در گزیده ای از گفت و گوی روزنامه آرمانملی با صادق زیباکلام، استاد دانشگاه آمده است: بالاخره پس از کشوقوسهای فراوان محمدباقر قالیباف بر صندلی اول بهارستان تکیه زد. کسی که سالها در فضای سیاسی ایران در سودای ریاستجمهوری بود، اما به هدف خود نرسید. برخی بر این نظر پافشاری میکنند که قالیباف نشان داده تمایل به حضور در قدرت دارد و اینکه در چه جایگاهی قرار گیرد در مرتبه بعدی اهمیت است. آیا با این وجود ریاست مجلس میتواند جایگاه مورد نظر قالیباف باشد؟ اکنون با شناخت هیات رئیسه مجلس یازدهم، مسیر حرکت مجلس تقریبا مشخص شده. با این وجود این سوال در مقابل مجلس یازدهم قرار دارد که پس از پایان دولت حسن روحانی چه رویکردی در مقابل مشکلات و چالشهای جامعه در پیش خواهد گرفت؟ این در حالی است که به دلیل عملکرد مجالس گذشته جایگاه مجلس تنزل کرده است. سوال اینجاست که آیا سیر تنزل جایگاه مجلس در مجلس آینده نیز ادامه پیدا خواهد کرد یا اتفاق دیگری رخ خواهد داد؟ به همین دلیل و برای تحلیل و بررسی فرصتها و چالشهای پیشروی مجلس یازدهم، «آرمان ملی» با دکتر صادق زیباکلام استاد دانشگاه و تحلیلگر شناخته شده سیاسی کشور گفتوگو کرده که در ادامه میخوانید.
یکی از شعارهای اصلی نمایندگان مجلس یازدهم این بوده که مجلس را به جایگاه واقعی خود برسانند. چرا معتقدید این مجلس هم مانند مجالس گذشته در این مسیر حرکت نخواهد کرد؟
قرار نیست مجلس به صراحت عنوان کند که نقشی در تصمیمگیریهای کلان ندارد. رفتار مجلس است که نشان میدهد مجلس آینده به چه میزان مطیع هستههای قدرتمند خواهد بود.
کمی از هنر مجلس یازدهم در حمله به بخش انتخابی خواهد بود. به همین دلیل به دولت حمله خواهند کرد. با این وجود مجلس یازدهم به هیچوجه به خود اجازه نخواهد داد که مسیر انتقادات را به بخشهای دیگر بکشاند و در مقابل آنها قرار گیرد. به عنوان مثال مجلس یازدهم این رویکرد را دنبال نخواهد کرد که خواستار پاسخگویی شفاف مثلا صداوسیما باشد. در حالی که بخش انتخابی در کشور از قدرت زیادی برخوردار نیست، حمله مجلس یازدهم به این بخش نیز دستاورد بزرگی برای این مجلس به شمار نخواهد رفت. تنها به دلیل اینکه به افکار عمومی نشان دهند انقلابی هستند از این ژستها هم خواهند گرفت.
مجلس یازدهم از حمله به دولت حسن روحانی چه هدفی را دنبال میکند؟ نتیجه این حمله چه خواهد بود؟
به هر حال ماههای باقیمانده دولت حسن روحانی در چنین وضعیتی به پایان خواهد رسید. این در حالی است که از نیمه دوم سال جاری مسأله انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ مطرح میشود و به همین دلیل همه نگاهها متوجه آن انتخابات خواهد شد. سوال مهم در این زمینه این است که پس از پایان دولت حسن روحانی مجلس چه رویکردی در پیش خواهد گرفت؟ واقعیت این است که از سال آینده دیگر آقای روحانی رئیسجمهور ایران نیست و احتمالا رئیسجمهوری که همراه و همسو با مجلس یازدهم باشد، زمام امور را به دست بگیرد.
در شرایطی که تندروها مجلس و دولت را به صورت همزمان در اختیار داشته باشند، در چه مسیری حرکت خواهند کرد؟
تندروها شعارهای زیادی در زمینه اقتصاد و سیاست مطرح میکنند. با این وجود واقعیت این است که برخی مشکلات اصلی کشور ریشه در سیاست خارجی دارد. به همین دلیل تا زمانی که مشکلات بین ایران و جهان غرب نسبی حل نشود گره چندانی از مشکلات به میزان مطلوب باز نخواهد شد. در این زمینه یک مثال میزنم؛ در بودجه سال ۹۹ پیشبینی شده که ایران در روز حداقل یک میلیون بشکه نفت به فروش برساند. این در حالی است که فروش نفت در شرایط کنونی به زیر ۱۰۰هزار بشکه رسیده است. این اتفاق در حالی رخ میدهد که ایران به راحتی نمیتواند پول فروش همین میزان نفت را دریافت کند و این مسأله به اینکه چه کسی رئیسجمهور کشور باشد ارتباطی ندارد. این سخن به معنای آن است که اگر آقای روحانی رئیسجمهور باشد وضعیت به همین شکل است و اگر آقای احمدینژاد یا جلیلی نیز رئیسجمهور باشند وضعیت به همین شکل است و فشار غرب علیه ایران ادامه خواهد داشت. این وضعیت حتی برای طرف مقابل نیز وجود دارد. یعنی اگر در انتخابات آبانماه در آمریکا دونالد ترامپ یا جو بایدن به ریاستجمهوری برسد تغییر چندانی در تخاصم بین دو کشور به وجود نخواهد آمد. برخی گمان میکنند اگر بایدن در آمریکا به ریاستجمهوری برسد فشارها علیه ایران کاهش پیدا میکند در حالی که بنده چنین اعتقادی ندارم. در ۴۱ سال گذشته روسایجمهور مختلفی از جیمی کارتر گرفته تا دونالد ترامپ با سیاستهای متفاوتی در کاخ سفید حضور داشتهاند.
اگر کارتر به عنوان رئیسجمهوری که در زمان انقلاب روی کار بود را با دونالد ترامپ مقایسه کنیم، متوجه میشویم تفاوتهای زیادی بین دو رئیسجمهور وجود دارد. در بین این دو رئیسجمهور افراد دیگری نیز ریاستجمهوری آمریکا را برعهده داشتهاند. برخی رادیکالتر و محافظهکارتر و برخی لیبرالتر بودهاند. با این وجود و بهرغم تفاوتهای بارزی که بین روسایجمهور آمریکا وجود داشته، رویکرد خصمانه همچنان ادامه پیدا کرده است. به همین دلیل شکست ترامپ و پیروزی بایدن نیز تأثیر زیادی در این تخاصم نخواهد داشت. در چنین شرایطی تحریمهای اقتصادی همچنان ادامه پیدا خواهد کرد و به تبع آن رکود اقتصادی در ایران افزایش پیدا میکند. شرایط به شکلی نیست که تصور کنیم اگر یک اقتصاددان تندرو به جای آقای نوبخت به عنوان رئیس سازمان برنامه و بودجه معرفی شد در اقتصاد ایران تحول بزرگی به وجود خواهد آمد.
نظر شما