پیش از پرداختن به این موضوع که سلامت در جهان پساواقعیت چگونه خواهد بود، لازم است، مفهوم پساواقعیت تعریف شود. همان طور که احتمالاً میدانید، پساواقعیت یا همان Post-truth در سال ۲۰۱۶ در دیکشنری آکسفورد به عنوان واژه سال معرفی شد. پساواقعیت به این معنی است که جاذبههای عاطفی و عقاید شخصی در شکل دهی افکار عمومی در مقایسه با واقعیت عینی مؤثرتر هستند.
در سالهای اخیر شاهد تغییراتی در سلایق و علایق مردم به مباحث مختلفی که به نحوی بر زندگیِ حال و آینده اثر میگذارند، بودهایم. در واقع تا پیش از آنچه که به عنوان جهان پساواقعیت شناخته میشد، تلاشها بر توسعه محتوا، قابلیت دسترسی و ارتباطات علمی (انتشار علم و در اختیار قرار دادن آن برای افرادی که به آن علاقه مند هستند) بوده است.
در شکل گیری جامعه پساواقعیت عوامل متعددی نقش دارند و نمیتوان همه تقصیرها را به ارتباطاتی که جهت انتشار علم در بین تولید کنندگان، سیاستگذاران و عموم مردم وجود برقرار میشود یا عدم اعتماد به نهادهای علمی و درک نادرست از دانش نسبت داد. بلکه بخشی بخش قابل توجهی از آن به انتشار گستردۀ اطلاعات نادرست و مغرضانه در بسترهای مختلفی همچون رسانهها مربوط میشود که مخاطب نهایی آن عموم مردم هستند.
برای فهم این موضوع، بررسی تغییرات ساختاری عمیقی که در محیط رسانهای در دهههای اخیر رخ داده است و ارتباط آن با تصمیمات سیاستهای عمومی و تغییرات فناوری و همچنین تأثیرات این تغییرات بر اینکه چگونه بازیگران بی پروا با انگیزههای نامشخص نسبت به انتشار «اخبار جعلی» (Fake News)، «اطلاعات نادرست» (Misinformation) و همچنین «اطلاعات گمراه کننده» (Disinformation) اقدام میکنند، ضرورت دارد. این قبیل اطلاعات در حال حاضر که با شیوع کرونا مواجه هستیم، بیش از پیش قابل درک هستند.
هر روز اطلاعات مختلفی از منابع مختلف منتشر میشود که نامشخص بودن منبع آنها، تضاد با اطلاعات پیشین و موارد مختلف دیگر، تردید مخاطب را به آنها افزایش میدهد، به گونهای که باورپذیری به منابع رسمی را نیز تحت الشعاع خود قرار میدهد.
به نظر میرسد دلایل مختلفی در سطوح گوناگون باعث شکل گیری چنین فرایندی در دسترسی به اطلاعاتی میشود که تولیدکنندگان آن، با عمل به وظیفه خود با اخلاص و صداقت نتایج را همان گونه که هست بیان میکنند، اما در نهایت به صورت اطلاعات نادرست و گمراه کننده به دست مصرف کننده نهایی میرسد. از این رو به نظر میرسد پژوهشگران و متخصصان هر حوزه نیازمند توسعه راهبردهایی هستند تا با اطلاعات نادرست و گمراه کننده مقابله کنند و نتایج یافتههای تحقیقات خود را آن گونه که بایسته و شایسته است در اختیار سیاستگذاران و عموم مردم قرار دهند.
بر اساس نتایج برخی تحقیقات، در دنیای رسانهای دو قطبی و پراکنده امروز، اعتماد عمومی مؤسسات تضعیف شده که از این میان، اعتماد عمومی به مؤسسات علمی با وجود اینکه در طول زمان کاهش چندانی نداشته، اما تا سال ۲۰۱۶ تنها ۲۱ درصد از بزرگسالان آمریکایی با سطح قابل توجهی از اعتماد به دانشمندان، معتقد بودند که آنها میتوانند به بهترین شکل منافع عموم مردم را تأمین کنند.
نگاهی به تاریخ رسانهها حتی در کشورهای توسعه یافته نشان میدهد حتی در کشورهایی که با برخورداری از تعداد روزنامههای زیاد با تیراژ بالا فریاد آزادی مطبوعات سر میدهند، منابع خبری محدود به چند روزنامه مشهورتر و چندین شبکه تلویزیونی میشود که این روزنامهها یا شبکههای پخش تلویزیونی نیز اطلاعات مشابهی را به مخاطب عرض میکردند. این وضعیت به طور عمده تا پایان دهه ۷۰ میلادی غلبه داشت و با روی کار آمدن تلویزیون کابلی تغییرات مشهودی رخ داد.
با روی کار آمدن اینترنت در دهه ۹۰ میلادی تغییرات مهم دیگری در عرصه اطلاع رسانی و خبر رسانی رخ داد و سپس با ورود رسانههای اجتماعی در ابتدای قرن بیست ویکم این حوزه شاهد فراز و نشیبهای گستردهای شد، اما آنچه بیش از اینترنت و رسانههای اجتماعی شکل گرفته در بستر آن، حوزه محتوا را دچار تغییرات اساسی کرده است، «ترول»ها و «بات»ها هستند.
«ترول» (Troll) یا «اوباشی اینترنتی» در گفتمان فضای مجازی به کسانی گفته میشود که با استفاده از رسانههای اجتماعی بحثهایی را آغاز و مردم را ناراحت و از طریق انتشار اطلاعات عمدتاً غلط و مغرضانه برای کاربران سردرگمی ایجاد میکنند.
در واقع بسیاری از «ترول»ها، باتهایی هستند که به صورت خودکار به منظور انتشار اطلاعات نادرست و داستانهای گمراه کننده، برنامه ریزی میشوند. آسیبهای جدی این «ترول»ها زمانی مشخص میشود که واقعیتهای حوزه سلامت را هدف فرسایش قرار دهند و واقعیتهای علمی بی اثر یا کم اثر کنند.
گفته میشود که بین ۹ تا ۱۵ درصد حسابهای کاربری در توئیتر را باتها تشکیل میدهند و در فیسبوک نیز بیش از ۶۰ میلیون بات به فعالیتهای اوباشگری خود مشغول هستند.
البته اوباشهای اینترنتی ممکن است از نظر یک گروه اطلاعات مفید ارائه دهند و از نظر گروه دیگری این اطلاعات تخریبگر باشند. در نهایت این مدیر یک سایت است که میتواند نسبت به این اطلاعات قضاوت کند.
شاید حضور گسترده همین باتها و «ترول»ها هستند که باعث شدند مدیران رسانههای اجتماعی مطرح در سطح جهانی در هفتههای گذشته و همزمان با شیوع کرونا به فکر به کارگیری ابزارهای جدیدی همچون هوش مصنوعی برای تصحیح اطلاعات سلامت در این رسانهها شوند.
با استناد به برخی مطالعات میتوان بیان کرد که رسانهها به ویژه اینترنت در یکی دو دهه گذشته موانع مهمی در ارتباطات مؤثر ایجاد کردهاند.
اطلاعات گمراه کننده در اینترنت در سه شکل مختلف و همپوشان ارائه میشوند. اخبار جعلی یا فیک نیوزها که در واقع اخباری هستند که از روی محتوای رسانههای مرسوم ساخته میشوند، اما در واقع هدف اصلی آنها ترویج دروغ است؛ اطلاعات نادرست (Misinformation) که باعث سردرگمی و هشدار نادرست و گیجی مخاطب میشوند و اطلاعات گمراه کننده (Disinformation) که به صورت عمدی و با هدف گمراهی تولید و منتشر میشوند. عوامل متعددی در تولید و انتشار این قبیل اطلاعات وجود دارد.
در حالی که دانشمندان، پژوهشگران و علما ترجیح میدهند به دور از جناح بندیهای مختلف حوزه قدرت باشند، اما تلاشهای عامدانه برای تخریب اعتماد به علم نیز از سوی برخی گروههای اثرگذار و قدرتمند انجام میگیرد. با وجود ثبات اعتماد به علم در بین مردم، در واقع این منابع قدرت ممکن است بر این باور باشند که علم به سمت خاصی گرایش دارد و برخی از شهروندان در این عقیده با آنها همراه باشند.
البته در جو سیاسی موجود، چندان جای تعجب نیست که اعتماد به علم به شدت تحت تأثیر ایدئولوژی نیز قرار میگیرد. به گونهای که بر اساس مطالعات انجام شده در آمریکا، در سال ۱۹۷۴ حدود ۵۶ درصد از محافظه کاران اعتمادی زیادی به جوامع علمی داشتهاند، در حالی که این رقم در سال ۲۰۱۶ به ۳۶ درصد کاهش یافته است. اعتماد به جوامع علمی در بین لیبرالها به سختی تغییر کرده و در هر دو تاریخ، نیمی از لیبرالها به جوامع علمی اعتماد زیادی داشتهاند. به طور مشابهی، اعتماد به علم در بین جمهوریخواهان آمریکا در سال ۱۹۷۴ حدود ۵۳ درصد گزارش شده که این رقم در سال ۲۰۱۶ به ۳۷ درصد کاهش یافته، اما دموکراتها در هر دو تاریخ به ترتیب رقم ۴۵ و ۴۴ درصد را نسبت به اعتماد به جوامع علمی ثبت کردهاند.
شاید یکی از دلایل کاهش اعتماد جمهوریخواهان به یافتههای علمی را بتوان به عملکرد و مواجهه رهبران خود با یافتههای علمی نسبت داد.
در یکی از این موارد، دونالد ترامپ رییس جمهوری این کشور ادعاهایی را مورد نقش مهاجران بر وضعیت اقتصاد این کشور بیان کرد که در تضاد با یافتههای تحقیقات انجام شده در این کشور بود. دونالد ترامپ در واقع با استناد به یک خط از یک گزارش ۵۰۰ صفحهای، نتایج نادرست را به جای یافتههای واقعی معرفی میکند و بررسی صحت واقعیت این امر ممکن است برای مخاطبان - برخلاف رسانههایی که ترامپ را با پینوکیو مقایسه کردند - چندان اهمیتی نداشته و جزو اولویتهای آنها نباشد.
نتایج این قبیل تحقیقاتی که مورد سوءاستفاده افراد و گروههای خاص قرار میگیرد، نشان میدهد که چگونه باورهای نادرست لجوجانه در مقابل تکذیبههای معتبر مقاومت میکنند. در این وضعیت بعید است که افراد بسیاری به ویژه در جبهۀ فرد یا گروه استفاده کننده از این اطلاعات (در این مورد هواداران ترامپ)، یافتههای واقعی را مورد پذیرش قرار دهد. در مقابل به احتمال زیاد همچنان کسب اطلاعات نادرست تداوم مییابد.
دهۀ ۷۰ میلادی که تحولات مهمی در عرصه رسانه از قبیل تلویزیونهای کابلی، اینترنت و رسانههای اجتماعی شکل گرفت و توجه منابع قدرت را به خود جلب کرد، متخصصان و پژوهشگران نیز دریافتند هر چقدر هم که نتایج و یافتههای واقعی خود را منتشر کنند، باز هم باید منتظر دستکاری اطلاعات توسط گروههای قدرت باشند.
در چنین شرایطی بعید است که این اطلاعات به ساختار شناختی کسانی نفوذ کنند که اطلاعات را تهدیدی برای خود میدانند و بنابراین این احتمال نیز وجود دارد توسط کسانی که جذب کمپینهای اطلاعات نادرست و جعلی شدهاند نیز رد یا مورد بی توجهی واقع شوند.
گرچه امروز عموم مردم با افزایش سواد رسانهای خود نسبت به خطرات موجود در فضای مجازی آگاه شده و توسعه دهندگان این فضا - عمدتاً در امریکا - به نقص کار خود واقف هستند، اما همچنان مسیر پیش رو چندان روشن نیست.
تلاشهای دولتمردان برای ایجاد مقررات از رسیدن به نقطه اعتماد به این فضا فاصله زیادی دارد و پیشنهادها و تلاشهای ارائه دهندگان خدمات فضای مجازی نیز هر روز بیشتر و بیشتر میشود، اما با این وجود، تا زمانی که افزایش کاربران و کسب درآمدهای نجومی برای صاحبان فضای مجازی از منابع قدرت ادامه داشته باشد، امید چندانی به تغییر این فضا نیست.
در این فضا، اخبار جعلی، اطلاعات نادرست و گمراه کننده رواج مییابند و چه بسا که نتایج علمی متخصصان، پژوهشگران و اندیشمندان به تحقق اهداف خود به ویژه در حوزه کاربردیسازی و دستورالعملهای سیاستی منجر نمیشوند و همچون گذشته دیگر نه تنها در قفسه کتابخانهها جا خوش نمیکنند، بلکه از آنها سوء استفاده نیز میشود.
در نتیجه لازم است متخصصان، پژوهشگران و اندیشمندان با اشراف به اینکه در فضای جدید امکان و فرصت سوءاستفاده از یافتههای علمی بیش از استفاده کارآمد از آن هستند، فعالانه نسبت به تعیین راهبردهای ترویج علم با هدف مقابله با اطلاعات نادرست و جعلی به ویژه در فضای آنلاین و از طریق بسترهای اینترنتی اقدام کنند.
داود مهرابی عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
نظر شما