سال قبل بهتر شده است.

 انقلاب اسلامی قرار است نظریه‌ای ارائه دهد که به بحران مدرنیته پاسخ دهد؛ در این نظریه فلسفه سیاسی پشت آن بوده و فقط پاسخ به بحران است، در حالی که انقلاب اسلامی از نظریه فراتر است. انقلاب اسلامی بحران سلطنت را جواب داد و نیاز به توجه به فلسفه سیاسی دارد. انقلاب اسلامی ظرفیت‌های قوی‌تر را نشان می‌دهد که می‌تواند از نظریه سیاسی به فلسفه سیاسی عمیق‌تری منتهی شود و با پیوستگی و تکامل انجام می‌شود و در واقع از نمودهای تمدن جامعیت است و جامعیت در تمدن خود را بیشتر می‌تواند نشان دهد.

حجت‌الاسلام احمد راهدار رییس مؤسسه فتوح اندیشه اظهار داشت: این پیشنهاد فهم ما را از تمدن خراب می‌کند و نباید به سرعت به تعریف تمدن فکر کرد و به نظرم ما باید به یک فهم از تمدن برسیم که فهم ضرورتاً علم نیست. از آنجا که تمدن یک مفهوم وسیع و پیچیده است، اگر زود در قالب‌های علمی تعریف شود، از ابعاد گسترده و پیچیده و فهم آنها در آینده باز خواهیم ماند چراکه درباره برخی مفاهیم مانند جامعه هنوز جامعه‌شناسان به یک مفهوم واحد نرسیده‌اند.
حاکم قاسمی رییس پژوهشکده آینده‌پژوهی دانشگاه بین‌المللی امام‌خمینی(ره) بیان داشت: برای بحث تمدن به ۲ عنصر ایرانیت و شیعه در ارائه اشاره شد؛ وقتی روی الزامات تمدن صحبت می‌شود در واقع تمدن نگاه فراسرزمینی و حتی فرامذهبی می‌تواند داشته باشد که اگر بخواهد شکل بگیرد، محدودیت آن در یک جغرافیا، مکان و درون یک مذهب، ممکن است مبانی را تغییر دهد. برخی سعی دارند انقلاب اسلامی را به‌عنوان یک انقلاب تمدن‌ساز و به‌عنوان یک انقلاب ایرانی یا شیعی معرفی کنند و از این طریق بعد فرابین‌المللی آن را محدود کنند؛ با تعریف شما چطور می‌توان با مخالفان صحبت کرد.
حجت‌الاسلام حبیب الله بابایی استاد پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی تصریح داشت: بهتر است بین معناشناسی و ماهیت‌شناسی تمدن تفکیک قائل شویم چراکه دو آورد متفاوت هستند؛ ما معناشناسی داریم، اما ماهیت‌شناسی نیست. نکته دوم تأثیر تحولات زمانی و زمینه‌ای در شکل‌گیری معنای جدید تمدنی است که در ادبیات ابن‌خلدون بحث مقاومت جای طرح در تمدن ندارد یا رسانه که در گذشته جزو مباحث تمدنی نبوده است، ولی در شرایط فعلی وجود دارد و بحث زمان و مکان را باید در شکل‌گیری جدید معنای تمدن مد نظر قرار داد.

دانش هرمی موسیقی

نشست نقد و بررسی کتاب جدید خود «دانش هرمی موسیقی» تالیف محمدسعید شریفیان در سرای اهل قلم برگزار شد.

محمدسعید شریفیان نویسنده کتاب «دانش هرمی موسیقی» خاطرنشان کرد: سال ۱۳۶۸خورشیدی به ایران آمدم و چندین سال تدریس کردم. در روند کار احساس کردم افرادی که در آن زمان از هنرستان‌ها فارغ‌التخصیل شده و سراغ من می‌آمدند، در مقاطعی که ما درباره یکسری از مسائل مانند هارمونی و غیره کار می‌کردیم در محدوده‌ای قفل می‌شدند؛ احساس می‌کردم نمی‌توانند جذب کنند، درحالی که روندی بود که باید متوجه آن می‌شدند و این مرا به فکر انداخت که در این بین ایرادی وجود دارد. به نظرم در آن مقطع باید مباحثی را می‌دانستند و بعد کار راشروع می‌کردیم؛ یعنی باید کاری را کرده باشند که ما کار دیگری انجام دهیم.
وقتی درباره متریال‌هایی که کار می‌کردند مطالعه کردم به این نتیجه رسیدم آن چیزی که این‌ها در دسترس خود دارند در سیستم‌های مبانی موسیقی زیربنایی، ایرادهای فاحشی دارد و همین جاست که باعث می‌شود گیجی و گنگی در خیلی مباحث برای افراد موسیقی‌دان به وجود بیاید. بنابراین به این فکر افتادم که مباحثی را با تاکید بر زمان و فشردگی آن و مباحث اصلی و پایه در موسیقی را در مجموعه‌ای ارائه دهم که بتوانند به سرعت  مباحث مختلف را اساسی یاد بگیرند.
مهم‌تر از همه این است که بتوانند منطق موسیقی و هنری پیدا کنند. در موسیقی اینطور نیست که هرکسی به دلخواه کاری کند، از یک سطوحی به بعد چنین است؛ یعنی در صورتی که فرد پایه‌ها و سیستم‌های اصلی را شناخت و سوار بر آن شد، نوآوری‌هایی می‌کند. اما قبل از آن هرکاری کنید معنایی ندارد. این منطق هنری، زیبایی‌شناختی، منطق فکری و منطق موسیقایی بسیار اهمیت دارد.
بنابراین به این فکر افتادم یکسری کارهای اولیه را به این شکل انجام دهم و از بدو کار تا سطوح خیلی خوب که برای هرکسی که در هر موسیقی کار می‌کند مناسب است را تعریف کنم. بخش اول کاری که انجام دادم محدود بود و فقط برای دانشجویان خودم انجام دادم. در این کتاب سعی کردم وسیع‌تر به این موضوع بپردازم، تمریناتی ارائه دهم و هرکسی در هرجایی بتواند از آن استفاده کند.

محمدرضا آزاده‌فر نویسنده تصریح کرد: ما بر خلاف بسیاری از ملل در مدارس آموزش عمومی موسیقی نداریم. آموزش این هنر جزو دروس پایه مانند ریاضی، ادبیات، جغرافی و تاریخ در مدارس خیلی از جوامع دیگر تدریس می‌شود و این بی‌سوادی در ایران آزار زیادی می‌رساند. اولین مشکل را در زمینه رشد و توسعه ذائقه شنیداری ایجاد می‌کند.
جذابیت این اثر برای من در تفاوت دیدگاه‌هایی بود که با من داشت و این نشان می‌دهد دیدگاه عمل‌گرا نگاه متفاوتی را ارائه می‌دهد. مهمترین نقاط قوت کار این است که بعضی اشکالات و اغلاطی که در دهه‌های مختلف در ادبیات موسیقی ما رواج و ادامه پیدا کرده در این کتاب حل می‌شود.
در این کتاب شتاب‌زدگی‌هایی به دلیل صرفه‌جویی در زمان یا متن وجود دارد و برخی از مفاهیم با سرعت زیادی طرح می‌شود و خواننده مخصوصا مخاطب تازه‌کار را ناگزیر می‌کند به منابع دیگری رجوع کند. این مشکل در فصولی مانند تونالیته و گام به چشم نمی‌خورد ولی در بخش‌های اولیه کتاب تا حدودی به چشم می‌آید مانند بخش‌هایی که درباره ریتم و آکوردهاست که فشرده و موجز طرح می‌شود.
شیوه مواجهه با توصیفات تونالیته و گام کاملا  متفاوت از سایر منابع مشابهش است. سیری تاریخی را مقابل خواننده می‌گذارد و به شکلی منطقی آن را وارد مبحث تونالیته، مود و سپس گام می‌کند که از نقاط قوت این کار است.

محمدعلی مرآتی آهنگساز تصریح کرد: زمانی که «دانش هرمی موسیقی» به دستم رسید احساس کردم اشتراکاتی بین این دو وجود دارد، ولی می‌بینم که این کتاب کامل‌تر و منسجم‌تر است و از پختگی بیشتری برخوردار است. بعد از خواندن به این فکر می‌کردم که دغدغه نویسنده برای نگارش چنین اثری چیست؟ به هرحال کتاب‌های مشابهی از این جنس وجود دارد، و شاید اگر خود من هم شانس این را نداشتم که چندین سال در غرب تحصیل کنم این مسئله را خوب متوجه نمی‌شدم.
ما در تفسیر، تبیین و برخورد با تئوری موسیقی هنری غرب که حدود هزارسال فرهنگ مکتوب دارد در ترجمه‌ها و بررسی این مفاهیم و ارائه آن به دانشجویان با نوعی به هم‌ریختگی و بی‌نظمی مواجه هستیم. فکر می‌کنم دغدغه اصلی موسیقی‌دانی که ۹۵ اثر موسیقایی دارد وقتی وارد حوزه موسیقی‌شناسی می‌شود و می‌خواهد مبانی‌ حوزه موسیقی را باز کند با این که کتاب‌هایی از این دست وجود دارد، اهداف مختلفی دارد که در مقدمه به درستی و آگاهانه به آن اشاره کرده است؛ و فکر می‌کنم بخشی از آن برگرداندن این مقولات موسیقایی به زبان ساده است. این کتاب سعی می‌کند وارد تصویری از درک مفاهیم با زبانی ساده شود.
کتاب «دانش هرمی موسیقی» قصد دارد مبانی تئوریک موسیقی هنری غرب را تا به امروز و تمام آن چیزی که ما به آن می‌گوییم درهم ریختگی در آموزش یا عدم شناخت کسانی که  موسیقی تدریس می‌کنند را به یک خلوصی برساند ولی با زبانی ساده.

فکر می‌کنم می‌توانستیم با علائمی که در موسیقی غربی وجود دارد موسیقی ایرانی را بنویسیم و نیاز به این همه خلاقیت‌های عجیب نداشتیم. با احترام به بزرگانی مانند ابوالحسن صبا نقدشان هم می‌کنم و نمی‌دانم چرا علامت فلاژوله را به عنوان تکیه انتخاب کرد.

شهروندی و آموزش عالی

پانزدهمین نشست از مجموعه نشست‌های فرهنگ و دانشگاه با بررسی کتاب «شهروندی و آموزش عالی» نوشته جیمز آرتور در پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی برگزار شد.
آریا متین مترجم کتاب «شهروندی و آموزش عالی» گفت: در این کتاب شهروند معنایی دارد. تا حدی نظام حاکمیت که شهروند در آن پرورش پیدا می‌کند، آرام آرام با جدا شدن از پیکره اجتماع و جدا شدن فرد تحصیلکرده از اجتماع شکلی از زندگی به وجود می‌آید که به آن زندگی شهروندی می‌گویند. اینجاست که روشنفکر به وجود می‌آید که پلی میان دانشگاه و اجتماع است.
روشنفکر در کشور ما ماحصل آموزش علمی بود. روشنفکران در جامعه انقلابی در قالب دیگر دوباره مطرح شد. او از مسائلی حرف می‌زند که از دانشگاه رخت بربسته و در عین حال وجودش مستلزم وجود دانشگاه بود.
نظام حاکم شهروند را فرد متعهد به ارزش‌ها می‌داند. در دانشگاه تعهد در اختیار تخصص قرار می‌گیرد. شهروندی محل اتصال دانشگاه و فضای روشنفکری است. برای مثال حذب توده که برای آرمان‌های خود در خارج از دانشگاه کوشش می‌کردند.

این کتاب با دغدغه اخلاق در دانشگاه و دانشی که کاملا منزوی شده نگارش شده است. نویسندگان مقالات به اخلاق و دانشگاه فکر می‌کنند و هر کدام پیشنهاداتی دارند. از سویی از طرحی صحبت می‌کنند که آموزش در حین تحصیل است و در انگلستان به اجرا درآمده است و چطور می‌شود در اشکال متفاوت دانشجو را جامعه‌پذیر کرد.
غلامرضا ذاکرصالحی عضو هیات علمی موسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی بیان کرد: در این کتاب مولف پرسش‌های عمیقی مطرح می‌کند اینکه دانشگاه چه تعهداتی به جامعه دارد و سعی شده به نحو کامل به همه پرسش‌ها جواب دهد. البته از مشکلات کتاب این است که انسجام محتوایی ندارد. ترجمه کتاب روان و الهام‌بخش است و ایده می‌دهد. این کتاب در سال ۲۰۰۵ تالیف شده که ایده جدیدی در آن‌سال‌ها نبوده است. ما باید ارزش‌های قبلی و هم یافته‌ها و تجارب جدید را به عنوان میراث منتقل کنیم و نسل جوان را برای تغییر آماده کنیم.
دانشجو وقتی در دانشگاه مقیم می‌شود، پیوندهایش با بیرون گسسته می‌شود. سرمایه اجتماعی جدیدی در دانشگاه ما شکل نگرفته و از یک سو رابطه دانشجویان ما با سنت قطع شده است. در این کتاب رویکردهای مختلف به شهروندی در کتاب دیده نمی‌شود و ارتباط آن را با تاریخ آمریکا کمتر دیدیم.

در ایران برای اینکه ایده شهروندی را تحقق دهیم باید دانشگاه قوی داشته باشیم و اجتماع علمی شکل بگیرد. در شرایطی هستیم که جریان بازاری به فرهنگ آکادمیک فشار می‌آورد و ما وظیفه داریم زیرساخت‌های لازم را فراهم کنیم.
سید محمود نجاتی حسینی استاد دانشگاه اظهار داشت: بخشی از شهروندی اجتماعی است و طبق آن دانشجو باید از رفاه برخوردار باشند. دانشجو شهروند دانشگاه است و حق اعتراض به حاکمیت دارد. دانشگاه کارخانه تولید مدرک نیست.
از نظر زبانی مشکلی ندیدم به غیر از چند واژه تخصصی و انتقاد دیگرم حضور خود مترجم است. حضور مترجم یک کار فرهنگی است. مترجم باید از طریق نوشتن‌ پانویس‌ها در اثر حضور داشته باشد. مترجمان در این اثر حضور کمی دارند و من آن‌ها را مترجمان غائب توصیف می‌کنم. برای مثال بهاالدین خرمشاهی همیشه اصرار دارد در کتاب حضور داشته باشند.
این کتاب باید توسط یک ویرایشگر محتوایی بررسی شود. کتاب به عنوان جایگاه مرجع جایی ندارد و یک فصل از آن به شهروندی دانشگاه تعلق ندارد. مترجمان باید این مشکلات در ویرایش بعدی اعمال کنند.
رضا ماحوزی عضو هیات علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی توضیح داد: این کتاب به لحاظ نوع نقطه محوری یا گرانیگا از چند جهت حائز اهمیت است. این نقطه خواننده را به یک نگاه محوری سوق می‌دهد.

ورود به عصر جدید چرا و چگونه؟

نشست «ورود به عصر جدید؛ چرا و چگونه؟ (تبیین بیانیه گام دوم)» در محل پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی در قم برگزار شد.

‌حجت‌الاسلام‌علیرضا پیروزمند قائم مقام دفتر فرهنگستان علوم اسلامی تصریح کرد: رهبری کلید واژه تمدن اسلامی را در بیانیه گام دوم به‌عنوان آرمان بزرگ بیان کرده‌اند که همه آرمان‌های دیگر ذیل آن تعریف می‌شود. تمدن اگرچه تعاریف متفاوت دارد، اما به نظر ما تمدن آن محیط زیست عینی است که بشر برای ارضای نیازهای خودش ایجاد کرده است. تمدن شامل محصولات، ساختارها و نمادهای دست‌ساز بشر می‌شود، تمدن، نظام آموزشی، پژوهشی و حکمرانی درست می‌کند. اگر مبنا و جهت تمدن را اسلام ارائه بدهد و جریان ارضای نیاز و نظام نیازمندی که قرار است بشر به‌دنبال آن حرکت کند را فرهنگ اسلامی تعریف کند، این تمدن اسلامی می‌شود.
در معیار ساخت عصر جدید ما دو لایه اصلیِ تحول بنیادی و تحول راهبردی داریم؛ در تحول بنیادی اگر نگرش ارتباط انسان با خود و خدا و انسان با دیگر انسان‌ها و انسان با طبیعت و هستی متفاوت تعریف شد، تحول بنیادی در نگرش انسان ایجاد شده است و این یعنی آغاز عصر جدید! تغییر ارتباط انسان با خود و خدا را می‌توانیم تغییر در گرایش یا به تعبیر دیگر معنویت بگوییم. بعد از گرایش، تحول در بینش انسان یعنی تحول در تعریف نسبت انسان با دیگران است. سوم، تحول در دانش انسان است. اگر بخواهیم این را در چارچوب بیانات رهبری بیان کنیم، تحول در عرصه معنویت و بعد فکر و بعد علم می‌شود.

 وقتی تغییر در عرصه معنویت و فکر و علم و فناوری اتفاق افتاد، زمینه تحول بزرگ دیگری را در عرصه زندگی ایجاد می‌کند. تحول بنیادی در ارتباط‌های سه‌گانه انسان منجر به تحول در الگوی توسعه و آن هم منجر به تحول در ساختارهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی و بالاخره تحول در ساختارها منجر به تحول در محصولات، می‌شود. روند تحول محصولات خیلی چشمگیر است و تأثیر شگرفی بر نفوذ تمدنی دارد. قبل از انقلاب در غرب، عصر جدید اتفاق افتاد. بعد از رنسانس نگرش انسان نسبت به خودش و خدا تغییر کرد و نتیجه آن دو مبنای مهم در مدرنیته یعنی سکولاریسم و اومانیسم شد. تغییر در نگرش به دیگران در قالب ۲ اصل لیبرالیسم و پلورالیسم نمود یافت و تغییر در نگرش انسان نسبت به طبیعت موجِد راسیونالیسم و ساینتیسم شد.

با همین منطقی که گفتیم انقلاب اسلامی ورود در عصر جدید است، یعنی در انقلاب ارتباط انسان با خدا و دیگران و طبیعت مجدداً دست‌خوش تعریف جدید شد و این تحول بنیادی زمینه تحول راهبردی یعنی تحول در الگوی پیشرفت و ساختارها و محصولات است. البته ما در میانه راه هستیم اما مسیر جدید آغاز شده است و ما از هژمونی فرهنگ مسلط گذشته خارج شده‌ایم. پیام امام و انقلاب این بود که خدا می‌تواند وارد عرصه زندگی اجتماعی بشود، امام(ره) قبل از انقلاب مکرر کلید واژه ارتباط دین و سیاست را استفاده می‌کردند درست مقابل سکولاریسم و این نگاه وقتی آمد اومانیسم هم می‌رود.

 تکثر گرایی فرهنگی هم مشروط است، خدا و توحید محور است و مرگ فراروایت نداریم! در ارتباط با هستی آن‌ها به این نتیجه رسیدند که انسان چون محور است اجازه هر نوع تصرفی که لذت او را افزون کند دارد. اما با احیای فرهنگ اسلام این هم باز قید خورد، اولاً تجربه‌گرایی محکوم شد، تجربه تنها ملاک علمیت نیست. وحی به‌عنوان یک ملاک بالادستی در علم ورزی به رسمیت شناخته می‌شود، بنابراین جهت و ماهیت علم به‌ویژه در حوزه علوم انسانی عوض می‌شود. لذا صحبت از علوم انسانی اسلامی مطرح شد و اینکه غیر علوم انسانی هم باید در خدمت اهدافی که علوم انسانی- اسلامی تعریف می‌کند باید قرار گیرد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha