جنس اعتراضات فیلم خروج حاتمی کیا البته از جنس «جوکر» برادران وارنر نیست بلکه محصولی از برادران اوج است! اعتراضی که قهرمان فیلم در مقابل ضایع شدن حق خود دارد اما منطقی و آرام است و از شورش و اغتشاش و خشونت هم خبری نیست. هر چند که گفته میشود قصه این بار مربی خوش نام سینمای مقاومت و ایران بر اساس داستانی واقعی از اعتراضات کشاورزان شوشتری است، اما این بار، خروج حاتمی کیا با تراکتور اوج، خبر و عکس موج اعتراضات کشاورزان فرانسوی با هم قطار کردن تراکتورهایشان در خیابانهای «ایل دو فرانس» و «پاریس» را به خاطرم آورد.
خروج، روایت زندگی و اعتراض پیرمردی کشاورز و درونگراست که در بین مردم متهم است که جوانهای روستا را به جنگ برده و دست خالی برگشته!ولی خودش هیچ وقت حتی مجروح هم نشده! این گذشته کاراکتر فیلم، او را به آدمی بهشدت ساکت و تنها مبدل کرده که در کلبهای کوچک کنار مزرعهاش زندگی میکند. او فرامرز قریبیان در نقش رحمت به جرات یکی از بهترین بازیهایش را در هفتاد و هشت سالگی خلق کرد.
رحمت گوشهنشین فیلم که زمانی مردان روستا را برای جنگ با عراق ترغیب کرده بود، بار دیگر خروش میکند؛ خروشی که سرانجام به خروج میرسد. به اهالی روستا میگوید اگر میخواهند با او همراه شوند، باید هرکدام تراکتور خود را سوار شوند و از گلزار شهدا به سوی تهران حرکت کنند. شخصیت اصلی فیلم جدید حاتمیکیا خصوصیات متفاوتی نسبت به فیلمهای قبلی او دارد. شاید به همین دلیل است که او این بار اعتراضش را به جای پرویز پرستویی از زبان فرامرز قریبیان فریاد زد؛ هنرمندی که تکنیک بازیگری او بر احساسش غالب است.
ذات حرفهای حاتمیکیا همان است که باید باشد. ماهیت او تغییر نکرده، شکل روایتش تغییر کرده، به جای حاجکاظم اینجا نام او رحمت است و هواپیمای فیلم «آژانس شیشهای» تبدیل به تراکتور شده است! کسی که بعد از جنگ به زمین کشاورزیاش بازگشته و در آن زندگی میکند، همان عباس کشاورز و ساده قصه شیشهای ابراهیم که با تراکتور به جنگ رفته بود و بیتراکتور برگشت!
رحمت پنبه کار است و در کنار سایر روستاییان به کشاورزی مشغول است، اما آرمانها و دغدغههایش را فراموش نکرده است. تا اینکه فرود و باد پرههای هلیکوپتر رئیسجمهور در زمین کشاورزی او پنبه یک سال کارش را میزند و به باد میدهد!
اما اصل ماجرا از آنجا آغاز میشود که با اشتباه سازمانهای محلی، آب شور وارد زمینهای کشاورزی میشود و محصول مزرعه رحمت و سایر اهالی روستا از بین میرود. همزمان خبر شهادت پسر رحمت در جبهه دفاع از حرم به گوش او میرسد. بزرگان روستا به سراغ رحمت میآیند تا او را به روستا بازگردانند و مراسم تدفین پسرش را در گلزار شهدا برگزار کنند.
شاید حاتمیکیا این بار یک فیلم جادهای ساخته تا با بیستمین فیلمش وارد فصل جدیدی از نوع روایت و سبک فیلمسازی شده باشد. کشاورز داستان حاتمیکیا، از آنجایی که میدانند اطرافیان مدیران نمیگذارند حرفشان به گوش رییس جمهور برسد میخواهد مستقیم با رییس جمهور ملاقات کند و تکلیف خود را با یک «جمهوری» روشن کنند!
شاید خروج اثری است که به گفته بسیاری از منتقدین به نسبت آثار قبلی این کارگردان ضعیفتر است و حاتمیکیا هربار از قلمرو آدمهایی که میشناخته بیرون آمده، نتیجه خوبی به بار نیامده، شاید بدترین فیلمهای او آنهایی هستند که از دنیای جنگ و البته آدمهای جنگ خارج شدهاند و پا به دنیای جامعه بعد از جنگ و پشت جبهه گذاشته است!
تا برگشتن حاتمیکیا باید صبر کرد و همچنان به او احترام گذاشت!
نظر شما