گزارشی از وضعیت ساکنان روستاهایی که در بخش چاهدادخدا و زیر دامنه کوههای مارز و حاشیه رودخانه سُمسیلی قلعهگنج زندگی میکنند را پیش رو داریم، به اتفاق فرماندار قلعهگنج و جمعی از مسوولان راهی این منطقه شدیم تا ببینیم اهالی این مناطق کمبرخوردار چگونه روزگار میگذرانند و چه خدماتی به آنها ارائه شده و چه کمبودهایی دارند.
از قلعهگنج شروع میکنیم، خطهای گرمسیر که به عنوان یکی از مناطق دورافتاده و محروم کشور در فاصله ۴۲۰ کیلومتری جنوب کرمان واقع شده است. همان منطقهای که سال ۹۳ در دولت یازدهم به عنوان شهر نمونه اقتصاد مقاومتی معرفی شد، بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی هم به عنوان معین اقتصاد مقاومتی، امور مربوط به توسعه اقتصادی و توانمندسازی خانوادههای این دیار را بر عهده گرفت. شهری که تا پیش از این کمتر کسی نامش را شنیده بود، شد الگوی موفق اقتصاد مقاومتی و مدیران ارشد کشور هم هر وقت میخواستند نمونهای بارز از اقتصاد مقاومتی را نام ببرند از قلعهگنج سخن به میان میآوردند. با یک جست و جوی ساده در اینترنت متوجه میشوید که دولت در این منطقه محروم چه خدماتی ارائه کرده است. در این گزارش مجالی برای تشریح همه آن اقدامات نیست اما همینقدر بگویم راهاندازی یک مجموعه سه هزار راسی پرورش بُز اسپانیایی ۲ قلوزا، احداث بزرگترین هتل کپری و طرح راهاندازی صندوقهای خرد روستایی تنها گوشهای از تجلی اقتصاد مقاومتی در این دیار است.
شایسته است بدانید در این دولت حتی به دورافتادهترین و کم جمعیتترین روستاها هم توجه شده است، روستاهایی که از روی نقشه هم نمیتوانید پیدایشان کنید و برای رسیدن به آنها باید حداقل هفت یا هشت ساعت فقط در دامنه کوهستانها و کفِ رودخانهها طی طریق کنید. برای دومین مرتبه طی یک سال گذشته میخواهیم به روستاهای سرزه و جُهلدَر سفر کنیم پس در این سفرنامه کوتاه، ما را همراهی کنید.
ساعتی پس از اذان صبح از قلعهگنج به طرف چاهدادخدا حرکت کردیم، از روستای سَلمانیه و اردوگاه که عبور کردیم در مسیر چاهدادخدا به سمت صولان و رمشک وارد یک جاده فرعی آسفالتهای که در سمت راست بود شدیم، یک راه آسفالته خلوت که از میان چند آبنما و مسیر پخشسیلاب میگذشت، بخشی از آسفالت جاده را سیلاب بهاره با خود برده بود، پس از مدتی بالا و پایین شدن در این جاده ناهموار به راه خاکی روستای چاهالمدین رسیدیم، میتوان گفت اینجا آغاز سفر یک روزه ما بود، چاهالمدین در عین محرومیت اما امکاناتی هم داشت، خانه بهداشت، دکل تلویزیونی و مخابراتی، مدرسه نوساز و مسجد روستا را همینطور که از مسیر عبور میکردیم مشاهده کردم. « میگویند در گذشته شخصی به نام المدین در این منطقه یک چاه آب حفر کرده و باعث آبادانی این منطقه شده است»
چاهالمدین را که پشت سر گذاشتیم در یک جاده خاکی و نسبتا همواری قرار گرفتیم، با عبور از چند تپه و صخره بزرگ پس از گذشت ۳۰ دقیقه به دره سُمسیلی رسیدیم، این دره در زیردامنه کوهستان مارز و کوه اورتین قرار داشت، اهالی جنوب کرمان جاذبههای طبیعی این رودخانه را خوب میشناسند، خودروها روی آبهای زلال رودخانه به حرکت ادامه دادند و برخلاف جریان آب به سمت بالادست رودخانه حرکت کردیم، حجم آب زیاد نیست و مشکلی برای تردد نداریم، برای دسترسی به روستاهای بُنگرو، سرزه و جُهلدر باید از داخل دره و رودخانه سُمسیلی عبور کنیم، الان حجم آب کمتر شده و در پهنای رودخانه جاری است. « این دره رویشگاه گیاه سُمسیل بوده و برای همین آن را دره یا رودخانه سُمسیلی نامیدهاند، سُمسیل یک گیاه شور مزه است که محلیها آن را به صورت آبپَز به عنوان یک وعده غذایی مقوی میل میکنند»
در میانه راه یکی از اهالی سَرزه که با موتورسیکلت از روستای سلمانیه برمیگشت با ما همراه شد، یک موتورسیکلت شکاری که از دو طرف زین آن، هندوانه و اقلام خوراکی آویزان بود، تنها وسیله نقلیه برای رفت و آمد اهالی، همین موتور سیکلتها هستند که حتی در مواقع ضروری زنان باردار و بیماران را به نزدیکترین مراکز درمانی میرسانند. به آرامی بر خلاف آب و به سمت آسمان حرکت کردیم، صدای کودکانی که درحال بازی بودند در دره میپیچید، مهدی شهسواری فرماندار قلعهگنج با شنیدین صدای بچهها علامت داد که توقف کنیم.
فرماندار به سمت بچهها رفت و سر صحبت را با آنها باز کرد، از وضعیت تحصیلیشان سوال کرد و خطاب به کودکان گفت، تاکنون کدام یک از ما را دیدهاید و میشناسید، یکی از پسربچهها که حدود ۱۰ سال سن داشت با انگشت اشاره، رییس کمیته امداد قلعهگنج را نشان داد و گفت: این پیمان است «برایم جالب بود که یک کودک، مدیر کمیته امداد امام خمینی (ره) را به نام کوچک میشناسد و صدا میزند»
دره سمسیلها سنگهای سخت و برندهای دارد و من متعجب بودم که کودکان این دره چگونه با پاهای برهنه روی این سنگها راه میروند و بازی میکنند، نمیدانم اگر در حین بازی پای یکی از این دِلالهها ( در گویش محلی به معنی عزیزان) روی عقرب بیاید چه اتفاقی رخ میدهد. حقیقتا چابکی این کودکان برایم شگفتآور است، براستی آنها شیربچههای دره سمسیلها هستند. « بومیهای این منطقه فرزندان خود را شیربچه صدا میزنند»
پس از یک گفت و گوی صمیمانه با کودکان مجددا به سمت روستای سرزه حرکت کردیم، به پیمان احمدی رییس کمیته امداد گفتم بچهها به گونهای حرف میزدند که انگار شما عضوی از خانوادهشان هستی، او بیان داشت: هفتهای یکی دو مرتبه به این روستاها سرکشی میکنم و همین ۲ روز قبل برای توزیع بستههای غذایی به بُنگرو و سایر روستاهای اطراف آمدیم، خدمترسانی به این مردم را لطف خدا میدانیم.
حقیقتا سفر به چنین مناطقی حتی با خودروهای شاسی بلند و کمکدار هم سخت است با موتورسیکلت که جای خود دارد، باید حداقل یک مرتبه به این منطقه سفر کنید تا متوجه شوید چه میگویم و اینکه مدیران دستگاههای اجرایی ۲ مرتبه در هفته برای سرکشی به این مناطق سفر میکنند خود، نماد بارز خدمترسانی در جامعه اسلامی است. «این سفر هم به دستور استاندار کرمان انجام شد»
از پستی و بلندیهای زیادی عبور کردیم، قُبههای کپرها نمایان شد و تعدادی از زنان و کودکان روستا به پائین دره آمده بودند و درحال شست و شوی ظرفها و لباسها در زلال رودخانه بودند، برخی از مادران هم در حال نظافت کودکانشان بودند که با دیدن خودروها، چادرهایشان را از دور کمر باز کرده و روی سرشان انداختند.
ادامه مسیر با خودرو میسر نبود پس پیاده به سمت روستای سرزه حرکت کردیم، پیرمردی با لباس بلوچی به استقبال فرماندار و سایر مدیران آمد، نامش چهارشنبه است و پس از احوالپرسی و خوش و بِش، ما را به سمت منازل کپری هدایت کرد، کودکانِ قد و نیم قد با پاهای برهنه همراه با پدران و مادرانشان نیز به استقبال آمدند، چهارشنبه که بزرگ و ریشسفید روستا است عنوان کرد: اینکه مدیران دولتی هر از چندگاهی به این منطقه صعبالعبور میآیند و احوال ما را جویا میشوند، بیشتر به زندگی امیدوار میشویم، حتی اگر کاری هم از دستشان برنیاید.
سایر اهالی روستا هم شروع به سخن گفتن کردند، مادربزرگ مهربانی از بیماری خود برایمان گفت و اینکه برای درمان بیماریاش پولی ندارد، بانوی دیگری از کمبود آذوقه و نداشتن اجاق گاز گفت.
چهارشنبه که ریشسفید تمامی ۶ خانوار روستای سرزه است با اشاره به حمله پلنگ به گوسفندهایش اظهار داشت: همه ما یک گله ۸۰ راسی گوسفند داشتیم که ۲۰ روز قبل ۱۰ راس آنها را پلنگ تلف کرد و هر چندماه یک بار تعدادی از آنها طعمه پلنگ میشوند، آرد و آذوقه کافی نداریم و با استفاده از هیزم غذا میپزیم.
او و همسرش به کپرنشینی عادت کردهاند، به جز چند حصیری که روی کپر و داخل آن پهن کردهاند و چند پتوی کهنه و تعدادی گوسفند دارایی دیگری ندارند.
برنج و روغن و حبوبات بین اهالی توزیع و قرار شد آرد و آذوقه و پتوی نو در اختیار اهالی روستا قرار گیرد و مدیران عشایری هم مشکلات مربوط به این حوزه را رتق و فتق کنند.
« نامگذاری این روستا هم برای این است که در نزدیکی یک چشمه آب واقع شده و در گذشته به این آبادی، سرِ زِه میگفتند»
راهی روستای جُهلدَر شدیم، با وجود سنگها و صخرهها به سختی از رودخانه عبور کردیم، اثری از جاده نیست و هرچه است سنگ و صخره است، حدود ۲ کیلومتر مانده به جهلدر آثاری از جاده قدیمی که سیلاب و ریزش سنگ آن را تخریب کرده نمایان شد، بالاتر که رفتیم به جاده جهلدر که یک سال قبل تیغ زنی شده بود رسیدیم، در گردنه ورودی روستای جهلدر توقف کردیم، از اینجا تمامی روستا قابل مشاهده است، منازل کپری و توپی شکل در میان انبوهی از کوه و صخره و تپه خودنمایی میکنند و باغچهای از نهالهای مرکبات.
وارد جهلدر شدیم، اهالی از ورود میهمانان ناخوانده متعجب شدند و به سمتمان آمدند. ابراهیم احسانی عضو شورای روستا است، جلو آمد و خود را معرفی کرد.
۳۵ خانوار در این روستای دورافتاده زندگی میکنند، احسانی با بیان اینکه سال گذشته بنیاد مسکن با همکاری بنیاد علوی برایمان کپرهای محکمی ساختند اظهار داشت: حدود ۲ ماه قبل وقتی که سیل راهها را بسته بود با بالگرد برایمان مقداری آرد و آذوقه آوردند.
او از آنتنهی ضعیف تلفن همراه در این منطقه گلایه کرد و گفت: برای برقراری ارتباط تلفنی باید از کوه بالا برویم، آن کوهی که حدود ۵۰۰ متر از کپرها فاصله دارد تنها نقطهای است که تلفن همراه آنتن میدهد.
«اهالی جهلدر نخستین و مهمترین مشکل خود را نداشتن جاده و آب آشامیدنی سالم عنوان کردند»
یکی از اهالی روستا بیان داشت: منبع آب، ساخته شده اما به طور کامل راهاندازی نشده است، با لولههایی که از اداره امور عشایری گرفتهایم آب را از رودخانه به منازل مسکونی میآوریم که این لولهها نیز فرسوده و سوراخ شدهاند، یکی از لولهها که ضخیم تر و قطر بیشتری دارد را نشان داد و گفت: این لوله را شخصی به نام قلندری که مهندس معدن کروم بود چند سال قبل به اهالی اهدا کرد اما الان از آن معدن، کروم استخراج نمیشود.
از پَنلهای خورشیدی که بنیاد علوی برای تولید برق و روشنایی معابر روستا نصب کرده بود فقط ستونها باقیمانده و اهالی روستا پنلها را روی کپرهایشان نصب کردهاند تا لامپی بالای سرشان روشن کنند.
حسین احسانی یکی دیگر از اهالی روستای جُهلدر است. او با ۶۵ سال سن بیش از ۳۰ سال سال است که در همین روستا و اطراف آن زندگی عشایری دارد.
همراه با احسانی به طرف یک واحد کپری نیمهتمام رفتم که با مشارکت بنیاد علوی و بنیاد مسکن احداث شده، کف این کپر لایهای از سیمان کشیده شده و پنجره هم ندارد، از ظاهرش مشخص است از پس از اتمام این واحد مسکونی هیچ کس در آن سکونت نداشته و کهنه و فرسوده شده است.
«ساخت چنین کپری در شهر حدود هشت میلیون تومان و شاید بیشتر هزینه میبرد»
این مرد ۶۵ ساله کوهستان عنوان کرد: برای ساخت این کپرها آن هم در چنین منطقه دورافتادهای هزینههای زیادی شده است اما تعدادی از آنها به واسطه همین موارد جزئی که پیمانکار باید انجام میداد متاسفانه هنوز به اهالی تحویل داده نشدهاند و برخی از اهالی همچنان در کپرهای سنتی که خودشان در گذشته ساختهاند زندگی میکنند. او از مارها و عقربها هم برایمان گفت که چگونه نیمهشبها صدای جیغ و فریاد کودکان را بلند میکنند. فاصله تا نخستین مرکز درمانی چاهدادخدا حدود ۲ ساعت است و اگر وسیله نقلیهای در دسترس نباشد مدت زمان بیشتری طول میکشد تا کودکِ دره سمسیلها نخستین آمپول عقربگزیدگی زندگیاش را تجربه کند، خدا کند زهر در بدنش پخش نشده باشد، او باید زنده بماند، بزرگ شود، درس بخواند و روزی این منطقه کمبرخوردار را از محرومیت نجات دهد. امید در چشمان اهالی این منطقه موج میزند.
آفتاب گرمِ یک ظهر اردیبهشتماه بر روی جهلدر و کوه هایش میتابد و گرمای سوزانی است و درختهای بیثمری که در وسط روستا کاشته شده، سایه ساری برای اهالی است، در باغچههای پراکنده روستا هم چندین نخل و و نهال مرکبات و انگور کشت شده که هنوز رشد نکردهاند اما وجودشان یک سبزی و طراوتی به این روستای کوهستانی و خشک داده است.
عضو شورای روستا به روند تحصیل دانشآموزان هم اشاره کرد و گفت: ۲۰ دانشآموز داریم، از اوایل شیوع کرونا و از ابتدای اسفندماه مدرسه جهلدر نیز تعطیل شد و هنوز هم تعطیل است، این بچهها آموزش مجازی هم ندارند و درواقع باید بگویم که والدینشان توان خرید گوشی هوشمند ندارند.
بچههای این دره، از هوش خوبی برخوردارند، وقتی از شغل آیندهشان سوال کردم بیشتر آنها دوست داشتند در آینده دکتر و مهندس شوند، البته اینجا هم بعضی از بچهها خلبانی را گزینه خوبی عنوان کردند اما کوچکترینشان با تاکید گفت میخواهم مهندس راه شوم.
«جُهلدَر حدود ۱۸۰ کیلومتر از مرکز قلعهگنج فاصله دارد، جهلدر در گویش محلی به معنی دره عمیق است»
فرماندار جوان قلعهگنج که مشتاقانه پیگیر شناسایی و بررسی مشکلات اهالی این روستا بود در جمع مدیران این شهرستان تاکید کرد: هرچه سریعتر منبع ذخیره آب و وضعیت تعهدات پیمانکار آن تعیین تکلیف شود، همچنین پنلهای خورشیدی که نیاز به تعمیرات دارند تعمیر شده و معلم مدرسه برای آموزش و تحصیل کودکان روستا فعالیتش را آغاز کند.
شهسواری تصریح کرد: وضعیت چاههای سرویسهای بهداشتی و منازل کپری که نیاز به اصلاح و نازک کاری دارند ساماندهی شود و با حمایت اداره امور عشایری و کمیته امداد برخی مایحتاج و وسایل مورد نیاز اهالی روستاها تامین شود.
با شنیدن صحبتهای فرماندار قلعهگنج، اهالی روستا دلشان قرص شد، حقیقتش را بخواهید من هم مطمئن شدم که این کارها انجام میشود چون مدیران قلعهگنج خوب میدانند فرماندار جوانشان با کسی تعارف ندارد «او کسی است که ۶ اداره دولتی را بخاطر رعایت نکردن مسائل بهداشتی در روزهای کرونایی، پلمب کرد»
محمد جمشیدی ریس اداره بنیاد مسکن شهرستان قلعهگنج هم در خصوص احداث واحدهای مسکن کپری جهلدر اظهار داشت: بنا به دستور استاندار کرمان و تفاهمنامه آبادانی شهر نمونه اقتصاد مقاومتی (قلعهگنج) طرح احداث واحدهای مسکونی روستاهای جهلدر و بُنگرو در دستور کار قرار گرفت و کار احداث ۳۵ واحد مسکن کپری و توپی شکل در روستای جهلدر از اوایل آذرماه ۱۳۹۷ آغاز شد.
وی با بیان اینکه جاده صعبالعبور، حمل مصالح ساختمانی را برای ما بسیار دشوار کرده بود بیان داشت: فقط کرایه یک کامیون ۱۰ تُن از جاده اصلی تا روستای جهلدر یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان به جز کرایه تا ابتدای جاده جهلدر بود، با مشارکت بنیاد علوی در روستای جهلدر ۳۵ واحد کپری ساختیم که هزینه ساخت هر واحد ۱۲ میلیون تومان شد و این درحالی بود که بسیاری از این خانوارها در روستای اردوگاه چاهالمدین یک واحد مسکونی داشتند و تسهیلات مسکن هم دریافت کرده بودند.
جمشیدی با بیان اینکه برای احداث این واحدهای مسکونی انرژی و وقت زیادی صرف کردیم افزود: از هزینه بنزین و استهلاک و رفت و آمد تا حمل بار با مشکل مواجه بودیم و ۲ خودروی ما در همین جاده مستهلک و فرسوده شد و قابل تعمیر هم نیستند.
ریس اداره بنیاد مسکن شهرستان قلعهگنج با اشاره به اینکه ساخت واحدهای جهلدر و بُنگرو یکی از پروژههای بسیار سخت دوران کاری من بود اضافه کرد: اهالی جهلدر در ساخت و آبادانی روستایشان همکاری نمیکردند و این موضوع، سختی کار را دوچندان کرده بود.
به گفته مجید احمدی بخشدار چاهدادخدا، جمعیت روستاهای سرزه و جهلدر و بُنگرو که در حاشیه رودخانه و دره سُمسیلی قرار گرفتهاند حدود ۵۰ خانوار است که بیشتر آنها تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی (ره) هستند، اهالی این روستاها برق ندارند و برای روشنایی از پنل خورشیدی استفاده میکنند. به گفته احمدی این روستاها دائمی بوده و عشایری نیستند و در مدت ۴۰ ساله پس از انقلاب هم خدمات آنچنانی دریافت نکردهاند.
بخشدار چاهدادخدا تصریح کرد: مردم سختی کشیده این مناطق در دولت تدبیر و امید بیشترین خدمات و امکانات را دریافت کردهاند.
همانطور که خواندید، این سه روستا عشایری نبوده و ۵۰ خانوار به طور دائم در این مناطق سکونت دارند، اینجا سکونتگاه اجدادی این مردم است و همانگونه که تاکنون مهاجرت نکردهاند از این به بعد هم نخواهند کرد و مسوولان قلعهگنج به خوبی از این موضوع آگاهند، این مردم با تجملات و زندگی اشرافی بیگانهاند و کپرهای حصیری، سایه سرشان است اما این خانههای توپی شکل، درز و سوراخهای زیادی دارند و در این منطقه، مار و عقرب فرآوان است.
اگر بخواهند سوراخهای کپر را بپوشانند، آنگاه گرما قاتل جانشان میشود و اگر بخواهند هم از مارها و عقربها و هم از گرما و سرما در امان باشند باید درزها را بپوشانند و تنها راه حل این مشکل ۱۵۰ ساله، برق است. برق که داشته باشند همه سوراخها را میگیرند و کولر را روشن میکنند.
یکی از دلایلی که آمار مرگ و میر ناشی از عقربگزیدگی را در جنوب کرمان قابل توجه کرده، همین موضوع است، البته بسیاری بر این باورند مشکل اصلی مردم این روستاها جاده است و اگر جاده درستی در دسترس باشد میتوانند بیماران و عقربگزیدهها را زودتر به مرکز درمانی برسانند و حرفشان کاملا صحیح است چون شنیدهام مادران باردار زیادی نوزادان خود را در میانه همین راههای سختگذر و کناره رودخانهها به دنیا آوردهاند.
« از آنجا که آمارها معمولا به صورت سه ماهه منتشر میشوند جدول جدیدی از عقربگزیدگیهای امسال در دست نداریم اما در سه ماهه نخست سال گذشته ۹۰۰ مورد عقربگزیدگی در جنوب کرمان گزارش شده است»
تابستان نزدیک است و کژدُمها در کمین کودکانِ دره سُمسیلها...