پایگاه خبری ژئوپلیتیکا در یادداشتی به قلم احمد راجیف نوشت: میانمار در زمینه های بسیاری کشوری غنی محسوب می شود و جواهرات، نفت و گاز و سایر منابع معدنی آن نسبتا دست نخورده هستند. این کشور هویت قومی و آداب فرهنگی و سنتی خود را دارد. میانمار در گذشته توسط مغولها ، امپراطوری بریتانیا و امپراطوری ژاپن در قرون ۱۱ ، ۱۹ و ۲۰ اشغال شد و مردم میانمار تلاش کردند با آنها بجنگند اما موفق به پیروزی نشدند. هنوز هم شکست دادن مهاجمان زمانی که از لحاظ فنی قوی باشد کار آسانی نیست. میانمار در جریان جنگ جهانی دوم توسط ژاپن اشغال شد که میانمار را به جبهه جنگ برای نیروهای انگلیس و ژاپن تبدیل کرد. اتهاماتی وجود دارد که پدر "آنگ سان سوچی" فرد اصلی بود که با نیروهای متحد (متفقین) با ایجاد یک سازمان ضد فاشیستی همکاری کرد. در نهایت پس از جنگ جهانی دوم زمانی که دوران دو قطبی شروع شد میانمار در سال ۱۹۴۸ استقلال خود را از انگلیس کسب کرد . اما انگلیس همانند موارد بسیار دیگری اقدام به کار گذاشتن مین های سیاسی در میانمار کرد تا در آینده از آنها برای منافع سیاسی از آنها استفاده کند. یکی از آنها "دموکراسی" بود که شکافهای اجتماعی ، فرهنگی و قومی پدید آورد. یکی دیگر از آنها آقای "سائو شوتیاک" اولین رئیس جمهور میانمار مستقل است که در جریان جنگ جهانی اول در ارتش انگلیس بود . سائو تا اخرین روز ریاست جمهوری که در سال ۱۹۵۲ به پایان رسید حامی ایده غربی دموکراسی بود.
تاریخ کوتاه رابطه بین المللی میانمار
کشور چین تاریخی طولانی از رابطه سودمند با میانمار دارد. پیش از انقلاب چین ، رابطه بین میانمار و چین بیشتر جنبه تجاری داشت. در حقیقت میانمار هرگز توسط چین اشغال نشده است. از سوی دیگر چین وارد کننده اصلی سنگهای قیمتی و جواهرات و بسیاری از کالاهای طبیعی از میانمار بوده است. از آنجا که این کشورها مشابهت های فرهنگی دارند، بخشی از جمعیت میانمار پس از انقلاب چین شروع به پیروی از کمونیسم چینی کردند. پیش از قدرت گرفتن ارتش در سال ۱۹۶۲ در دوره دموکراسی غربی در سالهای ۱۹۴۸ تا ۱۹۶۲ افزایشی در گرایشهای کمونیستی وجود داشت. پس از کودتای نظامی چهره این کشور از لحاظ سیاسی و اقتصادی قفل شد. اما حرص و آز سرمایه داری غربی و ژئوپلتیک سلطه طلبانه هرگز دچار وقفه نمی شود. غرب با شریکان هندی خود به حمایت از جناح نیروهای خود در میانمار ادامه دادند. آنها متحد دیرین خود آقای آنگ سان را آوردند. اما این بار او نیست بلکه دخترش آنگ سان سوچی است تا سیاست غربی "دموکراسی و آزادی" را در میانمار اجرا کند . از سوی دیگر چین نتوانست به حمایت سیاسی خود از نیروهای خود در میانمار ادامه دهد هرچند که حزب کمونیست چین و حزب برمه رابطه سیاسی داشتند. وقفه در حمایت سیاسی چین از احزاب کمونیست میانمار دو علت داشت. اول اینکه چین باید برای رشد اقتصادی خود سازش های ژئوپلتیک زیادی با غرب انجام می داد و دوم اینکه فروپاشی شوروی در دهه ۱۹۹۰ تاثیر منفی زیادی بر ایدئولوژی کمونیستی از جمله در میانمار گذاشت. چین حمایت از حزب کمونیست چین را کاهش داد و شروع به تقویت روابط با دولت نظامی کرد. غرب تحریم های اقتصادی زیادی علیه دولت نظامی میانمار پس از کودتای سال ۱۹۶۲ اعمال کرد. اما چین با کمکهای و تجارت از دولت نظامی حمایت می کرد. غرب دربها را برای میانمار بست اما اقدام آنها در تزریق باصطلاح دموکراسی در یک جامعه ناشناخته بطور زیر زمینی اجرا شد.
مسیر دموکراسی
برای ایجاد اصالت در نیاز به دموکراسی توطئه های زیادی از تروریسم و خشونتهای قومی و دینی ایجاد شد. غرب در حال مهندسی خشونت علیه روهینگیاها و بین سایر گروههای قومی و سیاسی بوده است تا هرج و مرج اجتماعی در میانمار ایجاد کند. مشاهده کردیم که چگونه غرب از این موضوع هرج و مرج برای ایجاد اجماع جهانی درباره نیاز دموکراسی و عدالت در میانمار استفاده کرد. غرب جایزه صلح نوبل را به آنگ سان سوچی داد تا یک تقدیر و اذعان جهانی دیگر برای لزوم دموکراسی در میانمار ایجاد کند. اکنون غرب و شریکان منطقه ای آن مانند هند می خواهند که حزب سوچی در انتخابات پیروز شود تا بتوانند به جهان نشان دهند که سیاست سرمایه گذاری غرب در میانمار در حال پیروزی است هر چند آنها در حال اخراج از خاورمیانه هستند.
ارتباط شرقی
هر چند چین به علت برخی سازشها با غرب نمی تواند بطور مستقیم در سیاست میانمار دخالت کند اما حضور سیاسی غیرمستقیم آنها در نظام دولتی نظامی میانمار قابل مشاهده است.
این انتخابات ۲۵ درصد از کل کرسی ها را برای پرسنل ارتش در نظر می گیرد که می توانند بطور مستقیم در قانون تصمیم گیری مشارکت کنند. به نظر می رسد که مردم میانمار اجازه نمی دهند که دموکرسی غربی بدون کنترل باشد. حتی نظام انتخاباتی می گوید که آنگ سان سوچی شایسته ریاست جمهوری نیست زیرا شوهر و بچه انگلیسی دارد.
هر چند سوچی در ژوئن ۲۰۱۵ چند ماه پیش از انتخابات با شی جینپینگ رئیس جمهوری چین دیدار کرد برخی تحلیلگران می گویند که چین خواستار ایجاد یک سکوی مشترک با غرب در میانمار است. از این رو سفر سوچی به چین برای همزیستی احتمالی غرب و چین در سیاست میانمار اهمیت نمادین دارد.
همزیستی و تاملات پایانی
اما از منظر ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک این همزیستی زیاد دوامی نخواهد داشت همانطور که پیش از این در خاورمیانه دیده ایم. جهان در حال تغییر است و سایر بلوکهای جایگزین در برابر غرب در حال توسعه هستند. سازمان همکاری شانگهای ، بریکس و بانک بریکس فعالیت خود را آغاز کرده اند. چین در حال تقویت ارتش و سایر تاسیسات دفاعی برای پروژه کریدور اقتصادی چین ، بنگلادش ، هند و میانمار (BCIM) و همچنین پروژه یک کمربند و یک جاده است. "سیتوی" و برخی مناطق دیگر میانمار برای مواضع نظامی راهبردی چین بسیار مهم هستند. از سوی دیگر غرب برای ایجاد سازمانهای غیردولتی در یک میانمار باصطلاح دموکراتیک برای ایجاد شکاف بیشتر و الیگارشی و هرج و مرج و بی ثباتی در این کشور است تا پروژه BCIM را به تاخیر اندازد و اشغال "دموکراتیک" را بدون تقسیم قدرت با ارتش تکمیل کند. غرب می داند که برای کاهش نفوذ چین در میانمار باید ارتش را ریشه کن کند. از آنجا که میانمار هرگز در نبردی با مهاجمان پیروز نشده اشتیاقی هم باری مبارزه با هیچ نیروی خارجی دیگری ندارد. مردم میانمار هم بدون مبارزه با دشمنان خارجی در حال نبرد های قومی و اجتماعی خود بوده اند. وقتی که سوچی می گوید که انتخابات عادلانه بوده اما آزاد نبوده است اشاره او به قول غرب برای "آزاد" ساختن میانمار از طریق خنثی کردن ارتش از قدرت دولتی است و این هرج و مرج بیشتری ایجاد خواهد کرد که با سیاست جهانی همنوایی خواهد داشت.
نظر شما