۱ اسفند ۱۳۹۸، ۹:۱۳
کد خبرنگار: 2521
کد خبر: 83677566
T T
۰ نفر

برچسب‌ها

درباره نیکلاس کوپرنیک

۱ اسفند ۱۳۹۸، ۹:۱۳
کد خبر: 83677566
درباره نیکلاس کوپرنیک

تهران- ایرنا- نیکلاس کوپرنیک ستاره‌شناس لهستانی ثابت کرد که بر خلاف عقاید رایج، زمین در مرکز جهان قرار ندارد. در واقع اندیشه‌های او در راه تکمیل پژوهش‌های اخترشناسی نگرش آدمیان به دنیا و خودشان را تغییر داد و به جای زمین، خورشید را در مرکز منظومه شمسی قرار داد.

امروزه واژه های انسان و فضا، تداعی کننده مقوله فضانوردی است که در سفینه فضایی خود دور زمین می چرخد و گاه از این پناهگاه نااستوار و در عین حال مطمئن بیرون می آید و در پهنه آسمان پرستاره به گردش نیمه موهومی می پردازد. البته برای رسیدن به این مرحله لازم است تا بشر یک مسیر طولانی و دشواری را بپیماید. به بیان دیگر او ناگزیر شده که قوانین حاکم بر گیتی را کشف کند و فنون و وسایلی به وجود آورد که پرتاب انسان را به طرف آسمان امکان پذیر می سازند. در قرون وسطی و در دوران رنسانس عده ای از لهستانی ها راه را گشودند. در سده ۱۶ میلادی نیکلاس کوپرنیک در این راه گام قطعی را برداشت اما فرضیه ای هم که او مبنی بر مرکزیت خورشید ارایه کرد در واقع فلسفه ای درباره نور خورشید است که به عنوان منبع جهانی زندگی به شمار می رود. برخی گاه به غلط فرضیه کوپرنیک را تنها منحصر به عقیده‌ای می دانند که به موجب آن زمین در وسط جهان می‌چرخد و حال آنکه کوپرنیک تنها به این اکتفا نکرده که حرکتی را به زمین نسبت بدهد بلکه مهم تر از آن خورشید را ثابت دانسته است. 

زندگینامه کوپرنیک

نیکلاس کوپرنیک در ۱۴۷۳ میلادی در یکی از شهرهای لهستان چشم به جهان گشود. نیکلاس دوران کودکی خود را صرف خواندن و نوشتن، آواز، نقاشی و ریاضیات کرد. او با وجود اصرار خانواده اش مبنی بر ادامه تحصیل در رشته حقوق اما در کلاس های لاتین و یونانی شرکت کرد و نجوم و ریاضیات را فراگرفت. البته ۲ سال بعد در دانشگاه بلونیا در ایتالیا مشغول خواندن رشته حقوق شد و در کنارش به مطالعه ستاره‌شناسی و ریاضیات نیز پرداخت. چندی بعد نیکلاس به دلیل نیاز کلیسا به پزشک در دانشگاه پادوا در رشته پزشکی شروع به تحصیل کرد. پس از سه سال تحصیل، قانون شرع را در دانشگاه فِرارا ادامه داد و ۱۵۰۳ میلادی برای خدمت در کلیسا به لهستان بازگشت. کوپرنیک در دانشگاه کِراکو با نظریه زمین مرکزی بطلمیوس و آرای نوین نجومی از جمله نظریات منجمان مسلمان آشنا شد. ارسطو در سده چهارم پیش از میلاد معتقد بود که اجرام آسمانی دور زمین می چرخند و زمین مرکز عالم است. بطلمیوس که در سده دوم میلادی در کتاب معروفش با نام «مجسطی» آرای گذشتگان را همراه با یافته های خودش در قالب دستگاه منظمی شرح داد که برپایه آن ستاره‌ها، سیارات، خورشید و ماه دور زمین می گشتند. زمین ساکن بود و دیگر اجرام روی کره بلورینی که فلک نام داشت، ثابت شده بودند و با گردش افلاک بر محور زمین دور آن می چرخیدند. نظام بطلمیوسی می‌توانست پیش بینی های دقیقی فراهم کند اما نواقصی نیز داشت. منجمان برای اصلاح نظام بطلمیوسی مجبور بودند دوایری را درون دوایر دیگر در نظر بگیرند. بر این اساس هر سیاره روی دایره کوچکی به نام فلک تدویر می چرخید و محور آن در دایره بزرگ تری قرار داشت که دور زمین می گشت. تعداد روزافزون این تدویرها و دوایر خارج از مرکز بساط پیچیده ای از اشکال هندسی ایجاد کرده بود و از نظر کوپرنیک به مانند پیکری بود که هر یک از اجزایش از بدنی گرفته و سرهم بندی شده بود و به جای آنکه بدن آدمی را تشکیل دهد به غولی بزرگ شبیه شده بود.

تلسکوپ و تایید یافته‌های کوپرنیک 

در ۱۶۰۸ میلادی درست ۶۵ سال پس از مرگ کوپرنیک تلسکوپ اختراع شد. گالیله که یکی از حامیان نظریه کوپرنیک به شمار می رفت تلسکوپ را کامل کرد و به نخستین فردی تبدیل شد که  با تلسکوپ آسمان را رصد و یافته های کوپرنیک را تأیید کرد. در واقع در زمان کوپرنیک تلسکوپ هنوز اختراع نشده بود و مشاهدات نجومی با چشمان غیرمسلح انجام می گرفت. کوپرنیک از برخی ابزار نجومی موجود نظیر اسطرلاب و مسافت سنج استفاده می کرد. اسطرلاب نخستین بار به وسیله بطلمیوس طراحی شد و بعدها منجمان مسلمان آن را کامل کردند. اسطرلاب متشکل از صفحه ای گرد و فلزی است. دریانوردان و منجمان از اسطرلاب برای اندازه گیری موقعیت و زاویه ستارگان و سیارات در بالای خط افق استفاده می کردند. اسطرلاب ترکیبی از تقویم و نمودار ستارگان بود. او رصدخانه ای بر فراز کلیسای جامع احداث کرد و در آنجا به مشاهده آسمان و اندازه گیری زوایا و محاسبه فواصل پرداخت. با وجود این، چندان اهل مشاهده و رصد نبود و اثر اصلی اش فقط شامل ۲۷ رصد شخصی خودش است. آنچه کوپرنیک را به نظریه اش رهنمون کرد، بیشتر نارضایتی از مدل بطلمیوسی بود تا نتایج حاصل از رصدهای شخصی و او با الهام از نظریات خورشیدمرکزی چون نظریه آریستارخوس که در متون یونانی قدیمی با آنها آشنا شده بود، اندیشید که اگر خورشید را ثابت و زمین را در حرکت دور خود و دور خورشید فرض کند، وضعیت چگونه خواهدبود؟ فلک تدویر در نظام بطلمیوسی به دایره ای فرضی گفته می شود که مرکزش روی مدار فرضی سیاره قرار دارد و سیاره روی آن حرکت می کند. مفهوم فلک تدویر برای رفع اِشکال زمین مرکزی بطلمیوس ابداع شد زیرا مدل بطلمیوسی در توضیح حرکات رجوعی یا بازگشتی سیاره ها ناتوان بود. گرچه کوپرنیک با نظریات بطلمیوس درباره جهان مخالف بود اما به شدت تحت تاثیر نظرات او قرار داشت. در حقیقت، یکی از عالی ترین ستایش های ستاره شناسان زمانه اش این بود که او را «بطلمیوس عصر ماه» خطاب می کردند.

آثار برجای مانده از کوپرنیک 

نیکلاس یافته هایش را در کتاب کوچکی به نام «شرح مختصر» که فقط میان دوستانش توزیع شد، معرفی کرد. در این کتاب او اصولی را به اختصار شرح داد که بعدها در اثر بزرگش «گردش افلاک آسمانی» به طور مبسوط به آنها پرداخته شده بود. کوپرنیک بیشترین بخش اثر بزرگ و معروفش گردش افلاک آسمانی را در حدود سال ۱۵۲۰ میلادی به پایان رساند اما آن را چاپ نکرد. او فردی کمال گرا بود و حتی بعدها با وجود ۳۰ سال کار روی نظریاتش هنوز باور نداشت که اثر نهایی آماده چاپ باشد. از طرف دیگر، بیشتر منجمان زمانش ترجیح می دادند به جهان زمین مرکز باور داشته باشند و کلیسا نیز چنین باوری را ترجیح می داد. کوپرنیک اعلام کرد که زمین مرکز عالم نیست و تمام کرات دور خورشید می چرخند. او به جای زمین، خورشید را در مرکز قرار داد و نوشت: خورشید بین آن همه کرسی بر تخت نشسته است. در این معبد زیبا آیا می توان آن تابنده بزرگ را در مکانی بهتر از این قرار داد تا کل عالم را به یک باره منور کند؟ با اینکه نظام کوپرنیک چیزی جدید ارایه نکرد و برخی از مبانی اصلی نظام بطلمیوسی از جمله افلاک و مسیر مستدیر حرکت سیارات را نگه داشت اما توانست با سادگی و زیبایی بسیار پدیده های نجومی را توضیح دهد و غول آشفته بطلمیوس را به شکل پری خوش اندامی درآورد. کوپرنیک برای توضیح نظریاتش شکلی از جهان را ترسیم کرد که بیرونی ترین لایه آن نشان دهنده دایره کاملی است که تمام ستارگان را در بر می گیرد. زحل در سطح قبل از ستارگان جای دارد. در سومین سطح مشتری، مریخ، زمین، زهره و عطارد قرار دارند که روی دوایر کاملی دور خورشید می چرخند. با وجود ایرادات آشکاری که در مدل کوپرنیک وجود دارد در زمان خودش اندیشه‌ای انقلابی بود. 

او معتقد بود که حرکت اجرام آسمانی مانند ستاره ها، سیارات و ماه یک حرکت دورانی(دایره ای) یا ترکیبی از حرکات دورانی است زیرا در حرکات دورانی، جرم در یک دوره مشخص و ثابت به حالت و وضعیت قبلی خود باز می گردد. کوپرنیک با مشاهدات و تحقیقات گسترده و محاسبات دقیق به این نتیجه رسید که اگر حرکت سیارات با حرکت دوره ای زمین در ارتباط باشد و حرکت دوره ای سیارات را برپایه گردش آنها به دور خورشید محاسبه کنیم، به این نتیجه خواهیم رسید که علاوه بر وجود نظم و ارتباط میان آنها(برای حرکت دورانی زمین و خورشید مرکزی) و ترتیب حاکم بر مدارهای سیارات، حرکت دورانی این اجرام با هم در ارتباطند، طوری که تغییر در هریک از ایمن مدارها باعث درهم فروریختن اجرام و در نتیجه منظومه می شود.

منجمان اسلامی

منجمان اسلامی، به اِشکالات مدل بطلمیوسی پی بردند و آنها را تصحیح و حتی مدل های غیربطلمیوسی پیچیده ای برای حرکات افلاک و سیارات طراحی کردند که بر مدل سیارات کوپرنیکی موثر بودند اما هیچ یک از منجمان اسلامی به طور جدی از خورشید مرکزی یا حرکت زمین یا نفی افلاک حمایت نکرد و نجوم اسلامی در نهایت تداوم همان بطلمیوسی بود.

سرانجام کوپرنیک

نیکلاس کوپرنیک در ۷۰ سالگی، همان روزی که یک نسخه از کتاب گردش افلاک آسمانی را که تازه چاپ شده بود، در دست گرفت، درگذشت و هرگز نفهمید که نظریاتش در آینده چه انقلابی در ستاره شناسی ایجاد خواهد کرد. سال ها پس از مرگ کوپرنیک، کلیسا همه افرادی را که از نظریات او حمایت می‌کردند به اتهام ارتداد محاکمه کرد. از جمله آنها گالیله که مرتد شناخته شد و تا آخر عمر در حبس خانگی به سر برد. کتاب های کوپرنیک، گالیله و کپلر تا  ۱۸۳۵ میلادی در فهرست کتاب‌های ممنوعه کلیسا قرار داشت. 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha