«ما مردم ملل متحد با تصمیم به محفوظ داشتن نسل های آینده از بلای جنگ که دوبار در مدت یک عمر انسانی، افراد بشر را دچار مصائب غیرقابل بیان کرده [...]؛ و با اعلام مجدد ایمان خود به حقوق اساسی بشر [...]؛ تساوی حقوق ملت ها [...]؛ برای زندگی صلح آمیز با یکدیگر تشریک مساعی خواهیم کرد...». این جملات فرازهایی از مقدمه منشور سازمان ملل متحد است که با هدف احیای صلح و امنیت جهانی بر ویرانه های جنگ جهانی دوم بنا نهاده شده است.
اکنون مدتهاست که دیگر جنگ های جهانی اول و دوم خاتمه یافته اما سهم خواهی و استعمارگری فاتحین جنگ های جهانی تمام شدنی نیست؛ چنگال استعمار هنوز از قلب ملت های رنجدیده بیرون نیامده است. فلسطین به قلب رنج دیده امت اسلامی و به مساله اول جهان اسلام مبدل شده است. فریادهای هر ساله مرگ بر اسرائیل امت مسلمان و مردم آزادی خواه سراسر جهان در روز قدس حاکی از چیست؟ چرا نهادهای بین المللی از پایان دادن به اشغال فلسطین بازمانده اند و چرا به جای راه حل های حقوقی، سنگ و انتفاضه تنها راه مقاومت مردم مظلوم فلسطین در این سال ها بوده است؟
نگاهی تاریخی به سرگذشت فلسطین، بیانگر فراز و نشیب های بسیاری است که مرور آن ها حاکی از ناتوانی نهادهای بین المللی در رهایی بخشیدن مردم فلسطین از ظلم و اشغالگری است. پس از فروپاشی امپراطوری عثمانی، قیمومت بریتانیا بر فلسطین تا سال ۱۹۴۸ میلادی ادامه یافت؛ سازمان ملل متحد از رهگذر قطعنامه ۱۸۱ مجمع عمومی مورخ ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷ طرح تجزیه فلسطین را مطرح ساخت که به نتیجه نرسید و متعاقب آن در سال ۱۹۶۷ با وقوع جنگ شش روزه و شکست اعراب، رژیم صهیونیستی مناطق وسیعی را تحت اشغال خود درآورد. هر چند شورای امنیت سازمان ملل متحد با صدور قطعنامه هایی همچون قطعنامه ۲۵۲ مورخ ۱۹۶۸ الحاق سرزمین از طریق نظامی را نامعتبر اعلام و در قطعنامه۴۹۷ مورخ ۱۷ دسامبر ۱۹۸۲ رژیم صهیونیستی را رژیمی اشغالگر توصیف و اقدام وی را مغایر با موازین بین المللی دانست اما از آن زمان تاکنون این رژیم با زیر پا گذاردن حقوق بین الملل و قطعنامه های صادره، با تداوم اشغالگری خود همواره حقوق ملت فلسطین را نقض کرده و جنایات بسیاری علیه آنها مرتکب شده است.
جنایت صبرا و شتیلا در اردوگاه فلسطینیان؛ فاجعه نسل کشی قانا؛ دستگیری و کشتن مردم بی گناه غزه؛ ساخت غیرقانونی دیوار حائل؛ شهرک سازی و ... بخشی از فجایعی است که هرگز از خاطر وجدان های بیدار مردم جهان زدوده نخواهد شد. در سال ۲۰۰۴ میلادی دیوان بین المللی دادگستری به عنوان تنها رکن قضائی سازمان ملل متحد در نظریه مشورتی خود راجع به دیوار حائل صراحتاً رژیم صهیونیستی را اشغالگر توصیف کرده و این رژیم را ملزم به رعایت حقوق مربوط به دوران اشغال دانست ضمن آنکه ساخت دیوار را نامشروع اعلام و از تمامی دولت ها خواست این اقدام رژیم صهیونیستی را مورد شناسایی قرار ندهند.
مجمع عمومی سازمان ملل متحد نیز در طی این سال ها همواره قطعنامه هایی را تصویب کرده است که موید وصف اشغالگری رژیم صهیونیستی و به رسمیت شناختن حق تعیین سرنوشت ملت فلسطین است. برای نمونه کمیته چهارم مجمع عمومی سازمان ملل متحد سال گذشته تنها در یک روز با تصویب قاطع هشت قطعنامه ضد اسرائیلی، اقدامات این رژیم در نقض سیستماتیک حقوق بشر مردم فلسطین و کاربرد زور علیه شهروندان فلسطینی به ویژه ساکنان نوار غزه در کشته و زخمی شدن غیرنظامیان و نیز شهرک سازی های غیرقانونی در سرزمین های اشغالی از جمله قدس شرقی و جولان اشغالی را محکوم کرده است.
در حال حاضر نه تنها بسیاری از کشورهای جهان بلکه اسناد بین المللی نظیر قطعنامه ۶۷/۱۹ مورخ ۲۹ نوامبر ۲۰۱۲ میلادی مجمع عمومی سازمان ملل متحد، «تا حدودی» وضعیت فلسطین را به عنوان دولت به رسمیت شناخته و بدین ترتیب زمینه پیوستن فلسطین به برخی کنوانسیون های بین المللی را فراهم کردند، اما متاسفانه فلسطین علیرغم دارا بودن تمامی مولفه های یک دولت کامل بر اساس کنوانسیون مونته ویدئو مورخ ۱۹۳۳ (جمعیت دائمی؛ سرزمین معین؛ حکومت و اهلیت ورود به روابط با سایر دولتها) که مورد شناسایی اکثر کشورهای جهان قرار گرفته هنوز نتوانسته از اشغالگری رژیم صهیونیستی رهایی یافته و حق قاطع مردم فلسطین در تعیین حق سرنوشت به ویژه در بعد خارجی آن (حق استقلال و تشکیل دولت در مورد ملل تحت استعمار و سلطه بیگانه) کاملاً تحقق یابد.
در چنین وضعیتی به سختی می توان در چارچوب دیوان کیفری بین المللی (ICC)، سران رژیم صهیونیستی را به دلیل ارتکاب جنایات بین المللی مورد تعقیب و محاکمه داد. اگرچه مطابق با اساسنامه دیوان کیفری بین المللی، شورای امنیت می تواند فارغ از محدودیت های فوق، وضعیت فلسطین را برای رسیدگی به این مرجع کیفری ارجاع دهد، اما سیاسی کاری ها و حمایت قاطع آمریکا و انگلیس به عنوان اعضای دائم شورای امنیت از رژیم صهیونیستی تاکنون مانع از این امر شده است.
موضوع دیگری که مهر تائیدی است بر ناکارآمدی نهادهای بین المللی، عدم تصویب قطعنامه هایی در چارچوب سازمان ملل متحد در راستای «مداخله بشردوستانه» یا نسخه جدیدتر آن «مسئولیت حمایت (R۲P)» برای پایان دادن به تجاوز و جنایات رژیم صهیونیستی است. مسئولیت حمایت در واقع یکی از دستاوردهای نشست سران کشورهای جهان، در شصتمین سالگرد تأسیس سازمان ملل متحد در سال ۲۰۰۵ است که در آن مقرر شد، جامعه بین المللی در برابر نسل کشی، جرائم جنگی، پاک سازی قومی و جرائم علیه بشریت طبق فصول ۶ و ۸ منشور ملل متحد مسئولیت خویش را اعمال کند. این مسئولیت می تواند با مداخله سازمان ملل متحد و اجبار نظامی رژیم صهیونیستی برای همیشه به تجاوزاتش پایان بخشیده و صلح و امنیت را در فلسطین احیا نماید اما در چنین شرایطی که نهادهای بین المللی با رفتارهای دوگانه خویش واکنشی به عدم تمکین رژیم صهیونیستی نسبت به حقوق بین الملل نشان نداده و این رژیم در سایه حمایت کشورهای غربی و سکوت سران عرب به اشغالگری خود ادامه داده و دست از تجاوزگری بر نداشته است، مقاومت به عنوان حقی قانونی که در ماده (۲) منشور عربی حقوق بشر مصوب ۲۰۰۴ و نیز ماده (۲۰) منشور آفریقایی حقوق بشر و مردم، مصوب ۱۹۸۱ به رسمیت شناخته شده، تنها راه حل باقی مانده برای رهایی از چنگال استعمار است.
نظر شما