سعیدپویا (پویا، استعاره هوشمندانهای برای نامیدن آقای نویسنده که آرتیست این سفر است)، نویسندهای که نوشتن شغل اوست، سفارشات و مشغلههای کاری سبب میشود پیشنهاد کوروش کوشا را رد کند: «من یه پیشنهاد کاری برای شما دارم. میخوام من رو زنده کنین...»
سعید پویا پیشنهاد پیرمرد ۷۵ ساله را موضوعی تکراری و نخنما قلمداد کرده، از قبول پیشنهاد طفره میرود اما کوشا با سماجت ادامه میدهد: میتونی به من کمک کنی تا ادامه زندگیم رو طوری بنویسم که لیاقت اسم خاندان بزرگ کوشا رو داشته باشه؟ من از شما یه داستان با لحن خاص خودم میخوام!
کوشا نویسنده را در جایگاه خلق میداند. خلق کوشایی متفاوت از آنچه که ۷۵ سال بوده است و در این عرصه تنها آقای نویسنده قادرست زندگی او را بهشیوه دیگری رقم بزند. به اینترتیب پویا به ماجراجویی دعوت میشود، دعوتی متمایز از تجربههای گذشته: با خودم فکر کردم این هیجانانگیزترین پیشنهاد کاریه که تا به حال داشتم. بعد از اتمام قراردادمون، میتونستم از روی این ماجرا، یه داستان هم برای خودم بنویسم... مبلغ چک رو نگاه کردم. بسیار نشاطآور بود!
تقدیر، قهرمان را بهسوی خود فراخوانده و باید گرانیگاه او را از مرزهای روزمرگی نوشتن به سرزمینی ناشناخته جابهجا کند. با نیرویی ماورایی؟ جادو یا طلسم؟ نویسنده اما افسار خیال خویش را باید که بهدست بگیرد!
به این ترتیب سعید تشکری، برای شروع ماجراجوییهای سعید پویا، از مرزهای شناخته شده همیشگیاش در نویسندگی داستان عبور میکند و به آفرینش گونهای متفاوت از داستان میپردازد.
موضوع داستان آرتیست، آموزش داستان نویسی است آن هم بر اساس مطالعات و تجربیات سال ها قلم زدن سعیدتشکری که بر اهالی قلم در حوزه ادبیات داستانی عرضه شدهاست.
این که کوشا از سعید پویا میخواهد او را زنده کند، قطعا الزاماتی میخواهد. این را نویسنده خوب میداند: سعید باید از زندگی شناخته شده خود جدا شود، به درون جهان ناشناخته بلعیده شود، نیش و نوش و تلخ و شیرین این ناشناختگی را بچشد، بشکند، خرد شود، از هم بپاشد، بجنگد، پیروز شود، صلح کند تا نفی خویشتن، تا آن سوی جهان مرئی، تا دریدن پردههای ناخودآگاهی... تا دوباره متولد شود. نویسنده میداند که برای آفرینش یک اثر، خود باید از نو آفریده شود: "یوکوآروکی یا راه رفتن از پهلو در ورزش نینجوتسو، یعنی این که بلد باشی در کنار دیوار و جاهای تنگ، طوری راه بری که تسلط بر محیط رو از دست ندی... چون خطر همیشه من رو تهدید میکنه، خطر ندیدن، نشنیدن، نبوییدن، لمس نکردن و نچشیدن. من یک نویسندهام!
سپس کارگاه داستاننویسی مرحله به مرحله برگزار میشود: تحقیق، نشانهها، پیش فرض، بردباری، تحمل، ضعف و نیاز، آرزو، هدف : زمانی که شروع میکنید به نوشتن، بیشتر از هر وقت دیگری، با درونتان مرتبط میشوید، با خواستههای سرکوب شده و عقدهها و چون نوشتن عرقریزان روح است، این حسهای منفی شروع میکند به لگد انداختن و انواع مشکلات عجیب و غریب را برایتان به وجود میآورد... این میشود که تا چشمتان به قلم و کاغذ میافتد یادتان میآید مدتهاست به عمه بزرگ و خاله مادر خانمتان سلامی عرض نکردهاید و واجب است همین الان تماسی با او بگیرید. این میشود که تا ساعت نوشتن میرسد، نوعی درد عجیب در ستون فقراتتان حس میکنید که به محض اینکه نوشتن را ول میکنید و مینشینید به تماشای فیلم، درد ناپدید میشود. یادتان نرود گول این فریبها را نخورید. الان فقط وقت نوشتن است و در این کارگاه، کوروش کوشا و اصلان و سینا و شیرین و بهرام و اسی و آقاسیاه و ملیحه خانم و احسان و دفتر خیابان گلستان و خانه سالمندان بهشت و خانه پدری کوهسنگی و لمکده و همه و همه بهانهاند تا آقای نویسنده به آرزوی داشتن دفتر کاری برسد که پنجرهاش رو به گنبد طلای امامرضا باز میشود. شکل دنیوی آن آرامش و رضایتی که قهرمان یا بهتر بگویم نویسنده را بعد از خلق اثر فرامیگیرد: دست یافتن به جام مقدس، آب زندگانی، جاودانگی، خدایگون شدن، خالق. اینک نویسنده سرشار از تجربهای است که ناخواسته بهسوی مخاطب جاری میکند، اصل این است، داستان هر چه که میخواهد باشد.
از نگاه من، سعید تشکری آرتیست را برای نویسندگان داستان خلق کرده است. مراحل عرقریزان روح یک نویسنده در قالب شخصیتها و لوکیشنها و موقعیتهایی که هرکدام استعاره از فرایند پرپیچ و خم و طاقتفرسای نوشتن داستان است. به عنوان نمونه بخش ۱۴ کتاب با عنوان احیای قلب به تشریح خانه پدری کوشا در خیابان کوهسنگی میپردازد و نقشهای که سعید پویا در سر پرورانده است برای نقشه تازه کوشا در این خانه که درواقع نوعی مکاشفه و به چالش کشیدن باورهای آقای کوشا بوده که لازمه فرایند ساخت شخصیت در هنرداستان نویسی است.
سعید در بخش ۴۸ کتاب بعد از پایانه غیرقابل پیشبینی که برای زندهکردن کوشا خلق میکند رو به مخاطب میگوید: تکنیک ایچی مونجی نوگامائه... آخرین فنی که دلم میخواهد یاد بگیرید این است که طوری به خودتان مسلط باشید که بتوانید مخاطبتان را نیز کنترل کنید.
آرتیست را به نویسندگان داستان پیشنهاد میکنم و سخن را با آخرین جمله کتاب پایان میدهم: هرچیز که به زبان گویی، از روح برداشتهای، اما هرچیز که به قلم نویسی، بر روح نهادهای!
رمان آرتیست اثری از سعید تشکری (زاده ۱۳۴۲) نویسنده، کارگردان رماننویس ایرانی، کارگردان و فارغالتحصیل ادبیات نمایشی عضو کانون ملی منتقدان تئاتر عضو بینالمللی کانون جهانی تئاتر ITCA مدرس ادبیات نمایشی و داستاننویسی است که کتاب نیستان در ۱۱۴ صفحه و شمارگان ۸۰۰ نسخه روانه بازار کتاب کرده است.
نظر شما