این روزها نشر اسم کتابی روانه بازار کرده است که شبیه رمانهای متعارف بازار نیست. رمان بلند شو قهرمان! متفاوت بودن این کتاب نسبت به جریان بدنه رمانهای حوزه ادبیات معاصر باعث شد با نویسنده این کتاب گفتوگو کنیم. علیرضا جوانمرد، نویسندهای که تحصیلات آکادمیکش مهندسی مکانیک است، ولی خودش میگوید به داستان بیشتر از رشته تحصیلی علاقه داشته، سالها شاگرد داستاننویسان بوده و مطالعه کردهاست. او پیش از این نیز مجموعه داستان کوتاه پیشانی نوشتها را به بازار عرضه کرده است.
بلند شو قهرمان چطور کتابی است؟
اسم این رمان همانطور که در داخل کتاب آمده بلند شو قهرمان نیست. بلکه اسم کامل کتاب هست all the people in milky way galaxy sports complex earth saloon are hooting بلند شو قهرمان. حالا این رمان است یا داستان بلند خودش ماجرایی است که نمیخواهم واردش بشوم. فکر میکنم پست مدرن هم هست.
چرا ؟
سعی کردهام یک کتاب طنز خوشخوان برای مخاطب عمومی و یک کتاب قابل تفسیر و لایه لایه برای خوانندههایی که سعی در کشف متن دارند، بنویسم. شوخی با تاریخ، راوی نامعتبر، شوخی با علم و رگههای علمی-تخیلی، حضور عناصری از داستانهای مشهور دیگران و بعضی چیزهای دیگر. اینها میشود فرم پستمدرن. راستش پست مدرن، یک گونه است، ارزشگذاری نیست. یعنی داستان پست مدرن خوب داریم، داستان پست مدرن بد هم داریم. انشاالله این پست مدرن خوب باشد.
درباره تصاویر کتاب توضیح میدهید؟
البته وجود نقاشی و طراحی در آثار داستانی از شازده کوچولو تا صبحانه قهرمانان که ونهگات وجود دارد، من تلاش کردهام مقلد صرف نباشم. خواستم کاری کنم که نسبت به ونهگات هم جدیدتر باشد، مثل درهم بودن نقاشیهای مضحک با آثار ماندگار جهانی و نسبت دادن آن به قهرمان داستان. حتی در خود نقاشیها و یا نوشتههایش آثاری از اطلاعات داستانی دیده میشود. وقتی قهرمان داستان ادعا دارد که مونالیزا و پرده تبلیغ سینمایی گنج قارون را کشیده و در کنارش باقی نقاشیها بچهگانه و ضعیف است، چه معنایی دارد جز اینکه به هیچ چیز راوی نمیشود اعتماد کرد، جز در هم شکستن مرز وهم و توهم با واقعیت.
این کتاب آشکارا به رمان ملکوت اثر بهرام صادقی اشاره و گرته گیری دارد. حتی ضدقهرمان قصه همیشه کتاب ملکوت را میخواند، دلیل خاصی دارد؟
به نظر من ملکوت مهمترین رمان فارسی است. البته سال انتشار رمان در این قضاوت بسیار مهم است. یعنی صادقی تنها کسی است که به زعم من همزمان و همگام است با ادبیات جهان زمان خودش و تقلید و تکرار گذشتگان نیست. ولی فقط ارجاع کتاب به رمان ملکوت نیست، بوف کور صادق هدایت هم در داستان هست. ساقی هم حلقه اتصال بوف کور با ملکوت. ساقی که زن زیبای دلفریب ملکوت است میشود نقاشی روی خمره قهرمان که همان لکاده و اثیری بوف کور است. همین طور داستان های کوتاه بهرام صادقی در سنگر و قمقمه های خالی هم در داستان حضور دارند.
طرحواره کلی داستان این است: یک عده که به فکر تسخیر ملکوت آفرینش هستند و در آمریکا زندگی میکنند دنبال کسی میگردند که مقطوع الاعضا بوده ولی حالا به گمان آنها تحت یک اتفاق عجیب در معجزهای دوباره دارای دست و پا شده است. آنها فکر میکنند این معجزه رویش دقیقا دشمن پروژه آنهاست که میخواهند با انجماد ملکوت عالم را به تسخیر خود دربیاورند. محور اصلی داستان شما چیست؟
خب پس تقابل رویش و امید با انجماد و یاس میشود مساله داستان. این معجزه رویش را که گاهی در کتاب با عنوان رستاخیز از آن نام برده شده را میشود ربط بدهم به این اعتقاد شیعی که ظهور موعود را نوعی قیامت و رستاخیز می داند و یا رویش را که در زیارتنامه حضرت مهدی خوانده می شود: السلام علی الربیع الانام. به اعتقاد من بدون اعتقاد به این رویش و امید، صادقی و هدایت حق داشتهاند که روح جهان را جهنم سوزان بفهمند و راه رهایی را خودکشی. آن فصل حمام رفتن قهرمان با آقای ساقدی که به یاد دارید؟ همه مشتریان حمام جهنمی، ساکنان یتیمخانه ملکوت بودند.
لابد ضدقهرمان داستان، که عملا مخالف این رویش و رستاخیز است آمریکاست.
البته ولی یادمان باشد که او خود هم نوکر آقای ناشناس است.
نکته آخر؟
از نشر اسم واقعا ممنونم. هر دو کتابم را چاپ کرد. کتابهایی که در این آشفته بازار به لحاظ فروش و فرم و خیلی چیزهای دیگر پر ریسک هستند.
رمان بلندشو قهرمان، در ۱۲۴ صفحه، از سوی نشر اسم روانه بازار شده است.
نظر شما