۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، ۸:۲۰
کد خبر: 83778664
T T
۰ نفر

برچسب‌ها

پروندهٔ خبری

چرا دریابندری آقای مترجم بود

۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۹، ۸:۲۰
کد خبر: 83778664
فائزه طاهریI خبرنگار
چرا دریابندری آقای مترجم بود

تهران- ایرنا- این روزها بسیار در فراق نجف دریابندری (۱۳۰۷-۱۳۹۹) سخن رفته است، او را آقای مترجم می‌دانند. اما او به‌راستی چه کرد؟

نجف دریابندری رفته است؛ پس از سال‌ها سکوت. این سال‌ها برای آنها که خوش‌محضری او را درک کرده بودند، سخت و دردناک گذشت و برای ما که دل‌خوش به خواندن آثارش بودیم، جور دیگری.

اندوه من این روزها برای تیرگی آسمان دنیای ترجمه‌ایست که یک به یک بزرگانش را از دست می‎دهد و کرکره پنجره ادبیات ما را به سمت دنیای بیرون، پایین و پایین‌تر می‌کشد.

این روزها همه‌جا از افسوس نبودن او سخن می‌رود؛ از اخلاقش، نبوغ واضح در چشمان درشت و سیاهی که سال‌ها به‌ جای زبان با دوستانش سخن گفت، از تلاشش برای فهمیدن اثر و فهماندنش به مخاطب و از واژه‌ای که باورش در دنیای امروز دشوار است؛ خودآموختگی در ترجمه.

امروز به لطف وجود رشته‌ زبان‌های مختلف آن‌هم تا بالاترین مقاطع تحصیلات تکمیلی، مترجم یا کسی که خود را مترجم بنامد، کم که نه زیاد هم داریم. گواهمان آشفته‌بازار ترجمه است که پر شده از ترجمه‌های اشتباه و ایراددار به لطف اعتماد ناشران به همین مدارک دانشگاهی بازار و دیگر، چندین و چند ترجمه از آثار پرفروش دنیا.

شاید افرادی چون نجف دریابندری، مثال قاطعی هستند برای این سخن غلامرضا امامی نویسنده و مترجم که « از کلاس‌های داستان نویسی هیچ نویسنده‌ای و از کلاس‌های ترجمه هیچ مترجمی سربرنمی‌آورد». او به‌همراه رضا سیدحسینی، محمد قاضی، ابوالحسن نجفی و منوچهر بدیعی که یا پا به دانشگاه نگذاشتند یا اگر تحصیلات دانشگاهی داشتند زیان خارجی نخوانده بودند، بزرگ‌ترین مثال نقض هستند از تاثیر تحصیلات دانشگاهی در مترجمی تمام و کمال شدن.

نسل ما محضرش را درک نکرد و او را از آثارش شناخت؛ متونی به غایت روان که در ترجمه بودن اثر تردید ایجاد می‌کرد. به قول آبتین گلکار مترجم و استاد دانشگاه ترجمه‌های او «به گونه‌ای عمیق است که اگر نویسنده می‌خواست این کتاب را به فارسی بنویسد، شاید همین گونه می‌نوشت یا حتی نمی‌توانست به این خوبی فارسی بنویسد».

اصلا چه کسی جز دریابندری می‌توانست برای رمان ویلیام فالکنر عنوان «گوربه‌گور» را انتخاب کند. او در مقدمه این کتاب نوشت:

«گوربه‌گور» عنوانی است که من روی این رمان گذاشته‌ام، زیرا نتوانسته‌ام عنوان اصلی آن را به عبارتی که خود بپسندم به فارسی درآورم. این به جای «همچون که دراز کشیده بودم و داشتم می‌میردم» کوتاه‌ترین عبارتی است که به نظر من معنای عنوان اصلی را دقیقا بیان می‌کند. (ص ۵)

مثالی عینی و نگاهی به مقدمه دو ترجمه دریابندری

از ویژگی‌های کار دریابندری بسنده نکردن به ترجمه صرف اثر بود. او هم‌زمان که تلاش می‌کرد سبک و سیاق نویسنده را در ترجمه پیاده کند، توضیحاتی را به مخاطب ارائه می‌کرد.

این مقدمه‌ها گاه اثر دریابندری را تا حد تالیف و پژوهش ارتقا می‌داد. علیرضا خان‌جان مترجم و استاد دانشگاه در این باره می‌گوید: متن کتاب پیرمرد و دریا از همینگوی ۱۲۰ صفحه است اما مترجم در ۹۰ صفحه، مقدمه‌ای عالمانه بر آن می‌نویسد که خود ارزش یک کتاب تالیفی و تحقیقی تمام و کمال را دارد و خواننده را به‌خوبی برای خوانش متن ترجمه آماده می‌کند.

به گفته وی، دریابندری غیر از ترجمه متن اصلی، مقدمه، پانویس‌ها و پی‌نوشت‌های متعدد و مفیدی نیز در کتاب خود در اختیار می‌گذارد. در واقع، می‌توان گفت دریابندری خواننده را با متن تنها نمی‌گذارد و به نوعی او را در درک و دریافت متن همراهی می‌کند.

دریابندری در یادداشتی کوتاه در ابتدای گوربه‌گور به تاریخ ۲۸ شهریور سال ۷۱، توضیح داده است که فاکنر در چه حال و هوایی این رمان را نوشته، اثر چه ظرافت‌ها و لایه‌های پنهانی دارد، فضای اصلی رمان کجاست و شخصیت‌ها چه کسانی هستند. او حتی به ابهام زمانی اثر نیز اشاره دارد:

آدم های این رمان روستاییان ساده – و گاه ساده لوح - ایالت میسی‌سیپی در جنوب آمریکای شمالی، هستند -در زمان نامعینی که شاید کمی بعد از جنگ جهانی اول باشد و داستان از زبان خود این آدم‌ها نقل می‌شود. صفحه ۵-۶

در این نوشتار او حتی سبک ترجمه خود را برای مخاطب معرفی می‌کند: در ترجمه این زبان من خود را ناگزیر دیده‌ام که اولاً دامنه آزادی مترجم را اندکی وسیع‌تر از حد معمول بگیرم و ثانیاً گفتار را نه به «لفظ قلم» بلکه به همان صورتی که از دهان جاری می‌شود- به زبان گفتار- ضبط کنم. در این کار نه‌تنها از افراط پرهیز کرده‌ام بلکه کوشیده‌ام تا آنجا که فضای زبان محاوره اجازه می‌دهد صورت مکتوب کلمات را نگه دارم. اما هرکس بیش از یکی دو صفحه گفتار فارسی را به صورت آوانگاری (فونتیک) با خط فارسی ضبط کرده باشد می‌داند که حفظ یک شیوه یکدست و منسجم در این کار مقدور نیست. بنابراین یک‌دستی یا انسجام مطلق فضیلتی است که نباید از رسم الخط این کتاب انتظار داشت. صفحه ۶

اما یکی دیگر از نمونه‌های اعلای توضیح اثر و هدایت مخاطب را می‌توان در بازمانده روز دید.

کازوئو ایشی‌گورو نویسنده انگلیسی ژاپنی‌تبار سال ۹۶ (۲۰۱۷) جایزه نوبل ادبیات را از آن خود کرد. دریابندری سال‌ها قبل کتاب بازمانده روز را از او ترجمه کرده بود. او که نویسندگان مهم و جریان‌ساز را می‌شناخت برای ترجمه آثارشان تردید نمی‌کرد. این فرق چون اویی بود با مترجمانی که یک هفته پس از اعلام برگزیده نوبل ادبیات، بازار کتاب را با ترجمه‌های سریع و بی‌دقت پر می‌کنند. مسلما نویسنده‌ای که جایزه نوبل ادبیات را از آن خود می‌کند مخصوصا در سال‌های اخیر برای عمری فعالیت ادبی برگزیده می‌شود و یک‌باره در عرصه ادبیات جهان ظهور نمی‌کند.

دریابندری برنده نوبل ادبیات ۲۰۱۷ را بسیار پیش از مترجمان تازه‌کار شناخته بود و مخاطب را هم با او آشنا کرده بود. او در مقدمه‌ای به تاریخ ۵ دی ماه ۷۵ در بازمانده روز، ایشی‌گورو را معرفی می‌کند و در این معرفی نگاهی به تمام آثار او دارد:

اما میان این جوان ژاپنی‌تبار و آن نویسندگان صاحب سبک- آن «استیلیست»های برجسته زبان انگلیسی- یک تفاوت مهم وجود دارد. اگر «استیلیست» کسی است که با لحن خاص خود می نویسد -لحنی که ممکن است بپسندیم یا نپسندیم – ایشی‌گورو را اصولاً نمی‌توان به این معنی یک «استیلیست» نامید، زیرا که لحن کلام او ثابت نیست، بلکه در هر اثری به مناسبت موضوع و موقع تغییر می‌کند. (ص. ۱۰)

او حتی به خواننده گوشزد می‌کند به چه نکاتی توجه داشته باشد: این یک داستان ساده و سرراست نیست؛ در واقع بافت پیچیده‌ای از چند لایه داستان است که هر کدام در تراز و زمان خاص خود جریان دارند و خواننده داستان باید به آنها توجه داشته باشد. (ص. ۱۱)

دریابندری در مقام مترجم وظیفه انتقال معنا به مخاطب را تمام و کمال انجام می‌دهد؛ با رعایت همه جزئیات و ریزه‌کاری‌هایی که از حس مسئولیتش در برابر مخاطب نشئت می‌گیرد. در مقدمه بازمانده روز ضمن توضیح مبسوطی برای واژه باتلر Butler و اشاره به ریشه انگلیسی، فرانسوی (بطری) و حتی ریشه اصلی عربی (بط) و معادل فارسی آن؛ یعنی صراحی، اضافه می‌کند باتلر یعنی خدمت‌گاری که در مجلس بزم صراحی را در اختیار داشته و به اشاره میزبان از میهمانان پذیرایی می‌کرده است.

اما او به این هم بسنده نمی‌کند و توضیح می‌دهد: من گمان می‌کنم «پیش‌خدمت» فارسی به معنای خدمت‌گاری که بر دیگر خدمت‌گاران پیشی دارد و پیش ارباب (یعنی در حضور او) ظاهر می‌شود، معنای باتلر انگلیسی را تا حدی می‌رساند؛ ولی در مفهوم باتلر معانی باریک‌تری هم هست که باید به پیش‌خدمت اضافه شود. (ص. ۱۵)

دریابندری به این توضیح هم رضایت نمی‌دهد و می‌افزاید:

در نظام اشرافی و اعیانی انگلیس باتلر جای خاصی دارد، و چون از میان همه خدمت‌گاران تنها اوست که با شخص ارباب در تماس مستقیم قرار می گیرد، هیئت ظاهر و بر و لباس و حتی کلام و لهجه او بسیار اهمیت پیدا می‌کند؛ به این معنی که همه اینها باید مایه حفظ حیثیت و آبروی ارباب باشند ولی در عین حال فاصله باتلر را با شخص ارباب نشان دهند. (ص. ۱۵)

حال که معنای باتلر مشخص شد، مترجم به ژانری در ادبیات انگلیس با داستان‌هایی مربوط به اواخر قرن ۱۹ و اوایل ۲۰ اشاره می‌کند که به موضوع باتلر اختصاص دارد و نمونه‌های موفقی از کمدی در این ژانر را هم مثال می‌زند.

آقای مترجم که در بخش‌های نخست مقدمه عنوان می‌کند «لحن غالب در این داستان لحن رسمی و مضحک پیش‌خدمتی است که یک عمر ناچار بوده است در دایره زبان خشک و بی‌جانی که بیرون رفتن از آن در حد او نیست حرف بزند. می‌توان گفت که سراسر این داستان سلسله بی‌پایانی است از کلیشه‌های فرسوده زبان نوکرمآب و اداری انگلیسی» (ص. ۱۲-۱۳)، در اواخر مقدمه می‌گوید چگونه به کشف زبان و صدای راوی نائل آمده و به این نتیجه رسیده است که «چیزی بسیار نزدیک به این صدا از لابه‌لای سفرنامه‌ها و خاطرات و مکاتبات دوره قاجار به‌گوش می‌رسد- و البته در آنچه از زبان ارباب‌ها و نوکرها و پیش‌خدمت‌های آن دوره در خاطرها مانده است» (ص. ۱۹).

در پایان این مقدمه دریابندری توضیحی کامل در مورد انتخاب عنوان کتاب می‌دهد و می‌نویسد: به‌هر صورت عبارت «What remains of the day» را می‌توان «آنچه از روز بازمانده» یا «باقی مانده روز» ترجمه کرد و این یکی از ابعاد داستان را به‌خوبی می‌رساند. اما نویسنده در عنوان رمان remains را نه به‌صورت فعل، بلکه به‌صورت اسم به‌کار می‌رود. از این صورت معنای دیگری برمی آید که عبارت است از بقایای شخصی یا چیزی که خودش در گذشته  از میان رفته است و فقط جسدی یا ویرانه‌ای از او بر جا مانده است.

این تعبیر از عنوان رمان را میتوان «بقایای روز» یا حتی «ویرانه‌های روز» ترجمه کرد؛ به این معنی که روز عمر راوی داستان که با روز رونق سرای دارلینگتن - به عنوان کنایه ای از اشرافیت انگلیسی و امپراتوری بریتانیا به طور کلی- به پایان رسیده و آنچه از آن بازمانده ویرانه ای است که اینجا به صورت یادداشت های بازمانده از یک سفر شش‌روزه می‌خوانیم. به این ترتیب، مشکل بتوان در زبان فارسی عبارتی پیدا کرد که همه وجوه عنوان اصلی این رمان را دقیقاً برساند. من «بازماندهٔ روز» را بر «بازمانده‌های روز» یا « باقی‌مانده روز» یا « بقایای روز» ترجیح دادم. (ص. ۲۲)

توضیح بیشتری لازم نیست. فقط این شیوه ترجمه را می‌توان کنار ترجمه‌های فراوانی قرار داد که حتی زحمت توضیح که هیچ، اسامی لاتین هم در زیرنویس‌شان پیدا نمی‌شود.

آقای مترجم، بسیار به ما آموخت و بی‌حوصلگی ما در آموختن است که جای او را تا ابد در در آشفته‌بازار کتاب ما خالی نگاه می‌دارد.

کتاب‌ها:

بازمانده روز، کازوئو ایشی‌گورو، نجف دریابندری،کارنامه ۱۳۸۵

گوربه‌گور، ویلیام فاکنر، نجف دریابندری، چشمه ۱۳۸۳

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha