محمدحسین صادقی نامه خداحافظی خود را در اختیار خبرنگار ایرنا قرار داده که مشروح آن در ادامه آمده است:«نوکری مردم عزیز، غیور و دوست داشتنی کرمانشاه سند افتخارم در دوران مسوولیتم خواهد بود. من از کرمانشاه می روم ولی هرکجا که باشم باشنیدن نام کرمانشاه ضربان قلبم تندتر خواهد شد.
من سرباز عدالتم و اگر سنگرم عوض شود، هدفم را فراموش نمی کنم و تا زنده ام بر همان عهد هستم.
اگر دادی را بهنگام نستاندم، اگر مالباخته ای به مالش نرسید، اگر گردنکشی بیمهابا عرض اندام کرد، اگر مظلومی از خوف جفای ظالم خود را بی پناه دید و بر خود لرزید، از محضر خدای قادر متعال و پیشگاه مردم عزیز عذرخواهم؛
از تمامی بزهدیدگان، مالباختگان و شاکیانی که به سبب وقوع جرم شکایت کرده اند اما اقدامات انتظامی و قضایی سبب نشده که آنان به حق خود برسند یا در یک مدت زمان متعارف به حق خود نرسیده اند یا در جایی که متهم ناشناس بود و شاکی به حق خود نرسید یا برای رسیدن به حقش متحمل هزینه شد، عذرخواه، شرمسار و مدیون هستم.
اگر قلمی و قدمی جز برای اجرای عدالت و عمل به تکلیف قانونی برداشته ام یا به تبعیت از هوای نفس، منافع شخصی، گروهی یا حزبی یا بدآمد و خوشامد کسی برداشتهام، خدای عالمیان از من نگذرد و بر عذابم بیفزاید.
اگر صراحت لهجه من اسباب رنجش خاطر کسی شد، عذرخواهی می کنم.
از همه عزیزانی که در انجام این مسوولیت و ماموریت سترگ مرا همراهی کردند، اعضای شورای تامین استان و شهرستان، شورای اداری، ادارات و نهادهای انقلاب اسلامی تقدیر و تشکر می کنم. شرمسارم از همه همکاران قضایی و اداری که بیش از طاقت و توان بر آنها تحمیل کردم. از تلاش های صادقانه ایشان ممنونم. بر من ببخشایند اگر تندی، تلخی یا ترشرویی دیدند. بی گمان غرض انجام بهتر کارها بوده است.
از همسر و فرزندانم عذرخواهم که حقوق آنها را در کمترین سطح رعایت کردم ولی چه صبورانه و چه مهربان تحمل کردند و دم بر نیاورند.
الهی تو شاهدی که من به قدر یک چشم برهم زدن از کار و دغدغه مردم و سختی این مسوولیت غافل نبودم و گرچه فاصله ما تا نقطه مطلوب زیاد است اما توان و بضاعت این کمترین همین بوده است و هرگز کم فروشی نکرده ام.
رجاء واثقی دارم در مشایعت این کمترین، آنانی که مرا می شناسند، برای گفتن: «اللّهمّ انّا لا نعلم منه الاّ خیرا» دچار تردید نشوند....
الهی من بر مجرمین، برهم زنندگان نظم و امنیت و مرتکبین جرایم خشن، بسیار سخت گرفته و بی مدارا بودهام؛ خدایا تو اینگونه با من معامله متقابل مکن.»
بضاعت نیاوردم الا امید / خدایا ز عفوم مکن ناامید